تحولاتی همه جانبه در سطح جهان در جریان است. توازن قدیمی و قطب بندیهای جهانی و منطقه ای آن، دوستی ها و دشمنی ها كلا در دو سه دهه گذشته دستخوش تحولات و دگرگونی های جدی شده اند. این تحولات و به هم خوردن توازن و بالانس قدیمی، تلاش و كشمكشهای جدیدی را برای تعیین حوزه نفوذ و دامنه اقتدار دولتهای مختلف دامن زده است. این اوضاع تاثیرات مستقیم خود را بر صف بندیها نه فقط در سطح قدرتهای جهانی و منطقه ای كه بعلاوه به رابطه احزاب و جریانات مختلف بورژوایی با دولتهای حاكم در سطح منطقه و ایران زده است. ناسیونالیسم كرد و احزاب و سازمانی این جنبش نیز مستقیما تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفته اند و هر یک پرچم امید خود را به یكی از دولتهای متخاصم در منطقه بسته اند. امروز رابطه این نیروها با دولتها وارد فاز جدید و خطرناكی شده و ظرفیت طیفی از این نیروها در ایفای نقش نیروی نیابتی شدت یافته است. این تغییر فاز، مخاطراتی را به همره دارد و نیاز به هوشیاری ما کمونیستها و مردم آزادیخواه دارد. مسئله ای كه مورد بحث این نوشته است.

متن سخنرانی خالد حاج محمدی در هفته حكمت در كلن

بحث امروز من، ماركسیسم و جهان امروز است. ماركسیسم و جهان امروز یكی از مباحث حكمت است كه به سال ۱۹۹۲ برمیگرد و در این بحث به مسائل زیادی از شكست اتحاد جماهیر شوری ، پیروزی بازار آزاد، موقعیت كمونیسم و ... در دوره معاصر و روندهایی در جریان خواهد پرداخت. اما خود این بحث ماركسیسم و تحولاتی كه در دنیای معاصر اتفاق افتاده است در بسیاری از مباحثات حكمت از تحولات در اروپای شرقی، بحث ارزیابی از تجربه انقلاب بلشویكی در شوروی و شكست آن، بحثهای حكمت در كنگره سوم حزب كمونیست ایران ( اوضاع بین المللی و موقعیت كمونیسم) در سال ۱۹۸۹، در بحث حكمت در كنگره اول حزب كمونیست كارگری ایران ( در پایان یك دوره) در ۱۹۹۴، در سخنرانی حكمت در انجمن ماركس زیر عنوان "آیا پیروزی كمونیسم در ایران ممكن است؟" در سال ۲۰۰۱ و بسیاری از مباحث دیگر نیز آمده است. لذا نكاتی كه اینجا من اشاره میكنم به این مجموعه بحث ها برمیگردد كه تیتر آنرا ماركسیسم و جهان امروز گذاشته ام. لازم است تاكید كنم كه بحث حكمت در این زمینه بسیار مفصل است و من نكاتی را در این فرصت کوتاه اشاره خواهم كرد.

"انتخابات" ریاست جمهوری ایران پایان یافت و مسعود پزشكیان جانشین رئیسی شد. در حاشیه این ماجرا موجی از تبلیغات و وعده پوچ از درون و بیرون حكومت، از صف اصلاح طلبان، طیف طرفدار رفسنجانی، بخشهای دیگری از نزدیكان نظام و تا بخشی از "اپوزیسیون" بورژاوایی ایران كه در طول تاریخ از ترس طغیان پایین دل به تحولات در درون حكومتی بسته اند، راه افتاده است. عده ای آرزو و امیدهای خود برای تغییرات میلی متری در فضای باز سیاسی و معضل زنان در جامعه را به نام وعده پزشكیان در بوق كرده اند و تلاش میكنند جامعه را منتظر اجرای قول های نگفته و نداده او كنند. عده ای میگویند مشكل "قومیتها" را قرار است حل كند و برای توافقات خود با جمهوری اسلامی از هم اكنون كیسه دوخته اند. كل این صف مستقل از حاكمیت و جناحهای حكومتی، از لیبرال و دگراندیش تا حزب اكثریت و نزدیكانش و تا ناسیونالیستهای كرد، لباس اصلاح طلب بر تن پزشكیان كرده اند و امیدوارند روزنه ای بر روی امیال آنها توسط این "امام زاده" باز شود. مستقل از اینكه اصلاح طلبان نه تنها وزنی نیستند و در هیچ دوره ای حتی زمانی كه در قدرت بوده اند، منشا هیچ تغییری به نفع پایین نبوده اند و نمی توانستند باشند، كه بعلاوه آویزان كردن اصلاح طلبی به گردن پزشكیان یك اتهام بیش نیست، چیزی كه پزشكیان هیچ وقت ادعای آنرا نكرده است. بعلاوه اصلاح طلبی به معنای لیبرالی و بورژوایی آنهم در ایران در این نظام یا هر سیستم كاپیتالیستی در ایران سرابی بیش نیست.

انتخابات این دوره ریاست جمهوری علیرغم هیاهوی رسانه ها و تلاش دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی جمهوری اسلامی، علیرغم توصیه های "حكیمانه" خامنه ای در فراخوان به "خواص" برای دعوت از مردم برای مشاركت، علیرغم تلاش حامیان حكومت از همه جناح ها در داخل و خارج کشور، در پایین جامعه تقریبا نامربوط ترین پدیده به زندگی و مشغله های مردم است. نامربوط به این معنا كه هیچ بحثی از انتخابات بعنوان پدیده ای مهم در جامعه در جریان نیست. بالا مشغول صف آرایی جناح ها و تبلیغات برای جلب مشتری به بازار بی رونق انتخاباتی خود است و پائین مشغول صف‌آریی در مقابل کل حاکمیت و جدال بر سر رفاه و آزادی است. در میان صدها مسئله و معضل متعدد در میان طبقه كارگر و اقشار محروم، "انتخابات" ریاست جمهوری تقریبا خالی از وزن است.

مرگ رئیسی و همراهان او، از جانب جمهوری اسلامی به مناسبتی برای اجرای وسیعترین برنامه های مرثیه خوانی و پوشاندن جامه مرگ و مرده پرستی و عزا بر جامعه، فرصتی برای تحریكات عقب مانده مذهبی، فضای خلسه و شیون و زاری و "شهید و شهید پروری" تبدیل شد. تلاش كردند از رئیسی و همراهان او شخصیتهای "آسمانی، مقدس و بی عیب و نقص، عاشق محرومان و..." بسازند و آنها را به "عرش اعلا" ببرند. رئیس جمهور مملتی كه سالانه دهها میلیون انسان از هزاران مركز كارگری، در دانشگاه و مدرسه، بیمارستان و صف بازنشسته، از محلات تا میادین شهرها و ... در اشكال مختلف علیه فقر و بی حقوقی، استثمار و گرانی، زن ستیزی و كوك آزاری، استبداد و زندان و اعدام و جنایت، علیه دزدی و فساد و عیش و نوش حاكمین، اعتراض میكنند. روسای حاكم از خامنه ای و بیت او تا رئیس جمهور، رئیس مجلس و قوه قضائیه، و طیف وسیعی از روسای وزارت اطلاعات و زندان و آخوند و وزرا و كلای آنها، برای میلیونها انسان كاركن، در صف دشمنان قسم خورده آنها، در صف قاتلین و جنایتكاران، در صف كلاشان سیاسی و قصابان و روسای جوخه های اعدام و... قرار دارند. برای این صف قطعا رئیسی یكی از آنها و به عنوان قصاب دهه ۶۰ و یكی از مهره های اصلی حاكمیت تا امروز پرونده ای قطور از جنایت علیه طبقه كارگر و خدمت به طبقه سرمایه دار دارد.