ممنوع كردن ورود شهروندان افغانستانی به مجتمع تفریحی و تجاری "بام لند" تهران در چهار روز اول فروردین ماه و اعتراض مردم آزادیخواه به این نژادپرستی آشکار خبر ساز شد. اعتراض ها به این ناسیونالیسم افراطی و نژادپرستانه چنان بالا گرفت که میدیای رسمی و "مقامات" دولتی و مسئولان این مجتمع را وادار به انعکاس و عکس العمل، "رفع سوءتفاهم" و "برائت" کرد! تعدادی از مقامات رسمی جمهوری اسلامی به روال همیشه ابتدا در مورد اصل ماجرا اظهار بی اطلاعی كردند. مدیریت مجتمع ناچار از شکستن سکوت شده و در كمال بی شرمی نفس خبر را غیر واقعی اعلام كرد.
به گزارش روزنامه شرق مسئولان حراست و نگهبانی این مجتمع در توضیح این ممنوعیت گفته بودند: "برای راحتی شهروندان ایرانی، ورود افغانستانیها در این چهار روز به مجتمع باملند ممنوع شده است." بر اساس گزارش شرق ساكنان مجتمع های مسكونی اطراف "بام لند" ضمن تائید این خبر گفتهاند "نگهبانان مجموعه به برخی مراجعهکنندگان معترض که دلیل محدودیت را میپرسیدند مدعی شدند که مهاجران افغانستانی مشکلاتی در این محدوده ایجاد کردهاند".
این خبر بار دیگر پدیده نژاد پرستی رسمی و غیر رسمی، دولتی و غیر دولتی علیه شهروندان افغانستانی و جهنمی كه در چند دهه در ایران به آنها تحمیل شده است را در مقابل مردم قرار داد. اعتراضی نه فقط علیه مسئولین این مجتمع بلکه علیه سیستم، نظام و حکومتی که با قوانین ضد انسانی خود علیه شهروندان افغانستانی منشاء این نژادپرستی عریان و سیستماتیک و سازمان یافته است. علیه حکومتی که دهها سال است تلاش میکند با دامن زدن به احساسات "ملی" و "ایرانی" و تحقیر شهروندان افغانستانی، نژادپرستی را در جامعه نهادینه کند.
تاریخ بیش از چهار دهه حاكمیت جمهوری اسلامی و حضور چند میلیون مهاجر افغانستانی كه از جنگ و جنایت، از فقر و گرسنگی به ایران پناه آورده اند، تاریخ جنایات و توحشی كه بر آنان رفته است، تاریخ استثمار و بردگی وحشیانه و بی حقوقی هایی كه اعمال شده است، میتواند داستان كتابها باشد. در این تاریخ چند میلیون انسان رسما توسط جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران مورد بالاترین درجه از استثمار، بیحقوقی، تحقیر و تبعیض قرار گرفتند. این نیروی عظیم انسانی در این جامعه در بدترین شرایط و با كمترین امكانات در گرسنگی و فقر مطلق بدون هیچ حق و حقوقی كار كرده اند، سرمایه تولید كرده اند، در بازسازی خرابه های بعد از جنگ ایران و عراق سهیم بودند. برخورد نژاد پرستانه، تحقیر و بی حرمتی، عدم پرداخت دستمزد ناچیزشان ، محرومیت از بیمه های درمانی و اجتماعی، محرومیت فرزندانشان از حق تحصیل، نداشتن حق اشتغال برای بخش بزرگی از آنها، خوابیدن در بیابانها، پاركها و برای سیر كردن شكم مراجعه به زباله دانی ها، محرومیت از امکانات پزشکی و درمانی و حتی عدم واكسیناسیون در دوره كرونا و... رسما قانون مملكت است. جمهوری اسلامی در راس این ماشین جنایت و توحش بوده است. امروز نسلهای دوم و سوم این انسانها كه بخش زیادی در ایران متولد شده اند و افغانستان را ندیده اند هم به جرم پیشینه افغانستانی والدین یا یكی از والدین آنها از بسیاری از حقوق اولیه و ناچیز موجود برای دیگران محرومند. اگر قرار باشد روزی پرونده جنایات جمهوری اسلامی، پرونده بورژوازی حاكم بر ایران و همه دستگاههای امنیتی، انتظامی، اطلاعاتی، قضائی، اداری و... آن رو شود، بی شك اعمال توحش، بی رحمی و جنایت و استثمار وحشایانه، كشتار و شكنجه و اعدام و... علیه بیش از سه میلیون و نیم شهروندان افغانستانی بخشی جدی از آن است.
خیزش اخیر مردم برای آزادی و برابری، برای رفع تبعیض، علیه قوانین تبعیض آمیز، علیه مذهبی که تبعیض علیه زن را تئوریزه و سازمان یافته کرده است، در دل خود بیداری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه، را به همراه داشت. ارزشهای انسانی جای خود را به ارزشها و سنتهای ضدانسانی مذهبی و ملی داده است.
اعتراض وسیع علیه برخورد نژادپرستانه مجتمع "بام لند" و هزاران هزار نمونه های دیگری از این نژادپرستی و مقابله مردم در نقاط مختلف علیه این نژادپرستی، فراخوانها به مقاومت در برابر تبعیض علیه شهروندان افغانستانی که در میدیای اجتماعی بطور وسیعی منتشر شده اند، گوشه ای از این بیداری است. بیداری مردمی که آزادی و برابری را برای همه شهروندان میخواهند و تبعیض و بی حرمتی علیه هر بخشی از آن را، به هر بهانه ای، تحمل نمیکند.
امروز به یمن خیزش انقلابی اخیر، فضا جامعه ایران تغییر کرده است. تحولات این دوره و خواست آزادی و برابری، خواست بهبود و رفاه و خواست سرنگونی جمهوری اسلامی، همراه خود برابری انسانها، به حاشیه رفتن توهین و تحقیر و فرهنگ عقب مانده و نژاد پرستانه، فرهگ ناسیونالیستی و عهد عتیق نیز به عقب رانده شده است. نژاد پرستی و تقسیم شهروندان به "ایرانی" و "افغانستانی"، تقسیم طبقه كارگر و مردم هم سرنوشت بر اساس قومیت، ملیت، مذهب و رنگ و نژاد و جنسیت، نیز به عقب رانده شده است. در همین دوره مردم آزادیخواه در بیشتر كشورها از مردم ایران و اعتراضات آزادیخواهانه آنها حمایت كردند. بخش عمده مردمی كه از افغانستان به ایران فرار كرده اند، به محرومترین بخش طبقه كارگر در ایران تبدیل شده اند. این طبقه مستقل از هر پیشینه ای كه اعضا آن دارند، مستقل از زبان و محل تولد، مستقل از هر هویت قومی و مذهبی كه عده ای برای آنها بر اساس منافع زمینی میتراشند، اعضا یك خانواده بزرگ هستند. این طبقه یك منفعت واحد دارد و علیه كل بورژوازی حاكم بر ایران و علیه حاكمین بر افغانستان در كنار هم هستند. طبقه كارگر در ایران تقسیم بردار نیست.
امروز طبقه كارگر و اكثریت بزرگی از مردم ایران، از زنان، جوانان و اقشار محروم حكم رفتن جمهوری اسلامی را صادر كرده اند. طبقه كارگر و بخش محروم جامعه خواهان پایان فقر و بی حقوقی، خواهان پایان آپارتاید جنسی، خواهان پایان بربریت حاكمین و بورژواها علیه خواهران و برادران و هم طبقه ای های خود، با هر پیشینه ای، هستند. بی تردید سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، سرآغاز رنسانسی بزرگ در منطقه علیه مذهب و ناسیونالیست و نژاد پرستی، علیه خرافات و زن ستیزی، در دفاع از انسانیت و برای آزادی و رفاه و برابری خواهد بود. چنین تحول انسانی و آزادیخواهانه ای ارتجاع در منطقه، در كل خاورمیانه را به سراشیبی سقوط نزدیك خواهد كرد. در این روز كارگران، زنان و مردم آزادیخواه در ایران و در جهان این پیروزی را جشن خواهند گرفت.