موج جنگ زدگان٬ موج وسیع آوارگان از خاورمیانه٬ خصوصا آوارگان سوریه٬ دروازه های بسته اروپا "متمدن"را به لرزه در آورد و بخشی کوچک از آنها را در خود جای داد. رسیدن دهها هزار انسان خانه بدوش به کشورهای اروپایی٬ کسانی که چندین سال است زیر سایه جنگ شوم سوریه خانه و کاشانه خود را از دست داده اند و در این چند سال هیچ کورسویی از امید به زنده ماندن و خاتمه سایه سیاه توحش جنگ و تباهی را در چشم انداز نداشتند٬ بشریت متمدن را در کشورهای غربی تکانی داد و موجی از همدردی و همبستگی و احساس انسانی را در آنها زنده کرد و به حرکت در آورد. مردم اروپا در بخش زیادی از این کشورها نه تنها از این محنت دیدگان و فراریان از جنگ استقبال کردن که با
تحرکات اعتراضی و انسانی خود سیاستهای تا کنونی دولتهای حاکم را زیر نقد و اعتراض خود قرار دادند و با آغوش باز به استقبال قربانیان این سیاستها رفتند.
همزمان این حقایق بار دیگر جنگ در سوریه و دلایل و چرایی آن را روی میز احزاب و جریانات مختلف قرار داده است. در دل این اوضاع است که حمید تقوایی بار دیگر و در ادامه سیاستهای تا کنونی حزبش و در زمانی که هزار اما و اگر از جانب خود دولتهای غربی بر سر درستی سیاست های آنها در سوریه و لیبی فرود آمده است٬ کماکان بر طبل باطل سیاست پروناتویی حزبش میکوبد. زمانی که مردم متمدن در اروپا چشم و گوششان بر کارکرد سیاستهای ضدانسانی دولتهای خود و بر عوارض مخرب و ویرانگر آن باز شده است٬ حمید تقوایی هنوز هم بدون اینکه خم به ابرو آورد در چشمان حیرت زده جهانیان نگاه میکند و بر سیاست همسویی خود با ناتو میکوبد. او نه تنها دولتهای غربی را به عنوان مسببین اصلی ویرانی خاورمیانه و آوارگی دهها میلیون انسان در عراق٬ لیبی٬ سوریه و... از زیر نقد نجات میدهد٬ بعلاوه رسما و علنا و در کمال بی مسئولیتی به نام "مبازره" با روسیه و ایران و اسد٬ خواهان ادامه آنچه هست که تا کنون ناتو پیش برده است. زمانیکه "دخالت بشردوستانه" غرب چهره شنیع و ضد انسانی خود را در مقابل چشم جهانیان نشان داده و بشریت متمدن در اروپا به تقابل با آن برخاسته اند، حمید تقوایی بر ادامه "دخالت بشردوستانه" غرب میکوبد و تلاش میکند آنرا به نام ضدیت با جمهوری اسلامی به اسلام سیاسی به خورد خواننده بدهد.
بر کسی پوشیده نیست که موج آوارگانی که به اروپا رسیده اند٬ تنها بخش کوچکی از مردمی هستند که چندین سال است در خود سوریه و در کشورهای همجوار٬ در کمپ آوارگان لبنان٬ اردن، یمن و ترکیه سرگردانند. امروز بحث از ١٢ میلیون آواره سوریه ای از کشوری است که کل جمعیت آن حدود ٢٢ میلیون نفر است. ١٢ میلیونی که شامل چندین میلیون کودک است و بخش جدی و اصلی آنها هنوز در سوریه شب و روز را به امید نجات از نکبت جنگ و جنایت و به امید سرپناهی امن و نجات جان خود بسر میبرند. اینها قربانیان سیاست دولتهای امپریالیستی اند که به نام دفاع از مردم سوریه و به نام مبارزه با بشار اسد٬ جامعه سوریه را به میدان جنگ و جدال جنایتکار ترین دسته جات تروریست و آدم کش تبدیل کردند. سوریه امروز و ویرانی آن و جهنمی که به مردم آن تحمیل شد٬ و آنچه در لیبی و عراق و کل خاورمیانه و افریقا شاهدش هستیم نتیجه دخالت "بشر دوستانه" ناتو و همپیمانان منطقه ای و محلی آنها است.
بعد از حمله به عراق و ویرانی آن مملکت به نام مبارزه با صدام حسین٬ در دل تحولات خاورمیانه و انقلابات مصر و تونس٬ اینبار دولتهای غربی به نام مبارزه با دیکتاتورها و به نام دفاع از مردم این منطقه چه در لیبی و چه در سوریه٬ با دخالت نظامی خود و با مسلح کردن و سازمان دادن انواع و اقسام جریانات جنایتکار و آدمکش٬ به کمک دولتهای متحد خود از جمله عربستان و قطر و ترکیه٬ این جوامع را در خون غلطاندند. شکست بهار عربی اولین نتایج این دخالتگری و اولین هدف این دولتها بود.
در نتیجه این سیاستها امروز خاورمیانه به میدان تاخت و تاز دولتهای امپریالیستی و متحدین آنها و صدها گروه جنایتکار و تا دندان مسلح از نوع داعش تبدیل شده است که هر کدام به یکی از قطبین شکل گرفته در این جدال وصلند. امروز هیچ تحول ٬ هیچ جدال و مناسباتی میان دولتهای منطقه٬ گروههای قومی و مذهبی و دستجات جانی و آدمکش نیست که مهر قطب بندیهای ارتجاعی دولتهای فوق را بر خود نداشته باشد. تحولات سوریه٬ جنگ در یمن٬ کردستان عراق٬ کردستان سوریه٬ مسئله فلسطین٬ جنگ داعش٬ اوضاع ترکیه٬ لیبی و... همگی به نوعی از آرایش نیروهای ارتجاعی منطقه تاثیر میگیرند. متاسفانه در این میان صدای انسانیت٬ صدای حق طلبی کارگر و مردم محروم این منطقه٬ صدای قربانیان دخالتگریهای "بشردوستانه" دول "متمدن" غرب و صدای عدالتخواهی میلیونها انسان که قربانی سیاست دولتهای امپریالیستی و دولتهای متحد و مرتجع محلی آنها شده اند٬ در میان هیاهوی رسانه های نوکر٬ به کورسویی میماند. این اوضاع رنگ خود را به بخش اعظم نیروهای سیاسی منطقه از چپ تا راست زده است. تقریبا نه تنها احزاب راست در ایران و عراق و ترکیه و... که حتی احزابی که به خود چپ و کمونیست میگویند٬ در دل این اوضاع از سوراخ منافع ملی خود عملا در جوار یکی از دو قطب بزرگ و ارتجاعی غرب و شرق و متحدین آنها ایستاده اند. تحولات خاورمیانه٬ جنگهای خانمانسوز در این منطقه٬ جنگ امروز در سوریه و عواقب و عوارض آن٬ در عین حال یکی از عرصه های اصلی است که از منظر آن میتوان جایگاه احزاب سیاسی را در صف بندی کنونی ارتجاع بین المللی و منطقه ای دید و شناخت. کل اپوزیسیون بورژوایی ایران و بخش وسیعی از "چپ" ملی و ناسیونالیست، کاسبکارانه پرچم امیال و آرزوهای خود را به یکی از دو جبهه ارتجاع امپریالیستی آمریکا یا روسیه و متحدین جهانی و منطقه ای آنها بستند.
یکی از احزاب مدعی کمونیسم در ایران حزب حمید تقوایی است که نام "کمونیست کارگری ایران" را یدک میکشد، در کل تحولات منطقه و از جمله تحولات دوره اخیر در خاورمیانه به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم پرو غرب ایران عمل کرده است. اینجا و در این نوشته به یکی از نوشته های اخیر حمید تقوایی میپردازم که کل جهت حزبش را در این دوره به روشنی نمایان میکند.
حمید تقوایی در نوشته ای به تاریخ ٩ سپتامبر ٢٠١٥ زیر عنوان "راه حل جمع کردن بساط دولتها و نیروهای اسلامی از خاورمیانه است!" به روشنی موضع پرو ناتویی خود و حزبش را بیان میکند. این نوشته به ظاهر در نقد نظرات محمد جواد ظریف در نیمه اول سپتامبر ٢٠١٥ بیان شده است٬ اما هسته اصلی خطی که خود حمید تقوایی و حزبش در کل تحولات چند ساله خاورمیانه دنبال کرده اند را به زمختی نشان میدهد.
حمید تقوایی میگوید:
"ظاهرا سیل مهاجرت قربانیان رژیم اسد به اروپا و موج عظیم همبستگی و حمایت مردم اروپا از این قربانیان مسئولین این فاجعه را به هذیان گوئی انداخته است. رژیمی که خود حامی و شریک جرم رژیم اسد است و دستش تا آرنج به خون مردم سوریه آلوده است علت فرار و آوارگی مردم سوریه را "شرط برکناری اسد" میداند! گویا مردم سوریه نه در اثر جنایت رژیم خونریز اسد، بلکه بدلیل خواست برکناری او، کشته و آواره و بی خانمان شده اند!"
تقوایی در ادامه میگوید:
"همه میدانند که عاملین مستقیم جهنمی که امروز در سوریه بر پا شده دولت اسد، رژیم جمهوری اسلامی، و دولت روسیه است. سرکوب مردم بپاخاسته سوریه بوسیله این نیروها باعث شد تا داعش و دار و دسته های مختلف اسلامی و دولتهای حامی آنان، عربستان سعودی و ترکیه وارد میدان بشوند و جامعه سوریه را به جهنمی که امروز شاهد آن هستیم تبدیل کنند."
عجب کشفی و عجب نقد و نظرات "رادیکالی"! با این وصف نه تنها دولت آمریکا٬ بلکه و به علاوه داعش و عربستان و ترکیه هم بی گناهند! اصلا هر چه جنایات و آدم کشی٬ و زن فروشی و کودک ربایی و... است که به اسم اینها گفته شده٬ تبلیغاتی است که به قول رئیس آن زمان دفتر سیاسی حزب تقوایی به اپوزیسیون اسد منتصب کرده اند! آنها تنها بعد از سرکوب مردم محروم سوریه توسط روسیه و ایران و اسد٬ وارد صحنه شده اند! اصلا از کجا معلوم که اینها هم درست مثل مورد لیبی با دخالت و جنایاتشان "اجازه داد که انقلاب سوریه ادامه پیدا کند". عامل همه بدبختیها و حتی اعمال داعش و عربستان و ترکیه و هر باند و دولت آم کشی دیگر اسد و روسیه و جمهوری اسلامی است که باعث دخالت آنها هم شده اند. حمید تقوایی آب پاکی روی سر همه ریخته است و حکم برائت را برای همه جز روسیه و ایران و سوریه صادر کرده است. واقعا هیچ مغز معیوبی میتواند این درجه از بی مسئولیتی و این درجه از دروغ و کتمان حقیقت را تراوش کند؟
تقوایی در همین نوشته ادامه میدهد و میگویند:
مردم سوریه در خیزش سال ٢٠١١ با الهام از انقلابات بهار عرب علیه رژیم اسد به خیابانها آمدند و بوسیله حکومت اسد و با اتکا به کمکهای مالی و تسلیحاتی و نظامی جمهوری اسلامی و روسیه وحشیانه در هم کوبیده شدند. بدون حمایت جمهوری اسلامی و روسیه رژیم اسد بیش از چند ماه نمیتوانست دوام بیاورد و این وضعیت فاجعه بار امروز در سوریه شکل نمیگرفت. امروز هم پیش شرط هر نوع خاتمه بخشیدن به فاجعه سوریه برکناری رژیم اسد است.
لطفا زیر نقل قول های فوق به جای حمید تقوایی امضای بی بی سی٬ سی ان ان٬ امضای کامرون و تونی بلیر و اوباما و ... را بزنید. آیا هیچ آدمی میتواند خط فاصلی میان تبلیغات دست راست ترین رسانه های کرایه ای دولتهای غربی و رهبران آنها٬ میان ادعاهای عربستان و ترکیه و قطر با حمید تقوایی را در مورد تحولات سوریه پیدا کند؟ حمید تقوای در این نوشته نقش و دخالت مخرب ناتو در مسئله سوریه را کاملا از قلم انداخته است. باید از حمید تقوایی و حزبش پرسید پس نقش ناتو٬ نقش عربستان سعودی٬ قطر و ترکیه کجای این تصویر است. باید پرسید جایگاه ارتش آزاد سوریه این پیام آوران "دمکراسی" و "نجات دهندگان" مردم سوریه که کل غرب و متحدین آنها سازمان دادند٬ پول و اسلحه و آموزش آنها را به عهده گرفتند٬ کجای تصویر ایشان قرار گرفته است و چرا اینها با یک قلم در کمال وقاحت پاک شده اند؟ آیا آقای تقوایی بی خبرند که بخش اصلی "مبارزین آزادی" غرب در سوریه٬ (نامی که غرب و رسانه های نوکر آنها بر ارتش آزاد سوریه نهاده بودند) و البته حزب ایشان هم میخواست انقلاب را بر شانه های آنها پیش ببرند٬ همان داعشی است که امروز در جنایت و آدم کشی٬ در راه انداختن بازار زن فروشی و قصاوت نام در کرده است؟
مسلم است که یک پای تحولات امروز در سوریه نقشی است که دولت ایران و روسیه بازی میکنند. مسلم است که دولت اسد مثل هر دولت بورژوای در مقابل مخالفان خود٬ در مقابل اعتراض مردم ناراضی می ایستد٬ و کسی قدرت را دودستی تقدیم مخالف خود نخواهد کرد. اما حاکمیت یک دولت ارتجاعی مثل اسد و کمک ایران و روسیه به آن برای ماندگاری بر مسند قدرت٬ چرا باید سند برائت جنایات ناتو و متحدین آن باشد؟
بر کسی پوشیده نیست که در سوریه و کل خاورمیانه غرب و متحدین آنها از جمله عربستان و قطر و ترکیه همراه ارتش آزاد سوریه که داعش را زائید٬ از یک طرف و درمقابل دولت اسد٬ روسیه و ایران و... قرار دارند که در دل این تحولات نقشه جدید خاورمیانه و جایگاه هر کدام را به قیمت تباهی و توحشی که به کل مردم منطقه تحمیل کردند مشخص خواهند کرد. اما سوال این است چرا حمید تقوایی و حزبش در این صف بندی در کنار دولت آمریکا و انگلستان٬ در کنار قطر و عربستان و ترکیه و "ارتش آزاد سوریه" ایستاده است؟ چرا تصویری که حمید تقوایی از وضع کنونی سوریه میدهد با بی بی سی و سی ان ان و دست راست ترین دولتها و رسانه های غربی یکی است؟
آیا در تمام این چند سال هیچ ژورنالیست بورژوای غیر حقوق بگیری را خواهید یافت که از اوضاع سوریه تصویری بدهد که به اندازه تصویر ساخته پرداخته و مهندسی شده حمید تقوایی جعلی٬ ساختگی و پرو آمریکایی باشد؟ انگار از روز شروع اعتراضات در لیبی و بدنبال سوریه٬ یک جبهه ارتجاع بین الملی با دخالت مستقیم دولت فرانسه٬ امریکا و کل ناتو٬ با کمک همه جانبه مالی عربستان و قطر و کمک ترکیه شکل نگرفت. انگار اعتراضات اولیه و حق طلبانه مردم مشخصا در این دو کشور با دخالت مستقیم ناتو و متحدین منطقه ای آن٬ عربستان٬ قطر٬ ترکیه و سازماندان باندهای قومی٬ مذهبی و آدم کش٬ هم در لیبی و هم در سوریه٬ حاشیه ای نشد و هر دو کشور به میدان تاخت و تاز نیروهای مسلح شده و آدم کش آنها تبدیل نشد. انگار این حمید تقوایی نبود که در ابتدای دخالت ناتو و سازماندادن و مسلح کردن جریانات مذهبی و باندهای قومی در لیبی در مصاحبه با تلویزیونشان تسلیح ناتو را مسلح شدن مردم نام می نهاد و میگفت:
"به نظرم من بطور خلاصه مردم در لیبی خیلی فعالتر٬ بخصوص در سطح یک مبارزه نظامی با نیروهای سرکوبگر عرض اندام کردند... . من فکر میکنم خیلی بیشتر از مصر و تونس ما شاهد تداوم انقلاب در لیبی به این معنا خواهیم بود".
حمید تقوای و حزبش در امتداد همین خط و زمانی که ناتو رسما نیرو وارد لیبی کرد٬ باز در مصاحبه خود به نام "در نگاه روز- در باره لیبی در مورد دخالت ناتو و به دفاع از آن میگفت:
"... در هر حال با هر نیتی که دخالت کرد از این نقطه نظر اجازه داد که انقلاب لیبی ادامه پیدا کند. ... در این مدت هم با بمباران هوائی، با کمکهای دیگری، ناتو علیه قذافی فعال بود."
کاسبکاری سیاسی حمید تقوایی
اما دلیل این سقوط آزاد آقای تقوایی در چیست؟ حزبی که ادعای سوسیالیستی دارد چرا زمانی که پا روی زمین میگذارد و در مورد مسائل سیاسی حرف میزند و در صفبندیهای سیاسی موجود قرار میگیرد٬ اساسا در کنار جریانات راست و حتی دولتهای ارتجاعی می ایستد؟ چرا در تمام یک دهه گذشته در کل تحرکات قومی٬ ناسیونالیستی٬ در عروج جنبش ارتجاعی سبز٬ در ماجرای هخا٬ در میدانداری ناسیونالیسم ترک و کرد٬ در ماجرای بختیاری ها و... و سرانجام در کل تحولات خاورمیانه حتی برای یک مورد موضعی اصولی و حتی انسانی و اومانیستی نداشته است؟ چرا حتی زمانی که رسانه های غربی و دولتهای بانی جنایات در سوریه و لیبی و... با اما و اگر در مورد درستی کار خود حرف میزنند٬ رهبران این حزب از جمله شخص تقوایی با این درجه از "حقیقت" گویی و بدون اینکه خم به ابرو براورد پرو امریکایی کامل ظاهر خواهند شد؟
دلیل این چرایی ها٬ در بنیاد طبقاتی و جنبشی این چپ ملی و ناسیونالیست است که چندین دهه است سیاست و جهت این چپ را تعیین میکند. قطب نمایی که علاوه بر اینکه آرزوهای خود را به نام حقیقت بیان میکند٬ بعلاوه مبارزه کمونیستی و انقلاب کارگری را تا سطح "کنار گذاشتن اسلامیت و حکومت ملایان" تقلیل میدهد.
حمید تقوایی شباهت زیادی به چپ ملی ایران در دوره مصدق و مبارزه با وابستگی و "غارتگری ملی" توسط "امپریالیسم نفت خوار" دارد. چپی که در آندوره مصدق را نماد مبارزه ضدامپریالیستی میدید و آرزویش صنعتی شدن ایران و رشد سرمایه ملی و قطع وابستگی به امپریالیسم بود. همان منطقی که "چپ" ایران را در طول انقلاب ٥٧ و پس از آن به نام مبارزه با شاه وبا شعار "شاه باید برود" در پشت خمینی به عنوان نماد مبارزه با "سگ زنجیری" آمریکا بسیج کرد. مسئله کل این چپ چیزی جز رفع عقب افتادگی اقتصادی و قطع وابستگی و مبارزه با "امپریالیسنم" و تلاش برای رشد سرمایه "ملی" ایران نبود. در این تفکر نفس سیستم سرمایه داری از همه نوع آن از زیر نقد کنار میرفت و جای آنرا مبازره با شاه و استبداد او٬ و بعد از قیام مبارزه با خمینی و ولایت فقیه میدید. این چپ بر این اساس و با این افق با تئوری توده ها و انقلاب توده ها٬ در صف مخالفین شاه مبلغ اتحاد کارگر با ارتجاع اسلامی و هر جریان بورژوایی میشد که خواهان برکناری شاه، رفع وابستگی و تامین رشد اقتصاد ملی و استقلال مملکت بود.
امروز همان جناح چپ جنبش بورژا ناسیونالیستی دیروز با پرچم ضدیت با رژیم، ضدیت با اسلام سیاسی، البته با تبیینی من درآوردی و ناسیونالیستی از اسلام سیاسی در راس جناح چپ جنبش بورژوا ناسیونالیستی پرو غرب قرار دارد. به جای شاه را ولایت فقیه به عنوان عامل همه نابسامانی ها که باید با انقلاب نوع خود این حزب کارش خاتمه یابد، گرفته است. کاسبکار سیاسی ما از سوراخ این افق ناسیونالیستی و ضد رژیم ولایت فقیهی دنیا و مافیا را میسنجد و تئوری و سیاست تعیین میکند. این چپ با پرچم "انقلاب سوسیالیستی" مخصوص خود٬ کارگر و توده زحمتکش جامعه را فراخوان میدهد که در این کارزار هر روز دستمایه به قدرت رساندن بخشی از بورژوازی شود. بر همین اساس رفتن جمهوری اسلامی با حمله غرب باشد٬ یا جنبش سبز و تجمع توده های مردم در نماز جمعه رفسنجانی یا روز قدس٬ بر دوش عروج ناسیونالیسم ترک باشد یا هر جریان قومی و ارتجاعی دیگر٬ بالاخره میتواند استراتژی حمید تقوایی در کنار رفتن "حکومت آخوندی" را تامین کند. بر همین اساس٬ در سوریه و لیبی و هر کجای دنیا میتواند با تئوری های "انقلاب٬ انقلاب" از نوعی که مورد بحث قرار گرفت٬ هر جنایتی از جبهه مخالف جمهوری اسلامی را توجیه کند. شعارهای "بعد از سوریه نوبت ایران است" این حزب٬ دفاع این حزب از دارودسته های مسلح در لیبی٬ دفاع آن از "انقلابیون" ناتو در ارتش آزاد سوریه٬ و در خواست این حزب برای مبارزه جدی علیه بخشی از صف ارتجاع در منطقه که ایران و متحدین او است٬ و کنار گذاشتن ناتو و عربستان٬ قطر و ترکیه از زیر نقد و آب پاک ریختن بر سرشان٬ همگی بخشی از استراتژی و سناریوی خود ساخته و خیالی این حزب برای کنار رفتن ولایت فقیه بر دوش هر دولت و هر صف ارتجاعی است.
شعور زیادی نمیخواهد! تصور کنید آروزهای تقوایی برآورد میشد و با بمبارانهای ناتو درست مانند آنچه در لیبی ادعا میکرد پروسه "انقلابش" پیش میرفت و به کمک ارتش آزاد سوریه٬ اسد کنار میرفت. چه اتفاقی می افتاد؟ آماده ترین نیرو در میدان داعش بود و امروز بر بقیه خاک سوریه در توافق با نیروهای متحد خود در ارتش آزاد و یا با جنگی دیگر میان آنها حاکم میشد. امروز به جای ایران به احتمال زیاد عربستان سعودی در سوریه بیشتر نفوذ و نقش ایفا میکرد. اینکه در میان دسته جات مختلف ارتش آزاد در طی چه پروسه خونینی و با چه پاکسازیهای مذهبی٬ فرقه ای و قومی ای٬ یکی بر دیگری تفوق می یافت یا هر گوشه سوریه در دست یکی می افتاد٬ فعلا بماند. آنچه از همه مسلم تر است٬ مردم سوریه در خوشبینانه ترین شرایطی را داشتند که امروز دارند.
اینکه مردم حق دارند به خیابان بیایند و علیه دولت اسد بشورند٬ اینکه مردم حق دارند علیه جمهوری اسلامی بشورند و کنارشان بزنند٬ حرفی نیست. هیچ چیز از چنین شوریدنی بر حق تر نیست! همه اینها را باید برچید! اما با حرف مفت نه میشود انقلاب کرد و نه میشود چیزی را برچید! نیرویی که در چنین اوضاعی نتواند با سیاست اصولی و با تاکتیکهای سنجیده٬ طبقه کارگر و محرومان یک کشور را در دل هزار و یک پیچ و خم عبور دهد و در دل آن صف ارتجاع در حاکمیت یا در اپوزیسیون را حاشیه ای کند و قدرت صف انقلاب را بالا ببرد٬ هر "انقلابی" هم صورت بگیرد٬ سر کارگر و توده ستمدیدگان آن جامعه کلاه رفته است. کسی که فکر کند اسد برود حتما مردم قدرتمند میشوند٬ یا حقه باز و کلاش سیاسی است که نفعی مادی در آن دارد و به یک جهبه ارتجاع وابسته است٬ یا مغز خر خورده است. صدام رفت و ادعاهای تقوایی های آن زمان پوچ از آب درآمد. قذافی رفت و ادعاهای آقای تقوایی پوچ از آب در آمد و صدها دیکتاتور دیگر در صد سال گذشته توسط دولتها و دیکتاتورها و حتی بر دوش مردم محروم رفته اند و کسانی جانی تر سر کار آمده اند. کمونیست فدای آقای تقوایی٬ هر صاحب عقل سلیمی اگر ریگی در کفش نداشته باشد٬ فراخوان بسیج مردم برای انداختن اسد و سرکار آمدن داعش را نمیدهد. اما حمید تقوایی درست زمانی که ناتو دخالت کرده بود و جنگی خونین به مردم تحمیل شده بود٬ چنین میگفت:
"جنبه دیگر این است که در چند ماه اخیر بخصوص می بینیم دولت های غربی، نیروهایی مثل بخشی از ارتش اسد که از آن جدا شده و نیروهای اسلامی فعال شده اند. اینها فعال شده اند و همین الان این درگیری هایی که در دمشق هست، دیگر بصورت تظاهرات و باریکادبندی و قیام خیابانی نیست بلکه برخورد نیروهای مسلح است. این اتفاق در چند ماه اخیر افتاده و این هم خود بازتاب انقلاب مردم در میان بالایی ها و نیروهای ارتجاعی است. به هر حال برآیند کل این وضعیت به اینجا منجر میشود که بشار اسد سرنگون میشود و با سرنگونی اسد کاملا دور جدیدی در سیاست در سوریه و همانطور که شما گفتید در منطقه شروع میشود. تا آنجا که به سوریه مربوط میشود یک فضایی باز میشود که وضعیت جدیدی بوجود میاورد و آرایش نیروها عوض میشود. مردم سوریه نیروی اصلی و تعیین کننده در ایجاد این تحول بوده اند. (مصاحبه اصغر کریمی با حمید تقوائی: بعد از اسد نوبت حکومت اسلامی٬ انترناسیونال ٤٦٢)
حمید تقوایی و حزبش، درست مانند طالبانی و بارزانی در ماجرای حمله به عراق٬ فکر میکند انداختن جمهوری اسلامی حتی با حمله نظامی ناتو هم باشد٬ پروسه انقلاب او را مانند لیبی جلو می اندازد. فکر میکند اگر آنها چنین کاری کنند٬ فردا توده های مردم ایران در نبود جمهوری اسلامی فرش قرمزی جلو پای این حزب و فعالینش پهن میکنند تا بشریت رها شده بدست ناتو را در جهت خیر هدایت و رهبری کنند. این تفکر کودکانه و سطحی مبنای آنچه است که حمید تقوایی را به چشم بستن بر حقایق فجیع و کل جنایات دول غربی در سوریه رسانده است. این افق علاوه بر بی پایه بودن آن٬ نشانه استیصال کامل صاحبان آن است. کسی که جنایات هر روزه ناتو و متحدینش را دیده است و کشتار و آوارگی نزدیک به ٦٠ درصد مردم سوریه را شنیده است٬ و هنوز خواست و امید او ادامه جنگ توسط ناتو برای بدر بردن اسد به امید تضعیف جمهوری اسلامی است٬ و البته به قیمت نابودی کامل یک مملکت دیگر و مردم آن است٬ اگر مریض نباشد٬ از بارزانی و طالبانی راست تر و غیر مسئولتر است. آنها هم زمانی که روزانه هزاران تن بمب بر سر مردم عراق ریخته میشد٬ برای بوش و بلر کف میزند. آن یکی منفعت "ملت" کرد را بهانه این سیاست راست و ضد اجتماعی خود کرده بود و این یکی "مبازره" با جمهوری اسلامی.
خالد حاج محمدی
٢٨ سپتامبر ٢٠١٥