خالد حاج محمدی : منتظری مرد و با مرگ خود خانواده و بستگان و یاران و همراهان خود را در سوگواری قرار داد. این عادی ترین اتفاق در مرگ هر انسان است. اما صف عزاداران منتظری فراتر از اینها است. در پس مرگ او صفی از جریانات مختلف سیاسی از سران و رهبران جمهوری اسلامی تا بخشی از نیروها و شخصیتهائی که در اپوزیسیون نشسته اند حضور به هم رساندند و همگی به تعریف و تمجید از مجاهدتهای او و "دفاع" او از مردم و "مخالفتهایش" با سرکوب و کشتار سخن سرای کردند. در این صف از خامنه ای تا خاتمی٬ موسوی٬ کربی و همه رهبران ریز و درشت سبز تا طیف

توده ای و اکثریتی و شالگونی و ناسیونالیستهای رنگارنگ کرد از جمله عبدالله مهتدی و حزب دمکرات تا بی بی سی و سی ان ان و ... قرار دارند.
تا جایی که به منتظری و نقش و مجاهدتهای او بر گردد٬ مشکل است آدم فهیمی را یافت که نداند منتظری که بوده است. او از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و یار نزدیک خمینی و به عنوان نفر دوم جمهوری اسلامی و جانشین خمینی تا سال ٦٧ ٬ از ایدئولوگها و طراحان ولایت فقیته و قانون اساسی جمهوری اسلامی٬ از طراحان مجلس خبرگان و رئیس آن بوده است. بر عکس ادعای طرفداران او در صف سوگوارانش٬ منتظری یکی از شرکای این رژیم در تمام جنایاتی است که تا سال ٦٧ علیه مردم ایران و علیه مخالفین جمهوری اسلامی و از جمله قتل عام زندانیان سیاسی در این دوران بوده است.

امروز یاران و طرفداران او در جنبش سبز و جنبش ملی اسلامی و خیل طرفداران اسلام "رام شده و معتدل" از منتظری به عنوان قهرمان مخالفت با کشتار وسیع زندانیان سیاسی در سال ٦٧ نام میبرند و این را دستمایه تبلیغات وسیع خود در دفاع از قهرمان خود و جنبش سبز کرده اند. این قهرمانسازی و جعل حقایق برای پیشبرد امور "مهم" امروز سیاسیون پا به سن گذاشته جنبش ملی اسلامی سر سوزنی به حقیقت مربوط نیست. نهایت "انقلابیگری" منتظری در سالهای ٦٧ مخالفت با اعدام کسانی بود که از عقاید خود اظهار پشیمانی کرده بودند و در دستگاه توابسازی مخوف جمهوری اسلامی ندامت خواسته بودند.

منتظری نه با زن ستیزی٬ نه با استبداد حاکم٬ نه با حکم اعدام و حاکم کردن قوانین اسلامی٬ نه با قوانین بردگی مزدی و فقر و محرومیت و سیه روزی طبقه کارگر در این جامعه هیچوقت و تا آخرین روز زندگی خود٬ مشکلی نداشته است. نه تنها این بلکه خود یکی از طرفداران پروپا قرص و از بنیانگذاران جمهوری اسلامی بود.

چیزی که امروز طیف وسیعی از شخصیتها و احزاب رنگارنگ مرگ منتظری را به مناسبتی برای اعلام وفاداری به بخشی از جمهوری اسلامی کرده است٬ اینکه امروز محمد رضا شالگونی (که به خود عنوان کمونیست هم میدهد) را از ته دل عزادار کرده است٬ حزب دمکرات جناح حسن زاده را به یاد "دفاع" منتظری از مردم انداخته است٬ اینکه امروز عبدالله مهتدی و طیف اکثریتی و توده ای در تمجید از منتظری میدان را از مدیای رسمی جمهوری اسلامی ربوده اند٬ قبل از اینکه حقیقتی را در مورد منتظری بیان کند٬ امیال و آرزوهای این صف را به نمایش میگذارد. مرگ منتظری مناسبتی شده است که از درون آن با نیم نگاهی میتوان اوج ارتجاعی بودن امیال بخشی از اپوزیسیون نیم بند جمهوری اسلامی و ضدیت آنها را با آزادیخواهی٬ با حق زن و برابری انسانها را دید.

احزاب و جریانات و انسانهای مختلف حق دارند در سوگ رهبران خود بنشینند. حق دارند یاد و خاطره رهبران جنبش خود را هر ساله گرامی بدارند و حق دارند در مرگ رهبران خود سوگورا باشند. از این سر به رهبران سبز و عبدالله مهتدی و حزب دمکرات و طیف اکثریتی توده ای و آقای شالگونی هم کوچکترین اعتراضی نباید داشت. از این صف بیش از این انتظاری نباید داشت. این طیف ظاهرا رنگارنگ در سوگ یکی از رهبران خود به سوک نشسته اند. اما آنچه در این سینه زنی شاهدیم جعل حقایق تاریخی روشن از زندگی سیاسی یکی از رهبران جمهوری اسلامی٬ به عنوان مدافع مردم است. منتظری با هر اختلافی که با خمینی پیدا کرد ٬ با هر خصومتی که میان او و خمینی بروز کرد٬ با هر درجه اختلافی که با ولایت فقیه خامنه ای داشت یکی از مدافعان جمهوری اسلامی با همه قوانین ضد انسانی و ارتجاعی آن بوده است. معرفی این آدم به عنوان مدافع مردم و مخالف کشتار زندانیان سیاسی٬ یک شرلاتانیسم سیاسی بیش نیست.

منتظری رهبر جنبش اسلامی و از شخصیتهای شاخص آن بود. مرگ او نیز برای این صف٬ برای جنبش ملی اسلامی با همه مدافعان آن بی شک ضایعه ای بوده است. اما تا جایی که به طبقه کارگر و مردم محروم برگردد٬ تا جایی که به زن و جوان و صف آزادیخواهی برگردد٬ منتظری همیشه و تا آخرین روز زندگی در صفی قرار داشت که در سی ساله گذشته در تحمیل بردگی مزدی٬ در تحمیل آپارتاید جنسی٬ در تحمیل جهل و خرافات مذهبی در صف دشمنان مردم٬ در صف جمهوری اسلامی قرار داشته است.
شیون و زاری و سینه زنی و تعریف و تمجید احزاب و شخصیتهائی که امروز در اپوزیسیون جمهوری اسلامی نشسته اند٬ بیش از اینکه چیزی در مورد ماهیت منتظری باشد٬ نزدیکی و تعلق این صف را به جنبش ملی اسلامی و دوری و دشمنی آنان را با آزادیخواهی و حقوق ابتدای انسان در جامعه به نمایش میگذارد.