اینروزها بازار "توجه" جنبش سبز بویژه از جانب دلسوزان این جنبش در طیف اکثریت و توده و صفی از روشنفکران "دگراندیش" و "خشونت گریز" و "حقوق بشری"٬ به طبقه کارگر و "عدالت" برای کارگران٬ در همه جا گرم است.
بخشی از این آقا و خانمهای محترم که "دل و جرات" بیشتری دارند و در تمرین دمکراسی و حقوق بشر از بقیه یاران خود پیشی گرفته اند٬ هر از چند گاهی به عنوان منتقد جنبش سبز ظاهر میشوند و از کم لطفی این جنبش و رهبران آن به جنبش کارگری گلایه میکند. این طیف خواهان طرح
مطالباتی برای کارگران از زبان رهبران سبز جهت کسب حمایت طبقه کارگر هستند. هر کلمه و اسمی که از کارگر و "عدالت" از زبان رهبران مرتجع سبز به زبان آید٬ گل سر سبد مقالات و سایت و میدیای این طیف به عنوان مدرک حقانیت و مردمی بودن جنبش سبز میشود. سایت اخبار روز اکثریت٬ در این زمینه انصافاٌ میدان را از بی بی سی و بقیه میدیای مرتجع ربوده است.
آنچه زمانی دول غربی به کمک بی بی سی و سی ان ان و بقیه رسانه های خود برای تبدیل خمینی به رهبر مردم و مدرن نشان دادن او کردند٬ امروز همین میدیا و بخش وسیعی از همان جریانات همراه یاران جدید خود در مورد جنبش سبز و "عدالتخواهی" و قابل دفاع بودن آن با مردم ایران میکنند. دست راست ترین سیاستهای ضد کارگری میرحسین موسوی٬ کروبی٬ خاتمی و بقیه سران سبز٬ توسط این طیف و میدیای غربی لانسه میشود با چاشنی اختلافات آنها با جناح حاکم و زیر نام "دفاع از مردم" و "راه نجات" از استبداد بزک میکنند.
تحرکات بعد از انتخابات زیر پرچم سبز و عدم شرکت طبقه کارگر٬ رهبران این جنبش را به فکر بازبینی و یافتن راهی برای حمایت این طبقه از خود انداخت. اما کل آنچه رهبران این جنبش به نام دفاع از کارگر میگویند٬ فرقی ماهوی با جناح حاکم ندارد. حداکثر نقد جنبش سبز و رهبران شاخص آن از جناح احمدی نژاد٬ عدم مدیریت مناسب، ورود کالای خارجی و ورشکستگی مراکز تولید ملی و از این سر و به این دلیل عدم پرداخت حقوق کارگران و بیکاری وسیع در جامعه است. مشکلات بورژوازی و توان یا عدم توان رقابتی کالاهای تولیدی آنها در بازار و مدیریت بهتر سیستم ضد کارگری حاکم را به عنوان جواب به کارگری که از ابتدائی ترین حقوق اولیه محروم است٬ تنها شیادی و ضد کارگر بودن رهبران این جنبش و طیف هوادران سینه چاک آنان را میرساند.
اینکه دیدار کروبی با خانواده اسالو٬ یا اسم بردن از عدالت بدون گفتن کلمه ای از ابتدائی ترین مطالبات طبقه کارگر٬ قند را در دهان طیف روشنفکران بورژوا و شرق زده آب میکند٬ بیش از هر چیز بیگانگی این طیف را با ابتدائی ترین حقوق طبقه کارگر و مردم محروم بیان میکند. رفتن کروبی و دیدار با خانواده اسالو٬ تلاش برای تماس با کارگران نیشکر هفت تپه و صحبت از اهمیت جلب توجه طبقه کارگر از جانب رهبران سبز٬ و همزمان تلاش و مستضعف پناهی جناح رقیب برای جلب توجه این طبقه٬ نشانه وزن و اعتبار و اهمیت طبقه کارگر در این جامعه است. این جایگاه مهم طبقه کارگر و اهمیت وزن و توان آن است که رهبران بورژوازی را مجبور به این ادای "احترام"های پر از ریاکاری و حقه بازی کرده است.
در میان همه مداحان جنبش سبز کسی یافت میشود بگوید مضمون دفاع این جنبش از طبقه کارگر چیست؟ موسوی "عدالت" برای طبقه کارگر را توسعه کشور بیان میکند٬ و کارگر را نیروی تولید ثروت و خدمت به مملکت میداند٬ و کروبی اضافه رویهای جناح احمدی نژاد در عدم رعایت قوانین جمهوری اسلامی در حق اسالو و بقیه فعالین کارگری را مورد انتقاد قرار میدهد. اینها را با دومن سریش هم نمیشود به عدالتخواهی طبقه کارگر چسباند. اعتراض مردم به زندانی بودن بیش از ٢٠٠ هزار نفر در زندانهای ایران به اعتراض به دستگیریهای بعد از انتخابات، یعنی آزادی خودیها و یاران جنبش سبز، نهایت آزادیخواهی این جنبش را نشان میدهد.
کجای این خواست را میتوان با ممنوعیت زندان به جرم عقیده و مرام و مخالفت سیاسی مقایسه کرد؟ آیا تا کنون کسی از این مصلحین جعلی حق زن پرسیده است که٬ آیا زنان بعد از ٧ هزار سال تمدن در جنبش سبز حق انتخاب پوشش خود را دارند؟
اختلاف جنبش سبز با جناح احمدی نژاد هرچه باشد بر سر آزادی مردم بی دین و اتئیست خدا ناپرست و کمونیست٬ یا آزادی زن و آزادی زندانی سیاسی و مجازات قاتلین چند صد هزار نفر در این سالها نیست. اختلاف بر سر طب رایگان و بیمه بیکاری مکفی و حق تشکل و اعتصاب نیست. اختلاف بر سر قدرت و چگونگی تحمیل یک نظام ضدکارگری و تامین سود و تقسیم "عادلانه" آن میان بخشهای مختلف بورژوازی به صورتی است که طبقه کارگر و زنان و جوانان متمدن صدایشان در نیاید است. سبز فاقد پلاتفرمی نیم بند برای کمترین تحول سیاسی و اقتصادی به نفع طبقه کارگر ایران و مردم محروم است.
"عدالت" جنبش سبز اسم رمز تلاش بخشی از بورژوازی ایران جهت تقسیم قدرت به صورت "عادلانه" میان جناحهای جمهوری اسلامی است. مبارزه با استبداد نفی "انحصار طلبی" یک جناح در قبضه کردن قدرت در دست خود است و نه چیزی علیه نفس استبداد. تمام تلاش جنبش سبز و وعده "گشایش سیاسی و فرهنگی"٬ فراخوان این صف برای باز کردن دروازه قدرت بر روی خودیها و دلسوزان نظام و یاران قدیم و همیشگی امام و صف روشنفکران و بورژواهای خارج قدرت اما آماده خدمت جهت سروسامان دادن به سرمایه داری در ایران است.
مداحی از جنبش سبز و تلاش برای قالب کردن این کالای بنجل به طبقه کارگر و زنان و جوانان و مردم محروم از جانب اکثریت و حزب توده و طیف روشنفکران "دگراندیش" ٬ بیشتر از هر چیز بیان ماهیت ارتجاعی این صف و ضدیت آنها با منفعت و حقوق اولیه طبقه کارگر و هر نوع آزادیخواهی، مدرنیسم و سکولاریسم در جامعه است.
خالد حاج محمدی
٢ سپتامبر ٢٠١٩