مقدمه: اخیرا و بدنبال سخنرانی حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری در کانادا در ٩ فوریه ٢٠١٩، تحت عنوان "ایران به کجا میرود" و مصاحبه ای با مصطفی صابر رئیس دفتر سیاسی این حزب در برنامه تلویزیونی "نگاه به چپ" این جریان تحت عنوان "پمپئو و دیدار با اپوزیسیون ایرانی" و سرانجام نوشته ای از حمید تقوایی در جواب به سیاوش دانشور با تیتر "در پاسخ به یک هیاهو"، مباحثاتی را در امتداد خط و جهت و سیاست تا کنونی حزبشان طرح کرده اند که نگاه به آن خالی از لطف نیست. بعلاوه حمید تقوایی به این بهانه مشتی ادعاهی بی پایه علیه ما و در دفاع از سیاستهای راست جریان خود زیر پوشش دفاع از انقلاب و انقلابیگری را به میدان کشیده است. اینجا به نکاتی از مباحثات آنها، از انقلاب و انقلابیگری راست این جریان، تا سناریوی سیاه و نقش نیروهای سیاسی در پوزیسیون و اپوزیسیون در آن و ابداعات جدیدشان و همزمان رابطه با آمریکا و توجیهات سطحی و مورد نیاز آنها خواهم پرداخت.

این روزها و به بهانه گذشت چهل سال از انقلاب ٥٧ ایران همه جریانات و احزاب و شخصیتها از راست تا چپ در مورد آن انقلاب به سخن آمده اند. هر کس بر اساس منافع جنبش خود له و علیه آن انقلاب سخن میگوید و تلاش میکند به بهانه آن اتفاق تاریخی امیال و آرزوهای امروز خود را به جامعه عرضه کند. در این میدان سه جنبش بطور برجسته و روشن قابل رویت هستند و بقیه با هر فاصله ای در حواشی این سه جنبش خودنمایی میکنند. این سه جریان یکی حاکمیت و روسای جمهوری اسلامی، دیگری راست پرو غرب ایران و سرانجام کمونیستها هستند. در این نوشته اساسا به پیام رضا پهلوی به مردم ایران در مناسبت گذشت چهل سال از انقلاب ٥٧ و رویای براندازی "هوشمندانه" او خواهم پرداخت. اینجا نشان خواهم داد که رضا پهلوی و جنبش ملی اسلامی ایران و جمهوری اسلامی به عنوان هسته اصلی و متمرکز آن چگونه هر دو در یک صف علیه مردمی که به امید رفاه و آزادی به میدان آمدند و انقلاب ٥٧ را ممکن کردند ایستاده اند.

با گذشت چهل سال از انقلاب ٥٧، جامعه ایران آبستن تحولاتی بزرگ و به مراتب عمیق تر از تحولات آن دوره و انقلاب ٥٧ است. امروز شبح یک انقلاب دیگر بر فراز آسمان ایران در گشت و گذار است.

جمهوری اسلامی در نتیجه به شکست کشاندن انقلاب ٥٧ و عقب راندن مردمی سر کار آمد که به امید رفاه و آزادی کمر به نابودی حکومت پهلوی بستند و انقلاب ٥٧ را ممکن کردند. قدرت گیری جمهوری اسلامی به کمک دولتهای غربی و میدیای آنها و در دل یک نسل کشی کامل از انقلابیون ٥٧ ممکن شد و در این پروسه موقعیت خود را تحکیم کرد. امروز و بعد از چهل سال از آن تحول، "پیروزمندان" آن دوره، خود با سوالات و چالشهای به مراتب بزرگتر، عمیق تر و زیروروکننده تر از حاکمیت پهلوی روبرو هستند.

طبقه کارگر و بورژوازی ایران هر دو در این چهل سال تحولات بزرگی را از سر گذرانده اند، هر دو تجربه کسب کرده اند، بالغ تر و خودآگاه تراند و هر دو توهماتشان نسب به هم ریخته است. طول و عرض و موقعیت امروز هر دو در هر قیاسی با سال ٥٧ مطلقا قابل مقایسه نیست. بعلاوه خود انقلاب ٥٧ و ...

 

مقدمه: کتابی که در دست دارید علاوه بر جمع آوری بخش مهمی از اخبار و اتفاقات و نوشته هایی از سندیکای کارگران هفت تپه و کارگران گروه ملی فولاد و سیر مبارزه این دومرکز به عنوان روزشمار مبارزات هفت تپه و فولاد از زبان خودشان، گوشه ای از حمایتهای کارگران، بخشهای مختلف جامعه ایران از دانشجو و معلم تا مردم آزادیخواه و... و همزمان بخشی از حمایتهای بین المللی از کارگران فولاد و هفت تپه و مبارزات عدالتخواهانه آنها است. در این کتاب همچنین مطالب و اعلامیه های حزب حکمتیست(خط رسمی) و رفقایی که در این زمینه اظهار نظر کرده اند آمده است. نوشته "طبقه کارگر از دریچه فولاد و هفت تپه" به عنوان مقدمه ای بر این مجموعه در حقیقت نگاهی به جایگاه این اعتراضات و نقش آن در دوره ای معین است که این دو اعتصاب در آن اتفاق افتاده است.

امیدواریم رهبران و فعالین و سخنگویان کارگران هفت تپه و فولاد، کسانی که در دل بیش از یکماه جدال و در اعتراضی وسیع و متحد علیه استثمار و بردگی و در جنگی بسیار نابرابر و همه جانبه با دولت و کارفرما و همه عوامل آنها، تلاش کردند هم طبقه ای های خود را سربلند و پیروزمند از همه تند پیچها عبور دهند، بتوانند تجربیات این دوره و تجارب خود و ارزیابی از این تحرکات را در اختیار طبقه کارگر و جنبش برابری طلبانه قرار دهند.

 سهند حسینی: اخیراً طرح ترور تعدادی از رفقای وقت حزب حکمتیست (٢٠٠٥ - ٢٠٠٤) از سوی سازمان زحمتکشان – مهتدی – در یک ویدئوی زنده‌ی (لایو) فیسبوکیِ توسط شورش خراسانه از کادرهای قبلی زحمتکشان افشا شده است. طرح ترور تعدادی از رفقای ما در آن دوران، از جمله "رحمان حسین زاده" "،محمد راستی" ،"صالح سرداری" و چند نفر دیگر که رفقا به آن‌ها اشاره خواهند کرد. به دنبال افشای این طرح ترور موجی از نفرت از سازمان زحمتکشان، به ویژه عبدالله مهتدی، جامعه‌ی سیاسی و احزاب سیاسی را فرا گرفته‌است. تعدادی از احزاب بیانیه صادر کرده و این اقدام را محکوم کرده‌اند. تعدادی از شخصیت‌های سیاسی در این باره صحبت کرده‌اند. تعدادی از افراد کادر رهبری سابق سازمان زحمتکشان نیز درباره‌ی این اقدام سخنانی ایراد کرده‌اند و به نوعی خودشان را تبرئه کرده‌اند. به دنبال این احزاب حزب کمونیست ایران، حزب حکمتیست (خط رسمی) و تعدادی از احزاب دیگر هم این اقدام را محکوم کردند. برای روشن شدن مسئله به سراغ رفقا خالد حاج محمدی از کمیته‌ی رهبری حزب حکمتیست (خط رسمی) و محمد راستی عضو کمیته‌ی مرکزی حزب می رویم تا برای روشن‌تر شدن مسئله با آنها گفتگویی داشته باشیم.