درایت زیادی لازم نیست تا فهمید پیام دولت روحانی برای طبقه کارگر ایران چیست. جامعه ای که در آن کارگر متشکل از بدو تولد جمهوری اسلامی٬ با همه دولتهایی که به خود دیده است و برای همه شاخه های آن٬ از نوع بدخیم خمینی تا خوش خیم خاتمی٬ از جنبش سبز راه امید تا دولت "اعتدال" روحانی٬ یک پیام داشته اند٬ و آنهم اینکه جامعه ایران برای کارگر متحد دنیای ممنوعه است. بحث این نیست که تشکل مستقل کارگری شورا٬ سندیکا٬ اتحادیه و هر نوع نهاد کارگری ممنوع است٬ که همیشه ممنوع بوده اند. مسئله این است
حتی آنجا که در قانون کارشان اسمی از تشکل کارگری برده اند و ظرفی را برای کنترل اتحاد کارگر تعریف کرده اند و به ظاهر تشکیل اینگونه تشکلها آزاد است٬ با این وصف در این تشکلها هم هر وقت کارگر پا از گلیم خود درازتر کرده است٬ سایه اش را با تیر زده اند.
سرگذشت کارگران معدن چادرملو گواه این حقیقت است. اعتصاب ٢ هزار کارگر این مرکز در اعتراض به اخراج بهرام حسنی نژاد دبیر انجمن صنفی کارگران شرکت آسفالت طوس و سایر مطالبات آنها، برخورد پلیس دولت "اعتدال" و اداره کار و بقیه ارگانهای ضد کارگری آنها اثبات همین حقیقت است. خبرگزاری های جمهوری اسلامی و از جمله ایلنا در کمال بی شرمی اعلام کرده اند که به درخواست کارفرما٬ پلیس ٢٠ نفر از کارگران اعتصابی را دستگیر کرده است. از قول کارفرما گفته اند جرم دستگیر شدگان٬ "تحریک" کارگران معدن به اعتصاب است.
ظاهرا انجمن صنفی در قانون کار ایران آزاد است. آقایان تعدادی از خودیها را بالای سر انجمنهای صنفی گذاشته اند تا کنترل آنها را خود در دست داشته باشند. کانون عالی انجمنهای صنفی به همین نیت توسط مقامات جمهوری اسلامی سازمان یافته است. کارگران در بسیاری از مراکز کار بدلیل ممنوع بودن تشکل کارگری٬ از سر ناچاری در انجمنهای صنفی جمع شده اند. کارگری که هیچ امکان دیگری برای متشکل شدن را ندارد٬ یا حداقل در توازن قوای کنونی میان خود و کارفرما و دولتش٬ امکان تشکیل تشکلهای مستقل کارگری را ندارد٬ انجمن صنفی را بهتر از هیچ دیده است و بخشی از کارگران ایران در این انجمنها متشکل شده اند. هر چه باشد داشتن چنین چتری با همه کنترلی که ماموران سرمایه٬ بر انجمن های صنفی اعمال میکنند و با همه محدودیتهای آن٬ از هیچ بهتر است. اما اعتصاب کارگران و از جمله کارگران متشکل در انجمنهای صنفی٬ حق طلبی و ایستادن متحد در یک صف و در دفاع از بهبود زندگی خود٬ علیه اخراج نمایندگان خود و هر مطالبه ای که خلاف میل کارفرما باشد٬ ممنوع است.
تحت حاکمیت بورژازی در ایران اتحاد کارگر زیر هر سقفی٬ با هر نامی و تحت هر عنوانی ممنوع است. امر دولت "اعتدال" رفع خطر اتحاد کارگران برای امنیت سرمایه است. آقایان میدانند هر جا کارگران جمع شوند٬ زیر هر چتری احساس یکی بودن و با هم بودن را داشته باشند٬ فردا طرح مطالبات و همفکری و اتحاد طبقاتی صورت میگیرد٬ چیزی که از سم برای بورژوازی ایران خطرناکتر است. امنیت سرمایه به کارگر خاموش و مطیع٬ قانع و سر بزیر و شکرگزارمحتاج است. پلیس و دهها ارگان جاسوسی تاسیس شده اند تا هر جا که بویی از مبارزه کارگری٬ از احساس همسرنوشتی، اتحاد و تلاش مشترک صورت بگیرد٬ همراه کارفرما و مراکز امنیتی و جاسوسی دنبال کارگر آگاه که همان محرکین اعتراض و حق طلبی کارگر است را بگیرند و دمار از روزگارش در بیاورند. اخراج بزرگترین حربه علیه کارگری است که تنها منبع تامین نان شب خود و خانواده اش فروش نیروی کارش است. باید نان خانواده کارگری را قطع کرد تا کل کارگران را تسلیم کرد و وادرا کرد به بردگی کامل گردن بگذارند. دولت "اعتدال" روحانی این را به عنوان مهمترین وظیفه خود تعریف کرده است. آقای روحانی بیخود "نفرموده اند" که دولتش مبارزه با چپ گرایی در جامعه را وظیفه اصلی خود میداند. وزیر"محترم" اطلاعات به همین دلیل کفش و کلاه میکند و هر روز جایی در خدمت کارفرمایان تعهد خود و وزارتخابه اش را به عرض حضار میرساند و هراس خود از رسوخ اندیشه های سوسیالیستی و نفرت از سرمایه داری در میان این طبقه را علنان بیان میکند.
کار به جایی رسیده که در دولت "اعتدال" جناب روحانی حتی ظواهر ریاکارانه هم مسلکان پیشین خود را هم رعایت نمیکند٬ درخواست کارفرما کافی است تا همه دستگیر شوند. منطق دولت روحانی درست مانند منطق رهبر و پیشکوستانشان است. خمینی، در جواب به اینکه تعدادی از اعدامیانی که توسط خلخالی جلاد اعدام شدند، بیگناه بودند٬ گفته بود "ما اعدام میکنیم٬ آنهایی که گناهی نداشته اند٬ بهشت میروند"! امروز و در حکومت روحانی هم کارگر معترض اول دستگیر و زندانی میشود٬ بعد رسیدگی میکنند که اصلا "جرمی" مرتکب شده اند یا نه. دولت روحانی گماشتگی خود را برای هر بورژوا و کارفرمایی به خوبی و بی تامل و بدون هیچ پرده پوشی به نمایش میگذارد.
اینکه بورژوازی خوب و بد نداریم٬ اینکه سرمایه داری دولتی و خصوصی همگی ضد کارگرند٬ و اینکه تمام دولتهای بورژوایی طول تاریخ در ضدیت با کارگر یکی اند٬ امری مسلم است و باید به بخشی از خودآگاهی صفوف ما تبدیل شود. علاوه بر این باید فهمید همه نیروهایی که از سوراخ "اعتدال" دولت روحانی نور امیدی میبینند و کارگر را به سکوت دعوت و به این دولت امیدوار میکنند٬ خود نوکران ریاکار و ضد کارگری هستند٬ که به نام دفاع از کارگر٬ آنها را کت بسته تحویل بورژوازی میدهد. آنها با هر پرچم و رنگ و شعاری که دارند٬ در صف دشمان طبقاتی ما هستند.
اما در مقابل این صف٬ در دفاع از کارگران اعتصابی٬ علیه گستاخی وزارت کار و کارفرما و بقیه گماردگان دولت "اعتدال"٬ آیا کارگران مراکز دیگر٬ کارگران معادن٬ کارگران فولاد و نفت و گاز و ذوب آهن و ماشین سازیها و ... کاری خواهند کرد؟ آیا به گستاخی ماموران سرمایه و برای آزادی کل دستگیر شدگان و بازگشت به کار نماینده کارگران اقدامی خواهند کرد؟ و یا کارگر اعتصابی معدن و دستگیر شدگان را بدون حمایت و پیشتیبانی طبقاتی رها خواهند کرد؟ این سوالی است که امروز و در این دوره بیشتر از همیشه روی میز رهبران و فعالین کارگری در این مراکز است.
١ فوریه ٢٠٠١٤