سخنرانی خامنه ای در سی و سومین سالگرد مرگ خمینی بیش از هر چیز بیان موقعیت كنونی جمهوری اسلامی در مقابل مردم آزادیخواه در ایران، نگرانی از این موقعیت و ترس از آینده اعتراضاتی است كه این حكومت را به چالش كشیده است. خامنه ای در این سخنرانی با پرداختن به نقش خمینی در سال ۵۷ و بحث از نقش مردم ایران در آن دوره، به هواداران و خصوصا روسای حاكمیت روحیه میدهد، آنها را یاد دوران ماه عسل جمهوری اسلامی می اندازد تا در كالبد بی رمق و روحیه باخته كنونی روسای حاكم امیدی بدمد.
سخنرانی خامنه ای مهر این دوره تاریخی از مبارزات مردم ایران را بر خود دارد، دوره ای كه هراس از نقش این مردم، از پرچم سیاسی كه در همه اعتراضات با خواست آزادی و برابری نمایندگی میشود، كل كمپ راست در پوزیسیون و اپوزیسیون را با یك دپرسیون سیاسی طرف كرده است. سخنرانی خامنه ای بیان این دپرسیون سیاسی در صف حاكمیت و تلاش برای دادن امیدی به این صف است.

خامنه ای تاكید دارد كه قدرت گیری جریان اسلامی به كمك مردم ایران انجام گرفت، مردم در صحنه بودند و امروز هم شرط توفیق آنها در مقابل دشمنانشان، ماندن "مردم" در صحنه است. فكر نكنم ادعاهای خامنه ای بتواند در این دوره كه سراسر ایران میدان به صحنه آمدن مردم علیه جمهوری اسلامی است كسی را به وجد آورد. مشكل كنونی جمهوری اسلامی اتفاقا این است كه دشمن اصلی و خطرناك آنها كه همان مردم محروم است، مردمی كه در انقلاب ۵۷ به عقب رانده شدند و انقلابشان در نیمه راه ربوده شد، هر روز در ابعاد وسیعتری به صحنه می آیند و نفرت عمیق از چند دهه حاكمیت جمهوری اسلامی، از فقر و بی حقوقی تا زن ستیزی و فرهنگ خرافه را بی پرده اعلام و خواهان رفتن حكومت و جایگزینی آن با قدرت پایین هستند.

در انقلاب ۵۷ مردم ایران حضور برجسته داشتند، طبقه كارگر پا به میدان گذاشت و نقش جدی ایفا كرد و نه تنها حكومت پهلوی بلكه و بعلاوه متحدین آن زمان آنها یعنی غرب و دولت آمریكا را نگران كرد. سرنگونی حكومت پهلوی روی دوش این مردم به سرانجام رسید و قیام مردم ایران علیرغم مخالفت خمینی و جریان اسلامی اتفاق افتاد. نگرانی از نقش مردم و طبقه كارگر ایران، خواست و مطالبات آزادیخواهانه آنها و توقع یك زندگی مرفه و آزاد و بعلاوه مسجل شدن شكست حكومت پهلوی بدست مردم، غرب را متقاعد كرد از خیر خاندان پهلوی بگذرد و برای شكست مردم در صحنه به كمك خمینی و جنبش اسلامی بشتابد. قدرت گرفتن جریان اسلامی بر دوش دولتهای غربی و رسانه های آنها و با شكست انقلاب ۵۷ به سرانجام رسید.

جنگ ایران و عراق واقعه ای بزرگ بود كه سركوب مردم در صحنه و عقب نشینی بزرگ به مردم توسط جریان اسلامی را ممكن كرد و این ممكن شدن در دل یك كشتار جدی از مخالفین جریان اسلامی، از كمونیستها و فعالین كارگری و از آزادیخواهان ممكن شد.

اما اینكه امروز كل صف ارتجاع در ایران از حاكمین تا اپوزیسیون راست آنها و هر كس با پرچمی به این مردم رجوع میكند، بیان عقب نشینی هر دوی این اردو در مقابل این مردم است. معلوم است هر دو اردو صدای پای این مردم را بسیار با تاخیر شنیده اند. مردمی كه طبقه كارگر با اعتصابات بزرگ كارگری، با خواست و مطالبات رادیكال و آزادی خواهانه و با ضدیت با نظم كاپیتالیستی در صف مقدم آن قرار دارد و رنگ خود را به تحرك اعتراضی همه بخشهای جامعه زده است. این عقب نشینی را هر كدام از دو طرف راست حاكم و اپوزیسیون به زبانی بیان میكنند و هر كس تلاش میكند كشتی در گل نشسته خود را با پرچم مردم و به نام آنها به ساحل برساند. خامنه ای و كل سران و ارگانهای جمهوری اسلامی تلاش دارند وانمود كنند مردم ایران هنوز با آنها هستند و مطالباتی دارند كه توسط مخالفین حكومت و "عمال بیگانگان" تلاش برای تحریك و تبدیل مطالبه گری مردم به بی اعتبار كردن حكومت دنبال میشود. آنها با این حربه تكراری و خسته كننده، فعالین و سخنگویان این مردم را به نام "عوامل خارجی و تحریك كننده" دستگیر و روانه زندان میكنند تا صف اعتراضی در خلاء رهبری و عنصر فعاله و هوشیار، سرخورده و شكست بخورد. اما این شمشیر بیش از اندازه كهنه و زنگ زده و از خاصیت افتاده است. این دوره چنین ابزاری نه تنها از كارایی افتاده بلكه و بعلاوه باعث افزایش تنفر عمومی جامعه و جری تر شدن مردم علیه حاكمیت میشود و این حقیقت حكام ایران و دستگاه سركوب را آچمز كرده است.

علاوه بر جمهوری اسلامی در میان اپوزیسیون راست هم یك عقب نشینی در جریان است. اپوزیسیونی كه در چند دهه گذشته و به عنوان نمایندگان خودگمارده مردم ایران یكی با طلب میراث تاج و تخت شاهی و نوستالژی دوران سپری شده و بقیه به نام نمایندگان خودگمارده انواع ملت و خلقها كه پرچم سیاسی آنها است، تلاش كردند در انواع قالبها در كنار هم قرار بگیرند تا توسط دول غربی و مشخصا آمریكا به عنوان نیرویی قابل اتكا در تحولات ایران مورد قبول واقع شوند. اپوزیسیونی كه در همه این سالها در دالان محافل غربی پرسه زده و تلاش كرد دول غربی را متوجه خطر دخالت مردم ایران و به صحنه آمدن آنها برای سرنگونی كند. تلاش كرد این دولتها و مشخصا آمریكا در تحولات ایران از جنگ و رژیم چنج تا تحریم اقتصادی و... دخالت كند تا به كمك آنها تعیین تكلیف جامعه از بالای سر مردم و بدون دخالت آنها صورت بگیرد، چیزی كه ناكام ماند.

امروز اپوزیسیون راست با سرعت اتفاقات در ایران، با رادیكال شدن اعتراضات، با متحد و سازمانیافته شدن بیشتر آن، همه امیال و آرزوهایش برباد رفته است. این اپوزیسیون تلاش میكند در مقابل طبقه كارگر و مردم محروم به ناچار عقب بنشیند و میكوشد با اعلام "وفاداری" به آنها نقطه تعادلی را برای انسجام صفوف به هم ریخته خود پیدا كند. در این صف بار دیگر رضا پهلوی بیدار شده است و با تاخیر پنج شش ساله یادش افتاده است كه مردم ایران مهم هستند و آنها میتوانند حاكمیت را به زانو در آورند و ریاكارانه وانمود میكند كه "طرفدار" آنها است. این صف كه تاریخا بند ناف خود را به تخاصمات غرب با جمهوری اسلامی بسته است و با افت و خیز در این تخاصمات تب و لرز میگیرد، امروز متوجه شده است مستقل و خارج از این جهت مردم ایران دارند تكلیف حكومت را روی پای خود و با اتكا به نیروی متحد و مستقل خود تعیین میكنند و سر جبهه راست بی كلاه میماند. تكاپوی رضا پهلوی اگر از طرفی ناامیدی از دخالت آمریكا در ابعاد مورد توقع او است، چیزی كه همیشه برایش تلاش كرده، همزمان سنگینی فضای اعتراضی و انفجاری جامعه است كه به هیچ كدام از این امام زاده ها نه شاهی، نه قومی و ناسیونالیستی دخیل نمی بنند.

بی تردید سیر تحولات سیاسی جامعه ایران میتواند بر دوش طبقه كارگر و به رهبری كمونیستها به یك تحول انقلابی بیانجامد. چیزی كه در گرو دخالت هوشیارانه این صف، دوراندیشی و كار نقشه مند این صف، و پرچم سیاسی روشن و اتحاد صفوف این جنبش است. محرومان جامعه میتوانند دور طبقه كارگر و پرچم سیاسی و اهداف و امیال برابری طلبانه این طبقه حلقه ببندند. هوشیاری این صف و رهبران و فعالین آن و تلاش برای متحد كردن بیش و بیشتر صفوف طبقه كارگر و محرومان جامعه و دخالت آنها در مبارزات هر روزه، شناختن دوستان و دشمنان خود از حاكم تا اپوزیسیون، بالا بردن خودآگاهی این جنبش در دل جدالهای امروز خود، افشا و طرد تلاش هر ارتجاعی كه بخواهد با اتكا به دخالتهای ارتجاع بین المللی و منطقه ای جامعه ایران را به محل تخاصمات و جنگ دو جبهه ارتجاع تبدیل كند، همگی از موانعی است كه باید از سر راه برداشت. خامنه ای و اپوزیسون راست از رضا پهلوی و هم قطاران او تا صف رنگارنگ ناسیونالیستهای مختلف، دیر صدای پای طبقه كارگر و صف متحد مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران را شنیده اند. این صف به پیش میرود و خود را برای جدال جدی و نهایی با جمهوری اسلامی و اعمال اراده خود بر جامعه و سرنوشت خود از كانال شوراها به عنوان آلترناتیو خود آماده میكند. این مسیر جایی برای اپوزیسیون مستاصل جمهوری اسلامی از سلطنت طلب تا قومی و ناسیونالیستی و تا امثال مجاهد باقی نخواهد گذاشت.

 

۸ جون ۲۰۲۲