خالد حاج محمدی : به نظر من هم باید به این مباحث پرداخت و بهرام و رفقاي ڪميته سازمانده هم براي پيشبرد اين سمينار دستشان درد نڪند. نکات خیلی خوبی در مجموع بحثها بود که قابل توجه است و خود همین نکات و بحثهایی که از زوایای مختلف طرح شد٬ اهمیت و ضرورت این بحثها و لزوم پيشبرد آن را نشان ميدهد. از زواياي مختلف ميتوان وارد اين بحث شد٬ نڪات مهمي از جانب رفقاي مختلف طرح شد ڪه در اين چند دقيقه فرصت اظهار نظر و پرداختن به آنها نيست و به همين دليل من هم چند نڪته را طرح ميڪنم. در مورد سندیکالست نکات خوبی مطرح شد در عين حال در اظهار نظر رفقا بحثي
مطرح شد که جمهوری اسلامی عامل اصلی مشڪلاتي است ڪه طبقه ڪارگر با آن روبرو هستند. اين ڪاملا درست است، به طور واقعی جمهوری اسلامی در جامعه ایران جدا از پیچیدگی خودش به عنوان يڪ رژيم ضد ڪارگري٬ اين سيستم یک نسل از چپ و کمونیسم را در این جامعه قتل و عام کردند و تاثیر مهمي بر مبارزه کارگر و کمونیسم و موقعیت آن در جامعه گذاشت. نکاتی در بحث رحمان بود که باز هم به نظر من درست است٬ اسد هم در ادامه صحبت کرد و می گویند٬ اینکه حضور کمونیزم و دخالتگری کمونیستی در جنبش کارگری ضعیف است و این عامل اصلی این وضعیت و مشڪلاتي است ڪه دامنگير طبقه ڪارگر شده است. به زباني ميتوان گفت اين درست است٬ عدم نقش جدي و تاثير لازم از جانب گرايش ڪمونيستي و راستش خود ما و حزب ما و ڪم رنگي نقش و دخالتگري ما٬خوب این معلوم است میدان میدهد به گرایشات دیگر٬ ولی فکر میکنم از این سر اگر برویم هنوز جواب مشکلاتی که هست را به طور واقعی نمی دهیم. سوال من هم این است که اقدام عملی که باید ما و کارگر ڪمونيست برای ابراز نقش مد نظر پيش ببريم چه است؟ ابزار اين دخالتگري ڪه تا حال ڪم داشته ايم ڪدام هستند؟ به نظر من ما و ڪارگران ڪمونيست راهي و ابزاري بهتر از نقد گرايشات غير ڪارگري براي پيشبرد جهت خود و براي تغييري به نفع ڪارگر نداريم. وقتي از اين سر وارد شويد و جايگاه نقد ڪارگري در موقعيت ڪنوني و نقش گرايشات غير ڪارگري و غير ڪمونيستي را در نظر بگيريد٬ آنوقت ديگر مسائل ديگري برجسته ميشوند و نقشه دخالتگري و تاثير گذاري و تلاش براي رفع مشڪلاتي ڪه ڪارگر و ڪمونيست با آن طرف هستند نيز به صورتي ديگرنمايان خواهد شد. گفتن اينڪه جمهوري اسلامي عامل اصلي است٬ يا گرايش ڪمونيستي دخالتگري جدي نداشته است و خود ما نقش جدي و دخالت جدي نڪرده ايم٬ با تمام درستي آن هنوز ابزار دخالت نيست و فقط موقعيت ڪنوني را نشان ميدهد و راهي به جلو براي حل مشڪلات و دخالت مورد نظر و نقشه اي براي تغييري جلو پاي ڪسي نمي گذارد. اگر با قبول اين موقعيت بخواهيد ڪاري ڪنيد٬ تلاشي ڪنيد براي تغيير موقعيت ڪنوني٬ باز ابزار ما نقد از زاويه منفعت ڪارگر به گرايشات ديگر و راهي براي پيشروي مبارزه ڪارگر و ڪمونيست در اين جامعه است. مارڪسيسم ابزار نقد است و اين ابزار را بايد با نقد گرايشات ديگر دست ڪارگر سوسياليست داد تا بتواند مستقل در مقابل ديگران از هويت ڪارگري ڪمونيستي خود دفاع و نقشي در زندگي روزانه طبقه ڪارگر و مردم ايفا ڪند.اگر از اين سر وارد مسئله شد و با اين نوع دخالت توافق داشته باشيد٬ آنوقت نڪات خوبي هم در بحث بهرام و هم آرام بود. من هم فڪر ميڪنم بايد سنديڪاليسم را به عنوان گرايشي ڪه مبارزه ڪارگر را در چهارچوبه معيني محصور ميڪند بايد مورد نقد قرار داد. به قول آرام صنفی گری است که کارگر را از دخالت در سیاست منع میکند٬ سياست را امر ڪارگر نميداند٬ کارگر را به عنوان طبقه ای که صاحب جامعه است به رسمیت نمی شناسد. ڪارگر نزد اين گرايش صنف است و ڪاري ڪرده ڪه ڪارگر خودش هم خود راحتی عنوان صنف نگاه میکند نه یک طبقه ڪه مدعي است٬ ڪه سياست و قدرت امرش است. کلا ضد سیاسی بودن و ضد سیاسی گری در جنبش کارگری و در ميان کارگران و در مبارزه و اعتراض روزانه آن ڪاملا عيان و نقش و تاثيرش مخرب است. نقش و تاثير اين نگرش باعث شده ڪه سیاست را امر کارگر نمیدانند. از اين سر است ڪه مسئله زن در جامعه٬ مسئله جنگ٬ آزاديهاي سياسي٬ حقوق مردم و مهمترين مسائل سياسي يڪ جامعه به همه مربوط ميشود و وقتي به ڪارگر ميرسد نبايد در آن دخالت ڪند. اين را امروز خود رهبران شناخته شده در ميان طبقه ڪارگر با خود حمل ميڪنند. رفقاي ديگر از ذوایای دیگر توضیح دادند٬ درنتیجه اگر بخواهید چه به عنوان يڪ حزب ڪمونيستي يا يڪ جمع ڪارگر ڪمونيست در ميان ڪارگران تاثير داشته باشيد٬ نقش ايفا ڪنيد و به قول رفقا دخالتگر باشيد٬ باید ابزار نقد گرایشات دیکر را دست کارگر سوسیالیست داد. کارگر سوسیالیستی که مسلح بشود به نقد کمونیستی و نقد سوسیالیستی از گرایشات غیر کارگری درون طبقه کارگری از سندیکالیسم تا صنفی گری آن تا رفرمیسم آن، آن وقت است که می تواند نقش ایفا کند و ابراز وجود بکند و ابزار عروج خودش را در دست داشته باشد. نکته ای که رحمان هم به درست گفت در جنبش دانشجویی نقش کمونیستها به همین صورت است٬ ابزار نقد دست دانشجوی سوسیالیست داده می شود٬ دانشجوي سوسياليست آن را بدست ميگيريد٬ هويت مستقل پيدا ميڪند و به جنگ گرايشات ديگر ميرود و به همين طريق رشد ميڪند. دخالتگري ڪمونيستي در مبارزه طبقه ڪارگر نيز راهش همين است.