روز شنبه ٢٤ نوامبر٬ ٤ آذر٬ در کارخانه تولید پوشاک در نزدیکی دکا پایتخت بنگلادش٬ ١٢٤ کارگر، زنده زنده طعمه حریق شدند و جان باختند. طبق اخبار منتشر شده، در این کارگاه تولیدی، و در ساختمانی ٩ طبقه با بیش از هزار کارگر دوزنده٬ در طبقه اول آتش سوزی شده است. و تا کنون ١٢٤ نفر جان باخته اند. هنوز تعداد زخمیها٬ و تعداد گم شده ها نا معلوم است، مگر از زبان خانواده و بستگان آنها و در حاشیه اخبار قابل شنیدن باشد.

میگویند دلیل این "حادثه" معلوم نیست٬ صاحب کارخانه پوشاک که گویا حدود ده مرکز دیگر تولیدی پوشاک دارد٬ اعلام کرده است که

او گناهی مرتکب نشده است و در کمال وقاحت میگوید٬ او به عنوان صاحب کار موازین "ایمنی کار" را رعایت کرده است. و البته حق دارد! موازین ایمنی کار در همه مراکز و همه قتلگاههای طبقه کارگر را، صاحبان سرمایه و مامورین و گماشتگان آنها و دولتشان تعیین میکند. طبقه ای که تولید سود و ثروت خود را مدیون بردگی مطلق طبقه کارگر میداند. و استانداردهایی که اینها تعیین میکنند٬ باید از هزینه سرمایه دارد، به قیمت هزینه کردن جان کارگر، بکاهد.

 

این جنایت در لابلای اخبار خبرگزاریها و همچون روال همیشگی مطبوعات رسمی، به عنوان خبری "تاسف" آور و یک "سانحه" پخش شد. نه کسی مجرم معرفی شد و نه کسی مدعی وقوع جرمی  است. در میان کینه و بغض و نفرت عمومی طبقه کارگر بنگلادش و از ترس اعتراض جمعی آنان٬ دولت و ارگانهای ضدکارگری آن٬ ریاکارانه  به کارگران قول "تحقیق" و "دنبال کردن دلیل واقعه" و "رسیدگی" به این ماجرا٬ را میدهند. این فریب کاری بخشی از تلاش عاملین جنایت و قاتلین واقعی کارگران٬ برای خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و کنترول آنان است.

 

یکی از کارگران در گفتگو با خبرگزاریها گفته است٬ "هنوز مادرم را پیدا نکرده ام٬ من خواهان عدالت هستم٬ صاحب کارخانه پوشاک باید دستگیر شود"٬ اما کدام کارگر است که نداند٬ عدالتی در کار نیست! عدالت سرمایه داری همین است! کی است که نداند٬ آنچه در بنگلادش اتفاق افتاد٬ تنها یک مورد از هزاران مورد کشتار کارگران در مراکز مختلف تولیدی٬ در صنایع و شرکتهای ساختمانی٬ در معادن و مراکز مختلف کارگری است. چه کسی که است نداند هزینه تولید ثروت و سود٬ تنها فقر و محرومیت و زندگی برده واری که نصیب طبقه کارگر است نیست! علاوه بر این مصائب،  سوختن و زیر زمین دفن شدن و زیر دستگاه نابود شدن نیز بخشی از هزینه ای است که باید پرداخت و این هم سهم کارگر است.

 

میگویند مزد کارگران پوشاک بنگلادش کمتر از ٣٠ یورو در ماه است٬ و این ٣٠ یورو را هم بعد از اعتصابات وسیع سال ٢٠١٠ ، به کارفرمایان تحمیل کرده اند. قبل از این اعتصابات کارگر پوشاک در بنگلادش ١٨ تا ٢٠ یورو در ماه مزد میگرفت. بخش عمده صادرات بنگلادش و ٨٠ درصد درآمد این کشور از محل صادرات لباس به کشورهای آمریکا و اروپا تامین میشود. لباسهای شیک و گران قیمت٬ مارکهای مشهور لباس از آمریکا تا انگلستان و آلمان و... اساسا بدست کارگر بنگلادشی و چینی و... تولید میشود. کارگری که با حداکثر ٣٠ یورو در ماه به بردگی کشیده میشود٬ معلوم است که صحبت از لطف کارفرما و هزینه ای که او برای تامین  ایمنی محیط کار و امکانات مربوط به حفظ سلامتی تقبل میکند، زیادی لوکس است. بی دلیل نیست امروز بنگلادش و کشورهایی چون چین و تایلند و هند به مرکز سرمایه گزاریهای بزرگ دولتهای مهم صنعتی تبدیل شده است. سود سرسام آور بزرگترین سرمایه داران، بر دوش نیروی کار ارزان و به قیمت محرومیت مطلق و بردگی مدرن طبقه کارگر در این کشورها است.

 

بعد از این جنایت صاحبان سرمایه مشکلی نخواهند داشت! فردا از میان صف طویل بردگان در انتظار٬ تعدادی دیگر را بجای مردگان دیروزشان٬ در همان مرکز پوشاک و پشت همان چرخهای دوزندگی خواهند نشاند! برده داران عصر بربریت، اینقدر شانس و اقبال نداشتند که برده بدون صاحب و "آزاد" و آماده به کار، آنهم به این وسعت و فراوانی، در اختیار داشته باشند. مرگ هر برده برای برده داران خسارت بزرگی بود٬ اما مرگ کارگران پوشاک در عصر مدرن و حاکمیت سرمایه دار حتی خسارت هم نام نمیگیرد. دیروز در پاکستان ٣١٤ کارگر در آتش سوختند و امروز در بنگلادش و فردا در جایی دیگر! 

 

سالانه در سراسر جهان میلیونها کارگر از چین و بنگلادش٬ تا ایران و عربستان٬ از آمریکا و آفریقا تا اروپا٬ جان میسپارند و به نام "سانحه کار"٬ مرگ تنها بخشی از آنان که خبرگزاریها بدلیل ابعاد فاجعه مجبورند از آن اسم ببرند٬ در گوشه ای ثبت میشود. سالانه دهها میلیون خانواده کارگری بر اثر اینگونه "سوانح" نه تنها برای همیشه باید در سوگ عزیزان خود بسوزند، بعلاوه نان آور خانواده خود را هم برای همیشه از دست میدهند.

 

بی ارزشی جان و زندگی طبقه کارگر٬ کارگر ارزان و تبدیل مراکز کار به قتلگاه طبقه کارگر٬ بخشی از نیاز سرمایه و مرکز سودهای افسانه ای جهان است. سوختن در کنار چرخهای ریسندگی و دوزندگی٬ مرگ در معادن و مراکز تولیدی٬ و باز هم صف کشیدن برای رفتن به قتلگاههایی که بورژوازی به نام محل کار ساخته است٬ شایسته هیچ انسانی نیست. پایان این جهنم٬ پایان بردگی مدرن زمانی مقدور است که بردگان به موقعیت خود و به عمق حقایق نظام سرمایه داری و موقعیت و جایگاه طبقه کارگر به عنوان صاحبان اصلی جهان٬ به همسرنوشتی و منافع طبقاتی مشترک خود به عنوان یک طبقه، پی ببرند. زمانی که طبقه کارگر آگاه در صفی متحد و با درک اهمیت اتحاد طبقاتی خود به این بردگی مدرن نه میگوید٬ آنروز٬ دیوار بردگی سرمایه و حقارت انسان و بی ارزشی جان آدمیزاد فرومیریزد. کلید چنین انقلابی در دست طبقه کارگر آگاه و متحد است.