اخیرا در شهرهای مریوان، سقز و سنندج شاهد تحرکات افرادی از سلفی ها و ایجاد مزاحمت برای مردم و خصوصا جوانان و تعرض و چاقو کشی آنها بودیم. اوباش سلفی تلاش میکنند با گیر آوردن افراد در گوشه ای و حمله با چاقو ، قمه و شمشیر به آنها زیر بیرق سنی گری، همراه با عربده کشی های "می کشیم و سر می بریم و خانه و کاشانه و محله تان را به آتش میکشیم" ، تلاش میکنند مردم را مرعوب کنند. این تهدیدها با شناختی که از سلفی ها یا همان داعشهای سنی در میان مردم کردستان هست، موجی از نفرت همراه با نگرانی را فراهم کرده است. مردم شاهدند که جمهوری اسلامی و نیروهایش علنا افسار آنها را شل کرده و هیچ ممانعتی در مقابل تعرض آنها به مردم ایجاد نمیکنند.
در بعضی از شهرها چون سنندج و مریوان در مقابل چاقو و قمه زنی آنها، مردم دست به مقابله زده و آنها را فراری داده و بخشا حتی مجبور به غلط کردن شده اند. اما این کل ماجرا نیست. اینکه چگونه سلفی ها امروز به این امر گمارده میشوند، چرا چنین تحرکاتی راه افتاده است و چرا حاکمیت در قبال امنیت شهروندان در مقابل مشتی چماقدار تحریک شده و جانی مسئولیتی نمیپذیرد، لزوم هوشیاری ما در مقابل این اوباش عقب مانده و تعمق بیشتر بر سر نقش جریان سلفی و به علاوه "چه باید كرد" ما برای رفع مزاحمت سلفی ها و هر باند چاقوکش و تبهکار دیگری را میطلبد و دفاع از حرمت و کرامت و امنیت شهروندان، سوالاتی را جلو میکشد که اینجا تلاش میشود جواب بگیرند.
قدرتگیری جمهوری اسلامی و پدیده سلفی
بر کسی پوشیده نیست که آفتابی شدن پدیده سلفی در جامعه کردستان همزاد جمهوری اسلامی است. قدرت گیری جمهوری اسلامی و حمام خونی که در ابتدای حاکمیت خود برای تثبیت موقعیت خود علیه چپ و چپ گرایی، سازمانهای سیاسی، علیه نهاد و تشکلات کارگری، علیه زن و آزادی زن، علیه هرچه آثار تمدن و فرهنگ شهری، حقوق شهروندی، آزادی عقیده و بیان و علیه دستاوردهایی که مردم ایران در قیام ٥٧ کسب کرده و توقعاتی که از زندگی داشتند، راه انداخت، همزنان در کنار خود در کردستان فضا و حداقل امیدی برای ارتجاع محلی از جمله سلفی ها باز کرد. زمانی که قوانین جامعه شهری و ٦٠ میلیونی ایران بعد از یک انقلاب نیمه تمام، بر اساس مذهب شیعه رقم میخورد و با شمشیر و خون و کشتن و قمه کشی و تیغ کشیدن به صورت زنان و دختران و با پاکسازی مراکز کارگری و تحصیلی، اداری و محلات از کمونیستها و آزادیخواهان همراه میشود، ارتجاع در کردستان نیز به تکاپو می افتد. در آن دوره به کمک جمهوری اسلامی بخشی از فئودالها مسلح شدند، به کمک جمهوری اسلامی جریان سلفی حول مفتی زاده به عنوان شخصیت مهم آنها سازمان یافتند، مسلح شدند و به بازوی محلی جمهوری اسلامی در کردستان تبدیل شدند. در همان زمان و در شهر سنندج تلاش برای چاقو کشی علیه کمونیستها توسط این جماعت رقم خورد که فوری شکست خوردند.
بعد از قیام ٥٧ در کردستان مقاومتی در مقابل جمهوری اسلامی و تسخیر شهرهای کردستان شکل گرفت که فضای سلفی گری به عنوان پدیده ای که مدافع خمینی و جمهوری اسلامی بود، نتوانست به جایی برسد. آنها به عنوان چشم و گوش جمهوری اسلامی منفور بودند، و به عنوان جاسوس، خبر چین و مزدور محلی جمهوری اسلامی اسم در کردند. در حمله جمهوری اسلامی به کردستان در سال ٥٨ و حمله دوم در سال ٥٩ کل این پدیده که به "مکتب قران" مشهور بودند همراه جمهوری اسلامی مترود و مورد نفرت مردم کردستان بودند. ابتدای حاکمیت و تسخیر کردستان عناصر اصلی این پدیده در جمهوری اسلامی مقام و منصب پیدا کردند و همگی به عنوان وکیل و آخوند و مقامات حکومتی به نان و آبی رسیدند. تناقضات بعدی این جریان به عنوان طرفداران مذهب سنی در جامعه ای که مذهب شیعه حاکم بود، مشکلاتی برایشان ایجاد کرد که بخشی از رهبران آنها سر از زندان در آوردند و سرنوشت دیگری پیدا کردند. اما این زمانی است که جمهوری اسلامی تثبیت شده است، شهرهای کردستان و حتی مناطق روستایی را از دست نیروهای سیاسی و از جمله ما کمونیستها در آوردند و احتیاجی به چماقداران سلفی به عنوان عصای دست در کردستان نداشتند. بعد از سرکوب توده ای ها و اکثریتی ها که همراه جمهوری اسلامی بودند و خدمات زیادی به آنها کردند، سلفی ها هم بخشا مورد غضب قرار گرفتند.
جمهوری اسلامی دست سلفی ها را از موقعیت های کلیدی کوتاه کرد اما هیچ وقت آنها را از خود دور نکرد. فضای جامعه کردستان، رشد چپ گرایی در این جامعه، بالا رفتن موقعیت زن و احترام به آن و اینکه زنان برای اولین بار در این جامعه نه تنها مسلح که به عنوان فعالین کمونیست و رهبران سیاسی جدی پای سخنرانی ها و فعالیتهای همه جانبه بودند، همگی خاری در چشم ارتجاع حاکم و محلی بود. سمپاتی عمیق به کمونیستها در کردستان، خوشنامی و اعتبار بسیار بالای شخصیتهای کمونیست به عنوان رهبران جامعه و نفوذ توده ای گسترده آنها میان مردم، جمهوری اسلامی را به این قناعت رساند که سلفی مستقل از تفاوت با شعیه اما از خود جمهوری اسلامی عقب مانده تر، ضد زن و ضد تمدن تر، متعصب و ضد کمونیست تر است و به آن احتیاج خواهد داشت. از آن زمان تا امروز جریان سلفی به عنوان فرزند کمی نا تنی تر جمهوری اسلامی در ترشی خوابانده شد تا هر وقت احتیاج بود علیه آزادیخواهی مورد استفاده قرار بگیرد.
جمهوری اسلامی در کل ایران جنایات وسیعی کرد تا مردم را به زور و با کشتن و سنگسار، با شکنجه و زندان و اعدام با طناب دار مجبور به قبول خود و قوانینش کند، اما موفق نشد و در مقابل مردم ایران شکست خورد. آنها امروز نه تنها این شکست ایدئولوژیک را عملا قبول کرده اند که بعلاوه طیفی از خودشان زیر فشار فضای اعتراضی و آزادیخواهانه از سر ناچاری لباس "آزادیخواهی و دفاع از تمدن" پوشیده اند. حکومتی که خیابانها را با گله حزب الله، با شعبان بی مخها و اسید پاشان و چاقو کشانش علیه زن و جوان کنترل میکرد و گروهای نهی از منکر و... راه می انداخت، مجبور شد ازدواج سفید را تحمل کند، موزیک غربی و غیر اسلامی را تحمل کند، عدم رعایت شئونات اسلامی را تحمل کند و نهایتا شکست در مقابل اسلامیزه کردن جامعه را قبول کند. در کردستان اما از همان اوایل به دلایل مختلف جمهوری اسلامی به عنوان نیرویی غیر خودی نگریسته شد، کردستان هیچوقت برایش امن نبود. و امروز کل ایران، کردستان شده است و جمهوری اسلامی در کل ایران پدیده شومی است. در کل ایران یک جنبش عظیم برابری طلبانه، مدافع حق زن، مدافع آزادی عقیده و بیان در جریان است. امروز یک موج برگشت ضد مذهبی، ضد اسلامی که زنان یک پای اساسی آنند راه افتاده است که دختران خیابان انقلاب تنها یكی از سمبل ها و شکوفه های آن است.
بعلاوه اکنون یک جنبش عدالتخواهانه کارگری نیز قد علم کرده است که فضای سیاست در ایران را قطبی کرده است و توجه ، نفوذ و سمپاتی عمومی را بخود جلب کرده است. یک جنبش پیشرو قد علم کرده است که امیال اصلی و پرچم آن چیزی جز برابری و جامعه ای مرفه و آزاد نیست. اگر جمهوری اسلامی بر دوش دول غربی و علیه چپگرایی و به عنوان تنها گزینه بعد از سلطنت پهلوی انتخاب شد، امروز یک چپ گرایی بسیار عمیق تر، خودآگاه تر، روشن بین تر به وسعت ایران در میدان است که کله پوک ترین عناصر حاکمیت و راست ترین جریانات سیاسی هم نمیتوانند وجودش را انکار کنند.
جامعه کردستان نیز مستقل از هر فاکتور دیگری تحت تاثیر فضای عمومی جامعه ایران است. جمهوری اسلامی درست در این شرایط تلاش میکند از سلفی ها و هر ارتجاعی در خدمت بقا خود استفاده کند. جمهوری اسلامی با علم به مشکلات و نگرانی از آینده خود، از هر ابزاری برای تقابل با مردمی که میخواهند بزیرش بکشند استفاده میکند. تن دادن جمهوری اسلامی به مذاکره با احزاب ناسیونالیست کرد متشکل در (جبهه کردستانی)، رابطه نزدیک با پ ک ک، و امروز بکار گیری عملی سلفی ها همگی جوانب مختلف یک سیاست واحد برای تقابل با کارگران، زنان و مردم آزادیخواه در کردستان است. تعجب نکنید اگر فردا جمهوری اسلامی در سیستان و بلوچستان وارد رابطه با جندالله شود و از یک جریان وحوش و آدم کش هم استفاده کند. جمهوری اسلامی اگر احساس کند اعتراضات کارگری و مردم آزادیخواه وارد دوره ای شده است که سیر سرنگونی او شروع شده است و خطر سقوط حاکمیت جدی است، نا امن کردن جامعه ، کمک گرفتن و سازمان دادن باندهای تبهکار و جانی برای کشتن و سر بریدن و بمب گذاری از درون خود حاکمیت و بیرون نیروهای خود، عملیات انتحاری و قمه کشی، تعرض به زن و دختر، برای امن نگهداشتن خود از تعرض طبقه کارگر و محرومان جامعه یک سیاست روش آنها است.
سلفی ها جریان منفوری هستند. اینها در دوره داعش در کردستان برایشان سرباز اجیر و کرایه میکردند و به سوریه و عراق میفرستادند. این را هم مردم کردستان و هم جمهوری اسلامی میدانند. اما و همچانکه گفتم جمهوری اسلامی با شناخت از این جریان به عنوان یک باند تبهکار و مزدور و آدم کش، آنها را تحمل کرد تا روز خود از کارت داعش سنی هم علیه آزادیخواهان در کردستان استفاده کند.
باید توجه داشت، سلفی ها در کردستان در عین حال یک بنگاه مالی- اقتصادی هستند، سرمایه گذاری کرده اند، مذهب سنی و اشاعه تعصابت کور در كنار سرمایه گذاری مالی و اقتصادی، عده ای از آنها از این کانال، صاحب سرمایه های بزرگ شده اند؛ درست مانند خود سران حاکمیت! سلفی ها تلاش کرده اند عده ای آدم فالانژ و شرور و در عین حال محتاج را دور خود جمع کنند، خرجشان را میدهند و حتی افرادی را در پاکستان و افغانستان و ... آموزش داده اند. اینها هم از کیسه جمهوری اسلامی خورده اند و هم از کیسه دولت عربستان و قطر و بقیه دول مرتجع منطقه. در نتیجه علیرغم منفور بودن یک بنگاه اقتصادی هم هستند. از جمهوری اسلامی و دولتهای منطقه پول میگیرند، معامله میکنند، پول و سرمایه دارند و انواع نهاد به نام کمک به مردم درست کرده اند و جمهوری اسلامی با علم به همه این حقایق دستشان را باز گذاشته است.
سلفی ها را باید جدی گرفت!
سلفی ها را نباید دستکم گرفت. اینها در قرن ٢١ و در جامعه ای شهری امکان بزرگ شدن و تبدیل به نیروی اجتماعی ندارند. خصوصا وقتی که اسلام و حکومت اسلامی چهار دهه حکم رانده و امروز نفرت از اسلام و حاکمیت آن از سر و کول جامعه می بارد. اما برای ناامن کردن فضای جامعه هر باند شرور و جانی و تبهکاری که پول و اسلحه داشته باشد میتواند بمب بگذارد، در گوشه ای کسی را با چاقو بزند، عربده بکشد و به صورت زنان و دختران تیغ بزند. این وظیفه امروز آنها است و مستقیما جمهوری اسلامی دست رهبران و عناصر اصلی آنها را برای سازمان دادن چنین اعمالی باز گذاشته است.
حمله اینها به افراد معینی در آن جامعه که ممکن است انسان به حاشیه رانده شده و کم نفوذ و غیر محبوب باشند، شروع از حلقه ضعیف جامعه است که عکس العمل زیادی به همراه نخواهد آورد. این تاکتیکی برای ساکت کردن مردم است و فردا نوبت به هر فعال زن و مرد معتبری میرسد که امیال مردم آزادیخواه را نمایندگی میکنند. فردا نوبت هر زن و مرد آزاده ای میرسد که جامعه به آنها امید بسته است و به عنوان رهبران سیاسی جامعه نگاهشان خواهد شد. لذا سکوت کردن در مقابل دست درازی سلفی ها به این بهانه ها که با مشروب فروش و قاچاقچی و... دعوا دارند، اشتباه بزرگی است. امروز به فرد کم نفوذ در حاشیه جامعه حمله میکنند تا امکان حملات گسترده تر به هر شخصیت معتبری و خصوصا شرایط حمله به دختر و پسر جوان، به مدارس دخترانه، به معلم و کارمند زن و... مهیا شود.
امنیت محل کار و زندگی
امروز باید دست به کار شد و امنیت محیط زندگی خود را از دست درازی و تعرض سلفی ها و هر باند جنایتکاری حفظ کرد. تحرک سلفی ها و عربده کشی آنها زنگ خطری برای مردم است و ما هم ضروری است فوری و همین امروز برای خنثی کردن و خفه کردن این جانیان خود را سازمان دهیم. ما هم از دل دفاع از امنیت محلات خود در مقابل مشتی جانور جانی و آدم کش، آمادگی ای ایجاد کنیم که فردا و در شرایطی دیگر توان مقابله با هر ارتجاعی را درست کرده باشیم که بخواهند به ابتدایی ترین حقوق ما تعرض کنند. سلفی ها را به راحتی میتوان افسار کرد به شرطی که تامین امنیت محل، تامین فضای باز سیاسی در محلات توسط خود ما مردم، توسط جوانان دختر و پسر در محل به عنوان امری فوری سازمان پیدا کند.
محلات شهرها نقش جدی در این مقابله و مقاومت و شکست دادن تعرض آنها دارند. فضای محل زندگی مردم و محیط کار، مدرسه و دانشگاه باید امن و از تعرض سلفی و هر نیروی باند سیاهی محفوظ باشد. این امر بدون سازمان یافتن مردم محل، بدون سازمان یافتن جوانان محل در گروهها، واحدها، شبکه های محلی، کمیته های محل زندگی، دسته های حافظ امنیت محلات و زندگی مردم و...ممکن نیست. باید کاری کرد هیچ کسی جسارت نکند دست روی زنی در محل، روی دختری در محل و روی جوانی در محل، بدلیل نوع لباس، رفتار، ابراز عقیده، شادی و عشق و ... دراز کند. مرتجعین باید احساس کنند، فضای آزادیخوهانه و اتحاد مردم محل چنان بالا است که برای نفس کشیدن هر قمه کش سلفی، هر مرتجع متعصب، هر آخوند و رهبر و فتوا دهنده عقب مانده تنگ است. این آنها هستند که باید برای زندگی در محل خود را محدود کنند، سر بزیر و مودب باشند، حواسشان به رفتار و کردار خود باشد و بدانند دست از پا خطا کنند مردم از محل بیرونشان میکنند.
باید فضای محلات و شهر و هر مکانی که محل زندگی اجتماعی، کار و فعالیت انسانها است، علیه این جانوران و علیه جمهوری اسلامی به عنوان ارباب و محمل کسب و کار سلفی، تنگ شود. باید عناصر و عوامل آنها، رهبران و سازماندهنگان آنها شناسایی و باید هر جا تعرضی به کسی کردند، تنبیه شوند. رهبران سلفی ها را باید متوجه کرد که آنها مستقیما به عنوان عامل این شرارتها شناخته میشوند و باید جوابگو باشند. سلفی و خود جمهوری اسلامی در مقابل مردم متحد، مردمی که در مقابل هر نیروی باند سیاهی و فالانژی از نوع اسلامی، قومی، فرقه ای و... در کنار هم هستند و از حرمت و کرامت خود و مردم محل، از فضای آزاد محل، از حقوق اولیه و انسانی همه انسانها دفاع میکنند، راه به جایی نخواهند برد. سلفی گری به عنوان افکار عقب مانده و از گور بیرون آمده همراه جمهوری اسلامی از کل جامعه جارو خواهد شد. اما مقابله با جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن، تلاش برای تامین آینده ای آزاد و برابر از مقابله با هر ارتجاعی از جمله مقابله و شکست پدیده سلفی جدا نیست. مردم جامعه همه نیروهای سیاسی را در این جدال میسنجد، سکوت و مماشات را قبول نمیکنند و هر نوع بند و بست و معامله با این دارودسته های شرور و ضد تمدن به نام اینکه مردم عقاید اسلامی دارند محکوم است. حساب مردم با عقاید اسلامی از هر نوع آن، شیعه یا سنی، از باندهای مافیایی و جنایتکار و آدم کش جدا است. مردم زحمتکش در محلات، با هر اعتقادات دینی و... نفعی در ناامنی محل، تاخت و تاز جانیان سلفی در محلات ندارند. سلفی ها را میتوان و باید سرجایشان گذاشت و تنبیه کرد. مردم در سنندج و مریوان با اولین عکس العمل نشان دادند که محل زندگی ما جای قمه کشی و مشتی جانور سلفی نیست. این امر لازم است سازمان پیدا کند. باید فضای عمومی محلات را چنان علیه شان شوراند که هیچ جانوری جرات نکند دست روی زن و دختر دراز کند. هیچ آخوند و مرتجعی عقب مانده ای اجازه نداشته باشد، در زندگی مردم، در نوع لباس و روابط و جشن و شادی و سبک زندگی مردم دخالت کند. باید خودمان را سازمان دهیم، ارتجاع سلفی و سکت های جنایتکار را افسار بزنیم و از محل کار و زیست خود دور کنیم.
١٩ مه ٢٠٢١