بدنبال سخنرانی خامنه ای و بحث دوباره "اقتصاد مقاومتی"٬ موجی از سمینارها٬ همایشها٬ نشستها و ... در میان محافل مختلف سرمایه٬ دم ودستگاه حکومتی٬ سران سپاه و روسای مختلف جمهوری اسلامی٬ براه افتاده است. روزنامه های رسمی جمهوری اسلامی و محافل دانشگاهی دولت بر سر اهمیت اقتصاد مقاومتی سخنسرایی میکنند و همگی بر اهمیت سخنان خامنه ای میگویند و مینویسند. بحث اقتصاد مقاومتی که خامنه ای از آن سخن میگوید٬ به قول خودش از سالها قبل ورد زبان او و عناصر اصلی جمهوری اسلامی بوده است. آنچه این سخنان را مهم کرده است بیان آن در شرایط تحریمهای وسیع و تعهد رهبر جمهوری اسلامی به دفاع از صاحبان سرمایه و بسیج کل دستگاه حکومتی حول این تعهد٬ و تاثیرات و بازتاب عملی این سیاست بر زندگی طبقه کارگر و اقشار کم

درآمد جامعه است. اینجا تلاش میشود به مفهوم این پیام٬ مخاطبین خامنه ای و تاثیر آن بر زندگی مردم طبقه کارگر و جواب کارگر و کمونیست به این سیاست پرداخته شود.

مضمون پیام خامنه ای و مخاطبین او

بدون تردید دامنه بحران ادواری سرمایه که در ابعادی وسیع و همه جانبه بخش زیادی از کشورهای مهم سرمایه داری را با مشکلاتی جدی روبرو کرده است٬ دامن جمهوری اسلامی را هم گرفته است. اما این حقیقت با همه اهمیت آن گویای وضعیت کنونی و یا عامل مشکلات کنونی که در مقابل سرمایه در ایران قد علم کرده است نیست. ایران در این زمینه به دلایل مختلف بسیار کمتر از تعداد زیادی از کشورها در قلب اروپا از این بحران تاثیر گرفته است. آنچه رهبر نطام حاکم بر ایران را به پای اعلام تعهد جمهوری اسلامی در قبال اجرای سیاست چندین ساله اش کشانده است٬ نه بحران جهانی سرمایه و تاثیر آن بر ایران٬ بلکه به شرایط ویژه ای مربوط است که مختص امروز جامعه ایران است. ابعاد تحریمهای اقتصادی علاوه بر اینکه موج بیکارسازی را در صفوف طبقه کارگر دامن زده است و گرانی کمر شکنی را بر زندگی این طبقه و اقشار بی بضاعت تحمیل کرده است٬ بعلاوه محدودیتهای جدیی نیز برای سرمایه داران ایران ایجاد کرده است. ابعاد وسیع تحریم علیه ایران با همه تلاشهای سرمایه داران ایرانی و دولتشان٬ کارکرد و سودآوری سرمایه را دچار مشکلاتی کرده است. علاوه بر کاهش میزان فروش نفت٬ و محدودیت بر بانکها و...٬ کمبود مواد اولیه٬ کالاهای واسطه ای و قطعات و مشکلاتی که برای صادرات و واردات ایجاد شده است٬ دامنه فشار آن گریبان بخش صنعتی را هم گرفته است و به نارضایتی و نگرانی در میان کل سرمایه داران دامن زده است.

خطاب خامنه ای در سخنرانی اخیرش و طرح دوباره "اقتصاد مقاومتی" در حقیقت مخاطبش قبل از هر کس سرمایه داران ایرانی است. تاکید خامنه ای بر "اقتصاد مقاومتی"٬ اعلام تعهد دولت جمهوری اسلامی از زبان شخص اول این نظام به سرمایه داران ایرانی است که جمهوری اسلامی همه امکانات خود را در خدمت آنها و برای کمک به کارکرد سرمایه و ممانعت از کاهش سود سرمایه داران بکار می برد. دامنه تحریمها و فشار بر سرمایه علاوه بر تاثیرات آن بر زندگی طبقه کارگر٬ مشکلات و محدودیتهایی نیز به سرمایه داران و دامنه سود سرمایه حتی در بخش صنعتی و صنایع اصلی نیز تحمیل کرده است و سرمایه داران ایرانی نیز این فشارها را به دولت شان منتقل میکنند. "جنگ اقتصادی" که امروز در میان سیاستمداران ایرانی و سرمایه داران و روشنفکران آن مورد بحث است٬ در حقیقت بیان محدودیتی است که تحریمها در مقابل سود سرمایه ایجاد کرده است و مخاطراتی است که برای میزان سوددهی سرمایه داران بوجود آمده است. خامنه ای به عنوان کسی که حرف اول و آخر دولت بورژوایی ایران را میزند٬ به میدان آمده است تا وفاداری کامل نظام به سرمایه و تضمین سوددهی آنرا تعهد دهد و اعلام کند که کل توان و قدرت مالی و سیاسی دولت را با اتکا به قوه های سه گانه در اختیار آنها قرار میدهد. خامنه به آنها وعده میدهد که همه امکانات خودشان را برای ممانعت از کاهش سود آنها در اختیارشان قرار میدهند. خامنه ای در عین حال و برعکس تبلیغات سطحی برخی از مخالفین جمهوری اسلامی٬ به صاحبان سرمایه اعلام میکند که پول هست و امکانات هست و دولت این امکانات را مثل همه دولت های سرمایه داری از آنها دریغ نمیکند. طرح دوباره اهمیت سرمایه "ملی" و دفاع از "کار و سرمایه ایرانی"٬ اعلام ضرورت تقویت بخش خصوصی٬ و تشویق برای خرید جنس ایرانی٬ همگی بخشی از همین سیاست است.

اگر دولت آمریکا و انگلستان در جریان بحران سرمایه در این چند سال و درست در زمانی که به بهانه بحران٬ فلاکتی بی سابقه به طبقه کارگر تحمیل کردند و تعرض وسیعی را علیه معیشت مردم سازمان دادند٬ بیلیاردها دلار را در اختیار بانکها و صاحبان مهمترین مراکز صنعتی از جمله جنرال موتورز در آمریکا و بانکهای انگلیسی قرار دادند تا مانع کاهش سود آنها شوند٬ و تا به سرمایه های بزرگ امکان توان رقابتی بدهند. همین سیاست و امروز با افزایش فشار تحریمها از جانب جمهوری اسلامی اتخاذ میشود و این تعهد و وفاداری به سرمایه های بزرگ در ایران داده میشود. خامنه ای نیز درست در زمانی که مردم از افزایش قیمتها و بیکاری به تنگ آمده اند٬ درست در زمانی که به نام اقتصاد جنگی و ضرورت صرفه جوئی٬ تنگناهای بزرگی به طبقه کارگر تحمیل کرده اند٬ و درست در زمانی که دستمزد ناچیز کارگر را به نام اینکه پول نیست و تولید روی دستشان مانده و مواد اولیه نیست و همزمان موجی بیکارسازی را سازمان داده اند٬ به صاحبان سرمایه و سرمایه داران بزرگ میگوید پول و امکانات زیاد است و نگرانی لازم نیست. در حقیقت تا جایی که به کارگر و حق طلبی و توقع حداقلی او از زندگی است٬ "پول نیست و امکانات نیست و باید صرفه جویی کرد٬ جواب است٬ اما به سرمایه و سرمایه داران بر عکس بحثی از پول و امکانات نیست در میان نیست. در کیسه پول و امکانات به هر میزان که علیه کارگر و مردم محروم بسته میشود٬ برای صاحبان سرمایه باز و بازتر میشود.

پا به پای این ماجرا٬ خامنه ای تاکید میکند که٬ "باید مراقب بود تا نگاه سوسیالیستی بر تفکرات اقتصادی غلبه پیدا نکند". منظور خامنه ای از نگاه سوسیالیستی٬ دخالت دولت در اقتصاد و گرایش توده ایستی اقتصاد جیره بندی و "فقر به تساوی" است. خامنه ای متعهد میشود که سیاست لگام گسیختگی سرمایه و عدم کنترل و دخالت دولت و عدم مسئولیت دولت در قبال جامعه و شهروندان آنرا به نفع سرمایه داران ادامه دهند. تاکید بر اصل ٤٤ و "توانمند کردن بخش خصوصی"٬ به عنوان راه حل اقتصادی جمهوری اسلامی٬ در حقیقت تعهد به سیاست بازار آزاد و آزادی کامل سرمایه در این جامعه و عدم دخالت دولت است. خامنه ای الگوی سرمایه داری دولتی را که سالها و از جمله در کل دوران جنگ ٨ ساله با عراق اتخاذ کردند را نگاه "سوسیالیستی" در اقتصاد نام میگذارد، تا هم به رقبا در صفوف سرمایه خط بدهد و سیاست روز تعیین کند، و هم با بالا کشیدن فتیله شعله ایدئولوژی ضد کمونیستی شان، اعتراض مخالفین این تغییر سیاست را ساکت کند!

سیاست اقتصادی و "فرهنگ سازی"

فضای ایدئلوژیک و تکیه بر فرهنگ ایرانی رویه دیگر این سیاست و ابزاری در خدمت سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی است. خامنه ای و کل دولت سرمایه در ایران٬ به همراه سیاست اقتصادی و برای پیشبرد آن٬ دست به اشاعه وسیعترین تبلیغات ناسیونالیستی میزنند و به نام "فرهنگ سازی" کل فضای جامعه را مسموم میکنند و هویت کاذب ملی و ایرانی گری را اشاعه میدهند. ناسیونالیست و اشاعه فرهنگ عقب مانده ملی و میهن پرستانه٬ تاریخ سازی کاذب و تقدیس شاهان و... از کورش تا بقیه که در چند سال اخیر وسیعا افزایش یافته است٬ بخشی از همین سیاست است. "ایرانی جنس ایرانی بخر" شعار قدیمی سرمایه در دوره شاه است که امروز توسط شخص خامنه ای تکرار میشود. تبلیغات وسیع رسانه های جمهوری اسلامی و در باد فضای ضد عرب و ضد افغانی و .. . دمیدن٬ نقشه آگاهانه بورژوازی ایران با هدف تبدیل اهداف سرمایه به خواست مردم ایران است. در همین دوره و زیر همین فرهنگ گندیده و ضد انسانی٬ تعرضی همه جانبه را به بخشی از طبقه کارگر به نام "خارجی" در این دوره پیش بردند و بخشی از طبقه کارگر را به عنوان عامل بیکاری و محرومیت این طبقه و عامل بدبختی که به مردم تحمیل کرده اند٬ معرفی کردند. ماجرای "فرهنگ سازی" در حقیقت سیاست اشاعه ناسیونالیسم با هدف کور کردن چشم مردم و اشاعه فرهنگ عقب مانده و فاسد قومی و تبدیل آن به هویت مردم به جای هویت انسانی است. "فرهنگ سازی" جمهوری اسلامی ابزار انشقاق در میان طبقه کارگر و وسیله آشتی طبقاتی علیه این طبقه به نام اعضا "یک کشور" و یک "ملت" و... است.

 

پیام خامنه ای و تاثیران آن بر طبقه کارگر

تحریمهای اعمال شده این دوره٬ با هر محدودیتی که برای سرمایه ایجاد کرده باشد٬ جنگی ویرانگر علیه طبقه کارگر ایران و بخش کم در آمد جامعه است. امروز ابعاد این تحریمها داروی کودکان و شیر خشک و ابتدائی ترین امکانات زیستی آنان را هم تحت تاثیر قرار داده است.
زمانی که قیمت نان در تهران ٨٠٠ تا ١٠٠٠ تومان است و گوشت و تخم مرغ٬ بنزین و کرایه خانه همگی افزایشی سرسام آوری داشته است، و در مقابل و به بهانه تحریم٬ دستمزد کارگر در "بهترین حالت" تغییری نکرده٬ است٬ در دنیای واقعی بار تحریم را با تحمیک گرانی و چوب حراج زدن به نیروی کارش انداخته اند.

در هیمن دوره تمام کالاها جز نیروی کار کارگر٬ دهها برابر افزایش یافته است و سود حاصله آن همان سود عظیم و افسانه ای است که زیر سایه تحریم و به بهانه تحریم نصیب سرمایه داران شده است٬ و سیه روزی و ناامنی شغلی و فقر و بیکارسازی و هم سهم طبقه کارگر است.

دولتهای امپریالیستی به نام مبارزه با جمهوری اسلامی با تحریمهای وسیع و تبلیغات جنگی٬ با تبلیغات کر کننده و با اتکا به میدیای فاسد و نوکر خود٬ در حقیقت طبقه کارگر ایران را سیه روز کرده اند و در کنار هم طبقه ایهای حاکم خود در ایران٬ علاوه بر فقر و بیکارسازی٬ استیصال را سهم این طبقه کرده اند.
فشار تحریمها و ابعاد گرانی کمر طبقه کارگر را شکسته است و علاوه بر آن ٬ بیکارسازیهای وسیع دامن پرولتاریای صنعتی ایران را هم گرفته است. ابعاد بیکاری و بیکارسازی امروز به کارگران نفت و پتروشیمی و فولاد و ماشین سازیها هم رسیده است. تحریم دولتهای غربی در حقیقت جنگی اعلام نشده و اما جنایتکارانه علیه کل طبقه کارگر ایران است. امروز فروش کلیه نه تنها در میان بخش حاشیه ای طبقه کارگر که در میان کارگران مراکز مهم صنعتی هم رواج یافته است. ناامنی شغلی و ترس از بیکارسازی و نگرانی از تامین زندگی و فشار گرانی٬ علاوه بر اینکه فقری کامل را بر کل طبقه کارگر تحمیل کرده است٬ دامنه انشقاق و پراکندگی و محافظه کاری را در میان کارگران مهمترین مراکز صنعتی ایران دامن زده است.

پیام خامنه ای و اعلام جنگ اقتصادی برای دفاع از سرمایه٬ در حقیقت اعلام جنگ به طبقه کارگر و اعلام بی مسئولیتی مطلق نظام حاکم در قبال همه محرومیتهای است که تامین سود سرمایه برای این طبقه به ارمغان می آورد. زمانی که خود مسئولین دولتی بحث از افزایش چند صد درصدی قیمت مایحتاج عمومی میکنند و دستمزد کارگر سرجای خود باقی است و بیکارسازی و اخراج هم به آن اضافه شده است٬ معنای تامین سود سرمایه چیزی جز به خاک سیاه کشاندن چند ده میلیون انسان از طبقه کارگر نیست.

جنگ اقتصادی جمهوری اسلامی برای کمک به سرمایه٬ اعلام جنگ علیه طبقه کارگر است٬ که به نام دفاع از "کار و سرمایه ایرانی"٬ دفاع از جنس ایرانی و سرمایه "ملی" و "وطنی" و زیر عنوان "منفعت عمومی" جامعه بیان میشود. امروز با همه تحریمهای موجود و با همه غرولندهای سرمایه داران ایرانی٬ میزان سودی که بخشی از آنها به جیب میزنند٬ سرسام آور و افسانه ای است.

همزمان با این وضع٬ وجود تحریم علیه ایران٬ بهانه و سلاحی موثر و جدی و کارا در دست بورژوازی ایران قرار داده است تا وسیعترین تعرض و بردگی مطلق را به کل طبقه کارگر ایران تحمیل کند. تحریم و جنگ اقتصادی علیه ایران٬ توجیهی عامه پسند و به ظاهر مشروع در توجیه نه تنها فقر و گرانی٬ بلکه در توجیه اخراج و بیکارسازی در مراکز اصلی تولیدی٬ در پائین نگهداشتن دستمزدها٬ عدم پرداخت دستمزد و دهها مسئله دیگر شده است. اینکه در "محاصره اقتصادی هستیم و جنس نیست و مواد اولیه نیست"٬ ابزاری برنده در جواب هر اعتراض کارگری است. تا جائی که خواهیم دید حفظ مراکز تولیدی و تلاش برای کار کردن این مراکز٬ برای ممانعت از بیکاری به امر بخشی از طبقه کارگر ایران تبدیل شده است. تحمل عدم پرداخت ٨ ماه حقوق از جانب کارگران بسیاری از مراکز و مشخصا کارگران صنایع فلزی که این مدت شاهد اعتراضات آنها بودیم٬ گواه همین حقیقت است. این شرایط همچانکه اشاره رفت به اتحاد و همبستگی کارگری٬ به تشکل و همسرنوشتی کل این طبقه لطمات جدی وارد کرده است.

تلاش سرمایه در ایران و دولتشان برای ایجاد توان رقابتی در بازار٬ تلاش برای مقابله با قرق بازار ایران توسط کالای خارجی٬ و تامین عملی خرید کالای ایرانی از جانب مردم٬ در گرو ارزان تولید کردن جنس ایرانی است که تنها راهش تعرض بیشتر به زندگی طبقه کارگر است٬ تنها راهش ارزان کردن نیروی کار کارگر است که زیر سایه تحریمها چوب حراج خورده است.

البته سرمایه و دولت آن در این راه محدودیتهایی جدی دارند. علاوه بر مشکلات عدیده اقتصادی و زیر ساختی و...٬ میزان این تعرض تا حدی ممکن است. زمانی که توان خرید مردم بشدت کاسته شده است٬ فروش تولیدات داخلی عملا با سد عدم تقاضا برای خرید روبرو میشود٬ چیزی که تناقص نهادینه سرمایه است. علاوه بر این٬ نیروی کار و چند میلیون کارگر و خانواده های آنها٬ باید سطحی از توان خرید داشته باشند تا بصورت درازمدت تر٬ تامین نیروی کار و تولید سرمایه تضمین شود. و ....از این رو آرزوی بورژوازی برای کاهش بی انتهای قیمت نیروی کار و بیگاری کشیدن از طبقه کارگر، زیر پتک این واقعیت که سرمایه به نیروی کار زنده است و نیروی کاری باید زنده بماند که تولید کند و حداقل مصرف بازتولید نیروی کارش را دریافت کند، سرمایه را در تعرض به معیشت طبقه کارگر، ذاتا با تناقضاتی مواجه میکند.

پول هست سرمایه هست

حقیقت این است که در همین دوره و با تمام محدودیتهایی که به سرمایه٬ به بانکها و به بخش صنعتی تحمیل شده است٬ میزان سوددهی مراکز اصلی لطمات چندانی نخورده است. بخش وسیعی از سرمایه داران ایرانی در همین دوره و با اتکا به حربه تحریم اقتصادی٬ بزرگترین سودها را بردند و بزرگترین پولها را به جیب زدند. فقط برای نمونه در همین دوره تحریم و داد و فغان سرمایه داران از کاهش سود خود٬ و در شرایطی که فقری همه جانبه به طبقه کارگر تحمیل کرده اند٬ ایران رتبه اول در خرید ماشینها "پورشه" در خاورمیانه را داشته است و سبقت را از شیخهای سعودی هم ربوده است.

اولین نکته ای که امروز خامنه ای، هنگامی که سرمایه دار ایرانی را خطاب قرار میدهد٬ به صراحت اعلام میکند که امکانات و پول به وفور موجود است. اگر قیمت همه کالاها جز نیروی کار کارگر چند ده برابر شده است٬ پس سود حاصله از این کالاها هم به همین میزان افزایش یافته است و سرمایه به همین میزان سودش بالا رفته است. در دنیای واقعی این دستمزد کارگر است که عملا و در مقایسه با سطح تورم چند ده برابر کاهش یافته است.
گرانی کمر شکن امروز از سر بی امکاناتی نیست٬ تولیدات مختلف کالاهای مورد نیاز مردم به وفور موجود است٬ اما قیمتهای آنها به حدی بالا است که طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه توان خرید ندارند. گرانی نه از سر کمبود و قحطی که اتفاقا در زمان وفور امکانات این اتفاق افتاده است. اینرا امروز شخص خامنه ای و قبلتر به کرات از جانب رئیس جمهور آن مملکت خطاب به هم طبقه ایهای خود٬ اعلام کرده اند.

"پول نیست" و "امکانات نیست" با هر محدودیت و فشاری که تحریم برای سرمایه ایجاد کرده باشد٬ جواب سرمایه دار به کارگری است که سهم خود را میخواهد. متاسفانه امروز بخشی از احزاب و جریانات سیاسی نیز عملا به بلند گوی کارفرامای ایرانی مبنی بر نبود جنس و اماکانت و پول تبدیل شده اند. آنها به نام مبارزه با جمهوری اسلامی و برای نشان دادن چهر ورشکسته از سرمایه و اقتصاد ایران٬ همان تبلیغات را میبرند که کارفرما در مقابل کارگر اعتصابی و در مقابل خواست پرداخت دستمزد معوقه و افزایش دستمز میدهند. پول نیست و امکانات نیست٬ ادعای دروغین سرمایه دار ایرانی در جواب کارگر حق طلب وبا اتکا به است. اشاره کردم که در دل تعرضی وسیع و همه جانبه علیه معیشت مردم٬ در تلاشی همه جانبه برای پس گرفتن ابتدائی ترین دستاوردهای طبقه کارگر در قلب اروپا به نام بحران٬ دولتهای فوق بدون اینکه تردید بکنند و خم به ابر بیارند٬ از امکانات این جوامع بیلیاردها دلار پول به بانک ها و سرمایه های بزرگ اعطا کردند. این چپاول اشکار زیر نام قانون و کمک به اقتصاد کشور٬ درست زمانی صورت میگیرد که کارگر انگلیسی را مجبور میکنند با شرایط بدتر کاری و با دستمزد کمتر در خدمت سرمایه باشد. خامنه ای همین تعهد دولت انگلستان و آمریکا را در قبال سرمایه های بزرگ در ایران و در دل تحریم پیش میبرد. اگر "پول نیست" چرا برای سرمایه دار و به کمک قوه های سه گانه قرار است امنیت سوددهی و سودجویی سیری ناپذیر سرمایه تضمین شود.

جواب طبقه کارگر و کارگران کمونیست به این وضع

کارگران در دفاع از زندگی خود و حداقلهای موجود در مقابل "اقتصاد مقاومتی" بورژوازی ایران٬ هیچ راهی جز تلاش برای کاستن از دامنه انشقاق صفوف خود را ندارند. امروز و با افزایش بیکارسازی طبقه کارگر ایران حتی برای حفظ وضع موجود هم به اتحادی سراسری حول مهمترین خواستهای خود که چیزی جز افزایش دستمزدها و بیمه بیکاری نیست٬ محتاج است. این اتحاد و با توجه به اخراج و بیکارسازیهای موجود٬ تنها با اتکا به اتحاد کارگر شاغل و بیکار ممکن است. افزایش دستمزدها بر اساس سطح واقعی تورم و خواست بیمه بیکاری مکفی٬ مطالبات اصلی است که شاغل و بیکار را به هم و در یک جبهه علیه بورژوازی متحد میکند و به طبقه کارگر امکانی میدهد که در مقابل تحریم دول امپریالیستی و تعرض بورژوازی ایران به زندگی خود سدی ببندد.
اما محور این تلاش و این اتحاد و سد بستن در دفاع از معیشت کلطبقه کارگر٬ بر شانه بخش شاغل طبقه کارگر در مهمترین مراکز صنعتی است. امروز مقابله با بیکاری و اخراج٬ تلاش برای تحمیل بیمه بیکاری مکفی و دفاع از بخش بیکار شده و اخراج شده این طبقه٬ بر دوش بخش شاغل طبقه کارگر است.

علاوه بر این طبقه کارگر و خصوصا پرولتاریای صنعتی ایران برای هر مقابله ای با بورژوازی و برای سد بستن در مقابل تعرض لجام گسیخته این طبقه٬ تنها راهش بسیج و متحد کردن صفوف خود و تلاش برای دخالت کل نیروی خود در مبارزات جاری متکی بر عمل مستقیم کارگری و مجامع عمومی آن است. طبقه کارگر با هر نوع تشکل یابی٬ تنها با دخالت دادن مستقیم نیروی خود٬ با سهیم کردن آنها و با اتکا به دخالت مستقیم همه کارگران در سرنوشت خود است که امکان اتحاد کارگران و امکان تشکل یابی آنرا فراهم میکند. هیچ تشکل توده ای از هر نوع آن٬ بدون دخالت مستقیم کارگران و بدون عمل مستقیم کارگری راه به جائی نمیبرد.

بدون تردید در راس هر سد بستن و مقابله ای با بورژوازی٬ نقش کارگران پیشرو و اتحاد صفوف آنها تعیین کننده است. کارگر کمونیست٬ رهبران رادیکال طبقه کارگر تنها با سطحی از اتحاد خود در مراکز تولیدی و هر جا که هستند٬ امکان تلاشی مشترک و سراسری را برای اتحاد کارگری علیه وضع موجود٬ علیه تعرض بورژوازی و دفاع از موجودیت و زندگی خود را ممکن میکنند. این بخش از طبقه کارگر است که نقش پیشرو را دارد٬ این بخش است که وظیفه افق دادن و تامین سیاست کارگری بر دوش دارد. و تنها با اتحاد این بخش٬ اتحاد رهبران و فعالین کمونیست است که امکان بسیج توده این طبقه٬ امان اتحاد توده های طبقه کارگر و تفوق بر انشقاق عمیق کنونی ممکن میشود.

مسلم اینکه سرمایه در هیچ شرایطی٬ حتی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری٬ راه حلی برای حل بحران و تناقضات سرمایه ندارد. همه راه حلهایی که تاریخا بورژوازی داشته است٬ و همه راه حلهای موجود٬ اتکایش بر تحمیل بردگی بیشتر طبقه کارگر است. هیچ بورژوازی دمکرات و مدافع کارگر حتی در کشورهای مهد "دمکراسی" موجود نست. جمهوری اسلامی نیز نه تنها از این قانون مستثنی نیست که در کشوری چون ایران تنها راه حل آن اتکا به سرکوب به عنوان روبنای سیاسی جامعه است. هیچ اقتصادی چه دولتی و چه بازار آزادش٬ چیزی جز تضمین بردگی کارگر نیست و این تضمین بردگی جز با دیکتاتوری ممکن نیست. بورژوای دمکرات در دنیای واقعی و در دوره تاریخی کنونی وجود خارجی ندارد و دمکرات خواندن بورژوا ها حرف بخشی از خود بورژوازی با نیت تحمیق کارگر است. امروز و درست در چنین شرایطی نغمه های طیفی از روشنفکران بورژوا به نام دمکراسی خواهی و سوسیال دمکراسی در آینده ایران شنیده میشود٬ این دیگر از پوچی و خیالپردازی هم غیر واقعی تر است. امروز حتی در کشورهایی که تاریخا سوسیال دمکراسی و احزاب آنها در قدرت بوده اند٬ چند دهه است که سیاست جناح راست بورژوائی را اجرا میکنند.

طبقه کارگر برای رهایی راهی جز انقلاب کارگری ندارد و البته هیچوقت نداشته است. کارگر حتی برای تامین حداقلی از زندگی٬ جوابی جز سرنگونی سرمایه با اتکا به انقلاب و قیام کارگری ندارد. سوسیالیسم یا بربریت در حقیقت دو راه در مقابل جامعه است. که بربریت را صدسال است توسط جناحهای مختلف از راسترین تا چپ بورژوا را شاهدیم. و امروز نیاز جامعه به زندگی انسانی و به جوابی علمی و انسانی به این وضع٬ تنها از کانال انقلاب کارگری میتواند عبور کند. و قطعا انقلاب کارگری سرنوشتی محتوم نیست٬ همچنانکه بردگی و بربریت سرنوشت محتوم ما نیست.