چند روز بیشتر به انتخابات مجلس نهم نمانده است٬ و جناحها و جریانات مختلف اصول گرا برای کسب بیشترین کرسی و برای فریب مردم و کشاندن آنها پای صندوق های رای به تکاپو افتاده اند. باز تخمین و حدس و باز کردن حساب برروی شرکت مردم، براه افتاده است. خامنه ای٬ مهدوی کنی و روزنامه های رسمی جمهوری اسلامی، به روال همیشه از شرکت "حماسی مردم" میگویند و بازار را داغ نگاه میدارند! همه دستجات و باندهای شریک در قدرت را به مراسم تحمیق دیگری از نوع "عروج سبز" دلخوش نگاه میدارند، و به خود اعتماد به نفس میدهند. باز هم پیش پرده فریب معمولی "انتخاباتهای" جمهوری اسلامی، همچون بخش اعظم دولتهای بورژوائی، براه افتاده است. و بخش اعظم اپوزیسیون دست راستی هم، در حال شرط بندی برای رسیدن به نوایی، به این قرعه کشی امید
دوخته است.
فی الحال تلاش این دوره جناحهای "مخالف" اصولگرایان برای پذیرفتن شرایط آنها و یافتن راهی "آبرومند" جهت داشتن سهمی از قدرت به جائی نرسیده است. جریانات اصلاح طلب و شخصت های رنگارنگ آن، این بازندگان جدال قبلی بر سرقدرت که تا اطلاع ثانوی علیرغم میل شان ناچار به "ترک خدمت" شده اند، موضع مضحکی اتخاذ کرده اند. این پهلوان پنبه های اصلاح نظام، بر این دوره انتخابات مجلس در کمال شجاعت مهر "غیر آزاد و غیر دمکراتیک" زده اند! و کل این جبهه از خاتمی٬ تا رهبران جنبش سبز و شورای راه سبز امید٬ و طیفهای مختلف آن، از احزاب اپوزیسیون تا ... شعار"تحریم" انتخابات را بلند کرده اند.
جناحهای مختلف در حاکمیت و بیرون حاکمیت٬ شرکت کنندگان و تحریم کنندگان٬ همگی شعار دفاع از انقلاب اسلامی و قانون اساسی آن را در دست دارند. در دنیای واقعی، اختلافات این جناحها چیزی جز تلاش هر کدام برای سهم بیشتری از قدرت و ثروت جامعه نیست. آنها با همه احزاب و شخصیتهای خود، جناحهای مختلف بورژوازی ایران را نمایندگی میکنند. اختلاف میان آنها و وعده "بهبود در زندگی مردم" و "آزادی انتخابات"٬ ابزار بیان منافع هر جناح به زبانی است که توده کارگر و زحمتکش جامعه را فریب دهند.
غرولند رهبران جناح اصلاح طلب و اعلام نارضایتی از اینکه "انتخابات دمکراتیک" نیست و...٬ چیزی جز بیان اعتراض آنها به سهم خود در قدرت و موانع زیادی که در مقابل ورود خودشان به مجلس می بینند نیست. کاری که در طول حیات جمهوری اسلامی از جانب جناحهای در قدرت همیشه علیه دیگران بکار رفته است. جنبش سبز بر همین اساس تلاش میکند روی نفرت مردم از جمهوری اسلامی و نارضایتی میلیونها انسان کارگر و زحمتکش آن جامعه از سهم خود در زندگی٬ سرمایه گذاری کند.
در دنیای واقعی اما جنگ و جدال بخشهای مختلف بورژوازی ایران و احزاب و جریانات نماینده آنها٬ نه به آزادی کارگر و جوان و زن آن جامعه مربوط است و نه دعوائی بر سر بی حقوقی آنها است. تاریخ سی ساله گذشته جامعه ایران٬ تاریخ حاکمیت جناحهای مختلف از اصولگرا و اصلاح طلب تا سبز و لیبرال است٬ و تاریخ بردگی بخش اعظم جامعه برای گردش تولید سرمایه به قیمت فقر و محرومیت طبقه کارگر و اقشار زحمتکش آن جامعه است.
جدال و دعوای میان جناحهای مختلف بورژوازی ایران برای سامان یافتن تولید سرمایه و سازماندهی قدرت هر بخش٬ سهم طبقه کارگر و بخش اعظم جامعه٬ همانی است که در سی سال گذشته شاهد آن بوده ایم. تا جائی که به طبقه کارگر ایران برگردد٬ "لیبرال" ترین و "دمکرات" ترین جناح بورژوازی ایران٬ چیزی جز دیکتاتوری و اعمال بردگی و محرومیت را در چنگ ندارد. در این جامعه به حکم نیاز سرمایه و کارکرد آن٬ نیروی کار ارزان و محرومیت مطلق طبقه کارگر از ابتدائی ترین حقوق اولیه٬ همراه با استبداد عریان برای به تمکین کشاندن این طبقه و قبول بردگی که برایش ساخته اند٬ بخشی جدا نشده از سرمایه و کارکرد آن است.
لذا با هر انتخابی در میان همه جناحها و احزاب و جریانات بورژوائی٬ سهم طبقه کارگر همان است که در این سی سال و در دهها سال پیشتر از جمهوری اسلامی٬ به این طبقه رسیده است.
انتخابات با پیروزی این یا آن جناح از دشمنان ما به پایان میرسد! این جدال در میان طبقه استثمارگر ربطی به جدال ما علیه سرمایه ندارد. بهبود در زندگی مردم در این جامعه٬ گشایش سیاسی و کم شدن بار مشقات و استبداد حاکم٬ تنها و تنها به قدرت متحد و متشکل طبقه کارگر و به میزان زور و توان این طبقه در مقابل کل این صف مربوط است. و در غیاب چنین آمادگی و چنین قدرت و توانی٬ هر نوع امید و انتظاری٬ تنها باعث قوی تر شدن زنجیر بردگی است که به گردن میلیونها انسان کار کن این جامعه تنیده اند.
خالد حاج محمدی
٢٣ فوریه ٢٠١٢