اول مه امسال و مباحثات حول آن نشان قدرت طبقه کارگر به عنوان یک موجودیت اجتماعی عظیم و مهم در ایران امروز است. این مدت و به مناسبت اول مه با همه گرد و غباری که در یک ساله گذشته حول "انقلاب" سبز راه افتاد٬ سرها بار دیگر به طرف طبقه کارگر چرخیدند. نگاهها بار دیگر به این موجودیت عظیم چشم دوختند و هر کس توقع و انتظاری را در مقابل این طبقه قرار داد. همین اندازه توجه و از جانب همه طبقات و اقشار اجتماعی و نمایندگان سیاسی آنها٬ نشان قدرت طبقه کارگر و توان بالقوه آن است. اما این توان بالقوه نه تنها در ایران بلکه در کلیه جوامع سرمایه داری یک
حقیقت موجود است. بالفعل شدن این توان بالقوه اما تنها با شکل گرفتن صف متمایز و روشنی ممکن است که دست رد به سینه همه احزاب و نمایندگان سایر جنبشها٬ به سینه چپ ترین جناح آنها بزند.
در این مدت به مناسبت روز کارگر از خامنه ای و رفسنجانی٬ تا موسوی و کروبی٬ از احزاب و شخصیتهای مختلف جناح سبز تا چپ بورژوائی به سخن آمدند و همگی در وصف کارگر گفتند و تلاش کردند توجه این نیروی عظیم را به خود جلب کنند. مسابقه ای که راه افتاد و هنوز در جریان است٬ نه در دفاع از این طبقه٬ نه در اعتراض به موقعیت وخیم اقتصادی و سیاسی آن که در راستای تبدیل این نیرو به دنبالچه جنبش واهرم تحقق اهداف ارتجاعی خودشان بود. نه کارگر دوستی جناب خامنه ای و رفسنجانی٬ و نه هفته کارگر خانه کارگر و نه وعده های "انقلابیون" سبز هیچکدام سر سوزنی به منفعت کارگر ربط نداشت و همه علیه منافع این طبقه بود. همه به خیابان ریخته اند و برای تحمیق طبقه کارگر و سربازگیری از صفوف آن مسابقه گذاشته اند.
در صف خود این طبقه٬ در میان رهبران و فعالین کارگری نیز تلاشی برای اتحاد و ایجاد همبستگی در جریان است که قابل تقدیر است. از این میان اقدام ده تشکل و نهاد موجود و ارائه قطعنامه مشترک و بیان بخشی از مطالبات این طبقه خود قدمی مثبت بود. اما در دل تحولات عظیم و فضای ملتهب سیاسی ایران٬ این اقدام در مقابل سیلی که برای ربودن استقلال طبقاتی کارگر٬ برای تار کردن دورنمای سیاسی اعتراض کارگری و هر نوع توقع برابری طلبانه که در جریان است٬ بشدت ناکافی است. مقابله با سیل جنبش سیاه و جنبش سبز با طیف رنگین کمان آن علیه انقلاب کارگری به کاری فراتر محتاج است. در این میدان هنوز نه گفتن محکم تشکل و فعال کارگری به جنبش سیاه حاکم و جنبش سبز که چشم طمع به مصادره اعتراض کارگری و بردن آن زیر پرچم و سیاست بخشی از طبقه سرمایه دار ایران دوخته است خالی است.
هنوز تقلا برای جدا کردن فاصله خود از جنبش ارتجاعی سبز که بر شانه چپ بورژوائی در کمین طبقه کارگر نشسته است٬ و به نام چپ و آزادیخواهی٬ تیشه علیه انقلابیگری کارگری برداشته است٬ بسیار نحیف است. هنوز جای اعتراض متحد کارگران در مراکز کارگری٬ جای اعتراض تشکلات موجود به هر دو جناح سبز و سیاه و به نمایندگان رنگارنگ آنها از محجوب تا حزب اکثریت و بقیه چپ "انقلاب" سبز غایب است. اگر قرار است اتحاد کارگر و اهمیت آن به خودآگاهی کارگران تبدیل شود٬ رکن مهم آن صف مستقل و روشنی است که به همه میگوید: آقایان جنبش و انقلاب شما ضدکارگری است٬ صف ما جدا است. منفعت ما یکی نیست. باور کنید ما به دوجبهه متخاصم مربوطیم.
خالد حاج محمدی
٣٠ آوریل ٢٠١٠