خالد حاج محمدی: طبق اخبار خبرگزاری ایلنا ١٧٠٠ نفر از کارگران واگن پارس اراک در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و سنوات معوقه دست به اعتصاب غذا زده اند. این اعتراض نهمین اعتراض کارگران در ٦ ماه گذشته است. کارگران اعلام کرده اند در صورت بی توجهی مسئولین به خواستهای آنها جاده ورودی به اراک را مسدود خواهند کرد. طبق همین خبر کارگران بازنشسته مجبورند از جیب خود وجه بیمه اجتماعی را برای برخورداری از حقوق بازنشستگی پرداخت کنند.
اعتصاب و اعتراض کارگران واگن پارس یکی از صدها مورد از اعتراضات کارگری به عدم پرداخت حقوق معوقه و اخراج و بیکار سازی و سایر مشکلات آنها است.
در این جامعه روزانه میلیاردها دلار هزینه نیروهای مسلح و دم و دستگاه سرکوب است. در این جامعه به اسم حفاظت از زندگی شهروندان آن٬ چند میلیون نیروی انتظامی و بسیج و سپاه اجیر شده اند. هر اعتراض کارگری و هر صدای آزادیخواهانه زیر نام حفظ نظم عمومی و امنیت کشور سرکوب خواهد شد. اما جایی که سرمایه داران حقوق مردم را به جیب میزنند٬ جایی که کارگران بعد از عمری کار و تلاش از کار اخراج خواهند شد٬ جایی که فقر و محرومیت در دوران بازنشستگی نسل پا به سن گذاشته این طبقه را با مرگ تهدید میکند٬ چندین میلیون انسان کارکن با مشکلاتشان رها خواهند شد و نظم و امنیت جامعه شامل حال آنها نمیشود.
این قانونمندی وارونه جامعه ای است که گرسنگی و مشقات بخش اعظم مردمان آن نیاز اقلیتی حاکم است تا سرمایه اندوزی کنند و از قبل فقر و محرومیت دیگران سرمایه های کلا به جیب بزنند. این نیاز جامعه ای است که دولت ابزار حفظ مناسبات ظالمانه حاکم و قوانینی است که برای دست و پا بستن اکثریت مردم آن از جانب طبقه حاکم وضع شده است. همین قانونمندی به ما میگوید که به اندازه قدرتمان و نیرویی که به میدان می آوریم به خواستهای خود خواهیم رسید.
اعتصاب غذا کارگران واگن پارس اما راه رسیدن کارگران به حقوق خود نیست. این تاکتیک از جانب کارگران نه تنها فشار جدی بر کار فرما و دولت نمی آورد٬ جسم و روح کارگران را فرسوده خواهد کرد و نیرو و توان آنها هدر خواهد داد. با این حال فهم موقعیتی که کارگران واگن پارس در آن قرار دارند٬ وعصبانیت و نگرانی آنها سخت نیست و اعتراض آنها باید مورد بیشترین حمایت قرار بگیرد.
اعتراضات مختلف و هزار باره بخشهای مختلف طبقه کارگر ایران٬ از واگن پارس تا ایران خودرو و نساجیها٬ از شرکت واحد تا کارگران هفت تپه٬ از کارگران عسلویه تا کارگران بنادر٬ هیچکدام نتوانسته است به تنهایی فشاری جدی بر سرمایه داران و دولتشان وارد کند. هیچکدام نتوانسته است عقب نشینی جدی به آنان تحمیل کند.همیشه بعد از کلی سردوانی کارگران٬ سرانجام به جای برآورد شدن خواستهایشان٬ زندان و تهدید و ارعاب و دادگاه و محاکمه هم در انتظارشان بوده است. سرنوشت فعالین شرکت واحد و کارگران هفت تپه و کارگران نساجی در این زمینه آموزنده است.
پراکندگی صفوف کارگران و اعتراضات جداگانه و از هم گسیخته٬ دردی است که مبارزه و جانفشانی کل این طبقه را کم دستاورد کرده است و دست دولت و صاحبان سرمایه را در سرکوب آن باز گذاشته است. راهی در مقابل ما جز ایجاد صفی متحد و سراسری حول مهمترین خواستهای خود از افزایش دستمزد ها تا تامین بیمه بیکاری مکفی و حق تشکل و .. نیست. رهبران و فعالین اعتراض کارگری باید متوجه این مسئله باشند که ایجاد چنین شرایطی٬ ایجاد چنین سطحی از اتحاد در صفوف طبقه کارگر بر دوش آنها میتواند صورت بگیرد. اتحاد صف رهبران و فعالین کارگری و ایجاد ملزومات چنین اتحادی امروز از نان شب برای طبقه کارگر واجب تر است.