متن سخنرانی خالد حاج محمدی به مناسبت دهمین سالگرد هفته حکمت در تورنتو

دوره هائی آدم احساس میکند، به عنوان یک کمونیست، در جائی ایستاده است و برای خود پشتوانه ای دارد و بر دستاوردهایی که طبقه کارگر و کمونیستها در طول دهه های گذشته کسب کرده اند تکیه زده است. فکر میکنید بعضی از مسائل بدیهیات است. بعضی از مفاهیم، بعضی از عقاید و باورها، سنتها و فرهنگ و اخلاقیات، داده ای عادی و پیش پا افتاده است. مثلا اینکه سرمایه داری خوب نداریم، بورژوازی غیر سرکوبگر و دمکرات اتوپی است، جامعه طبقاتی است و جامعه طبقاتی مهر خود را به همه چیز حتی به مناسبات شخصی آدمها، به علائق آنها، به مناسبات کودک و والدین، به اخلاقیات جامعه و .. زده است. همه چیز حتی وجدان آدمها طبقاتی است. کمونیسمی که به کارگر مربوط نباشد و دائما سازمان دادن انقلاب کارگری امر مستقیم و کار روزانه او نباشد و برای آن نقشه نداشته باشد، پوچ است.

اخیرا در شهرهای مریوان، سقز و سنندج شاهد تحرکات افرادی از سلفی ها و ایجاد مزاحمت برای مردم و خصوصا جوانان و تعرض و چاقو کشی آنها بودیم. اوباش سلفی تلاش میکنند با گیر آوردن افراد در گوشه ای و حمله با چاقو ، قمه و شمشیر به آنها زیر بیرق سنی گری، همراه با عربده کشی های "می کشیم و سر می بریم و خانه و کاشانه و محله تان را به آتش میکشیم" ، تلاش میکنند مردم را مرعوب کنند. این تهدیدها با شناختی که از سلفی ها یا همان داعشهای سنی در میان مردم کردستان هست، موجی از نفرت همراه با نگرانی را فراهم کرده است. مردم شاهدند که جمهوری اسلامی و نیروهایش علنا افسار آنها را شل کرده و هیچ ممانعتی در مقابل تعرض آنها به مردم ایجاد نمیکنند.

اعلام خلع ید از اسد بیگی کارفرمای هفت تپه باعکس العملهای متفاوتی روبرو شد. این خبر موجی از شادی، احساس پیروزی، جشن و پایکوبی را در میان کارگران و خانواده های آنها برانگیخت. در این مناسبت ما شاهد سخنرانی نمایندگان هفت تپه و قدردانی آنها از اتحاد خود، از حامیان خود و از همه کارگران و مردمی بودیم که در این سالها در جریان اعتصاب و اعتراضات هفت تپه در کنارشان ایستادند. علاوه بر هفت تپه و مردم شوش، این خبر موجی از شادی را در جنبش کارگری ایران، در میان صف آزادیخواهان، در میان حامیان و متحدین هفت تپه به همراه داشت.

 طی یک دهه گذشته بشریت شاهد جنگهای ویرانگری در خاورمیانه بود. پس از حمله به عراق و ویرانی و کشتار یک میلیون انسان توسط ارتش آمریکا، لیبی و سوریه نیز در دل جنگی ویرانگر و با لشکرکشی ناتو، و در سوریه دخالت روسیه در دفاع اسد، این دو کشور صحنه جنایات و توحش و قربانی شدن مردم محروم و بیگناه ، هر دو به ویرانه ای تبدیل و هم اکنون مرکز نزاع انواع دول جنایتکار، دستجات و جانواران قومی، مذهبی، باندهای تبهکار و آدمکش است. نیروهایی که هر یک به یکی از دول بزرگ جهان یا دولتهای منطقه وصل اند. اما و علاوه بر سوریه و لیبی، عراق و یمن نیز بخشی از مرکز جدال بوده اند، جدالی که در هیچکدام از این کشورها، بر سر کمترین بهبود در زندگی سیاسی-اجتماعی، یا باز کردن دریچه ای برای نفس کشیدن مردم این کشورها، امکانی برای رشد اقتصادی حتی در چهارچوب نظامهای شناخته شده کاپیتالیستی نبوده است.

مقدمه: اخیرا کمپینی تحت عنوان "نه به جمهوری اسلامی" از جانب رضا پهلوی و حمایت اپوزیسیون راست راه افتاده است. این کمپین علیرغم اینکه در ابتدا تلاش شد به عنوان کمپینی خود جوش و همگانی به مردم معرفی شود، اما عملا به نقطه تلاقی طیف سلطنت طلب، جمهوری خواه، شورای مدیریت گذار و بخشی از رژیمی های سابق به اپوزیسیون رانده شده تبدیل شد. بعد از گذشت چند روزی از کمپین که در دنیای مجازی و رسانه های راست انعکاس یافت، رضا پهلوی به عنوان صاحب آن به صحنه آمد و در وصف کمپین و اهداف آن به سخن سرایی پرداخت. این کمپین مورد استقبال و تعریف و تمجید "حزب کمونیست کارگری" نیز قرار گرفته است. حزب ما در مورد این کمپین و اهداف ارتجاعی آن رسما اعلامیه ای داده است و رفقایی هم در مورد کمپین مفصل توضیح داده اند. آنچه در این نوشته مد نظر من است نقد مباحثات حمید تقوایی و حزبش از دریچه این کمپین، نقد مباحثات و تئوری ها و سیاستهای ضد مارکسیستی این حزب در برخورد به چند پدیده و اتفاق سیاسی و از جمله در مورد کمین رضا پهلوی است. در این بخش تلاش میکنم با ارجاع به مباحثات مختلف حمید تقوایی و مواضع رسمی حزب آنها در زمینه های مختلف آخرین خانه تکانی این حزب برای پیوستن تمام کمال به کمپ راست از جمله در لبیک به رضا پهلوی را به تصویر بکشم. در این نوشته علاوه بر سیاست آنها در دفاع از کمپین رضا پهلوی، به جنبه های دیگر بحثهای این حزب و لیدر آن، از جایگاه فقر و محرومیت و استبداد در انقلاب این حزب تا جنبشهای سیاسی و آکتیویستهای "جنبش خیابان" حمید تقوایی، از آوانس این حزب به جریانات طرفدار فدرالیسم قومی به نام تقدس زبان مادری تا قرارداد با چین و دلنگرانی های ناسیونالیستی حمید تقوایی بپردازم. تلاش میکنم رابطه این مواضع با انقلابیگری حمید تقوایی و حزبش و "سوسیالیسم" و سرنگونی او و چرایی آن و لزوم آخرین خانه تکانی های این جریان از آخرین ته مانده های چپ و آزادیخواهی را به تصویر بکشم.