مدتی از اعتصاب عمومی کردستان در اعتراض به اعدام سه فعال سیاسی و همزمان موشک باران اردوگاههای حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران گذشته است. نیروهای فراخوان دهنده آن اعتصاب هر یک به صورتی تلاش کردند از آن تحرک در خدمت تقویت موقعیت خود استفاده کنند و لااقل وانمود کردند که این اعتصاب به نفع آنها تمام شده است. در این ماجرا و در میان طیف چپ، زمانی که موجی از انتقاد و نارضایتی از هماهنگی و همکاری "چپ" با ناسیونالیستهای کرد و تقویت آنان در این ماجرا به راه افتاد، هر یک تلاش کرد انتقاد و اعتراض در صفوف خود و بیرون را به اشکال مختلف توجیه و به نیروی بغل دستی و رفتار و برخورد غیر دوستانه دیگری پاس دهد.

همزمان در این میدان جریاناتی تلاش کردند و میکنند به جای جواب دادن به منتقدین و تناقضات سیاست خود، با حملات بعضا هیستریک و تحریک علیه منتقدین و بویژه ما، با دامن زدن به فضای غیر سیاسی و انگشت گذاشتن برتعصبات فرقه ای وعرق سازمانی، خود را از این تند پیچ عبور دهند. تلاش میشود از این فرصت برای بدست آورد دل متحدین جدید خود استفاده کنند. به همین دلیل و علیرغم اینکه فضای آندوره فرونشسته است، علیرغم بحثهای قبلی حزب و رفقای رهبری حزب ما در خصوص این ماجرا، بار دیگر به اعتصاب عمومی و خصوصا به کجراه رفتن جریانات موسوم به چپ در این ماجرا و به حقایق پشت این مواضع و همزمان به پاره ای از ادعاهای بی پایه علیه حزب ما می پردازم.

مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدی

کمونیست: اهمیت تحزب کمونیستی در این چند سال و خصوصاً در دوره اخیر در مباحثات شما برجسته تر است و از همین زاویه مرتب کمونیست‌ها را خطاب قرار داده‌اید. در این دوره برایتان جایگاه تحزب چیست و در این اوضاع حساس این مباحث در کجای فعالیت شما و حزب شما قرار می‌گیرد؟

خالد حاج محمدی: اجازه بدهید ابتدا و به عنوان مقدمه چند نکته را در مورد اوضاع پرتلاطم کنونی طرح کنم. فکر می‌کنم با نگاه به این فاکتورها بیشتر اهمیت اتحاد کمونیست‌ها در این دوره و تحزب آن‌ها و نقش و جایگاه حزب کمونیستی و خود حزب ما می‌تواند روشن شود.

ما در دوره تاریخی مشخصی هستیم که از شورش دی‌ماه به بعد و اعتراضات متعاقب، بسیاری فاکتورها عوض شده‌اند و مسائل جدیدی را در مقابل ما قرار داده اند و از این زاویه اهمیت بعضی مسائل نه تنها برای ما به عنوان حزب کمونیستی بلکه و بعلاوه برای هر آدم جدی سیاسی جایگاه ویژه تری پیدا کرده است.

حدود هفت سال از تحميل يک جنگ جنايتکارانه به مردم سوريه ميگذرد. آن زمان دول غربي و در راس آنها آمريکا همراه دولت مرتجع و متحد خود با جمع کردن جنايتکارترين گروههاي آدمکش از گانگسترهاي نظامي تا باندهاي قومي - مذهبي و سازمان دادن همگي شان در "ارتش آزاد سوريه" تحت نام نجات مردم سوريه از دست اسد، جنگي را به مردمي که براي رهايي از استبداد به ميدان آمده بودند تحميل کردند، که هنوز خاتمه نيافته است. در اين هفت سال مردم محروم سوريه با به جا گذاشتن ٥٠٠ هزار کشته، ويران شدن کل مملکت و آوراگي نصف جمعيت و خانه خرابي و ترس تا هم اکنون تاوان پس داده اند. هنوز سه ميليون انسان در منطقه ادلب در محاصره طرفين جنگ در ميان آتش و خون بسر ميبرند و چشم به انتظار دريچه اي براي نجات جان خود و کودکانشان هستند.

 

اخیرا جنگ و دعوای تبلیغاتی میان دولت ترامپ و جمهوری اسلامی بیش از هر وقت دیگر افزایش یافته است. بیرون آمدن آمریکا از توافق برجام و سرانجام طرح تحریمهای جدید علیه ایران و شاخ و شانه کشیدن برای دولتها و شرکتهایی که تحریمهای آمریکا را دور بزنند، تلاش برای قانع کردن دول منطقه و پیوستن آنها به جبهه آمریکا علیه ایران، ادامه طرح قبلی آمریکا و جمع کردن چندین کشور "عربی" به نام ناتوی عربی جهت تقابل با ایران، تلاش برای استفاده از بخشی از اپوزیسیون راست و گروههای قومی و مذهبی به عنوان اهرم فشار علیه جمهوری اسلامی و...، همگی از اقدامات این دوره و فشارهای سیاسی و عملی به جمهوری اسلامی توسط دولت آمریکا است. ترامپ و همراهان او از جمله مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا همزمان به ابراز بیاناتی در "دفاع" از مردم ایران پرداخته و ادعا میکند که گویا دعوای دولت آمریکا با جمهوری اسلامی بر سر "حقوق" مردم ایران است!!!

پارلمان اسرائیل(کنست) روز چهارشنبه ١٨ ژوئیه ٢٠١٨ (٢٧ تیر ١٣٩٧) قانونی نژاد پرستانه را تصویب کرد که بر اساس آن اسرائیل به عنوان کشوری متعلق به یهودیان (دولت ملی خلق یهود) رسمیت داده شد. بر اساس این قانون که با ٦٢ رای موافق در مقابل ٥٥ رای مخالف تصویب شده است، دولت اسرائیل تنها نماینده یهودیان ساکن در اسرائیل است و عملا اعلام شده است که دولت منافع یهودیان را بر منافع غیر یهودیان ترجیح میدهد. در این قانون بر جایگاه اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل تاکید شده است و عملا و رسما به ادامه ساختن شهرکهای یهودی نشین، بعنوان دفاع از منافع "ملت یهود"، رسمیت داده شده است. طبق این قانون زبان عبری تنها زبان رسمی اسرائیل خواهد بود و زبان عربی از رده زبانهای اداری در اسرائیل خارج خواهد شد. طبق اخبار منتشره در نسخه اولیه این مصوبه چنین آمده است که "بخشها وحوزه های شهری میتوانستند ساکنین یک منطقه را به دلیل مذهب یا ملیت آنها از منطقه ای بیرون کنند." این قانون در خود صحنه پارلمان اسرائیل به جدلی طولانی و تند شکل داد تا جایی که تعدادی از نمایندگان به حق قانون فوق را راسیستی و نژاد پرستانه اسم گذاشتند و در اعتراض آنرا پاره کردند.