خالد حاج محمدی : تعیین حداقل دستمزد سال ٨٩ یکی از مباحث داغ در میان کارفرمایان٬ وزارت کار٬ نمایندگان مجلس و شوراهای اسلامی است. جملگی تلاش میکنند توجه جامعه و در راس آن طبقه کارگر را به خود جلب کنند. توجیهات آنها برای پایین نگه داشتن حداقل دستمزدها در قالبهای قابل عرضه و فریبنده برای مهندسی افکار و تحمیق طبقه کارگر آرایش شده است. همگی برای وضع بد اقتصادی طبقه کارگر "دل میسوزانند"٬ برای سفره خالی کارگران و پایین بودن سطح کنونی دستمزدها اشک تمساح میریزند و طرفدار "افزایش" حداقل دستمزد به شرط رضایت کارفرمایان

هستند.
میگویند "افزایش" حداقل دستمزدها باید در حدی باشد که صاحبان سرمایه راضی باشند. میگویند عدم رضایت کارفرماها همراه خود تعطیلی بنگاههای تولیدی و افزایش بیکاری را خواهد داشت که به زیان کارگران است. میگویند از طریق دادن یارانه ها و بن کارگری بخشی از وضع پایین دستمزدها جبران خواهد شد. میگویند نمیتوان به کارفرمایان فشار آورد چون بحران است و باید وضع آنها را درک کرد. نماینده کارفرمایان با وقاحت تمام میگوید اگر کار بود دستمزد بدهیم و اگر نبود نباید دستمزدی پرداخت کرد. در این مباحثات حداکثر شوراهای اسلامی را به عنوان "نماینده" کارگران شرکت میدهند تا با غرولندهای توخالی و با اعلام اینکه وضع زندگی کارگران بد است در نهایت کارگران را با افزایش چند درصد دستمزد ناچار به تسلیم کنند.
طبق آمار رژیم خط فقر در ایران ٧٠٠ هزار تومان و کرایه خانه حداقل ٢٠٠ هزار تومان است. بر این اساس حداقل دستمزد کارگران در سال ٨٨ برابر یک سوم خط فقر و تنها کفاف کرایه خانه است. اما مگر کارفرمایان و دولت شان به این فلاکت هم قانع شده اند؟ در عسلویه ٥٢ هزار کارگر اخراج شده اند و بخش باقیمانده از ٧ صبح تا ٨ شب بدون دریافت اضافه کاری به کار کشیده شده اند. در صنعت نفت ١٢٠ هزار کارگر قراردادی داریم که بخشی از آنان با ده سال سابقه کار هنوز رسمی نیستند. در ایران خودرو جدا از بیکارسازی و اخراج هر روزه٬ بخش زیادی از کارگران قراردادی هستند. نساجیها و بخش زیادی از مراکز دیگر که وضع از اینها هم بدتر است. هم اکنون تهدید به بیکاری را بالای سر ٩٠٠ هزار کارگر صنعت برق قرار داده اند. این وضع را به اضافه عدم پرداخت همین حداقل دستمزد کرده تا معلوم شود که رضایت کارفرما که جملگی بر اهمیت آن تاکید میکنند یعنی چه.
اشاره آقایان محترم به دادن یارانه ها به عنوان تامین مزد کارگر اوج حقه بازی و شرلاتانیسم صاحبان سرمایه است. رفع سوبسیدها بر بنزین و برق و مواد پایه کمر طبقه کارگر و اقشار کم درآمد را خرد خواهد کرد و با افزایش قیمتها٬ مزد کارگر عملا به مراتب کاسته خواهد شد.
رضایت کارفرمایان با سبز و سیاه آن جز تحمیل بردگی مطلق به طبقه کارگر به نام "دفاع" از کارگر و تامین "زندگی" کارگران نیست. "دلسوزی" های ریاکارنه و دروغین در حق کارگران٬ چیزی جز پایین نگه داشتن حداقل دستمزد در خدمت تامین سود بیشتر با کار ارزان طبقه کارگر نیست.
در این میدان صدای کارگران نمایندگی نمی شود٬ در هیچ جائی بحثی از اینکه کارگران و نمایندگان واقعی و منتخب آنان چه میگویند نیست. تمام هنر و هدف بازاری که راه انداخته اند٬ این است که صدای واقعی و خواست کارگران را دفن کنند. قطعا یکی از مهمترین مباحث درون محافل کارگری مسئله دستمزد و راه و چاره افزایش آن است. اما این صدا در زیر فضای اختناق پوشانیده شده است و به حاشیه رانده شده است. این صدا خصوصا در دوره اخیر و به نام انقلاب سبز و زیر تبلیغات وسیع سبز و سیاه به حاشیه رانده شد. و هر جا هم تلاشی برای رساندن صدای کارگران در میان بود٬ با تهدید و دستگیری و زندانی کردن کارگران روبرو شده ایم. به کارگران ایران خودرو بازداشتگاه حراست آن نگاه کنید. به دستگیری فعالین شرکت واحد و هفت تپه نگاه کنید. همه جا از شرکت نفت تا ذوب آهن و ایران خودر٬ از هفت تپه تا شرکت واحد و ... نمایندگان کارگران را یا زندان کرده اند یا زیر تهدید اخراج و دستگیری و زندان صدای آنان را خفه کرده اند. اعلام خطر اخراج ٩٠٠ هزار کارگر صنعت برق ابزار تهدید کارگران به قناعت به بردگی حاکم است.
باید علیه این وضع٬ علیه کارفرمایان و دولت و مجلس و شورای اسلامی از سیاه تا سبز آن اعلام جرم کرد. یکی از پیامدهای جنگ سبز و سیاه در این دوره حاشیه ای کردن اعتراض طبقه کارگر بود. طبقه کارگر برای برون رفت از این اوضاع راهی جز اعلام خواست و مطالبه خود از کانال مجامع عمومی کارگری را ندارد. اگر امروز کارگران در مراکز اصلی جمع شوند و اعلام کنند که به این وضع رضایت نمیدهند٬ اعلام کنند که حرف شورهای اسلامی و دولت و کارفرمایان حرف صاحبان سرمایه و عاملین این وضع است٬ بی شک فضای سیاهی که بالای سر این طبقه گرفته اند شکسته خواهد شد.
طبقه کارگر ابزاری جز اتحاد خود برای مقابله با این وضع را ندارد. هر جا هستیم٬ در هر محل کار و کارگاه و کارخانه ای باید صدای مشترک و متحد در آمده از مجامع عمومی خود را علیه این وضع و در دفاع از زندگی انسانی به گوش همه رساند. مجامع عمومی کارگری مهمترین اهرم قدرت و مهمترین ظرف اتحاد طبقه کارگر در این فضا است. طبقه کارگر با شاغل و بیکار آن٬ با قراردادی و رسمی آن باید در دفاع از حق حیات خود٬ در دفاع از زندگی انسانی و قابل تحمل٬ در دفاع از افزایش دستمزدها و بیمه بیکاری مکفی برای همه بیکاران٬ متحدانه ظاهر شد. این تنها امکان ما٬ تنها راه دفاع از حرمت و کرامت ما است.

٢٩ بهمن ١٣٨٨- ١٨ فوریه ٢٠١٠