اخیرا رضا پهلوی در امتداد تلاشهای دوره ای خود، یک بار دیگر خیز برداشته است، به همه و خصوصا اپوزسیون "دمکرات" و "دمکراسی خواهان" فراخوان داده است که با هم متحد شوند، اختلافات را کنار بگذارند و برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی بسیج شوند. رضا پهلوی بر حساسیت اوضاع و زمینه های لازم برای عبور از جمهوری اسلامی از جمله حمایت "جامعه جهانی" در این مسیر تاکید میکنند. وی ارتش را فراخوان داده است که در این مسیر به وظیفه ملی خود عمل و از تمامیت ایران دفاع کند، بدنه سپاه را فراخوان داده است که به این تلاش بپیوندد. ایشان با درک "تنگ" بودن وقت و "تاریخی" بودن فراخوان خود، آنرا "پیام نوین" نام نهاده است!

اما باید دید "پیام نوین رضا پهلوی" و قسم صد باره به تمامیت ارضی ایران و بلند کردن پرچم ایرانیت و دعوت از دیگران برای جمع شدن زیر پرچم او، تعجیل "شاهزاده" و ظاهر شدن هزار باره در قامت "ناجی" مردم ایران و قول "حمایت از جامعه جهانی"، بر بستر کدام حقایق واقعی اتفاق می افتد. کدام اتفاقات جدیدی در سیاست ایران و در کشمکش میان حاکمیت و مردم ایران بوقوع پیوسته است، کدام پدیده "شاهزاده" را چنین شتابان به تحرک درآورده است و خون تازه و امیدی نوین را در او جنبانده است.

کشمکش در جامعه ایران و اعتراض و مبارزه هر روزه در همه زمینه ها کمافی سابق در جریان است. اعتراضات این دوره کارگران نفت و پتروشیمی ها، اعتراضات در هفت تپه و اعتصابات و اعتراضات کارگری در گوشه و کنار مملکت در جریان است. با هر اعدام و دست درازی حاکمیت دوره ای از اعلام نفرت و انزار علیه اعدام، علیه فضای امنیتی و پلیسی در اشکال مختلف شکل میگیرد که مورد اخیر آن اعدام نوید افکاری بود. اما هیچ کدام از این حقایق حتی در دوره ای که اعتصابات کارگری و اعتراضات محرومان جامعه، به شکل برجسته در جریان بوده است، رضا پهلوی و همراهان او را به هیجان نیاورد، "تنگی" اوضاع و "ضرورت" هوا کردن فیلی دیگر برای "نجات میهن" را به ایشان نشان نداد! حتی خیزش دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ فراخوان و پیام "تاریخی و نوینی" را برای دفاع و تقویت این اعتراضات بر حق از زبان ایشان و همراهانش جاری نکرد. بلکه و بعلاوه این اعتراضات و دخالت از پایین و عروج طبقه کارگر و رهبرانش به عنوان مدعی، آقای پهلوی و بسیاری از اپوزیسیون راست را نگران شروع انقلابی دیگر و این بار چپ تر و برابری طلبانه تر و سازمان یافته تر از سال ٥٧ کرد. کاری که خطر از دست دادن فرصتها و دخالتهای دول مرتجع و به میدان آوردن ارتش به عنوان ناجی و دست بدست کردن قدرت از بالا را جدی میکند و به دل نگرانی "شاهزاده" و همه "دمکراسی خواهان" مورد نظرش می افزاید.

ضرورت "فشفشه هوا کردن" جدید ایشان و هورا کشان آن در نیروهای راست، ناشی از اتفاقات و احتمالات دیگری است. آنچه رضا پهلوی را مجاب کرده است تا چنین شتابان با حساسیت و امیدواری، مردم ایران و اپوزیسیون آنرا فراخوان دهد، ربطی به توازن قوا و جنگ و جدال طبقه کارگر و مردم آزادیخواه، برای بهبود و علیه استثمار و بردگی با حاکمیت ندارد. تحرک اخیر ایشان و پی بردن هزار باره به "ضرورت" ایفای نقش رهبری را تحریکات اخیر ترامپ، بردن ناوگانها به خلیج و احتمال کشمکش نظامی روی میز آقای پهلوی اورده است. بوی "مطبوع" باروت و رژیم چینج و حمله نظامی به مشام ایشان و مشاورین شان رسیده است.

تلاش های یکجانبه دولت ترامپ و دست راست ترین سیاستمداران کاخ سفید برای اعمال تحریم های همه جانبه، بازگرداندن همه تحریم های قبل از برجام علیه ایران، قطع کامل روابط بانکی با ایران، و افزایش فشار اقتصادی و...، قند در دل رضا پهلوی و اپوزیسیون راست آب کرده است. مستقل از اینکه بازگشت تحریم های قبل از برجام به ایران با مخالفت دولت های بزرگ جهان از چین و روسیه تا آلمان، فرانسه، انگلستان و سازمان ملل روبرو شده و ترامپ تنها مانده است، اما اپوزیسیون راست تماما به این پروپاگاند و به ترامپ و تحرکات نظامی او در منطقه، به بالا گرفتن نزاع، به قرق شدن خلیج فارس از ناوگان و اسلحه های مهیب جنگی امید بسته است. آقای رضا پهلوی با فوکول کراوات "مسئولیت در قبال آینده ایران" و "سرنوشت مردم" و....، در اصل همراه صفی از اپوزیسیون راست، احزاب و سازمان و گروهها اولترا راست، جریانات قومی و فرقه های بی ریشه و ضد اجتماعی به تحریکات نظامی ترامپ دل بسته اند. ایشان و همه "ترامپیست" های ایرانی در صف مقدم هیزم آوارن و مدافعان نه تنها تحریم اقتصادی بلکه مدافعان شروع حمله ای نظامی به ایران صف بسته اند.

"قائد" و "رهبر" این صف ترامپ در وضعیت نامناسبی قرار گرفته است. دولت او به یمن سیاستهای تک روانه و قلدرمنشانه خود، بدرجه زیادی در میان متحدین تاریخی اروپایی خود نیز، منزوی شده است. جامعه امریکا بشدت ملتهب است و تب اعتراضات به نژادپرستی رسمی و دولتی فروکش نکرده است، اعتراض به رفتار غیر مسئولانه دولت در قبال شهروندان و رها کردن جامعه به حال خود و کشتار محرومترین بخش آن در دل کرونا، نفرت از حاکمین و خصوصا دولت موجود را افزایش داده است. این حقایق و مسئله انتخابات ریاست جمهوری، ترامپ را به تکاپو انداخته است. عربده کشی های اخیر ترامپ و تیم او، تلاش کور برای تحمیل سیاست خود به جهان، تهدید و صادر کردن فرمان های بی حساب و کتاب و شوهای مختلفی چون "صلح بحرین و اسرائیل" به عنوان پیروزی، تحرکات و تحریکات نظامی در منطقه به بهانه تروریسم ایران و ... همه و همه بخشی از کمپین انتخاباتی ترامپ و تلاشی برای برون رفت از مخمصه فعلی است. تعجیل رضا پهلوی و همه تاکیدات بر "حساسیت اوضاع" و "پیام نوین" و فشفشه هایی که میدیای دست راستی حول و حوش آن هوا کردند، در اصل بستن بادبان کشتی سرگردان "شاهزاده" و اپوزسیون راست به ترامپ است.

مستقل از اینکه سیاست حمله نظامی به ایران در دستور هیئت حاکمه آمریکا نیست، اما زمانی که ترامپ برای کسب موفقیت هایی هر چند کوچک چنگ به هر چیزی میزند، زمانی که از تحریکات مذهبی تا راسیستی و نژاد پرستانه، تا تهدید به جنگ در خود آمریکا و در صورت پیروز نشدن در انتخابات کذایی آنها و حرفهای بی حساب زیادی که زده است، برای کسب پیروزی میکوشد، خطر تحریکات بیشتر نظامی و سرانجام اعمال نسنجیده در خلیج یا عراق، امری غیر ممکن نیست و شاهزاده هم روی آن حساب باز کرده است. رضا پهلوی در مصاحبه های قبلی خود در مورد گزینه نظامی و حمله به ایران تاکید دارند که اگر گزینه های دیگر به جایی نرسند، گزینه نظامی به عنوان راه حل آخر یک راه است. و ظاهرا امروز از جانب ترامپیست های ایران در اپوزیسون راست، از جانب هوادارن پمپئوها و بولتون ها، این گزینه تنها راه و شانس اجرایش بالا است.

احزاب و گروهای قومی و ناسیونالیستی که سنتا به گزینه نظامی و دخالت امریکا امید بسته اند، به سرعت اعلام آمادگی کرده اند، و به "شاهزاده" لبیک گفته اند. وضعیت احزاب کرد مانند سازمان مهتدی اما در این میان اسفب بار است. اگر رضا پهلوی را بخاطر نقش پدر و شانسی که دارد در اتاقهای پارلمان و .... راه میدهند بیچاره مهتدی و هجری و خالد عزیزی که باید به تلو خوردن در دالانهای پارلمان اروپا و امریکا و دستبوسی بن سلمان رضایت بدهند. اینها برای به نان و نوایی رسیدن به هر سازی که ارتجاع جهانی میزند میرقصند، روزی فدرالیست قومی اند و روزی طرفدار تمامیت ارضی، روزی طرفدار حمله نظامی اند و روزی طرفدار تحریم و رفراندم، روزی گماشته شیوخ عربستان اند و روزی برای مذاکره با جمهوری اسلامی با هم مسابقه میگذارند. مشکل اینها این است که امروز خود این ساز شکسته و صدایی از آن بلند نمیشود و تنها صدا، صدای اعتراض کارگر و مردمی است برای آزادی و ... به میدان آمده اند و دست رد به سینه همه راست و منجمله ترامپیست ها زده اند.

اما آقای پهلوی و همراهان رنگین کمان او در اپوزیسیون راست، شعور مردم ایران را دست کم گرفته اند. ظاهرا نفرت عمومی جهانیان از اقدامات "جامعه جهانی" که رضا پهلوی به آن امیدوار است، در لیبی و عراق و سوریه و توحش و بربریتی که به مردم تحمیل کردند را فراموش کرده است. مردم ایران و طبقه کارگر تجارب تلخ این گونه "حمایتها" را برای نسلهای آتی در ذهن خود حک میکند. روشن است هواداران فوکول کرواتی رئیس جمهوری که از حالا رسما اعلام میکند در صورت شکست نتیجه انتخابات را قبول ندارد و قدرت را واگذار نمیکند، قرار است چه گلی بر سر مردم ایران بزنند.

خیرآقای پهلوی! مردم ایران سالها است دست رد بر سینه همه "دمکراسی خواهان" نوع شما و راه حلهای ارتجاعی ضد مردمی تان زده اند. تا همین جا هم اقدامات "بشردوستانه" دول فخیمه غربی و در راس آنها آمریکا، در محاصره اقتصادی و تشدید فضای جنگی، شرایط مبازره طبقه کارگر و مردم آزادیخواه علیه جمهوری اسلامی را سخت تر و ناهموارتر کرده است. جست و خیز و پیام های کدخدا منشانه شما و هورا کشیدن همراهانتان، لبیک های شما به دولت ترامپ و امید هایتان به دخالت آنها، نه تنها مورد نفرت مردم آزادیخواه است که کارنامه رشادت های ارتجاعی تان را سنگین تر خواهد کرد.

خیرآقای پهلوی!! مردم ایران و محرومان جامعه به کدخداهای خود گمارده و ناجی های هوراکش جنگ و حمله نظامی احتیاج ندارند. مردم ایران به ماهیت و مضمون ارتجاعی پروژه های دوران قبلی و شکست خورده شما و طرفداران سلطنت و البته "دمکرات" شده، از جمله "شورای ملی ایرانیان" و "ققنوس" و "فرشگرد" كه همگی با هر تب و لرز دولتهای غربی و تخاصمات آنها با ایران تولد یافته و پژمرده شدند، واقفند. به ماهیت ارتجاعی پروژه های گروههای قومی در "شورای مدیریت گذار" و انواع جریانات و عناصر معلوم الحال تا فرقه خانم رجوی و... را اگاهند. قبول کنید پروژه های تان در میان مردم آزادیخواه ایران به اندازه ترکیدن یک بادکنک سروصدا کرده و به عمر کرم شب تاب است.

سرنوشت جمهوری اسلامی را مردم ایران و روی زمین واقعی تعیین خواهند کرد. "جمهوری اسلامی باید برود!" امروز شعار و مطالبه بخش وسیع مردم این مملکت است و مردم آزادیخواه مصمم اند سرنگونی جمهوری اسلامی را با اتکا به نیروی سازمانیافته خود متحقق کنند.