مقدمه: تحولاتی جدی و بزرگ در سطح جهان در جریان است، با شكست "نظم نوین جهانی"، جهان یك قطبی، و شكست سیاست میلتاریستی غرب به رهبری آمریكا، شکلگیری "جهان چند قطبی" را به امری واقع و غیر قابل برگشت تبدیل كرده است. این تحولات مهر خود را بر صفبندی های منطقه ای و جهانی دولتها، احزاب و جنبشهای سیاسی و بعلاوه به رابطه طبقه كارگر و مردم آزادیخواه با دولتهای حاكم زده است. این تحولات با پاكسازی و نسل كشی مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل زیر حمایتهای همه جانبه دولتهای غربی، وارد فاز جدی و تعیین كننده ای شده است. این تحولات آرایش دولتها را دستخوش تغیرات جدی داده است، قوانین و مقررات و توافقات و تخاصمات، دوستی و دشمنی های گذشته را یك بار دیگر مورد بازبینی و بخشا بی اعتبار كرده است.
در دل این تحولات بعد از حمله غافلگیرانه ٧ اكتبر حماس به اسرائیل، ما شاهد بمباران و كشتار مردم فلسطین از زمین، هوا و دریا توسط دولت اسرائیل هستیم. این یكی از خونبارترین و بی رحمانه ترین، نسل كشی در تاریخ بشر است. در مدت کوتاهی بر سر چند میلیون نفر از مردم فسلطین چندین برابر ناكازاكی و هیرو شیما، هزاران تن بمب ریختند، تمام امكانات زندگی را از آنها سلب و برای كشتار جمعی شان نقشه ریخته اند. چند میلیون انسان در بخش كوچكی از سرزمین فلسطین اشغالی به نام غزه، زیر بمباران و حملات شب و روز ارتش اسرائیل از گوشه ای به گوشه ای دیگر آواره شده اند. خانه و كاشانه ویران، بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها و تمام زیر ساخت اقتصادی و اجتماعی در نوار غزه با خاک یکسان شده است، اردوگاه آوراه گان بكرات مورد حمله قرار گرفته، همه امكانات زندگی نابود شده و این مردم حتی در بیابانها هم توسط اسرائیل كشتار میشوند. نتیجه این نسل كشی تا امروز ٣٠ هزار كشته و بیش از ٧٠ هزار زخمی است. نقشه دولت فاشیست و نژاد پرست اسرائیل به روشنی كشتار همه فلسطینی ها نه تنها در نوار غزه كه بعلاوه در كرانه باختری و الحاق كل سرزمین فلسطین به اسرائیل است. نقشه خاورمیانه بدون فلسطین، نقشه نتانیاهو جنایتكار و همراهانش در دولت دست راستی و فاشیست حاكم است كه در سپتامبر سال گذشته در اجلاس سازمان ملل اعلام و امروز در مقابل چشمان بهت زده جهانیان اجرا میشود.
مردم متمدن و بشردوست جهان با نهادهای انسان دوست خود، با اتحادیه و سازمانهای كارگری، احزاب و جریانات رادیکال و صلح طلب با تمام توان خود در مقابل این توحش ایستاده است. حول جنایات دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین صف بندی هایی شكل گرفته است، حامیان و مخالفان این توحش در مقابل هم صف بسته اند. ابعاد جنایت در این نسل كشی چنان وسیع و بیشرمی سران دولت اسرائیل و میدیای فاشیست آن در دفاع و توجیه این جنایت چنان بیشرمانه و عریان است که ادامه سکوت در برابر این توحش و فاشیسم عریان و لجام گسیخته را غیر ممکن کرده است و حتی صدای نهادهایی چون سازمان ملل و ... و بسیاری از دولتها، خارج از دایره "جامعه جهانی"، را در آورده است. با شروع بمباران نوار غزه و به کار افتادن ماشین آدمکشی دولت اسرائیل در این سرزمین، جهان به صحنه اعتراضات هر روزه مردم انساندوست و عدالتخواه، علیه دولت اسرائیل و برای پایان دادن به قصابی مردم بیگناه در فلسطین، تبدیل شده است. این جنبش عظیم انسانی و جهانی در دفاع از مردم فلسطین، دولتهای غربی به رهبری امریكا را به عنوان حامیان اسرائیل وادار كرده است فاصله ای هر چند ریاكارانه و صوری از اسرائیل بگیرند. روسای این دولتها به عنوان شركای دولت فاشیست و نژاد پرست اسرائیل و مسببین این جنایت به دادگاه كشیده میشوند و خواست محاكمه آنها همراه روسای دولت اسرائیل در خیابان های لندن، برلین، پاریس، واشنگتن، رم، بارسلون، قاهره، استانبول و هزاران شهر بزرگ و كوچك جهان فریاد زده میشود. در آلمان، کانادا، بریتانیا و امریکا سران دولتها و سیاستمداران حامی نسل کشی و جنایت جنگی اسرائیل به دادگاه کشیده شده اند و ما شاهد شکاف در نهادهای حکومتی و احزاب و ... هستیم. زیر فشار مردم متمدن و انساندوست جهان، پرونده دولت اسرائیل به جرم نسل کشی در دادگاه لاهه باز شده است. كارگران بنادر، ترانسپورت و فرودگاهها و.. در اعتراض به كشتار مردم فلسطین مانع حمل و نقل تسلیحات نظامی به اسرائیل میشوند. اسلحه سازان و اسلحه فروشان به اسرائیل زیر فشاراند، رسانه های رسمی كشورهای غربی حامی اسرائیل زیر فشار بشریت متمدن مجبور شده اند، اخبار نه تنها توحش دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین كه بعلاوه اعتراضات به آن را كم و بیش پوشش دهند. امروز فلسطین و کشتار و نسل کشی در نوار غزه سنگ محک بشردوستی، انساندوستی در سرتاسر جهان است. دو قطب طرفداران نسل کشی و پاکسازی قومی و مخالفان این نسل کشی در سرتاسر جهان در مقابل هم قرار گرفته اند. قطب سوم یا صف سومی در این میان درکار نیست.
اپوزیسیون راست و نسل كشی در فلسطین
اپوزیسیون راست در ایران، گوشش تقریبا به این تحولات بدهكار نیست. پدیده ای به نام فلسطین، كشتار و جنایات و آوارگی و قتل و جنایت علیه كودكان در این گوشه از جهان، اعتراضات و جدالهای حول آن در رسانه و میدیای رسمی این اپوزیسیون غایب است. رهبران این اپوزیسیون ظاهرا چشم هایشان را بر این جنایت بسته اند و هیچكدام یك برگ كاغذ در محكومیت این توحش سیاه نكرده اند. سكوت به ظاهر این اپوزیسیون و عدم ابراز نظر رسمی سازمانی، به معنای بی موضعی این جریانات و یا واقعا سكوت و بی تفاوتی نیست.
پشت این "سکوت" واقعیتی بزرگتر و جدی تر از "بی توجهی" یا مشغول "مسائل مبارزاتی مهمتر در ایران" بودن، خوابیده است. این سکوت بیش از هر چیزی جای این نیروها در این قطبندی جهانی را نشان میدهد. مهمتر اینکه اگرچه این نیروها رسما سیاست سکوت را انتخاب کرده اند، نیروی شان چه در دنیای واقعی و چه در میدیای اجتماعی رسما و علنا، چه در قالب اظهار نظر سیاسی و چه بعنوان هورا کشان این نسل کشی و قتل عام، در کنار دولت اسرائیل و جنایات آن ایستاده اند. خانم "منتظر السطنه" شان با پرچمهای شیروخورشید و اسرائیل در تظاهراتهای حمایت از جنایات اسرائیل شرکت میکند.
در دنیای واقعی تمام نیروهای راست از سلطنت طلب، مجاهد، ناسیونالیستهای كرد تا گروههای مختلف قومی، لیبرال و....، عملا و رسما در كنار اسرائیل و به عنوان حامی آن ایستاده اند. رهبران و سخنگویان آنها تا زمانی كه مورد سوال قرار نگرفته اند، غالبا سكوت اختیار میكنند و در حقیقت چشمان خود را به نسبت توحش اسرائیل میبندند. اگر هم مورد سوال قرار گرفته اند عملا و اساسا با تكرار گفته های نتانیاهو، گالانت و نفتالی بنت و اینكه عامل همه این جنایات جمهوری اسلامی و حماس و نیروهای نیابتی ایران در منطقه است، عملا جنایات اسرائیل و حمایت همه جانبه غرب در این نسل كشی را موجه قلمداد میكنند. در دوقطبی فاشیسم و بشردوستی، این اپوزیسیون طبق معمول در قطب فاشیسم و توحش ایستاده است و طبق معمول با پرچم "ضدیت با جمهوری اسلامی" و "تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی"!
با نگاهی به این صف متوجه فاصله عمیق آن با ابتدایی ترین پرنسیبهای سیاسی بشریت متمدن، با ابتدایی ترین حقوق انسانی، با دستاوردهای بشریت در مقابله با فاشیسم و توحش و با ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی مردم متمدن و عدالتخواه در کره خاکی می شوید. تبلیغات فالانژها و عربده کشی لمپن- فاشیستهای آریایی طرفدار رضا پهلوی، که "غزه پودر شد" یا "شراب پیروزی نوش جان"، تفاوتی با تبلیغات فالانژ ترین سربازان اسرائیلی ندارد كه به كشتن كودكان فلسطینی افتخار میكنند و بیمارگونه با جنازه قربانیان جنایت خود عکس یادگاری میگیرند و به سلامتی کشتار زنان و کودکان و مردم بیگناه فلسطینی جشن میگیرند. نفرت این صف از مردم فلسطین، نفرت پراكنی آنها علیه مردم عرب زبان نفرت انگیز است.
همراهان آقای پهلوی و سلطنت طلبان بخش فعال، افسار گسیخته، اولترا راست، شبه فاشیست، عقب مانده ترین و ضد اجتماعی ترین نیروی این صف اند. عربده كشی ها آنها چه در میدیای اجتماعی و چه در هر تجمعی كه به مناسبتهای مختلف شكل میدهند، چاقو كشی، فالانژیسم بالای این طیف علیه مردم فلسطین و مردم عرب زبان و دفاع سرسختانه از نسل كشی اسرائیل از هر مرزی گذشته است. فاشیستهای آریایی طرفدار رضا پهلوی در این دوره به مناسبتهای مختلف همراه طیفی از نژاد پرستان در اروپا، همراه هوادارن نتانیاهو با پرچمها اسرائیل و اوكراین و پرچم شاهنشاهی، در خارج كشور حضور یافته اند.
رضا پهلوی به عنوان شخص اول این طیف و معتمد طیف وسیعتری از جریانات ناسیونالیست و پرو غرب ایران، كه در چند سال گذشته با كاهش خطر حمله نظامی به ایران ستاره اقبال خود و همراهانش فروكش كرد و جمعشان از هم پاشید، اخیرا و با تلاش اسرائیل برای گسترش جنگ به كل منطقه و ایران ، دوباره جان گرفته است. او در چند مناسبت از جمله در مصاحبه با "شبكه فاكس نیوز" بر سر "جنگ اسرائیل و حماس"، میگوید راه حل " تغییر رژیم در تهران است" و اینکه "باید چشم اختاپوس را در آورد". رضا پهلوی در این مصاحبه باز هم بر ضرورت تحریمهای بیشتر علیه ایران تاكید كرده است بدون اینكه حتی به اندازه بایدن و حامیان اصلی و تاریخی اسرائیل از اسرائیل بدلیل "ابعاد زیاد" كشتار غیر نظامیان، حتی صوری و برای خالی نبودن عریضه، یک گله گذاری خشک و خالی هم بكند.
از رضا پهلوی انتظار زیادی نمیتوان داشت. رضا پهلوی همیشه چشم امید به دخالت غرب بسته است، همیشه خواهان تحریمهای اقتصادی علیه ایران، علیرغم مشقات عظیم آن برای مردم ایران، بوده و هنوز هم تاكید میكند. اما حمایت این درجه آشکار و علنی رسمی و غیر رسمی از جنایات دولت اسرائیل آنهم در شرایطی که مردم آزادیخواه در ایران از هر فرصتی برای اعلام حمایت خود از مردم فلسطین و علیه جنایات دولت اسرائیل استفاده میکنند، بدون اینکه ذره ای از ضدیت و مبارزه خود علیه جمهوری اسلامی بکاهند، در شرایطی که مردم در ایران به حق به تحریم اقتصادی و حمله نظامی غرب به ایران بعنوان ابزاری علیه مبارزه خود برای دستیابی به آزادی و رفاه و برابری، نگاه میکنند، نه فقط بیگانگی رضا پهلوی و ناسیونالیستهای پرو غرب با مبارزه آزادیخواهانه مردم در ایران، که ضدیت این صف را با این مبارزه به نمایش میگذارد. پشت پزهای لیبرال مابانه رضا پهلوی دست راستی ترین سیاستها قرار گرفته است.
شخصیت دیگر این اپوزیسیون ارتجاعی و راست مریم رجویی است که اخیرا و به مناسبت "كنفرانس امنیتی مونیخ" به هواداران خود، كه در مونیخ جمع شده اند، پیامی فرستاده است. در این پیام و در همه بیانیه و گفته و نوشته های این جریان طی این چند ماه، حتی یک كلمه در مورد فجایعی که درنوار غزه علیه مردم فلسطین در جریان است و كشتار و جنایات اسرائیل پیدا نمی کنید! اما در راس مطالبات مریم رجوی از دولتها و اساسا امریکا، "به كار گرفتن مكانیزم ماشه" علیه ایران قرار گرفته است. خانم رجویی درست مانند نتایاهو و رضا پهلوی، "رژیم آخوندها" را عامل اصلی نا امنی جهان میداند و خواهان "سیاست قاطع علیه رژیم آخوندی که سر مار جنگ طلبی و تروریسم در جهان امروز است" میباشد. مریم رجوی مانند رضا پهلوی و تمام نیروهای راست بورژوایی پشت نارضایتی و نفرت مردم در ایران از جمهوری اسلامی، پشت مبارزه مردم برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی قایم میشود تا این واقعیت را که تنها شانس به نان و نوایی رسیدن شان به شکست کشاندن این مبارزه به هرشکلی و توجیهی، حتی تبدیل ایران به سوریه و عراق، مخفی کنند.
"سیاست ماشه" كه مجاهد خواهان فعال کردن و به کار گرفتن آن است، مستقل از اینكه بیانگر جایگاه "رفیع" خانم رجویی در میان مردم ایران به عنوان فرقه ای ماجراجو و غیر مسئول است، بعلاوه ظرفیت باند سیاهی این جریان برای به خون کشیدن مبارزه انقلابی مردم در ایران برای آزادی، برابری، رفاه و امنیت را نشان میدهد. این فرمایشات در دنیای سیاست جایگاه حقیر خانم رجوی و عمق ارتجاع ضد انسانی و ضد اجتماعی مجاهد را به نمایش میگذارد.
چهره دیگر این صف عبدالله مهتدی است که در مصاحبه ای با تلویزیون ایران اینترنشنال (تحت عنوان "سر مار در ایران است") در مورد آنچه در فلسطین در جریان است و خطر گسترش جنگ به كل منطقه و ایران، میگوید:
"...سیاست های امپراتوری خواهانه و امپریالیستی كه جمهوری اسلامی در قبال كشورهای همسایه پیش میبرد، مانع ثبات است در عراق، باعث تداوم خشونت و كشتارها در سوریه، باعث جنگ در یمن، باعث این فاجعه ای كه ما دیدیم توی اسرائیل و توی خود غزه است. بنابراین این سیاستها ممكن است واقعا به جنگ هم منجر بشود. اگر یك چنین چیزی بشود جمهوری اسلامی مقصر است.... "
مهتدی ضمن توصیه های بسیار رندانه، مانند سران دولت اسرائیل و نمایندگان اولترا راست مجلس اسرائیل، ضمن در خواست از محمود عباس و فلسطینی ها كه "شعارهای تند" را كنار بگذارند، میگوید:
"مشقاتی كه امروز مردم فلسطین تحمل میكنند، ایران نقش بسیار زیادی دارد. واقعا فاجعه ای است كه امروز بر سر كودكان غزه میاد، این همه خانه ویران شده، این همه جنایت اتفاق افتاده، چه كسی مسبب این وضع است؟ باید فلسطینی ها بتوانند بند ناف خودشان را از سیاستهای ارتجاعی و ویرانگر جمهوری اسلامی ببرند... "( مسئولیت تبدیل سخنان عبدالله مهتدی از گفتاری به نوشتاری بر عهده من است)
عبدالله مهتدی هم در كمال خونسردی و البته بیشرمی حتی برای خالی نبودن عریضه نامی از دولت اسرائیل و "زیاده روی" در کشتار مردم بیگناه نمیبرد و با پز توخالی "ضدیت با رژیم"، جمهوری اسلامی را بانی همه چیز حتی کشتار مردم فلسطین و ویران كردن نوار غزه توسط ارتش اسرائیل میداند. گویی عامل کشتار٣٠ هزار نفر مردم بیگناه در نوار غزه، امداگران، خبرنگاران، دكتران بیمرز و کارکنان اونروا و دهها هزار زخمی دولت و ارتش اسرائیل نیستند. گویی پرونده اسرائیل به جرم نسل كشی در نوار غزه به دادگاه لاهه نرفته است.
انگار جناب مهتدی مانند آقای پهلوی و خانم رجویی در این مدت خبر اعتراضات صدها میلیون انسان علیه كشتار مردم فلسطین در سرتاسر جهان را ندیده است، انگار او هم تلویزیون نگاه نكرده است و روزنامه ای نخوانده است. كسی نیست به این خانم و آقایان و خصوصا شخص مهتدی بگوید، آیا این همه ویرانی، این همه كودك كشی، این همه جنایت و خون ریختن و خانه خرابی و آوارگی، این همه بی آبرویی و انزوای دولت اسرائیل و...، كافی نیست تا شما اول بند ناف خودتان را از اسرائیل و امریكا و دول مرتجع قطع كنید و بعد توصیه "حكیمانه" به مردم فلسطین بكنید؟ لیست شوالیه های حامی اسرائیل در اپوزیسیون راست كه در بی چشم و رویی و دروغ و حقه بازی و شرلاتانیسم از همدیگر سبقت میگیرند تا مدال "افتخار" را در محافل غربی نصیب خود كنند، فراوانند و من تنها به چند نمونه از آن اكتفا كردم.
حزب دمكرات كردستان ایران مثل بقیه اپوزیسیون راست چشم های خود را بر آنچه در خاورمیانه و مشخصا فلسطین میگذرد بسته است. روسای این حزب، رسانه و میدیای آنها، تماما خالی از اخبار فلسطین و نسل كشی و جدال عظیمی كه در جهان بر سر كشتار فلسطینی ها توسط اسرائیل در جریان است. این جریان هم خود را به كری و كوری زده است. البته هواداران این جریان هم مانند سایر نیروهای راست و ناسیونالیست ایرانی و کرد و باندهای قومی و مرتجع و..... در میدیای اجتماعی در دفاع از جنایت اسرائیل به نام "مخالفت با جمهوری اسلامی" و در حقیقت علیه مردم فلسطین از هیچ تلاشی قصور نكرده اند.
علم كردن جمهوری اسلامی به عنوان عامل همه مصائب جهان و از جمله كشتار در غزه ، دال بر قاطعیت این جریانات در مبارزه با جمهوری اسلامی و دشمنی عمیق آنها با حكومت ایران نیست. بخش زیادی از این جریانات از جمله احزاب و نیروهای ناسیونالیست كرد، از حزب دمكرات كردستان تا جریان عبدالله مهتدی، آماده اند تا با اشاره ای از سفارت جمهوری اسلامی در اربیل، برای به خدمت رسیدن و گدایی سهم مقابل سفارت به صف شوند. دلیل این افاضات و پرت و پلاگویی آنها، قاطعیت آنها در دفاع از فاشیسم حاكم بر اسرائیل و دشمنی آنها با مردم فلسطین، دشمنی با جنبش جهانی و انسانی در دفاع از این مردم و و دشمنی با هر درجه از انسانیت، انساندوستی وبیربطی این جریانات به سر سوزنی پرنسیب سیاسی است.
اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی، در تاریخ ٤٥ ساله گذشته (منهای مقاطعی كه برخی از آنها، در بلوک ناسیونالیسم کرد، در حال مذاكره با جمهوری اسلامی بوده اند) و خصوصا در سه دهه اخیر، تمام امید خود برای سهیم شدن در قدرت در آینده پس از جمهوری اسلامی را به توپ و تانكهای ناتو برای حمله به ایران بسته اند. این اپوزیسیون همواره به تخاصمات دولتها با جمهوری اسلامی و مشخصا دول غربی امید بسته اند. متحقق شدن منافع آنها و افقی كه در مقابل خود گذاشته اند، لازمه اش تبدیل شدن به هوادار ناتو و متحدین آمریكا در منطقه از جمله اسرائیل است.
كر و كور شدن آنها در مقابل كشتار روزانه كودكان فلسطینی و قصابی مردم توسط اسرائیل، نه تنها عمق ارتجاع این جریانات و ضدیت آنها با حقوق انسان، با حقوق كودك، با حقوق مردم محروم را بیان میكند، بعلاوه درجه معامله گری و بازاری بودن "سیاست" شان و ظرفیت آنها در چشم پوشی از هر جنایتی و دفاع از هر دولت جنایتكاری را برای امیال حقیرشان را بیان میكند. جنایتكاری جمهوری اسلامی و نفرت به حق مردم آزادیخواه از جنایات آن چه در ایران و چه در منطقه نمیتواند جنایتكاری دیگران را پاك كند. طرفداران اسرائیل در اپوزیسیون، با علم كردن جنایتكاری جمهوری اسلامی با مناسبت و بی مناسبت در كنار فالانژهای نژاد پرست و قومی اسرائیل، آب پاكی روی دست جنایات اسرائیل میریزند و در کنار حامیان مرتجع جنایات اسرائیل در این جنایات جنگی و نسل کشی شریک اند. مهم نیست که این نیروها در ابعاد جهانی کوچکتر و حاشیه ای تر از آن اند که در کنار سران دول غربی و سیاستمداران حامی نسل کشی به محاکمه کشیده شوند. اما پرونده شان در دادگاه مردم در ایران به جرم شرکت در این جنایت و حمایت از آن، به جرم تلاش در به شکست کشاندن و به خون کشاندن زندگی و مبارزه شان باز است.
٢٠ فوریه ٢٠٢٤