خالد حاج محمدی : ( در حاشیه حداقل دستمزدها در سال ٨٩) سرانجام شورای عالی کار بعد از ٦ ماه بحث و ارائه امار و ارقام پوچ ٬ ٣٠٣ هزار تومان را به عنوان حداقل دستمزد به تصویب رساند. در این ٦ ماه کلی تبلیغات مسموم زیر نام "کار کارشناسانه٬ تحقیقات علمی و تلاش برای تعیین مزدی عادلانه" را به خورد طبقه کارگر دادند و سرانجام شمشیر خونین طبقه بورژوا را عمیقتر از هر زمان در قلب این طبقه فروبردند. دستمزد سال ٨٩ کارگران در ایران یک پنجم خط فقر اعلام شده از جانب همین باند و مراجع رسمی دولت سرمایه داران است. نتیجه این تعرض جز فقر و محرومیت٬ کار
ارزان و انشقاق بیشتر در صفوف کارگران و مسابقه برای تامین زندگی نخواهد بود.
کل این اتفاق نشان داد که تمام بحثهای این مدت محافل ضد کارگری شورای عالی کار و نماینده کارفرمایان و خانه کارگر و شوراهای اسلامی و دولتشان٬ تنها برای تحمیق و برای تعیین میزان توان طبقه بورژوا ایران در عقب راندن توقع طبقه کارگر در میزان سهم از دستمزد خود بود. روشن بود که تحقیقات شورای عالی کار و دلالان خانه کارگر و شوراهای اسلامی و آمارهای دروغین بانک مرکزی٬ قرار نیست لطمه ای به منفعت صاحبان سرمایه در این جامعه بزند. اگر جلسه و شور و مشورتی و اگر احیانا در این مورد هم اختلافی با هم داشته اند٬ نه در اصل استثمار نیروی کار طبقه کارگر٬ بلکه در سنجش میزان توان طبقه سرمایه دار در تحمیل شرایط غیر انسانی کار و زندگی بر طبقه کارگر است.
حداقل دستمزد ٨٩ قبل از هر چیز نشانگر توازن میان نیروی ما و صاحبان سرمایه و دولت متبوع آنان با همه دستگاه سرکوب و تحمیق شان است. آنچه میتوانست کفه این ترازو را به نفع طبقه کارگر کمی سنگینتر کند٬ نه "کار کارشناسانه" کمیته دستمزد خانه کارگر٬ نه اجلاس ٦ ماهه شورای عالی کار و نه دلسوزاندن مزورانه نماینده کارفرمایان و نه مستضعف پناهی دولت فوق ارتجاعی جمهوری اسلامی٬ که مبارزه روزانه طبقه کارگر با نظام حاکم٬ درجه قدرت متحد این طبقه در کشمکش روزانه و جدال همیشگی٬ درجه خودآگاهی این طبقه و توان و قدرت متشکل آن در این کشمکش بود.
حداقل دستمز ٣٠٣ هزار تومانی٬ آزاد سازی قیمتها، تورم پیش بینی شده ٥٠ درصدی، همگی نشان دهنده موقعیت وخیم طبقه کارگر درسال ٨٩ و نشانه عقب نشینی است که بورژوازی ایران توانست در یکسال گذشته به طبقه ما تحمیل کند. این عقب نشینی را به همین روشنی در تحمیل اختناق به کل جامعه و در راس آن به آزادیخواهی کارگری نیز میتوان دید. حمله به رهبران کارگری٬ حمله به هر تشکلی که برای دفاع از حقوق کارگر ساخته شد٬ حمله به زن و جوان و آزادیخواهی و هر چه نشانی از عدالتخواهی وبرابری طلبی دارد، روی دیگر این تعرض است.
این حقیقت یک بار دیگر نشان داد که "انقلاب" سبز و تحرک و اعتراضاتی که زیر چتر سبز صورت گرفت٬ برای طبقه کارگر ایران و صف آزادیخواهی چیزی جز حاشیه ای کردن اعتراض رادیکال ما همراه نداشته است. این حقیقت نشان داد که تبلیغات دروغین "انقلاب"، "انقلاب" و اعتراض برای "آزادی" و "رفاه" مردم٬ تنها مهندسی افکار برای بسیج نیروی ما در جنگ باندهای بورژوازی حاکم و در خدمت آنان بوده است. بر متن وعده "انقلاب" سبز و "عقب نشینهای" هر روزه جناح حاکم و کنار رفتن امروز و فردای جمهوری اسلامی، که بخش عمده اپوزیسیون ایران و خصوصا چپ بورژوائی وعده آنرا میداد٬ همین دولت و نظام حاکم در ایران در جدال با طبقه کارگر چنان دست بالا را پیدا کرد که دستمزد را یک پنجم خط فقر تعیین کند.
این حقایق به روشنی نشان داد که طبقه کارگر باید برای همیشه توهم به رهایی و به فضای باز سیاسی و یک ذره بهبود در زندگی خود بر دوش جنبش طبقات دیگر را٬ برای همیشه از صفوف خود بزداید . نشان داد که حتی رسیدن به درجه ای از زندگی انسانی تنها در گرو اتحاد خود کارگران٬ مبارزه و اعتراض مستقل این طبقه زیر پرچم آزادی و برابری است.
١٨ مارس ٢٠١٠