کارگران هفت تپه در دوره تاریخی پر مشقتي با تمام توان علیه بی حقوقی خود به میدان آمده اند. صدای کارگران هفت تپه در کنار و همراه با اعتصاب بزرگ کارگران فولاد توانست همه موانع سانسور و دیوار استبداد جمهوری اسلامی را فرو ريزد و جامعه را با هفت تپه و فولاد به هم وصل کرد.

در تمام این دوره همه سران و روسای ریز و درشت جمهوری اسلامی، همراه با مراکز پلیسی و امنیتی، به تکاپو افتادند. هر روز در قامتي ظاهر شدند تا کارگران هفت تپه و فولاد را به زانو در آورند. تا امروز هفته تپه ای و کارگر فولاد متحد و در کنار هم برای حقوق خود در میان هاله ای بزرگ به قامت ایران و صفی از آزادیخوهان در جهان استقامت و ايستادگي کرده اند و همه تلاشها را جهت سرکوب، خفه کردن صدای نمایندگانشان، ایجاد انشقاق و چند دستگی در میان خود و همه شایعات و پرونده سازی های مهندسی شده علیه نمایندگان و سخنگویان خود را افشا و خنثی کرده اند.

مدتی است به بهانه ضرورت تشکیل "مجمع عمومی" کارگران شرکت واحد، تلاشی نفاق افکنانه راه افتاده است و رهبری موجود سندیکای شرکت واحد عملا دور زده شده است. بهانه این است که رهبری قانونی و موجود کنونی بدلیل عدم تشکیل مجمع عمومی در فاصله ای طولانی، دیگر مشروعیت ندارد و آنها در تلاش اند مستقل از این رهبری تکلیف سندیکا و رهبری آن را روشن کنند. برای تامین این هدف روز سه شنبه ٢٢ آبان قرار برگزاری "مجمع عمومی" را به نام کارگران واحد صادر کرده اند. این تلاش که از جانب کارفرما و خانه کارگر و شوراهای اسلامی حمایت میشود، نه برای اتحاد کارگران واحد، نه با هدف برگزاری مجمع عمومی و دخالت کارگران و یا تعیین تکلیف رهبری کنونی، بلکه تلاشی آشکار و برنامه ریزی شده علیه اتحاد کنونی و اقدامی علیه سندیکای شرکت واحد، فعالین آن و همه کارگران این مرکز است.

 مدتی از اعتصاب عمومی کردستان در اعتراض به اعدام سه فعال سیاسی و همزمان موشک باران اردوگاههای حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران گذشته است. نیروهای فراخوان دهنده آن اعتصاب هر یک به صورتی تلاش کردند از آن تحرک در خدمت تقویت موقعیت خود استفاده کنند و لااقل وانمود کردند که این اعتصاب به نفع آنها تمام شده است. در این ماجرا و در میان طیف چپ، زمانی که موجی از انتقاد و نارضایتی از هماهنگی و همکاری "چپ" با ناسیونالیستهای کرد و تقویت آنان در این ماجرا به راه افتاد، هر یک تلاش کرد انتقاد و اعتراض در صفوف خود و بیرون را به اشکال مختلف توجیه و به نیروی بغل دستی و رفتار و برخورد غیر دوستانه دیگری پاس دهد.

همزمان در این میدان جریاناتی تلاش کردند و میکنند به جای جواب دادن به منتقدین و تناقضات سیاست خود، با حملات بعضا هیستریک و تحریک علیه منتقدین و بویژه ما، با دامن زدن به فضای غیر سیاسی و انگشت گذاشتن برتعصبات فرقه ای وعرق سازمانی، خود را از این تند پیچ عبور دهند. تلاش میشود از این فرصت برای بدست آورد دل متحدین جدید خود استفاده کنند. به همین دلیل و علیرغم اینکه فضای آندوره فرونشسته است، علیرغم بحثهای قبلی حزب و رفقای رهبری حزب ما در خصوص این ماجرا، بار دیگر به اعتصاب عمومی و خصوصا به کجراه رفتن جریانات موسوم به چپ در این ماجرا و به حقایق پشت این مواضع و همزمان به پاره ای از ادعاهای بی پایه علیه حزب ما می پردازم.

مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدی

کمونیست: اهمیت تحزب کمونیستی در این چند سال و خصوصاً در دوره اخیر در مباحثات شما برجسته تر است و از همین زاویه مرتب کمونیست‌ها را خطاب قرار داده‌اید. در این دوره برایتان جایگاه تحزب چیست و در این اوضاع حساس این مباحث در کجای فعالیت شما و حزب شما قرار می‌گیرد؟

خالد حاج محمدی: اجازه بدهید ابتدا و به عنوان مقدمه چند نکته را در مورد اوضاع پرتلاطم کنونی طرح کنم. فکر می‌کنم با نگاه به این فاکتورها بیشتر اهمیت اتحاد کمونیست‌ها در این دوره و تحزب آن‌ها و نقش و جایگاه حزب کمونیستی و خود حزب ما می‌تواند روشن شود.

ما در دوره تاریخی مشخصی هستیم که از شورش دی‌ماه به بعد و اعتراضات متعاقب، بسیاری فاکتورها عوض شده‌اند و مسائل جدیدی را در مقابل ما قرار داده اند و از این زاویه اهمیت بعضی مسائل نه تنها برای ما به عنوان حزب کمونیستی بلکه و بعلاوه برای هر آدم جدی سیاسی جایگاه ویژه تری پیدا کرده است.

حدود هفت سال از تحميل يک جنگ جنايتکارانه به مردم سوريه ميگذرد. آن زمان دول غربي و در راس آنها آمريکا همراه دولت مرتجع و متحد خود با جمع کردن جنايتکارترين گروههاي آدمکش از گانگسترهاي نظامي تا باندهاي قومي - مذهبي و سازمان دادن همگي شان در "ارتش آزاد سوريه" تحت نام نجات مردم سوريه از دست اسد، جنگي را به مردمي که براي رهايي از استبداد به ميدان آمده بودند تحميل کردند، که هنوز خاتمه نيافته است. در اين هفت سال مردم محروم سوريه با به جا گذاشتن ٥٠٠ هزار کشته، ويران شدن کل مملکت و آوراگي نصف جمعيت و خانه خرابي و ترس تا هم اکنون تاوان پس داده اند. هنوز سه ميليون انسان در منطقه ادلب در محاصره طرفين جنگ در ميان آتش و خون بسر ميبرند و چشم به انتظار دريچه اي براي نجات جان خود و کودکانشان هستند.