چند روز قبل پنج زندانی سیاسی در اوین اعدام شدند. علاوه بر اعتصاب عمومی شهرهای کردستان و اعتراض چند میلیون نفر علیه اعدام٬ موجی از نارضایتی در سراسر ایران علیه این جنایت به شیوهای مختلف براه افتاد. در خارج کشور نیز تحرکات زیادی در حمایت از اعتصاب و در اعتراض به اعدام زندانیان صورت گرفت. با این وجود دستگاه قضائی جمهوری اسلامی لیستهای بعدی خود را برای اعدام اعلام کرده است. کوره های آدم سوزی باید داغ بمانند، همچنانکه در سی سال گذشته چنین بوده است. حفظ نظام در گرو کشتار مخالفین و معترضین است. هر روز به بهانه ای باید سر
تعدادی بیگناه را بر نیزه های خونین خود نشاند و سبعیت دستگاه آدمکشی شان را در معرض نمایش شهروندان قرار دهند، تا بتوانند دستگاه ارعاب خود را سرکار نگهدارند و مردم آزادیخواه تسلیم شوند و سکوت پیشه کنند.
ارگانهای سرکوب به بهانه های مختلف شمشیر از رو بسته اند. رژیم دستگاه "قضائی" این ماشین اعدام را به جلوی صحنه رانده است. افسار زندانبان و شکنجه گران خود را علیه مردم، رها کرده اند. روزنامه و میدیای رژیم زمینه ادامه کاری دستگاه سرکوب را مهیا میکند و هر روز سوژه ای را از حجاب زنان تا امنیت ملی و مخاطرات برای نظام، چاشنی پیشبرد برنامه کشتار خود میکنند.
در این میان از همه ریاکارانه تر اعلام "اعتراض" جناح سبز جمهوری اسلامی است. موسوی در مورد اعدامها به "ناروشنی آئین دادرسی و قانون" معترض است. و کروبی نگران است که سرنوشت نظام به جائی رسیده که افراد غیر مسئول حکم محارب صادر میکنند. و به این ترتیب اعتراف میکنند که در مرام این "اپوزیسیون" تمام اعدامهای سه دهه گذشته، به دلیل اینکه احکام محارب و اعدام توسط افراد مسئول صادر شده بود و یا چون احکام صادره اعدام با اتکا به آئین دادرسی صادر و اجرا شده و قانونی و برحق بوده است. و مگر کسی تردیدی داشت که کروبی و موسوی پاره تن خود رژیم اند. اعتراض این آقایان نه به زندان و حکم اعدام٬ بلکه تنها به احکام صادره علیه جناح سبز جمهوری اسلامی و مخالفین موافق نظام است. اینها هنگامی که بسر کار بودند در جنایات و سرکوب شریک و امروز هم به آن مفتخراند چرا که هم مراجع مسئول حکم محارب صادر کرده بود و هم احکام اعدام و اجرای آن مطابق آئین دارسی و قانون صورت گرفته بود.
در مقابل موج سرکوب جمهوری اسلامی باید ایستاد. ماشین سرکوب و کشتار را میتوان از کار انداخت. اما این کار جنبشی است که با اعدام تحت هر شرایطی مخالف است. بخشی از مخالفان جناح حاکم جمهوری اسلامی خود پرونده بهتری از یاران حاکم خود ندارند. بخشی از جریانات اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز خود با هر غرولندی که علیه اعدام میکنند به دستگاه سرکوب و تحمیق نیاز دارند. تحمیل خود و حفظ نظام مبتنی بر ستم کشی و استثمار، امر مشترک کل بورژوازی ایران از حاکم تا اپوزیسیون است. خاتمه دادن به سرکوب و به رسمیت شناختن حق مردم در ابراز عقیده و بیان و اعتراض، و آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، تنها خواست طبقه کارگر است، طبقه ای که در وجود اختناق سیاسی کمترین نفعی ندارد.
کمونیستها و طبقه کارگر نیروی اصلی و جدی علیه اختناق٬ علیه اعدام و سرکوب اند. به همین دلیل کار اصلی و بستن سد در مقابل ماشین سرکوب و سیر تعرض به آزادیهای سیاسی در جامعه قبل از هر کس بر دوش این طبقه است. در شرایط کنونی و با جدالها و صف بندیهای مختلفی که صورت گرفته است٬ طبقه کارگر در دفاع از خود٬ در دفاع از حقوق حقه مردم و علیه زندان و اعدام باید با صف مستقل خود به میدان آید. برای این کار باید نیروی خود را جمع کند٬ به جنبش مستقل خود شکل دهد و صف خود را تحکیم بخشد. تضمین مقابله جدی با اعدام و کشتار مردم، شکل گیری و جمع شدن نیروی آن جنبشی است که عمیقا با هر اعدام و اختناقی مخالف است. و این در جامعه ای مثل ایران٬ جز صف آگاه و متحد طبقه کارگر جنبش دیگری را شامل نخواهد شد.
تحرکات امسال اول مه و بیان خواست و مطالبه خود کارگران و جمع شدن حول آنها و نه گفتن به جناحهای مختلف بورژوازی ایران قدمی در این راه بود. اعتصاب عمومی مردم آزادیخواه در کردستان و جواب مثبت دادن به فراخوان احزاب چپ جامعه از جمله حزب حکمتیست قدمی جدی برای بستن سدی علیه تعرض ارتجاع حاکم بود. تجربه اعتصاب عمومی امسال نمونه خوب و بسیار برجسته ای از به میدان آوردن مردم در دفاع از منافع خود آنها و در این مورد علیه اعدام بود.
بهانه تعرض رژیم اختلاف با جناح سبز یا هر چیز دیگر باشد٬ اولین قربانیان آن کارگران و مردمی هستند که مخالف کل جمهوری اسلامی و خواهان زندگی انسانی و مرفه هستند. مخالفان واقعی و بنیادی سیستم و نطام حاکم٬ نه جناب رفسنجانی و موسوی و کروبی و نه کل اپوزیسیون بورژوائی٬ بلکه طبقه ای است که با نابرابری و ستم و سیستم مبتنی بر کار مزدی از پایه دشمنی دارد. این نیرو باید روی پای خود شکل بگیرد و علیه اجحافات و نابرابری و اینجا علیه اعدام و اختناق به میدان آید. بردن این طبقه و هر بخش از آن با هر اسم و به هر بهانه ای٬ زیر پرچم سایر جنبشها٬ پشت کردن به این طبقه است. چشم امید دوختن به برکات سبز و رفسنجانی و موسوی و کروبی که در مقابل ماشین کشتار رژیم سد ببندند، توهم مرگباری است.
درجه اتحاد صفوف ما کارگران٬ میزان توان و قدرت مبارزاتی ما در گرو بالا رفتن خودآگاهی صفوف این طبقه به منافع خود و به همسرنوشتی خود و به توان و قدرت متحد صفوف خود است. گام به گام باید صفوف خود را آماده کنیم و در دل اعتراض و جدال هر روزه این طبقه علیه نظم موجود باید نیروی خود را متحد کنیم و به آن متکی شویم. این تنها تضمین افزایش توان مقابله با ارتجاع حاکم و بستن سد در مقابل یورش جمهوری اسلامی است.
خالد حاج محمدی
٢١ مه ٢٠١٠