مدتهاست پدیده مذاكرات امریكا و ایران در رسانه های رسمی و از جانب مقامات این دولتها و حتی كشورهای اروپایی به عنوان اتفاقی در جریان مورد بحث است. ماجرای توافق بر سر برجام و مفاد آن و خواست و مطالبات جدید و ادعاهای مختلف طرفین، فضای تبلیغاتی آنها در كنار تهدیدات مكرر امریكا و ادامه تحریمها و بحث فعال كردن "مكانیسم ماشه" علیه ایران در كنار نرمشهای مختلف طرفین در تمام این دوره به اشكال مختلف در جریان بود. همین دیروز رسانه های غربی اعلام كرده اند كه: "لایحه دائمی کردن تحریمهای ایران روز چهارشنبه ۲۱ ژوئن (۳۱ خرداد) به اتفاق آرا در کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان ایالات متحده تصویب شده و حال برای رایگیری به صحن مجلس فرستاده میشود." این در شرایطی است كه ما شاهد تماسها، ملاقاتها، توافقات و امتیازدهی های متقابل میان جمهوری اسلامی، امریکا و دول اروپایی هستیم.
مستقل از آینده برجام و توافق و عدم توافق ایران و امریكا و مستقل از اینكه در دیپلماسی سری آنها چه گذشته است و به كجا میرسد، تا كنون نتایج این دیپلماسی مخفی و توافقات ناشی از آن مبادله تعدادی از اسرا و زندانیان طرفین بوده است. این معاملات تا جایی پیش رفته كه امروز بحث توافق بر سر آزادی حمید نوری از چهرهای شناخته شده جمهوری اسلامی با پرونده ای بزرگ از جنایت علیه مردم ایران و مخالفان جمهوری اسلامی از جانب دولت سوئد است.
همزمان شاهد اقدامات دیگری از جانب دول غربی به ریاست آمریكا هستیم كه دال به سطحی از توافقات، حتی موقتی، است. بحث آزادی سرمایه های بلوكه شده ایران و از جمله آزادی این سرمایه در عراق و قول آزادی آن در كره جنوبی و ... اقدامات و نرمشهای غرب در نتیجه مذاكات بوده است. فشار به اپوزیسیون جمهوری اسلامی از ضعیفترین حلقه آن، مجاهدین، و حمله پلیس آلبانی به ارودگاه این جریان در این كشور و بعلاوه ممنوع كردن تجمع سالانه مجاهدین در پاریس بخشی از نتایج این روند است.
این مذاکرات، ادامه رابطه و توافق و یا عدم توافق آمریكا و ایران، نتایج آن بر زندگی، مبارزه و فضای سیاسی در ایران، در میان نیروهای سیاسی و سازمانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز مورد بحث است و عده ای را شدیدا پریشان حال كرده است. نیروهایی كه همه هست و نیست و كائنات خود را در یك بازی كثیف سیاسی در ترازوی آمریكا گذاشته و به دخالت این "فرشته " نجات بخش و حمله نظامی یا تشدید فشار آمریكا، امید بسته اند، هراسان و بغض کرده از "خیانت" بایدن، علیه هر نوع توافقی قلمفرسایی میکنند و با اعلام "اسرائیل نباید ایران هسته ای را تحمل کند"، بر طبل جنگ میکوبند.
آمریكا در چندین سال گذشته سیاست خود را، و از جمله تحریمهای اقتصادی، تلاشی برای "ممانعت از دسترسی ایران به سلاح هسته ای" و بعلاوه "دفاع از حقوق مردم ایران" نام میگذارد. هوادارن آمریكا در اپوزیسیون امروز از هر درجه توافق، معامله ای میان جمهوری اسلامی و غرب بشدت نگرانند و به نام "مردم در ایران" فریاد میزنند "چرا امریکا پولهای بلوكه شده ایران را آزاد میكند" و ادعا میکنند هشتاد میلیون انسان در ایران خواهان تشدید محاصره اقتصادی، ادامه فضای جنگی و نا امنی بیشتر اقتصادی و سیاسی در جامعه اند!
بلوكه كردن سرمایه ایران، یا هر كشور دیگری، تحریم اقتصادی یك مملكت ۸۰ میلیونی تحت هر بهانه ای چیزی جز اعلام یک جنگ اقتصادی علیه هشتاد میلیون نفر، اعمال زورگوی و قلدری دولت آمریكا نیست. در دنیای واقعی هر كس حق دارد از خود بپرسد كه آمریكا به چه حقی میتواند سرمایه و پول كشور دیگری با هر درجه ماهیت ارتجاعی دولتش بلوكه كند؟ چه كسی به دولت آمریكا چنین حقی را داده است كه در چنین سطحی امر و نهی كند؟ چه کسی گفته است جنایتكاری جمهوری اسلامی توجیهی برای قبول افسارگسیختگی آمریكا، چشم پوشی از جنایات او و قبول اربابی او بر جهان است؟ آمریكا و متحدین او چرا باید بتوانند در هر نقطه جهان كه میل كنند، مردم یک مملکت را به این بهانه که دولتشان متحد غرب نیست یا اوامر آنها را اجرا نكرد و سر تسلیم و تعظیم فرونیاورد، به هر شكلی كه میخواهند تنبیه كنند و آنان را دسته جمعی با تحریم اقتصادی به گرسنگی و فقر و مرگ و استیصال بكشانند؟ هر كس و جریانی كه به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی بر قلدری امریكا چشم میپوشد، عملا و رسما در این جدال علیه مردم در کنار آمریكا و غرب ایستاده است، به همین صورت هر كس هم به نام مخالفت با قلدری امریكا از جنایات جمهوری اسلامی چشم بپوشد رسما در كنار جمهوری اسلامی علیه مردم آزادیخواه ایران ایستاده است.
ادعا میکنند که "میخواهیم ایران اتمی نباشد"، ایران هسته ای خطری برای مردم منطقه است و هدف غیر اتمی کردن جمهوری اسلامی است! اولا اینکه این بهانه ای بیش برای "رام کردن" جمهوری اسلامی نیست را امروز دیگر نادان ترین تحلیلگران سیاسی تشخیص داده اند. دوما قطعا جمهوری اسلامی و هر دولت ارتجاعی دیگر مسلح به سلاح اتمی، منجمله امریکا، خطری جدی برای بشریت اند. امریكا یكی از بزرگترین قدرتهای اتمی جهان و امروز یکی از خطرناکترین دولتها در راه اندختن جنگ اتمی، به بهانه دفاع از اوکراین، است. میزان سلاحهای اتمی كه در اختیار این كشور است برای ده بار ویران كردن كره زمین میرسد. دولت اسرائیل این عزیز کرده آمریكا و دولتهای غربی در سایه امریكا و دول "محترم اروپایی"، كه ریاكارانه سنگ دفاع از تمدن و حقوق بشر و امنیت جهان به سینه میزنند، افساره گسیخته هر روز به بهانه ای كشورهای دیگر را بمباران و فلسطین را برای مردم آن به كشتارگاه تبدیل كرده است. آیا واقعا امریكا، اسرائیل و متحدین آنها در موقعیتی هستند كه بعنوان نماینده صلح و امنیت جهانی عرض اندام کنند؟ مگر این دولتها كمتر از جمهوری اسلامی جنایتكارند؟ واقعا فاصله ای میان اینها و مرتجع ترین و دیكتاتور ترین دولتهای دنیا، از جمهوری اسلامی تا هر دولت دیگری، موجود است؟
جنگ و صلح ایران و آمریكا، جنگ و صلح ما نیست! جمهوری اسلامی و دولت امریكا دشمنان تا دندان مسلح و جنایتكار علیه مردم آزادیخواه، علیه طبقه كارگر و مردم محروم هم در ایران و هم در امریكا و هم در منطقه هستند. همه آنها از ایران و اسرائیل تا بقیه و در راس آنها دولت امریكا جز جنایت و توحش و بربریت و كشتار ارمغانی برای بشریت نیاورده اند. جنگ و دعوای این جانوران كه لجام گسیخته تر از همیشه به جان بشریت افتاده اند و جنایت خود را زیر پرچمی و با ریكاری و به نیابت از مردم انجام میدهند، جنگ ما نیست. این دولتها هم در صلح و آشتی و هم در جنگ و تخاصمات همگی علیه بشریت و دشمنان قسم خورده آن هستند.
به سوریه و عراق و افغانستان و لیبی و افریقا نگاه كنید كه دهها میلیون قربانی جنگهای دول غربی در این كشورها و در راس همه امریكا است. جمهوری اسلامی به کمک و روی دوش همین دولتها به قدرت رسید، زمانی كه نورچشمی این دولتها، یعنی حكومت پهلوی، دیگر تاریخ مصرفش از جانب مردم ایران باطل اعلام شد، او را مرخص و زیر پر و بال ارتجاع اسلامی رفتند. طالبان و داعش و دهها گروه جنایتكار جهانی در آغوش همین دولتها به عنوان ابزار دخالت آنها پرورش یافتند و امروز موی دماغ بشریت شده اند.
کشمکش دولت امریكا و متحدین او از انگلستان تا اسرائیل، فرانسه، آلمان و... با جمهوری اسلامی سر سوزنی به اعتراض ما مربوط و نزدیك نیست. آنها در قطب بندی ها و تخاصمات جهانی میان دول بزرگ، خواهان پیوستن جمهوری اسلامی به بلوك غرب و البته گردن نهادن به ادامه ریاست آمریكا و ناتو بر جهان اند. آنها خواهان حفط جمهوری اسلامی رام شده زیر نظر و سیاست خود هستند. ما برای رفاه، برای آزادی و برای عدالت، برای دفاع از حق حیات و زندگی شرافتمندانه و انسانی علیه جمهوری اسلامی میجنگیم و جنگیده ایم. جنگ ما از جنس جنگ و جدال روزمره كارگر امریكایی، انگلیسی، آلمانی و چینی و روسی و ژاپنی برای بهبود زندگی و پایان استثمار و توحش نظام كاپیتالیستی علیه حكام این كشورها است. دول كاپیتالیستی مستقل از هر دعوای درون خانوادگی خود بر سر میزان سهم و اقتدار خود، همگی در مقابل كل طبقه ما در سراسر جهان قرار دارند و دشمن مشترك ما هستند.
به همین اعتبار سرخوردگی و استیصال در اپوزیسیون بورژوایی با راست و چپ آن بدلیل توافق احتمالی ایران و امریكا هم مشكل ما نیست، همچنانكه شادی و دریوزگی آنها و كف زدن برای امریكا در جدال با جمهوری اسلامی هم جشن و شادی ما نبود.
نتیجه جدال دول غربی و جمهوری اسلامی برای طبقه كارگر و بخش محروم و اكثریت عظیم مردم ایران، فضای جنگی، ترور و تهدید، تحریم اقتصادی و قطع دارو و درمان، گرانی و فقر و هزار فلاكت دیگر بوده است. معنی عملی کشمکش آنها تشدید فشار اقتصادی و نا امن شدن فضای زندگی مردم است و معنی دوستی شان تشدید فشار سیاسی به مردم و نیروهای سیاسی و باز کردن دست جمهوری اسلامی در تعرض به آنان است. امروز كه هنوز توافق كامل صورت نگرفته، دولتهای فخیمه غربی در كمال بی شرمی فشارشان را با آوانس دادن به ایران و در معامله با جمهوری اسلامی متوجه اپوزیسون این حكومت كرده اند. این جنگ از هر دو طرف جنگ جنایتكاران جنگی و عاملین گرسنگی و فقر و فلاكت و مرگ و میر كودكان و آوارگی و خانه خرابی، توحش و بربریت علیه طبقه كارگر و بشریت است.
مشكل اپوزیسیون بورژوایی ایران و زلزله ای كه هراسان شان کرده، از جنس خود جمهوری اسلامی است. جنگ آنها با جمهوری اسلامی از نوع جنگ خود جمهوری اسلامی با دیگران است. آنها بخشا از خود جمهوری اسلامی ضد كارگر تر، ضد تمدن و آزادی و رفاه همگانی تراند. در دل جدال با حاكمیت بر سر آزادی و برابری و امنیت نباید تاثیرات مخرب این اپوزیسیون و سموم مختلف ناسیونالیستی، ضد كارگری، راسیستی و قوم پرستانه و ضد انسانی آنها را نادیده گرفت! باید دامنه تاثیرات سموم آنها را، كه زیر پرچم مبارزه با جمهوری اسلامی پیش میبرند، كم كنیم. دیپرسیون سیاسی آنها از بهبود و یا توافق احتمالی غرب و جمهوری اسلامی، مشكل آنها است. توكل آنها به امریكا و یا اروپا برای دخالت در ایران و كنار گذاشتن جمهوری اسلامی از روی نادانی نیست، از روی توهم و یا از سر "فریب خوردگی" نیست. اگر در این جهان ما متحدین خود را در مبارزه برای برابری و عدالت و جامعه ای انسانی در میان طبقه كارگر و مردم متمدن جهان پیدا میكنیم، آنها نیز اگاهانه دوستان و یاران خود را در میان دولتهایی انتخاب میكنند كه یا از جنس خود آنها است و یا فكر میكنند در تخاصمات این دول با ایران به آنها متكی شوند. این نیروها تا كنون و همیشه برای غرب و دولت امریكا ابزاری برای فشار به جمهوری اسلامی بوده اند. همچنانكه خود جمهوری اسلامی از اپوزیسیون عربستان، تركیه و... به عنوان ابزار فشار به دولتها و تحمیل شرایط خود استفاده میكند.
تاریخ مصرف این استفاده ها بالاخره روزی تمام میشود. و آن روز رضا پهلوی باشید یا جمهوری خواه و "دمكرات"، عبدالله مهتدی باشید یا خانم عبادی، حزب دمكرات باشد یا...... قربانی دوستی و توافقات میان آنها خواهید شد. دپرسیون، استیصال، خشم و بغض این اپوزیسیون ناشی از این موقعیت واقعی امروز آنها است.
طبقه کارگر، زنان و مردان آزادیخواه در ایران، اما متحدینی به وسعت جهان دارند. متحدینی که همین امروز در صفی واحد برای آزادی، رفاه، سعادت همگانی، عدالت اجتماعی و امنیت و صلح در جهان علیه قدرتهای جهانی، از امریکا و اروپا تا چین و روسیه ایستاده اند و میجنگند. نبض ما به این جنبش و صف میزند و از آن قدرت میگیرد!