روز جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ (دهم فوریه ۲۰۲۳ ) نشستی از ۸ نفر اپوزیسیون راست در دانشگاه "جرج تاون واشنگتن" زیر عنوان "نشست جنبش دمكراسی خواهی ایران" برگزار و با "به به و چه چه" رسانه های راست درقاب گرفته شد و طبق معمول مژده تشکیل "شورای رهبری" از طرف "شاهزاده مشکل گشا" را در بوق و کرنا کردند.

در مورد اهداف این نشست، رضا پهلوی میگوید: "تمركز ما روی فروپاشی است" و "هدف ما تشكیل شورای رهبری نیست، هدف كمك به تشكیل شوای رهبری است". بقیه شركت كنندگان هر یک به شكلی همین گفته ها را تکرار میكنند. باز بنا به گفته رضا پهلوی و مسیح علی نژاد، این جمع ساعتها با هم صحبت كرده اند و قرار است در ادامه هم منشوری منتشر كنند به نام "منشور همبستگی و سازماندهی" كه حاوی "اصولی مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر و بیان مطالبات اكثریت مردم ایران" باشد.

۲۲ بهمن سالروز انقلاب ۵۷ مردم ایران علیه حكومت شاهنشاهی و استبداد حاكم و برای آزادی و رفاه همگانی است، انقلابی كه در نیمه راه توسط ضد انقلاب اسلامی و دولتهای غربی متوقف شد و جمهوری اسلامی به نام "فرزند خلف" آن انقلاب به مسند قدرت نشست!
شكست قطعی انقلاب ۵۷ طی چند سال جدال خونین میان مردمی که برای دفاع از انقلاب آزادیخواهانه خود و دستاوردهای آن، جدالی که، چند روز پس از قیام ۲۲ بهمن، در ۱۷ اسفند ۵۷ آغاز شد و با یك هالوكاست اسلامی، خونین، با حمله به دانشگاهها، حمله به زنان، حمله به سازمانهای چپ و تشكلها و رهبران و فعالین كارگری، زنان، دانشجویان و لشكر كشی به كردستان و سرانجام با قتل عام سی خرداد سال ۶۰ ممکن شد.
انقلابی كه جمهوری اسلامی با کمک اتاق های فکری و سرویسهای اطلاعاتی چون سیا آمریكا و ام آی ۶ انگلستان و رسانه های فارسی زبان آنها، توانست خود را حاكم کرده و با اتكا به دستگاه سركوب و زندان و ساواک و ارتش به ارث رسیده از رژیم شاهنشاهی، سایه سیاه و منحوس خود را بر سراسر ایران بگستراند و چهل و چهار سال زندگی چند نسل از مردم ایران را به تباهی بكشاند.

اخیرا همزمان با تلاشهای رضا پهلوی و حامیان او به عنوان وارث "تاج و تخت شاهنشاهی" و بالماسکه "وکالت میدهم"، شاهد عروج تعدادی دیگر از "شاهزاده ها" و بازمانده های رژیم قاجار، افشار و سلجوقیان هستیم. روشن نیست در امتداد این مسابقه تعداد مدعیان تسخیر قلعه شاهنشاهی در ایران چند نفر خواهند بود. منطق مشترك همه مدعیان بر یک اصل استوار است. اگر بازمانده ای از یك حكومت سرنگون شده، پهلوی، در دل یك انقلاب توده ای میتواند مدعی و وارث پادشاهی در ایران باشد، چرا نباید وارثین سلسله های "خاندانهای" دیگر كه هر كدام طولانی تر از پهلوی ها بر ایران حكم رانده اند و غالبا در یك كودتا و یا در جنگی از قدرت کنار گذاشته شده اند، از چنین حقی برخوردار نباشند؟! ادعای رضا پهلوی و شاهزاده بودن وی که روزانه توسط میدیای رسمی و غیر رسمی راست، به تصویر كشیده میشود، همان اندازه واقعی است كه دیگران.

این مسابقه رقت انگیز "شاهزاده" ها بر سر تاج و تخت، بیشتر از یک جدال واقعی به بازی "شاه و ملكه" كودكان در كارتونهای بچگانه شبیه است.

در سالهای گذشته و با شروع هر موج اعتراضی در ایران، پدیده رهبری و هدایت این مبارزات به جلو آمده است و هر كس و جریانی بر اساس اهداف و آرمان و سیاستهای خود تلاش کرده به پدیده "رهبری" این جنبش جواب دهد. ما دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را داشتیم كه كل احزاب و نیروهای سیاسی و خود حاكمیت را به درجه زیادی غافلگیر كرد. اكنون و در ادامه آن خیزشها، شاهد بیش از صد روز اعتراضات وسیع در سراسر ایران هستیم، چیزی كه در مقیاس با خیزشهای دیماه و آبان از هر نظر قدرتمند تر، متكامل تر، وسیع تر و رادیكالتر بود. این خیزشها امتداد همدیگر و بر بستر یك دوره اعتراضی در جامعه ایران شكل گرفتند كه جنبش كارگری و اعتصابات و اعتراضات طبقه كارگر و بعلاوه اعتراضات اقشار دیگر جامعه از معلم و بازنشسته و پرستار و... پای جدی آن بودند. قبل از خیزش دیماه و در فواصل این خیزشها جامعه در سكون به سر نمیبرد و ما شاهد هزاران اعتصاب و اعتراض كارگری و اقشار محروم جامعه در این دوره بودیم.

این روزها ما شاهد دو سیاست همزمان از جانب جمهوری اسلامی در بر خورد به اعتراضات این دوره هستیم. یكی به قول خودشان اعلام رفرم هایی كه قولش را میدهند، و دیگری تهدید و ارعاب و احكام اعدام است كه امروز پرچم آنرا، قوه قضائیه، مقامات حكومتی و رسانه های رسمی آنها، به نام "حفظ امنیت مردم"، بلند كرده اند. این سیاست بطور عملی در مدت كوتاهی جان محسن شکاری و مجید رهنورد، دو جوانی كه "جرم شان" دفاع از آزادی و توقع یك زندگی انسانی بود، را گرفت. حاكمیت مجبور شده است كه عقب بشیند و میخواهد این عقب نشینی به شكل خونین پیش برود كه هم جامعه احساس ترس و شكست كند و هم صفوف به هم ریخته خودی ها، ترس و لرزشان شكسته شود.