مصاحبه با خالد حاج محمدی
کمونیست: پلنوم ٣٩ کمیته مرکزی برگزار شد. به عنوان دبیر کمیته رهبری این حزب، مهمترین ویژگی این پلنوم چه بود؟
خالد حاج محمدی: پلنوم جلسه روتین کمیته مرکزی حزب بود اما روتین بودن نشست کمیته مرکزی دلیلی بر روتین بودن مسائلی که این نشست در دستور حزب میگذارد نیست. سرعت تحولات دنیا و پیچیدگی اوضاع جوابهای روشن و واقعی میطلبد که هر نشست روتینی را هم با مسائل مهمی روبرو میکند. مسئله برای ما به روشنی این است سوالات و معضلات این دوره مبارزه طبقاتی و فعالیت کمونیستی را جواب بدهیم. ویژه گی این پلنوم در حقیقت ویژه گی دوره ای است که در آن قرار داریم و مسائل مهم و بخشا جدیدی
است که بیرون ما در مقابل ما و هر نیروی جدی سیاسی قرار داده است. مسائلی که بر شرایط مبازره ما نه تنها تاثیر میگذارند که تغییر میدهند. شرایطی که جوابهای قدیمی تر دیگر جوابگوی آن نیستند و احتیاج به جواب امروزی دارند.
پلنوم کمیته مرکزی در شرایطی برگزار شد که ما چه در سطح جهان و چه در سطح منطقه و چه در سطح جامعه ایران با مسائل پیچیده ای طرف هستیم که رنگ خود را به هر مسئله ای میزنند و همین پیچیدگی اوضاع رنگ خود را به پلنوم اخیر ما زده و سوالات و مسائلی را روی میز ما هم قرار داده بود.
کمونیست: منظور از پیچیدگی اوضاع چه است؟ در مبحث "اوضاع سیاسی و رئوس سیاست کمونیستی ما" ویژگی ایندوره را چگونه ارزیابی کردید؟
خالد حاج محمدی: در مورد اوضاع کنونی ما قبلا هم صحبت کرده ایم و از جمله به دوره ای که در آن قرار داریم نیز اشاره کرده ایم. اگر بخواهیم بسیار مختصر به پیچیدگی دوره کنونی اشاره کنیم، ما شاهد یک بی ثباتی در اوضاع دنیا هستیم. در سطح جهان و قدرتهای اصلی میتوان مشاهده کرد که هیچ دولت و قدرتی استراتژی روشنی که بتوان گفت در این دوره چه خواهد کرد، را ندارد. و به اعتباری سیاستهای آنها به مقداری زیاد پراگماتیستی و از امروز به فردا کردن است. دلیل آن از یک طرف به هم خوردن بالانس و توازن حاکم بر جهان و میان قدرتهای اصلی است از طرف دیگر بی جوابی بورژوازی جهانی در سطح ماکرو به اوضاعی است که خود آنها ساخته اند. در این دوره علیرغم ثروت عظیم موجود در جهان، شاهد فقر و محرومیت و بیکاری بیسابقه هستیم. شاهد جنگهای خانمان برانداز در خاورمیانه هستیم که علاوه بر ویرانی چند کشور و کشتار وسیع مردم و موج وسیع آوارگی و عواقب و ناروشنی آینده آن، شاهد ارتعاشات آن در خود اروپا هستیم و به اعتباری دنیا با یک ناامنی روبرو است.
در خود غرب در این دوره از طرفی شاهد تعرض وسیع به سطح معیشت طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه، عروج یک راست افراطی و فاشیستی با پرچم تعرض به همه ارزشهای انسانی، سیاسی و اجتماعی، تلاش در تحمیل یک عقب گرد و پس گرفتن یکی پس از دیگری دستاوردهای بشریت هستیم. از طرف دیگر شاهد یک نفرت عمومی و بی اعتمادی کامل بخش اعظم جامعه به قدرتها و احزاب سنتی و دولتهای حاکم بورژوایی هستیم. در چنین اوضاعی و در غیبت یک آلترناتیو قوی کمونیستی که بتواند این نارضایتی عمومی را زیر چتر خود جمع کند و راهی قابل وصول در مقابل طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه بگذارد، شاهد رشد نیروهای راست افراطی، نژاد پرست و عقب مانده هستیم. برگزیت انگلستان و رشد جریانات نژاد پرست و راست افراطی در اروپا و عروج پدیده ترامپ در آمریکا بروزات روشن این اوضاع است. به این اعتبار شاهد یک ناروشنی در اوضاع هستیم که دیگر پدیده ای به نام ثبات نسبی جهان وجود خارجی ندارد.
در چنین اوضاعی تنها جریاناتی شانس تاثیر گذاری و قدرت گیری را دارند که جواب روشن خود در شکل رادیکال و به زبانی افراطی را بدهند. همین حقیقت است که به راست افراطی هر چند برای دوره ای کوتاه هم باشد، امکان رشد و قدرت گیری را در مقابل احزاب سنتی و دولتهای حاکم داده است. کمونیسم هم یک جواب است و این دوره اگر احزاب چپ و کمونیست موقعیت مناسبی داشتند میتوانستند قدرتمند شوند و میتوانستند رنگ خود را به جاهن بزنند و بشریت را از یک برزخ نجات دهند.
در مورد اوضاع ایران هم که به کرات صحبت کرده ایم و در پلنوم هم به تفصیل صحبت شد. اینجا خلاصه به چند فاکتور اشاره کنم. بی شک اوضاع ایران هم متاثر از اوضاع جهان است. در همین اواخر و حتی قبل از ترامپ و در دوره اوباما و آخرین روزهای قدرت او ده سال دیگر تمدید یکسری تحریمها علیه ایران اعلام شد. مجلس به دولت آمریکا حق داد که اگر خطر ایران "اتمی" در جریان باشد آنها میتوانند از گزینه نظامی هم استفاده کنند. بعلاوه اکنون و در همین مدت کوتاه با عروج ترامپ شاهد ادامه تهدیدها و قلدری افسار گسیخته آنها زیر عنوان "امنیت" هستیم. این کانگستر جدید آمریکایی و تیم ششل لولبندهایش همراه با این تهدیدات فضای ناامن و ترس و خطر جنگ و حمله به ایران را مستقل از ممکن بودن با نبودن آن بر سر جهان و خصوصا مردم ایران قرار داده اند. مستقل از موقعیت نامناسب خود آمریکا و تجربه شکستهای پی در پی آنها از افغانستان تا عراق و اخیرا هم خاورمیانه، اما نفس تهدیدها و نفس تبلیغات جنگی که راه انداخته اند و بهانه گیری هایی که میکنند، فضای عمومی نه تنها جامعه ایران بلکه جهان را تحت تاثیر قرار داده اند. علیرغم اینکه جمهوری اسلامی خواهان چنین جنگی نیست، اما از این فضا برای عقب راندن جامعه و ساکت کردن فضا اعتراضی در خود ایران و همزمان تلاش برای سواستفاده از نفرت عمومی علیه ترامپ در خاورمیانه برای کسب اعتبار خود استفاده خواهد کرد.
اگر بخواهم در جواب سوال شما و در مورد خود ایران ویژگی این دوره هم کوتاه اشاره کنم، چند فاکتور مهم هستند.
برجام و امیدهای بورژوازی ایران به آن و بحث بهبود اقتصاد ایران و رشد صنعت و تولیدات صنعتی و توان رقابتی کالای تولیدی ایران و در یک کلام تبدیل ایران به کشوری مثل تایوان و کره جنوبی و...، همچنانکه قبلا هم گفته بودیم به دلایل مختلف ناممکن است. اکنون و بعد از گذشت دوسال از برجام صاحبان این پروژه نیز به زبان بی زبانی همین را میگویند. اکنون و با افزایش تشت ها میان ایران و آمریکا خود برجام هم با مشکلاتی روبرو است. فعلا علاوه بر تهدیدات ترامپ آنچه معلوم است دامنه تحریمهای آمریکا علیه ایران باز هم بیشتر خواهد شد. همزمان و همچنانکه ما قبلا هم گفته بودیم جذب سرمایه بزرگ به ایران و ایجاد تحولی عظیم که وعده آنرا میدادند امروز و بعد از گذشت دو سال از توافق برجام به جایی نرسیده است. لذا قول بهبود اوضاع و جواب به معضل بزرگ بیکاری و فقر و تضمین رشد بی نتیجه ماند.
در این دوره و در کنار برجام دولت روحانی تعرض بزرگی به معیشت طبقه کارگر در قالبهای مختلف و برای چوب حراج زدن به معیشت این طبقه با هدف تامین شرایط مناسب برای سرمایه و جذب آنرا دنبال کرد. ادامه این تعرض و فراتر رفتن از آنچه شاهدیم میتواند عکس العمل جامعه و خصوصا طبقه کارگر را بدنبال بیاورد و مخاطراتی را برای جمهوری اسلامی ایجاد کند، چیزی که روسای جمهوری اسلامی و صاحب نظران آنها خود ابراز میکنند. بالاخره تحمیل فقر و بردگی و دستمزد ناچیز هم سقفی دارد و نمیتوان دهها میلیون کارگر و خانواده های آنها را سالها با وعده سرخرمن در انتظار بهبودی که موجود نیست نگهداشت. لذا و علیرغم اینکه جمهوری اسلامی در سطح منطقه یکی از کشورهای قدرتمند است و در چند کشور خاورمیانه جاپایی جدی دارد، در داخل ایران با معضلات جدی طرف است. به این اعتبار توهمات به نسبت بهبود و اشتغال بدرجه زیادی فروریخته است، انتظار و وقت دادن به رژیم بخصوص در این اوضاع میتواند به سرعت به اعتراض و موج بازگشتی علیه حاکمیت و کل بورژوازی ایران تبدیل شود.
کمونیست: در اطلاعیه پلنوم به امکانی که برای کمونیستها و حزب حکمتیست بوجود آمده اشاره شده است. این امکانات این دوره را چگونه توضیح میدهد؟ مخاطرات را چگونه میبینید؟
خالد حاج محمدی: امروز چه در ایران و چه در سطح جهان جواب بینابینی نمیبرد. راه حلهای نیمه تمام و میانه راه به جایی نمیبرد. توحش حاکم چه در جهان و چه در ایران را تنها با یک جواب و نقد پایه ای و گذاشتن یک آلترناتیو وافقی متفاوت و انسانی میتوان افسار زد. این جواب تنها و تنها انقلاب کارگری است. اینرا باید در مقابل هر نوع جواب میانه، هر تلاشی برای تقلیل دادن سوسالیسم و انقلاب کارگری به ۹۹ درصدی ها، به مخالفین نیمبند تعرض راست به همه دستاوردهای بشری به شکل جوابهای ماگزمالیستی طبقه کارگر و کمونیستی به همه معضلات از رفاه تا آزادی سیاسی و امنیت روشن و به صورت مطالبه همین امروز در مقابل بورژوازی قرار داد. جواب و راه دیگری جز توحش حاکم در عریانترین شکل آن چه در ایران و چه در سطح جهان نیست. راست افراطی یک جواب است و در ایران از جمهوری اسلامی افراطی تر متصور نیست. اجازه بدهید اینجا بر روی ایران تمرکز کنم و چند نکته را در مورد بن بست و شکست سایر افقها توضیح بدهم و بعد به امکانی که میگویید و همزمان مخاطرات هم اشاره ای خواهم کرد.
تا جائیکه به جمهوری اسلامی برمیگردد گفتیم که با برجام یا بی برجام اینها جوابی برای معضلات اقتصادی جامعه ندارند و سیاست امروز به فردا کردن، دامن زدن به امید به گشایش اقتصادی و وعده سر خرمن دادن به طبقه کارگر و مردم محروم، همه و همه به آخر خط خود رسیده و از این نظر بورژوزای ایران و جمهوری اسلامی راهی جز تعرض افسار گسیخته به معیشت و رفاه مردم ندارد.
اپوزیسیون بورژوازیی و غیر کارگری وضعیت بهتری ندارد. بخش بزرگی از این اپوزیسیون از سلطنت طلب و لیبرال تا چپ های ناسیونالیست و وطنی از تیپ اکثریت و حزب توده و راه کارگر و.. ، مستقل از تفاوتهای آنها، بعنوان بخشها و لایه های متفاوت یک جنبش بزرگتر بورژوایی هیچگاه افق متفاوت تری از جناحهای جمهوری اسلامی نداشتند. اختلاف اینها با جمهوری اسلامی اختلافات درون خانوادگی لایه های مختلف یک طبقه و یک بخش از جامعه است. محور مشترک اختلاف این اپوزیسیون با جمهوری اسلامی ولی فقیه و اعتراض به جایگاه آن است. پرچمهایی که اینها در طول تاریخ در دست داشته اند از ضدیت با امپریالیسم تا بهبود رابطه با آن (غرب و در راس آن امریکا) و ایران صنعتی و قدرتمند و ...، پرچم مشترک آن ها و جناحهای جمهوری اسلامی است. دست بدست شدن قدرت میان جناحهای مختلف و پیوستن ولی فقیه به افق عمومی تر بورژوازی ایران بازار آنها را کساد کرده است. بخشی بزرگ از آنها رسما مدافع پلاتفرمهای بخشی از سران رژیم و جناحهای آنها بوده اند.
بخشی دیگر از این اپوزیسیون، از ناسیونالیستهای کرد تا فرقه های قومی و مذهبی تا بخشی از "چپ" ایران، به دخالت غرب دل خوش کرده بودند. بخشی از آنها در بحران خاورمیانه در کنار ناتو ایستادند. در جنگ سوریه مدافع ارتش آزاد سوریه بودند و شعار "بعد از سوریه نوبت ایران" و "بعد از اسد نوبت خامنه ای" است را میدادند. این طیف هر چند متنوع اند اما جملگی با تحولات خاورمیانه و شکست پروژه های ناتو سرشان به سنگ خورد و سرگردان و مستاصل هر روز بادبان کشتی خود را در جهتی تنظیم میکنند. امروز بخشهایی از آنها شال و کلاه کرده تا بلکه در سایه عروج ترامپ به جایی برسند. توجه داشته باشید که اینها چه معجونی هستند که به ترامپ امید بسته اند، کسی که به عنوان یک نیمچه فاشیست مورد نفرت جهان است!
همه این افقها تماما به بن بست رسیده است. نه امید به تحولات از درون جمهوری اسلامی و نه امید به تخاصمات دولتهای امریکا و متحدانش با ایران، نه تنها راه به جایی نبرد که نتایج ضد انسانی آن را جهانیان دارند در گوشه و کنار خود و در عراق و سوریه و ...، میبینند. دوره کنونی دوره بن بست و سرخوردگی نیروهایی است که به این افقها امید بسته بودند.
ما از قبل پایان این دوره را پیش بینی کرده بودیم. در دوره برجام تاکید کردیم که پروژه های حقوق بشری و دمکراسی برای ایران و... که ابزار فشار دولتهای غربی به ایران در دوره ای بود که با هم دعوا داشتند، بعد از توافق برجام پایان خواهد یافت. لذا فعالیتهای متکی به تخاصمات غرب و جمهوری اسلامی بعد از افت این تخاصمات فروکش خواهد کرد و نیروهایی که زیر سایه اینگونه تخاصمات در خارج کشور برای خود "فعالیتی" تعریف کرده بودند و خود را دلخوش کرده بودند نیز سرخورده خواهند شد.
نهایتا تا جایی که به چپ غیر کارگری ایران برگردد این دوره در عین حال و بدلایلی که اشاره کردم هم دوره بن بست و سرخوردگی و حتی اضمحلال افقهای و سنت سیاسی و سبک کار و...این نوع چپ است که اشاره کردم.
موج بازگشت از پائین و قبول نکردن فقر و استبداد و سرکوب بر متن این اوضاع که مختصات آن بی جوابی مطلق بورژوازی حاکم در ایران برای معضلات اقتصادی، بی جوابی و بی افقی بخش اعظم اپوزیسیون، گره خوردن افق بخشهای مختلف آن به بخشهای مختلف ارتجاع حاکم یا در ایران یا منطقه و یا جهان، است اتفاق می افتد.
مهر رادیکال، انقلابی، میلیتانت زدن به این موج بازگشت از پایین و اعتراضات کارگری و اقشار زحمتکش و زن و جوان جامعه برای بهبود زندگی، کار کمونیستهایی از جنس ما که در دل اوضاع پیچیده این دوره افق انقلاب کارگری را گم نکرده، است. کمونیستهایی که به این اعترضات افق، پرچم و امید به بهبود، بدهند و توازن قوای نابرابری کنونی را به نفع طبقه کارگر و صف آزادیخواهی تغییر دهند.
امروز بیشتر از هر دوره ای جامعه به یک جریان کمونیستی ماگزیمالیست، میلیتانت و قدرتمند احتیاج دارد. جریانی که از صنعت نفت و خودروسازیها تا کردستان و دانشگاهها را تسخیر کرده است و منشا امید و بهبود را به جامعه و طبقه کارگر میدهد.
اگر این اتفاق نیفتد و اگر کمونیستها و از جمله حزب ما نتوانیم چنین نقشی ایفا کنیم، اعتراضات دوره اخیر علیرغم حقانیت بالای آن به جایی نمیرسد و میتواند به جای تحرکی امید بخش و تحولی جدی، موجی از استیصال و سرخوردگی دامن جامعه را میگیرد. بی افقی و سردرگمی نیروهای سیاسی میتواند به بی افقی این اعتراض کمک کند. چنین پدیده ای به جمهوری اسلامی امکان میدهد این دوره را هم سر کند و پرونده بهبود حتی با وجود اعتراضات بی سازمان و بی نقشه بسته میشود.
کمونیست: ابن مباحث چه پراتیک ویژه ای را در دستور حزب حکمتیست قرار میدهد؟
خالد حاج محمدی: حزب ما از مدتها پیش و حتی قبل از کنگره خود که اکنون حدود یک سال از آن میگذرد بر مسائلی تاکید کرده است که در پلنوم اخیر و در جلسات و نسشتهای مختلف کمیته رهبری نیز بر آنها تاکید شده است. اینجا بسیار مختصر چند نکته را اشاره میکنم.
ما در حقانیت خط و سیاستی که دنبال کرده ایم تردیدی نداریم. امروز راحت میتوان نه تنها تمایز سیاسی ما از احزاب دیگر که تفاوت فاحش سیاسی و تقابل جنبشی ما با بقیه را برشمرد. ما میتوانیم برگردیم ادبیات تاریخ خود را دوباره منتشر کنیم و از ساستهای چند دهه قبل خود تا امروز دفاع کنیم، چیزی که در سیاست ایران و میان احزاب سیاسی آن از راست تاچپ سراغ ندارم. اما قد و قواره حزبی و سازمانی ما با خط سیاسی ما خوانایی ندارد. ما در یکی دوسال گذشته شاهد بهبودی نسبتا جدی در موقعیت حزبی و سازمانی خود در ایران بوده ایم. اما این بهبود در قیاس با آنچه باید بشویم و عبور از این اوضاع و تبدیل به حزبی بزرگ و اجتماعی و دخیل در سوخت و ساز جامعه امر دیگری است. راستش راه همواری در مقابل ما نیست، دوره پیچیده ای است و در این دوره وظیفه سنگینی بر دوش ما و بر دوش همه کمونیستهای واقعی قرار دارد. کمونیسم نوع ما با سیاست روش و خط متمایز و با سازش ناپذیری و کوتاه نیامدن از انقلاب کارگری و با خصیصه های خاص خود، به عنوان جریانی جدی واقع بین و ماگزیمالیست در این دوره شانس دارد. در حقیقت ما خطی را نمایندگی کرده ایم و اما فراتر رفتن از یک خط و دخالت جدی کردن و تبدیل به لولای اتحاد در میان طیفی موثر از فعالین و رهبران کارگری و کمونیستهای اجتماعی در جامعه راهی است در مقابل ما.
توجه داشته باشید که سیاست درست و روشنی سیاسی یک چیز است و تبدیل افق خود به افق جامعه مسئله ای دیگر است. راهی که در مقابل ما و کمونیستهای جامعه ایران قرار دارد، تبدیل افق انقلاب کارگری به افق طیفی جدی از خوشنامترین و معتبر ترین و هوشیار ترین رهبران طبقه کارگر، زنان و مردان جدی و با اتوریته. باید جامعه قانع شود که این افق شانس دارد، باید طبقه کارگر در بعد اجتماعی احساس کند این افق خطری در مقابل بورژوازی است و قابل اتکا است. تامین این وظیفه در مقابل ما است.
برای حزب ما نفس قوی شدن حزب به عنوان ابزار دخالت در این اوضاع مهم است. این تنها ابزار در دست با تاریخی قابل دفاع است و باید آنرا قوی کرد. تاکید پلنوم و تاکید این دوره ما و تلاش برای ایجاد صفی محکم از کمونیستهای ایران در حزب کمونیستی آنها به عنوان ابزار دخالتگری ما در این اوضاع و برای عبور از این دوره و ایجاد آمادگی برای تحولی اجتماعی در جامعه ایران از تهران و مراکز مهم صنعتی تا دانشگاهها و کردستان کار این دوره ما است. گفتم حزب ابزار دخاتلگی ما است و بدون آن به هیچ جایی نخواهیم رسید. لذا باید خود حزب حکمتیست از حزبی که به مردم نه فقط افق روشن میدهد که امید به پیروزی و خوشبینی به آینده بهتر و قدرت دفاع از خود در مقابل هر نیرویی که بخواهد این آینده روشن را به مخاطرات روبرو کند، را میدهد، تبدیل شود. دوره سختی است و ورود به آن بدون برسمیت شناختن مشکلات آن ممکن نیست. باید چشم در چشم واقعیت امروز دنیای ما نگاه کرد و جواب مشکلات خود را داد و برای پیروزی نقشه داشت و قدم به قدم پیش رفت. در این دوران هیچ حزب کمونیستی نه تنها در ایران که در بخش بزرگی از جهان بدون داشتن دندان برای گاز گرفتن و برای جنگ و دفاع از خود راه به جایی نمیبرد. باید قدرت دفاع از خود و از جنبش خود را ایجاد کرد. کمونیسم غیر متحزب، کمونیسم غیر جنگی و کمونیسم بی دندان و سر بزیر، آینده ای ندارد و علیرغم هر درجه خلوص نیت، تا ابدیت کارش زندگی در حاشیه جامعه است.
بحث من تنها حزب حکمتیست نیست. متاسفانه امروز در سیاست ایران حزب ما تنها جریان متحزب و متعهد به این افق به معنای کامل کلمه است. اما حزب حکمتیست در این راه تنها نست. نسلی از کمونیستها و نسلی از کارگران آگاه در این جامعه هستند که به این افق فکر میکنند. بهر حال این تنها راه است و این راه با توجه به شرایط کنونی تنها شانس است. یا باید ما همراه همه کمونیستهای مارکسی و اجتماعی این دوره را سربلند طی کنیم، یا بورژوازی ایران با جمهوری اسلامی و با هر تغییراتی در صف خود به حاکمیت خود ادامه و بردگی مطلق زندگی نسل آینده را هم رقم خواهد زد.
آنچه که پلنوم حزب ما و رفقای مختلف کمیته مرکزی بر آن تاکید گذاشته اند، آمادگی حزب و کمونیستها برای ورود به این اوضاع است. آنچه جای خوشحالی است، پلنوم و حزب ما با چشمان باز و با برسمیت شناختن کل اوضاع و زمین بازی، با به رسمیت شناختن مشکلات و موانع سر راه وارد این دوره میشود. پلنوم با به رسمیت شناختن پیچیدگی اوضاع و مخاطرات احتمالی بر تعجیل، داشتن پروژه های جدید، اختصاص نیرویی بیشتر به پیشبرد فعالیتها و دخالت موثرتر خود در جدالهای ایندوره تاکید کرد.
حزب ما علاوه بر جدال سیاسی جدی این دوره و ضرورت دخالت جدی در جدالهای اصلی جامعه به عنوان نماینده قطب رادیکال و کمونیستی، باید در بعد اجتماعی روی زمین واقعی تبدیل به اهرمی قابل اتکا و به لولای اتحاد کمونیستها، به نقطه امید و قدرت جامعه شود.
دهم فوریه ٢٠١٧