کمونیست: از تیرماه ۱۳۹۴ تا به امروز و پس از٧ سال، برجام به یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. چرا این مذاکرات به نتیجه نمی رسد؟ مقصر آمریکا و دولت های غربی هستند یا ایران؟ چرا اصولا برجام چنین جایگاهی در سیاست و اقتصاد ایران پیدا کرده است؟ برجام اسم رمز خواست و توقعاتی است كه دول غربی و در راس آنها آمریكا زیر این عنوان در مقابل جمهوری اسلامی گذاشته و خواهان اجرای آن و كوتاه آمدن جمهوری اسلامی در مقابل فشار غرب است. غرب از جمله خواهان كوتاه كردن دست و پای جمهوری اسلامی در منطقه از عراق و سوریه تا یمن و كمك به حزب الله و ... است. غرب خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی به شكل رام شده و بی خطر كردن آن برای منافع خود در تخاصمات منطقه ای و جهانی است. میزان فشار به جمهوری اسلامی از جانب غرب به رهبری آمریكا در دوره های مختلف متفاوت بوده است، گاها شدت یافته و گاها تخاصمات به میزانی كاهش یافته كه بحث نزدیكی و توافق بر سر موادی كه امروز زیر عنوان برجام بیان میشود از هر دو طرف بیان شده است. این اختلافات از جانب غرب تحت عنوان منع جمهوری اسلامی از دسترسی به سلاح هسته ای بیان میشود و مدعی اند چنین اتفاقی برای "امنیت" جهان خطرناك است. آمریكا به نام حفظ "امنیت" جهان مطالبات خود را كه تامین منافع آمریكا است به نام دفاع از امنیت جهان و در بسته بندی منع سلاح هسته ای و برجام در مقابل ایران قرار میدهد و خواهان گردن گذاشتن جمهوری اسلامی به آن است. در تمام تاریخ چند دهه گذشته گزینه نظامی و حمله به ایران در صورت تسلیم نشدن به غرب و مشخصا امریكا به قول خودشان روی میز آنها بوده. این پدیده و گاها تبلیغات جنگی چون ابر سیاهی بالای سر مردم ایران گذاشته اند و سودش به جیب جمهوری اسلامی در مقابل مردم معترض رفته است. ضمنا تحریمهای وسیع اقتصادی هم كه زندگی مردم محروم را نشانه رفته همیشه بكار گرفته شده. اگر یادتان باشد در دوره ای دامنه این تخاصمات به جایی رسید كه بحث و حتی نقشه حمله به ایران و بمباران نه تنها مراكز نظامی كه بعلاوه مراكز اصلی صنعتی ایران را ریخته بودند كه در اولین دقایق صدها هزار كارگر صنعتی ایران كشته میشدند، چیزی كه امروز به حاشیه رفته است.

اما اینكه چرا به نتیجه نمیرسد دلایلی فراتر از موقعیت جمهوری اسلامی دارد و به فاكتورهای منطقه ای و جهانی و تحولاتی كه در یكی دو دهه گذشته اتفاق افتاده است، بستگی دارد.
اجازه بدهید روی ایران اتمی و منع آن از دسترسی به سلاح هسته ای چند كلمه را كوتاه بیان كنیم. بی تردید ممانعت از سلاحهای كشتار جمعی و نابودی همه سلاحهای میكروبی، هسته ای و كشتار جمعی یك خواست عمومی و در راس آن خواست طبقه كارگر و بشریت متمدن و خواست ما كمونیستها در ایران و جهان است. اما اگر قرار است این خطر از سر جهانیان برداشته شود معلوم نیست چرا آمریكا و متحدین او شامل آن نشوند. آنچه دول غربی و مشخصا آمریكا و متحدین او به نام خطر برای جهانیان و اینكه گویا آنها "پاسدار امنیت" جهان هستند بیان میكنند یك دروغ بزرگ است. دولت آمریكا بزرگترین زراتخانه نظامی جهان و منبع اصلی و بزرگ همه سلاح های اتمی، میكروبی و كشتار جمعی در جهان است. آمریكا تنها كشوری است كه تا كنون از بمب اتم استفاده كرده است و در عرض چند ثانیه چند صد هزار انسان بیگناه در ناكازاكی و هروشیما را با خاك یكسان كرد. منع سلاح هسته ای و كشتار جمعی از جانب آمریكا تنها شامل كشورهای است كه رام نشده اند و در مقابل ناتو گردنكشی میكنند و به این بلوك تعلق ندارند و تن به شرایطی كه این كشور در مقابلشان میگذارد نداده اند. غرب مشكلی با ایران اتمی ندارد به شرطی كه رژیمی مطیع غرب سركار باشد. غرب خواهان جمهوری اسلامی رام شده و پرو آمریكا است، جمهوری اسلامی ای كه در چهارچوب منافع آمریكا و سیاستهای كلا این كشور جهت و سیاست خود را تعین كند و به معنایی در قطب بندی های جهانی و منطقه ای متحد غرب و ناتو باشد.
برجام با هر سیری كه طی كرد به نتیجه رسید و همه روی آن توافق كردند و آمریكا در دوره ترامپ زیر این توافق زد و از آن بیرون رفت و فكر میكرد میتواند با فشار به جمهوری اسلامی امتیازاتی فراتر از توافق قبلی بگیرد. جمهوری اسلامی هم با احتساب نفع و زیان خود مانند هر دولت بورژوایی دیگر تا امروز زیر بار آن نرفته است و فكر میكند میتواند تن ندهد.
اینكه چرا جمهوری اسلامی به شرایط آنها تن نمیدهد بدلیل موقعیت جدید آمریكا و كاهش توان و وزن او به عنوان ابرقدرت جهان است. مشكل غرب و مشخصا آیالات متحده این است كه توازن قبلی جهان به هم خورده است، یكه تازی امریكا پایان یافته است، دوره كدخدایی آمریكا و اربابی او بر جهانیان سه دهه است رو به افول است. نه تنها عروج قدرتهای بزرگ اقتصادی مانند چین، هند، برزیل كه بعلاوه خود دول اروپایی هم حاضر نیستند حول آمریكا و سیاستهای او و منافع او حركت كنند. خود اروپا به عنوان یك قدرت اقتصادی بزرگ خواهان تامین منافع خود و دنبال كردن سیاستهای مستقل خود از آمریكا و ناتو است. شكل گیری ناتو به رهبری آمریكا در جهان دو قطبی و با وجود شوروی بزرگ و قدرتمند معنی داشت. بعد از فروریزی دیوار برلین و شكست روسیه دیگر ناتو بی خاصیت شد و رو به افول رفت. حمله به عراق به بهانه اینكه گویا صدام سلاح كشتار جمعی دارد كه مدیای غرب در بوق زدند در حقیقت ساختن قطب شری بود كه آمریكا و انگلستان و... مهندسی كردند تا قدرت بلامنازع آمریكا و ناتو و نیاز كشورهای غربی به آن و زنده نگداشتن ناتو و به این اعتبار ماندگاری ابرقدرت آمریكا تامین شود، چیزی كه علیرغم ویرانی عراق و سرنگونی صدام به باتلاقی برای خود آمریكا و همراهان او تبدیل شد.
اكنون بحث ارتش اروپایی، اختصاص بوجه های نظامی بزرگ از جانب آلمان و تلاش برای تامین نیروی نظامی مستقل خود و تلاش فراوان فرانسه برای تبدیل اروپا به قدرتی مستقل از ناتو و آمریكا همگی بیان این دوره جدید و پایان دوران یكه تازی آمریكا است. بخش عمده جنگ های سه دهه گذشته كه توسط اساسا امریكا و یا حول سیاست این كشور پیش رفته است، تلاش آمریكا برای حفظ قلدری و موقعیت بالای خود برجهانیان و بر خود متحدین خود چون كشورهای اروپایی است. حمله به عراق و نابودی این كشور ، حمله به افغانستان و اشغال این كشور، نابودی لیبی و سوریه و... همگی بخشی از این تلاش به بهانه های مختلف از جمله مبارزه با دیكتاتورها بود كه چند میلیون كشته از مردم و نابودی این كشورها و همه زیرساختهای اقتصادی و... را باعث شد و همگی از جانب دول غربی و بطور ویژه آمریكا و تلاش برای تحمیل زورگویانه خود به جهان بود. جنگ در یوگسلاوی قدیم و كشتار و جنایت وسیع و تقسیم آن به چند كشور و امروز هم نزدیك یك دهه تلاش آنها برای دخالت در اوكراین و سازمان دادن فاشیستی ترین جریانات و مسلح كردن آنها مانند گردان آزوف و روانه كردن خروارها تسلیحات نظامی برای این كشور و تشویق دولت زلنسكی برای ادامه جنگ و كوتا نیامدن و حفظ این جنگ از سیاتهای غرب و در راس همه آمریكا برای زنده كردن ناتو و تضعیف روسیه در خدمت تامین منافع خود است.
اهمیت برجام و جایگاهی كه پیدا كرده است به این دلایل است. امریكا زیر نام برجام محدودیتهای را بر ایران تحمیل میكند و تلاش میكند موقعیت منطقه ای ایران را تضعیف كند، ایران را از نزدیكی به چین و روسیه دور كند و مطیع خود كند و ایران هم به این درجه از عقب نشینی تن نمیدهد و فكر میكند در توازن امروز مجبور نیست به هر شرایطی تن بدهد.

کمونیست: آیا دو صف موافق و مخالف برجام در حاکمیت و در صف اپوزیسیون داخل و خارج از حکومت، ساختگی است تبلیغاتی است یا واقعی است؟ اپوزیسیون راست نگران توافق غرب با ایران است و میگویند این توافق به بهبود موقعیت جمهوری اسلامی در مقابل مردم كمك میكند. از نگاه منافع طبقه كارگر و مردم محروم توافق و یا عدم توافق برجام چه تاثیری بر زندگی آنها و سیر اعتراضات دارد.
خالد حاج محمدی: اختلافات و صف بندی میان اپوزیسیون و جناحهای جمهوری اسلامی بر سر برجام ساختگی نیست و همیشه این اختلافات موجود بوده است. اما نكته ای را تاكید كنم كه روابط و مناسبات میان دولتها بر اساس منافع روشن اقتصادی و سیاسی است. به معنایی دوستی و نزدیكی پایدار معنی ندارد و تابعی از سود و زیان هر دولتی است. جمهوری اسلامی هم به همین صورت و اگر به چین یا روسیه نزدیك میشود و یا به آمریكا و كلا غرب نزدیك میشود معنایش دوستی پایدار نیست و یا اینكه گویا مثلا دیروز نوكر غرب و امروز نوكر چین است غیر واقعی و تبلیغات سطحی جریانات پرو غرب و یا پرو شرق است.
نگرانی اپوزیسون راست از توافق برجام به این دلیل است كه این اپوزیسیون مستقل از اینكه در تمام تاریخ چند دهه گذشته و تا امروز پرو آمریكا بوده، بعلاوه تمام امید و آینده خود را به كمك دول غربی و در راس آن آمریكا بسته اند. آنها استراتژی خود را كنار گذاشتن جمهوری اسلامی به كمك دولتهای غربی و با دخالت آنها، و از بالای سر مردم و حاشیه ای كردن دخالت مردم قرار داده اند. این اپوزیسیون با راست و چپ آن با هر نزدیكی و توافق دول غربی با جمهوری اسلامی كه زیر نام برجام پیش میرود به كوما میروند و همه امید و آرزوهایشان بر باد میرود و ناامید و مستاصل میشوند. با هر تشنج و افزایش كشمكش میان آمریكا و ایران، میان اسرائل و ایران و حتی میان عربستان و ایران و با هر تبلیغات جنگی و با هر تهدیدی از جانب امریكا، گل میكنند و امیدوار میشوند. آنها بارها خواهان تحریمهای وسیع اقتصادی بوده اند، چیزی كه آوارش سر طبقه كارگر و بخش محروم جامعه خراب میشود. بخش مهمی از آنها خواهان دخالت نظامی در ایران بوده اند و همگی با انواع محافل امپریالیستی با دولتهای متخاصم با ایران مانند اسرئیل و عربستان روابط نه تنها حسنه داشته كه مشوق ماجراجویی های نظامی بوده و بخشا به نیروی جنگهای نیابتی آنها تبدیل شده اند. همه آنها از مجاهد تا رضا پهلوی و شاخه های مختلف ناسیونالیسم پروغرب ایرانی و حتی جناح چپ آن و احزاب و جریانات ناسیونالیستی كرد و فرقه های قومی و...، طرفداری از تحریم اقتصادی تا جنگ و فضای جنگی و ترور و دخالتهای امپریالیستی را به نام منافع مردم ایران در مقابل جمهوری اسلامی بیان كرده اند.
دو جناح در جمهوری اسلامی و اختلافات آنها و اتحاد آنها هم همگی واقعی اند و به قدمت تاریخ حاكمیت آنها است. اختلافات بر سر مسائل مختلف سیاسی و راه حلهای هر كدام برای برون رفت از بحران اقتصادی كه اكنون بحران سیاسی هم به آن اضافه شده و همزمان اتحاد آنها در مقابل طبقه كارگر و مردم آزادیخواه و معترض امری واقعی است. اصلاح طلبان همیشه خواهان رابطه نزدیكتر با غرب و مشخصا آمریكا بوده اند و فكر میكنند این به نفع بورژوازی ایران است. اصول گرایان با همه شاخه های آن مشكلی با رابطه و توافق با آمریكا نداشته و ندارد و اما فكر میكند برای رسیدن به این توافق مجبور نیستند تن به هر شرایطی بدهند. آنها بعلاوه فكر میكنند در دنیای امروز و با قطب بندی های جدید و عروج غولهای اقتصادی مانند چین لازم نیست از شرایط جدید و از جمله رابطه و توافق و بستن قرار دادهای اقتصادی با امثال چین صرف نظر كنند. فكر میكنند اتفاقا در توازن جدید راه حل آنها به سود بورژوازی ایران و به سود حاكمیت است.
جنگ و دعوای ما، طبقه كارگر و مردم آزادیخواه با جمهوری اسلامی از جنس دعوای اپویسیون پرو غرب با همه جناحبندی های راست و چپ آن نیست. اپوزیسیون راست از سلطنت طلب تا جمهوری خواه و از مجاهد تا احزاب ناسیونالیست كرد، چقدر از جمهوری اسلامی نفرت دارند چند برابرش از حضور و نقش و تاثیر طبقه كارگر در هراسند. آنها در ضدیت با طبقه كارگر مویی از جمهوری اسلامی كمتر نیستند. جنگ ما با جمهوری اسلامی صرفا جنگ با دستگاه مذهبی یا جنگ با بیت رهبری و خامنه ای نیست چیزی كه قطب نمای بقیه و همه اهداف آنها است. از زاویه منافع طبقه كارگر هر نوع دخالت امپریالیستی، هر نوع جنگ نیابتی، تحریم اقتصادی، تبلیغات جنگی و راه انداختن ترور از جانب این دولتها و عواملشان در ایران یا در اسرائیل و... جملگی مستقیم دودش به چشم طبقه كارگر و مردم محروم در ایران و منطقه میرود و به زیان آنها و دست جمهوری اسلامی را برای سركوب باز میكند.
راه حل ما توافق یا عدم توافق در برجام نیست. با برجام و بی برجام خواست طبقه كارگر و اقشار محروم مردم رفتن جمهوری اسلامی است. و البته مردم ایران و در راس آن طبقه كارگر خواهان فضای نظامی و جنگ و تحریم و... نیست. اینها اهرم های فشار دولتها به همدیگر است و اما تاثیرات مخرب بر زندگی مردم ایران دارد و بعلاوه موقعیت طبقه كارگر و مردم آزادیخواه را در مقابل جمهوری اسلامی تضعیف میكند. نیروهایی كه به نام مقابله با جمهوری اسلامی و به اصطلاح دفاع از مردم خواهان تنشهای نظامی، فضای ترور و بمب گذاری و تبلیغات جنگی هستند، علاوه بر اینكه ضد اجتماعی و ضد كارگر و ارتجاعی هستند بعلاوه از جنس خود حاكمیت اند. اینها دشمنان قسم خورده هر تحول آزادیخواهانه در جامعه به نفع و به رهبری طبقه كارگرند.

کمونیست: تاثیر جنگ اوکراین و کشمشکهای غرب و روسیه، بر این مذاکرات چیست؟ ظاهرا امروز دو راه "برجام"، بلوک غرب و بلوک شرق و در راس آن چین در مقابل جمهوری اسلامی است. كدام یك جواب بورژوازی ایران به اقتصاد مملكت است؟
خالد حاج محمدی: بی تردید جنگ در اوكراین از جانب ناتو و مشخصا دولت آمریكا با هدف درگیر كردن روسیه در جنگی طولانی و به این اعتبار لطمه زدن به این قدرت از نظر اقتصادی و بعلاوه نظامی و تضعیف قطب مقابل خودشان و مشخصا و بطور درازمدت تر چین و روسیه است. این پروژه بطور جدی از ۲۰۱۴ شروع شد. قهرمان كردن زلنسكی و مسلح كردن فاشیستها و جریانات الترا راست از دولت زلنسكی تا فاشیستهای گردان آذوف و ارسال تسلیحات و تبلیغات وسیع و كر كننده در دفاع از آنها و به نام جواب به "تجاوز" روسیه و فضای ضد روسی و حتی بستن میدیای مدافع روسیه و یا مخالف دولت اوكراین و تحریكات وسیع ضد روسی همگی در خدمت این هدف بود. این جنگ ناتو و مشخصا آمریكا است كه از كانال گردان آذوف و دولت زلنسكی پیش میرود. تلاش و تعجیل آمریكا برای توافق فوری با ایران و دور كردن ایران از توافق یا همكاری و نزدیكی با روسیه خونی در رگ برجامی كه روی دست مانده بود جاری كرد. اما اهداف ناتو پیش نرفت و شكست روسیه به شكست اوكراین، به كنده شدن عملی بخشی از این كشور و به احتمال زیاد استقلال آن، به لطمات سنگین به اوكرائین نه تنها از نظر نظامی كه از نظر نابودی زیر ساختهای اقتصادی و عملا هم منتفی شدن پیوستن به ناتو تبدیل شد. تحریمها علیه روسیه در جهان امروز علیرغم فشار آن بر این كشور، اهداف غرب را برآورد نمیكند. روسیه لیبی و سوریه و حتی ایران نیست كه بتوان با تحریم از پایش درآورد. فضای اولیه و سنگین ضد روسی و به نام دفاع از اوكرائین شكست و اعتراض علیه این جنگ و ادامه آن و تاثیرات مستقیم آن بر بعضی از كشورهای اروپایی مانند آلمان، بر دنیای عرب و افریقا، بر متحدین تاریخی غرب مانند عربستان و كشورهای خلیج و حتی اسرائیل كم نبوده است. توجه كنید كه میگویند تا اكنون دو میلیون از مردم اوكراین از این كشور فرار كرده و آواره شده اند اما نصف این آوارگان از دست دولت اوكراین و فاشیستهای آذوف متحد غرب به روسیه پناه برده اند. ضمنان من فكر میكنم روسیه هم دست غرب را خوانده است، قصد اشغال اوكراین را ندارد و بخشی از شهرهایی كه در دستش بود را خالی كرد و نمیخواست در آن ماندگار شود و اشغال كند. این وضعیت و تلاش روسیه برای به سرانجام نرسیدن توافق با ایران هم روی برجام و عدم توافق تاثیر داشته است. حتی خود آمریكا مثل اوایل جنگ اوكراین تعجیل گذشته برای توافق با ایران را ندارد.
اما من فكر میكنم مستقل از آینده جنگ در اوكراین به كجا میرسد، در دنیای امروز جمهوری اسلامی مجبور نیست میان غرب و چین و روسیه الزاما یكی را انتخاب كند و فكر كنم هیئت حاكمه ایران هم به این آگاه است و هم سعی میكند این راه را برود. ایران خواهان توافق برجام است به شرط اینكه توافق شكست طلبانه و به زیان ایران نباشد. اما و همزمان روابط خود هم با چین و هم با روسیه را هم دارد و تلاش میكند حفظ كند. قرار داد بزرگ ۲۵ ساله با چین در تمام این دوران پابرجا بوده است و تلاش برای توافق با غرب هم در جریان. اكنون قراردادهای تجاری آنها كه در همین دوره و چند ماهه اخیر با روسیه بسته اند دهه برابر تجارت سال گذشته آنها با هم بوده است. اكنون عربستان متحد تاریخی غرب كه در دنیا به نام نوكر آمریكا شناخته میشود، قرار دادهای اقتصادی بزرگ با روسیه دارد. اسرائیل به همین صورت و مصر و بسیاری از كشورهای دیگر در منطقه با چین و روسیه روابط اقتصای كمی ندارند و هیچكدام به خاطر آمریكا آنها را ملغی نكرده اند و نمیكنند. بلاخره هر دولتی منافع خود را بر دوستی با دیگری ترجیح میدهد و این شامل ایران هم می شود. به این اعتبار ایران مجبور نیست میان این دو بلوك حتما یكی را انتخاب كند. تحولات جهانی و تضیف موقعیت تاریخی آمریكا و پایان دوران یكه تازی این كشور به كشورهای كوچكتر و یا قدرتهای كوچكتر امكان میدهد بدون الزاما انتخاب غرب زندگی كنند و هم در توازن جدید و دنیای چند قطبی به جای پیوستن به یك قطب و انتخاب او، با هر دو رابطه و مراوده داشته باشند. من فكر میكنم با فشار غرب جمهوری اسلامی رابطه و قرار دادهای خود را نه با روسیه و نه با چین كم میكند.

کمونیست: جامعه ایران یك جامعه اعتراضی است. اعتصابات هر روزه كارگری، اعتراضات بازنشستگان، معلمین، دانشجویان، زنان و اعتراضات بخشهای محروم جامعه و سرانجام طغیانهای توده ای از نوع دیماه و آبان و اعتراضات در همین روزهای اخیر، همگی به بخشی از سیمای سیاسی ایران شكل داده است. با برجام یا توافق و عدم توافق با چین، سرنوشت جامعه ایران و مردمی كه این حاكمیت را نمیخواهند به كجا میرسد؟
خالد حاج محمدی: توافق برجام و یا توافقات با چین و قرار داده ۲۵ ساله و یا توافقات تجاری كه با روسیه بسته اند، جواب جامعه اعتراضی ایران نیست. مشكل جدی جمهوری اسلامی توافق برجام نیست. مشكل اصلی بحران سیاسی است كه هر روز بیش از پیش گلوی جمهوری اسلامی را میفشارد و راه پس و پیش را از او بسته است. بی تردید هم برجام و هم رابطه با چین و توافق و انواع قراردادهای مهم اقتصادی را بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی تلاش میكنند پیش ببرند و اما مردم به جمهوری اسلامی فرصت نمیدهند و نمیخواهند فرصت بدهند.
جمهوری اسلامی در كوتاه مدت جوابی برای بحران عمیق اقتصادی خود ندارد و در درازمدت هم با فرض اینكه حتی اگر بتواند معضلات بنیادی و زیر ساختی جامعه ایران را حل كند كه واقعا ممكن نیست، فرصت آن را ندارد. رابطه مردم ایران و جمهوری اسلامی دگرگون شده و كسی برای راه حلهای او و قول و قرارهای او تره خرد نمیكند. مستقل از اعتصابات وسیع و هر روز كارگری و اعتراضات روزانه اقشار مختلف مردم ایران، سیل اعتراضات وسیع توده ای از نواع آبان هر روز در كوشه ای و به دلیلی سرباز میكند و فاصله این طغیان توده ای تا طغیان بعدی كوتاه و كوتاه تر میشود. سرنوشت جمهوری اسلامی ممكن است در یكی از همین طغیانها تعین تكلیف شود و جلو این موج عظیم نفرت بحق و اعتراض وسیع را نمیتوانند سد كنند.
اما حقیقت این است كه برای بخش دوراندیش تر جامعه، برای فعالین و رهبران عملی كارگری و اعتراضات اقشار مختلف مردم، رفتن جمهوری اسلامی یك بخش مسئله و واقعا بخش شاید فرعی تر آن باشد و پدیده جدی تر جایگزینی این حاكمیت و تضمین تحولاتی انقلابی به نفع طبقه كارگر و اكثریت محروم جامعه است. اعتراضات و اعتصابات بخشهایی از جامعه مانند طبقه كارگر، معلمین، بازنشسته و حتی اعتراضات دانشجویی و مردم در محلات میتواند و میرود كه صاحب رهبری و سازمان خود شود كه بسیار حیاتی و ارزشمند و مهم است. ما هر چه در این زمینه پیش برویم تضمین دومی یعنی بی كلاه نماندن سر طبقه كارگر و بخش محروم جامعه بعد از جمهوری اسلامی بیشتر است. طغیانهای توده ای نه به اراده كسی است و نه با تصمیم من و شما! یك جامعه اعتراضی را نمیتوان در فقر مطلق مدت زیادی روی پا نگهداشت و فكر كرد با سركوب و دستگیری و قول و قرار دروغین مردم را به خانه فرستاد. فقر و گرسنگی در این جامعه بخش وسیع مردم و حتی نیروی كاركن و صاحب شغل را هم زیر منگنه گذاشته است و در مقابل چشمان این صف وسیع و معترض اقلیتی بطور باورنكردنی پول پارو میكنند. سیستم از سرتا پایین در دزدی و تاراج و بخور بخور تمام فاسد شده است و قابل كنترل نیست. بحث بر سر استثمار در یك جامعه نرمال كاپیتالیستی نیست، بحث بر سر یك جامعه چند بار انقلاب كرده است كه یك دهه است به هر مناسبتی مردم میریزند و میگویند شما را نمیخواهیم و گورتان را گم كنید. این وضع قابل دوام نیست و در هر تند پیچی ممكن است بریزد. و جمهوری اسلامی مطلقا توان یك سركوب بزرگ كه مردم را شكست دهد و دوره ای دیگر از اختناق و ترس و تسلیم را حاكم كند ندارد. به این اعتبار جمهوری اسلامی قابل ماندگاری نیست.
اما سیر تحولات ایران و به كجا رفتن آن و آینده این جامعه از سوالاتی است كه روی میز همه احزاب جدی سیاسی و همه شخصیتهای دخیل و از جمله حزب ما هم هست. جامعه ایران اعتراضی است و اعتراض حول فقر و علیه استثمار وحشیانه و علیه گرسنگی میچرخد. جنگ برای نان در جامعه ای كه مستاصل نیست، جامعه ای كه فكر میكند میتواند بالا را پایین بكشد و نمیخواهد روی قدرت بماند و مستقیم و بی ابهام بانگ بر میآورد كه باید بروند. قدرت سركوب جمهوری اسلامی را نباید دست كم گرفت اما امروز این قدرت كارساز نیست و مردم از جمهوری اسلامی و قدرتش گذشته اند و صف بالایی ها هم به هم ریخته است. ترس از پایین بخشی را هر روز از بالا میكند و ثروتی را بر میدارند و از آن جامعه فرار میكنند و سرنوشت خود را از حاكمیت جدا میكنند. این تردید و ترس در بالا و میان بالاترین مقامات و طرفداران و شركای حاكمیت رو به افزایش است. این ترس و نگرانی و راه نجات فردی از آینده انقلابی، فردا دامن صفوف حتی سپاه را هم خواهد گرفت.

کمونیست: خالد حاج محمدی شما به مسائل مختلفی اشاره كردید، به عنوان یك كمونیست و رهبری حزب حكمتیست(خط رسمی) چقدر كمونیستها شانس دارند، چقدر آینده را میتواند یك تحول سوسیالیستی رقم بزند و در هر صورت چگونه و چرا؟
خالد حاج محمدی: كمونیسم شانس دارد و به نظرم آینده ایران را میتواند یك تحول سوسیالیستی رقم بزند و به همین دلیل ما و جریان و حزب ما روزانه برای تقویت این شانس و آماده كردن خود و كمونیستهای كارگری جامعه ایران و تشخیص دوره حساس كنونی و نقش و وظایف سنگینی كه برای این تحول مهم داریم تلاش میكنیم. اما این شانس و چنین تحولی مشروط است، مشروط به انجام وظایفی كه بر دوش داریم و بر رفع موانع و سدهایی كه در مقابل چنین تحولی است و این مسیر راه همواری نیست كه به این هم میپردازم. در مورد چرایی این مسئله و چگونگی آن احتیاج به بحث بسیار مفصلی دارد و اما سعی میكنم به نكات اصلی این ماجرا اشاراتی بكنم.
اولین فاكتور موقعیت كنونی و فضای اعتراضی جامعه ایران است. به عبارتی افزایش روز افزون مردم محروم و خصوصا طبقه كارگر در اعتراض و اعتصاب برای رفاه و عدالت. علاوه بر این فضای حاكم بر این اعتراضات ماهیتا چپ است و سایه یك جنبش عظیم طبقاتی كه جنبش كارگری باشد را رور سر خود دارد. این اعتراضات عموما حول معیشت، حول رفاه عمومی، بهبود زندگی پایین و آزادی میچرخد و خصلت ضد استثماری بالایی دارد.
موقعیت طبقه كارگر بسیار عوض شده است و توازن به نفع این طبقه چرخیده است. هر چند هنوز این طبقه صاحب تشكلات مستقل خود نیست و این پدیده مهم به دلایل تاریخی شكل نگرفته است. عروج طیفی از رهبران كارگری، اعتصابات وسیع چند ساله گذشته، شكل گیری درجه ای از اتحاد كارگری حول نمایندگان و سخنگویان آنها، سمپاتی عمومی جامعه به رهبران كارگری و عروج آنها به عنوان رهبران سیاسی جامعه و اعتبار بالایی كه فوری پیدا كرده و پیدا میكنند، از مسائل جدی و امیدوار كننده این دوره است.
كمونیسم در طبقه كارگر و در میان پرولتاریای صنعتی ایران و عموما در جامعه ایران خوشنام و با عدالت و برابری تداعی میشود و صاحب نفوذ و اعتبار است. بحث حاكمیت شورایی و شكل گیری مجامع عمومی به عنوان ظرف اتحاد كارگران و جایگاه و نقش سوسیالیستهای این طبقه، همگی پدیده هایی است كه شانس كمونیسم را و دخالت كمونیستها را افزایش داده است. این جنبش و این اعتراضات كه خواهان طب رایگان، برابری زن و مرد، بهداشت و تحصیل رایگان و رفاه همگانی و آزادی و كوتاه كردن دست مذهب از زندگی مرد و جامعه ای انسانی و مرفه است تنها و تنها به كمونیستها و امیال ما نزدیك است.
وجود حزب حكمتیست(خط رسمی) با پشتوانه تاریخی مهمی كه جریان ما دارد و با نقشی كه این كمونیسم در سیاست ایران داشته است و با وجود و شكل گیری انواع محافل و جمعهای كمونیستی در این جامعه همگی گواه شانس ما و كمونیستهای نوع ما است. تاكید میكنم كه حزب ما پرچمدار بی تردید و بی اما و اگر این امیال و این آرزوها است.
رضا پهلوی و راست پروغرب با این جنبش بیگانه است. حزب دمكرات كردستان ایران و مجاهد با این پدیده خویشاوندی ندارند. جنبشی كه كسی را به عنوان وارث تاج و تخت سرنگون شده بر دوش میگیرد و میخواهد به مردم بفروشد از طریق این مردم كه با شعار آزادی و برابری در میدان است به قدرت نمیرسد. مجاهد با خانم رجوی و سیاست فرقه ای و ضد اجتماعی اش به عنوان جریانی اسلامی و ضد تمدن جایگاهی در تحولات آتی ندارد و هیچ و مطلقا هیچ شانسی كه قدرت بگیرد ندارد. نیروهایی كه میخواهند روی دوش غرب، روی دوش دول امپریالیستی آینده ایران را رقم نزنند با فضای جامعه و مردم ایران و خواست و مطالبه و اهداف آنها نه تنها جور در نمی آیند بعلاه در مقابلش هستند. لذا تا زمانی كه مردم در میدان هستند و اگر تحولات ایران روی دوش و با حضور قوی طبقه كارگر و مردم محروم رقم بخورد این نیروها و كلا راست كم شانس است.
شانس راست بطور عمومی كلا مگر در یك سناریوی سیاه و خونین و یا در كودتا و ضد كودتا در ایران كه میدان دخالت دولتهای امپریالیستی و دول منطقه است بالا باشد كه هست و در چنین سناریو هایی بطور واقعی شانس به قدرت رسیدن كمونیستها تقریبا صفر است. در چنین سناریویی شاخه های جمهوری اسلامی هم یك پای ماجرا هستند كه در این تحولات و در زمانی كه خطر سقوط حاكمیت بالا برود به فوری صف بندیهای كنونی به هم میخورد و اتحادهای جدیدی شكل میگیرد و ایها هم رنگ عوض میكنند و تلاش میكنند نقش ایفا كنند. اما و همچنانكه گفتم حضور وسیع مردم در این تحولات و افزایش رادیكالیسم آن كه شاهدش هستیم شرایط و امكان بقدرت رسیدن راست را كم میكند. هر چند رست متكی به امكانات وسیع مالی و تسلیحاتی ارتجاع جهانی و منطقه ای هستند، هر چند امكانات میدیایی غرب و دول بزرگ منطقه در اختیارشان هست كه هیچكدام را حزب ما و كمونیستهای نوع ما نادریم، اما راست زمانی كه مردم و خصوصا طبقه كارگر در میدان باشد و ما و جنبش ما جنبش كمونیستی طبقه كارگر و رهبران و فعالین كمونیست جامعه هوشیار باشیم ، راه درازی نخواهند رفت.
باید توجه كرد كه فضای جامعه ایران و خوشبینی به دخالت دول غربی و امید به آنها مطلقا مثل دوران انقلاب ۵۷ نیست. از آن تاریخ تا مروز دهها كودتا و ضد كودتا را غرب هر جا منفعتش ایجاد كرده است را مهندسی كرده اند و مردم محروم را با استبداد و فقر و خانه خرابی روبرو كرده اند. نابودی كشورهای زیادی و تحمیل یك نسل كشی كامل در این كشورها بر دوش آنها و با مسئولیت و دخالت مستقیم آنها پیش رفته. انواع باندهای بزرگ ترور و جنایت از نوع اسلامی و داعش و طالبانها و تا دوره اخیر عروج دادن گانگسترهای آدم كش و فاشیست چون گردان آذوف در دامن دولتهای غربی پرورش داده و موی دماغ جامعه شده اند.
لذا بی آبرویی كشورهای غربی و بی اعتباری آنها و نفرت عمیق از سیاست و دخالتهای آنها نه فقط در افریقا و آمریكای لاتین و خاورمیانه بلكه و بعلاوه در خود غرب بشدت بالا رفته است. اینها همگی نفرت از دخالتهای غرب در ایران و میان مردم ایران و نفرت از جریاناتی كه روی دخالت آنها حساب بازمیكنند را ده برابر افزایش داده است. توجه كنید كه دولتهای غربی، ناتو و در راس آن ایالات متحده امریكا در جلو چشمان جهانیان و علیرغم اعتراضات وسیع در خود غرب، عراق را به نام آوردن دمكراسی و نجات مردم ویران كردند و یك میلیون انسان را كشتند و به كسی هم نگفتند ببخشید. افغانستان را به این روز انداختند و بعد دودستی تحویل طالبان دادند ، لیبی را به عصر قبایل و حاكمیت آنها در شكل گانگستر های نظامی كشاندند و به جای كشور سوریه ویرانه ای از آوار خانه و كشانه چندین میلیون انسان را جای گذاشتند. در همین دوره در قلب اروپا بلایی سر یوگسلاوی آوردن كه این كشور به میدان جنگ همسایه علیه همسایه كشیده شد كه از یاد رفتنی نیست. همین امروز اینها ظاهرا برای مردم اوكراین اشك تمساح میریزند و اما عامل اصلی ادامه جنگ در اوكراین ناتو است. اكنون در جهان آزاد در همین غرب متمدن همین دولتها كه مدعی جامعه آزاد و دمكرات هستند علاوه بر فقر و گرانی و تعرض وحشیانه به معیشت طبقه كارگر و مردم محروم، دارند مانند قدرتهای مطلقه و حاكمیتهای استبدادی گلوی مردم را میفشارند و زبان میبرند و قلم میشكنند كه اگر علیه ناتو باشید نان شبت قطع و از كار اخراج میشوید و حق شهروندی مردم را میگیرند و از مملكت اخراج میكنند.
پیروزی كمونیسم نوع ما و سرنگونی جمهوری اسلامی از كانال یك تحول انقلابی و رادیكال ممكن است. اما این مسیری هموار و حكمی محتوم نیست. این درگرو رفع موانع در همین پروسه در دل این جدالها است. ما باید در این دوره اتحاد كارگری را افزایش بدهیم و مجامع عمومی را به ابزار ابراز وجود و دخالت توده كارگران بطور همه جانبه تبدیل كنیم كه در جریان است. رهبران و شخصتهای كمونیست از طبقه كارگر در میان زنان و در میان نسل جوان و در میان اقشار محروم در محلات و شهرها در قامت سخنگویان این مردم ظاهر شوند و در صف مقدم این اعتراضات قرار بگیرند و اعتراضات و اعتصابات موجود را در مسیری مناسب هدایت كنند.
خود حزب ما به عنوان بخش متحزب جنبش كمونیستی طبقه كارگر باید بتواند در این قامت ظاهر شود و در دسترس قرار بگیرد و موقعیت خود را عوض كند و به عنوان نیروی هژمون كه در جامعه كمونیسم و خصوصا در جنبش كارگری كمونیسم با او تداعی میشود تبدیل شود. من وقتی از كمونیسم صحبت میكنم دقیقا منظورم كمونیسمی است كه بدهكاری به هیچ جنبشی ندارد و بی كم و كاست خواهان تحولات رادیكال است و پرچم و افق این تحول و سوق دادن جامعه به یك انقلاب سوسیالیستی را در دست دارد و در این مسیر میكوشد. چپ علی العموم منظورم نیست. این چپ و سازمانهایی كه به نام چپ فعالیت دارند هر روز به یك جنبش غیر كارگری لیز میخورند. بخش بزرگی از آنها متاسفانه از این كمونیسم فاصله عمیقی دارند و هر كدام به نام كارگر و كمونیسم باركش جنبشهای دیگر و از جمله شاخه های مختلف ناسیونالیسم را با پرچم چپ و كارگر پناهی و دلسوزی به حال كارگران فقیر و محروم نمایندگی میكنند. و اینها خود نه تسهیل كننده این مسیر، مسیر تحول رادیكال كه موانع راهند.
خلاصه اینكه شانس ما كمونیستها كم نیست به شرطی كه موقعیت را درك كنیم و مطابق آن سیاست روشن و شفاف خود را بیان كنیم و طبقه و جنبش خود را از همه تنگناها سالم عبور دهیم و قطبنمای حركت خود را گم نكنیم. هر چه فضا رادیكال شود و مردم در صحنه بمانند، هر چه طبقه كارگر در راس این اعتراضات باشد و با عروج هر رهبر كمونیست طبقه كارگربه عنوان رهبر جامعه و دخالتگر در اوضاع ما یك قدم به تحولی انقلابی نزدیك میشویم. من فكر میكنم حزب ما در پیشاپیش این صف شانس داریم و اما باید خود را فوری به چنین موقعیتی برسانیم و در چنین قامتی ظاهر شویم. قطعا پدیده های دیگر در این دوره برای ما مهم است از جمله ارتباط بین المللی و جلب حامیت طبقه كاگر و مردم متمدن در غرب از تحولات ایران و بسیاری فاكتورهای دیگر كه در حوصله یك مصاحبه نیست و به همین سطح اكتفا میكنم.