پیروزی ناتو در لیبی٬ امید و آرزوهای بخشی از جریانات قومی و ناسیونالیستی٬ گروهای فاشیستی و جریانات حاشیه ای و غیر مسئول را برای دخالت نظامی در ایران زنده کرده است. حمله نظامی ناتو به لیبی از جانب بخش عمده اپوزیسیون ایران مورد دفاع قرار گرفت. این جریانات همراه دول غربی٬ حمله به لیبی را تنها راه پایین کشیدن قذافی میدانند٬ جنگ ناتو را امتداد انقلاب مردم و نیروهای طرفدار ناتو را به عنوان نمایندگان مردم و انقلابیون لیبی نام گذاشتند. این اپوزیسیون در جریان حمله ناتو به لیبی به نام مخالفت با دیکتاتوری در کنار ناتو ایستاد و در کل تبلیغات خود با هل هله و شادی کنار رسانه های دست راستی و ماشین تبلیغاتی غرب٬ به چشم مردم و طبقه کارگر

خاک پاشید.

سقوط قذافی و شادی مردمی که ٤٢ سال است اسیر یک حکومت مستبداند٬ عادی ترین عکس العمل آنها در قبال فرو ریختن حکومت قذافی است. اما اگر قرار باشد به جای قذافی با مهندسی غرب یک حکومت به همان اندازه مستبد دیگر٬ و این بار به نام "انقلاب مردم" بر لیبی حکم براند٬ آنوقت باید بر این سطحی نگری و احساسات هر چند شریف مردم گریست. آنوقت معلوم است که برای مردم لیبی سرسوزنی پیروزی بدست نیامده است و دیوار توهم آنها به زودی فرو خواهد ریخت٬ چیزی که اکنون قابل مشاهده است.

بر خلاف تبلیغات ناتو و میدیای نوکر و فاسد غرب٬ بر خلاف ادعای طرفداران ناتو در اپوزیسیون ایران٬ جنگ ناتو در لیبی اقدامی علیه انقلابات دنیای عرب و مردم لیبی بود که سیر تحولات در این جامعه را به جهتی دیگر برد. دخالت نظامی ناتو و به قدرت رساندن مشتی مرتجع به عنوان دولت انتقالی، دولتی متشکل از وزیر دادگستری قذافی و تعدادی از روئسای صاحب مقام و منصب دولت او٬ به اضافه تعدادی از مرتجعین قومی و مذهبی و عناصر سرویسهای اطلاعاتی غرب در لیبی٬ عملا تلاشهای مردم را، زیر چتر ناتو، در خدمت به قدرت رسیدن قذافی دیگر در لیبی گرفت.

امروز و بعد از سقوط قذافی٬ هنوز آینده لیبی در پرده ای از ابهام قرار دارد. هنوز مخاطرات جدی٬ مردم لیبی را تهدید میکند. شورای انتقالی مهندسی شده سرویسهای اطلاعاتی دول غربی، خود مرکز کشمکش دستجات مختلف قومی٬ عشیره ای و مذهبی است. در همین پروسه و تاکنون بخش اعظم طبقه کارگر که اساسا کارگران خارجی بودند٬ بعد از سالیان سال کار مجبور شدند دست از کار و زندگی کشید و لیبی را ترک کنند. بیش از دو میلیون کارگر از مصر و کشورهای آفریقائی٬ کارگران چینی و تایلندی و.. مجبور به فرار از این کشور شدند. هم اکنون چند صد هزار کارگر آفریقائی که هنوز در لیبی مانده اند٬ نه تنها کار و شغل خود را از دست داده اند٬ بلکه با اشاعه دشمنی کور قومی و ناسیونالیستی و مذهبی و نژاد پرستانه از جانب نیروهای به قدرت رسیده٬ امنیت و آسایش آنها در خطر است. تا جائی که دولتهای غربی نسبت به کشتار آنها توسط نیروهای پیروز "انقلاب" ناتو هشدار میدهند. آنچه مسلم است دولت انتقالی دست ساز ناتو٬ در تلاش است تا قوانین قومی٬ مذهبی و ارتجاعی را بر مردم حاکم کند٬ و در قدم اول در اولین اجلاس خود اعلام کرده اند که قوانین لیبی بعد از قذافی بر مبنای شریعت اسلام است.

الگوی لیبی و امید نیروهای قومی٬ مذهبی و حاشیه ای

سقوط قذافی با دخالت ناتو و از طریق بمب افکنها و کمک تسلیحاتی و .. به اپوزیسیون دست ساز ٬ قذافی را ساقط کرد. بدنبال این اتفاق و موفقیتهای ناتو و در راس آن دولت فرانسه و کشورهای اروپائی٬ تبلیغات وسیعی از جانب رسانه های غربی حول الگوی لیبی شروع شده است. طریقه دخالت ناتو در لیبی، در مقایسه با دخالت کشورهای غربی در عراق و افغانستان و هزینه های سنگین مالی و انسانی و مشکلات عدیده دیگری که برای غرب داشت٬ گزینه ای به صرفه و کم هزینه تر ارزیابی میشود. جنگ در عراق، مستقل از هزینه انسانی، برای نیروهای اعزامی دول غربی هزینه سنگین تر، و تنها برای آمریکا چیزی حدود سه هزار میلیارد دلار هزینه داشته است. در جریان این جنگ طبق آمار خود دولتهای غربی حدود ٨٠٠ هزار نفر از مردم عراق کشته و بیش از یک و نیم میلیون نفر زخمی شده اند٬ که البته در ارزیابی میدیای "باشرف" غرب اینها به عنوان هزینه جنگ به حساب نمی آیند. در حالی که دیوید کامرون میگوید که هزینه جنگ ناتو در لیبی را از پولهای دولت لیبی در بانکهای خارجی پرداخت کرده اند. بعلاوه در رقابت نظامی، سیاسی و اقتصادی بین دو قطب اروپا و آمریکا، دخالت در لیبی وزنه ناتو و اروپا را در مقابل آمریکا، "سنگین تر" کرد!

شعار بعد از لیبی نوبت سوریه و ایران است٬ فعلا محور تبلیغات بخشی از دول غربی و همزمان بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. بعد از تهدیدات سارکوزی علیه ایران٬ تونی بلر میگوید:"تغییر رژیم در تهران برای من، بلافاصله احساس امید به آینده منطقه را به نحو قابل ملاحظه ای افزایش می‌دهد". بلر مدعی است که میان ایران و سوریه٬ ایران پر خطرتر است! ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا میگوید "درس انقلاب‌های متعدد که در یک سال گذشته در جهان عرب رخ داده٬ در مورد ایران نیز صدق می‌کند".
وزارت امور خارجه آمریکا اشاره می کند که "در یک سال گذشته دولت جمهوری اسلامی فشار بر اقلیت های دینی و مذهبی را افزایش داده است". در همین فضا، بار دیگر خطر مجهز شدن ایران به بمب اتم زنده میشود. و همزمان ارگانهای "حقوق بشری" آنها در دفاع از رهبران سبز مجددا احیا میشوند. اینها تنها گوشه ای از فضایی است که دول غربی براه انداخته اند، و این فضای در میان بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی امیدهای شومی را زنده کرده است که به آنها نیز اشاره ای میکنم.

مدل لیبی دو تاثیر مختلف و متضاد را در دو صف متخاصم ایجاد کرده است. تا جائی که به طبقه کارگر و مردم انقلابی برگردد٬ دخالت ناتو ابزار کنترل دول غربی در تحولات دنیای عرب بود که پروسه دخالت مردم و اعتراض آنها را به نفع جناحهای بورژوائی و منافع قدرتهای امپریالیستی٬ قطع کنند. انقلاب مصر و تونس تاثیرات بسیار مثبتی را بر مردم معترض و انقلابی هم در منطقه و هم در سراسر جهان بر جای گذاشت٬ تا جائی که جوانان اسرائیلی هم، بر باندرولهای خود مینویسند "مثل یک مصری راه برو"(Walk Like an Egyptian)!

لیبی و دخالت ناتو نگرانی وسیع کارگران در خود لیبی و در سراسر جهان٬ از دخالت امپریالیستی و توسعه جنگ و جنایت در سایر کشورها، را مثل مورد عراق زنده کرده است. طبقه کارگر ایران٬ مردم انقلابی و نیروهای مسئول و در راس آن کمونیستها بیش از همه این احساس خطر را لمس میکنند. اما همزمان در میان دول غربی و عاملین کشتار مردم عراق٬ عاملین جنگ در یوگسلاوی و جنایات در لیبی و در میان نیروهای حاشیه ای٬ قومی و ارتجاعی٬ امیدی احیا کرده است. همگی پرچم آرزوهای خود را به بمب افکنهای ناتو بسته اند. نگاهی گزرا به بخشی از این دیدگاهها برای دادن تصویری عمومی از ماهیت این اپوزیسیون لازم است.

دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان جناح حسن زاده- عزیزی٬ در اطلاعیه خود به تاریخ ٥ سپتامبر ٢٠١١ نوشته اند "این حق طبیعی ملت کرد است که‌ انتظار داشته‌ باشد جامعه‌ی جهانی و سازمان ملل متحد مسأله‌ی کرد را آنگونه‌ که‌ هست دریابند و به‌ فکر چاره‌ی آن بمثابه‌ی مشکلی که‌ با حیات دهها میلیون انسان ارتباط دارد و یکی از مهمترین مسائل خاور میانه‌ باشند. ...ما ضمن ابراز خوشحالی از پیروزی مبارزه‌ی مردم لیبی و حمایت از قطعنامه‌ی ۱۷۹٣ شورای امنیت در رابطه‌ با این کشور، خواستار آنیم که‌ شورای امنیت سازمان ملل متحد با اتکا به‌ همین اصل " مسئولیت حمایت" خطر همکاریهای شوم دولتها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند و..".
حزب دمکرات کردستان ایران، که تا کنون "مسئله کرد" و همه سرکوبهایی که علیه "کردها"٬ شده بود مانعی در مقابل تلاشهای مداومش برای توافق با جمهوری اسلامی نبود، یک باره با همان پرچم به سراغ دول غربی رفته تا در راه احقاق حقوق "ملت کرد" به ایران حمله کنند. پیام حزب دمکرات در حقیقت ابراز آمادگی خود جهت شرکت در چنین جنگی زیر فرماندهی نیروهای ناتو است.

پژاک هم به عنوان نماینده خود گمارده "کردها" در ایران و عراق و سوریه٬ مثل همیشه امادگی خود را برای ایستادن در صف مقدم جنگ احتمالی ناتو ابراز کرده است. عبدالله مهتدی هم که از مدتها قبل و هنگام زمامداری جرج بوش و گزینه نظامی آمریکا در مقابل ایران٬ اعلام آمادگی کرده بود و برای دریافت پول و امکانات ثبت نام کرده بود. مهتدی البته برای پذیرفته شدن از جانب دول غربی برای عضویت در کلوپ رهبران قومی، هنوز در صف انتظار ایستاده است. گواینکه در دوره "دولت" مدحی و کنفرانس لندن و متعاقب تلاشهای دول غربی برای تشکیل "دولت در تبعید"، امثال مهتدی و نوری زاده و جناح دیگر حزب دمکرات تشریف داشتند. جریانات الاهواز و گروهای قومی تازه تاسیس شده آذربایجان هم که قرار است نمایندگی "اقوام" دیگر را در این کارزار داشته باشند٬ در به در بدنبال دولتی هستند که آنها را برای جنگهای قومی و فاشیستی استخدام کند.

بخشی از جنبش سبز هم فعلا در دوره انتخابات، از تحولات لیبی "تشجیع شده" و اعلام کرده است که اگر تن به انتخابات "آزاد" مورد نظر آنها داده نشود، شاید گزینه لیبی راهی برای دول غربی باشد.

خانم مریم رجوی هم در آخرین روزهای صدارتش در مجاهدین، در خواست کرده اند که به جای حمله نظامی به ایران٬ ضمن محاصره اقتصادی جدیتر علیه این کشور٬ نیروهای "مقاومت" را کمک کنند٬ تا کار حکومت "فقه ها" را تمام کنند.
اتحاد فدائيان در بیانه رسمی خود نوشته اند٬" قطعنامه ۱۹۷۳ گامي در جهت دفاع از حق مخالفت و اعتراض به حکومت هاي مستبد است. بنا بر منطق اين قطعنامه، سرکوب حکومتي و بمباران و کشتار مخالفان، نبايد تحمل شود، بايد مورد مواخذۀ بين المللي قرار گيرد و اقدامات عملي عليه متخلفان سازمان داده شود. ...اهداف قطعنامۀ ۱۹۷۳ از جمله ايجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز آسمان ليبي، خواست همه نيروهايي است که حملات نيروهاي زرهي و بمب افکن هاي ارتش ليبي به شهر هاي آزاد شده را ديده اند."

حزب کمونیست کارگری هم، بعد از درخواست مینا احدی و تعدادی دیگر از مقامات دست راستی دولت آلمان مبنی بر مطلوبیت انتخاب گزینه لیبی در ایران٬ طی اطلاعیه ای رسمی در ٢١ مارس ٢٠١١ گفتند"...حمله نظامی نیروهای غربی از پیشرویهای بیشتر ارتش قذافی و بخصوص قتل عام مردم بنغازی بوسیله نیروهای قذافی جلوگیری کرد. ... در واقع جنگ کنونی میان نیروهای غربی و دولت قذافی یک نتیجه جانبی پیشرویهای انقلاب است؛ جبهه انقلاب باید از این شرایط برای پیشرویهای بیشتر و بزیر کشیدن قذافی و نظام سرکوبگر او استفاده کند". حمید تقوایی لیدر این حزب بعد از سقوط قذافی در مصاحبه ای تلویزیونی (در نگاه روز- درباره لیبی)٬ در مورد نقش ناتو میگوید: "... در هر حال با هر نیتی که دخالت کرد از این نقطه نظر اجازه داد که انقلاب لیبی ادامه پیدا کند. ... در این مدت هم با بمباران هوائی، با کمکهای دیگری، ناتو علیه قذافی فعال بود. منتهی یک نکته مهم اینجا هست اینکه این نوع دخالتگری ها به هیچ وجه از نوع لشگر کشی به عراق یا افعانستان یا غیره نبود. نتیجه اش را هم داریم میبینیم. .. مردم مسلح درگیر این قضیه بودند... . از این نظر دخالتگری مردم در تحولات و تغییراتی که در لیبی دارد پیش می آید بسیار برجسته است. بنابراین اینطور نیست که دخالت ناتو یا اروپای واحد با اینکه هدفشان این بود نتوانستند به هیچ وجه به این هدف نرسیدند که نیروی تعیین کننده باشند و حرف آخر را اروپای واحد بزند یا امریکا بزند. فاکتور انقلاب و دخالت مردم برجسته است در لیبی"
حمید تقوائی در میان چپ ایران از همه با فصاحت بیشتر و بی پرده تری پرچم دفاع از دخالت ناتو را بلند کرده است. تلاش میکند که نیروهای حزبش را قانع کند که این مثل دخالت در عراق نیست. جا دارد این حزب دسته گلی را برای دخالت مثبت ناتو و کمک به امتداد "انقلاب" مورد نظر این حزب٬ تحویل سارکوزی دهد. جالب اینکه "انقلابیون" ناتو و این حزب در اولین روزهای موفقیت خود از زبان مصطفی عبدالجلیل مسئول شورای انتقالی و وزیر دادگستری سابق قذافی٬ اعلام کردند که "شریعت اسلام مهم ترین مرجع قانون‌گذاری در لیبی خواهد بود". آقای تقوایی اسلحه و مردم مسلح را گواهی می آورد تا نگرانیهای دخالت ناتو را رفع کند. گویا "مردم مسلح" خود بخود کلید هر تحول انقلابی هستند! بدون اینکه فهمید که این مردم مسلح زیر کدام پرچم و کدام افق مسلح شده اند، تفنگ، و ظاهرا امروز بمب، مساوی انقلاب است! امروز کارگران سیاه پوست در لیبی توسط بخشی از مردم مسلح مورد نظر آقای تقوائی کشتار میشوند، و مردم مسلح در جنگی نژاد پرستانه توسط نیروهای انقلابتان علیه دسته جات دیگر به جنگ برده میشوند و همین مردم مسلح ابزار شورای موقت ناتو علیه کارگران و اعتراضات کارگری اند که در لیبی جدید به خدمت گرفته میشوند. قدوسیت مردم مسلح تنها ابزار فریب و کلاهبرداری سیاسی است.

آنچه اشاره رفت گوشه کوچکی از ابراز نظر جریاناتی است که نه تنها مدافع حمله ناتو به لیبی٬ بلک طرفدار بکار بردن همین الگو در ایرانند. این صف ابن الوقت٬ راست و غیر مسئول٬ در بهترین حالت و اگر ناتو برای ایران برنامه ای داشته باشد٬ اولین مشتریان و اولین سربازان سلحشور و وفادار سارکوزی٬ کامرون و بقیه سران جنایتکار دول امپریالیستی هستند، برای به قدرت رساندن یک "چهل تکه" قومی و مذهبی در ایران.

ایران و حمله نظامی

حمله نظامی به ایران، هر چند در تبلیغات غرب از مراکز امنیتی آمریکا تا سارکوزی و تونی بلر و.. مورد بحث است٬ اما چندان ساده نیست. بر خلاف تصور این بخش از اپوزیسیون، ایران لیبی نیست. نه دولت جمهوری اسلامی قذافی است که با حمله چند ماهه و بمباران این کشور کنار برود٬ و نه مردم ایران مردم لیبی هستند که به راحتی بشود بخشی از آنان را زیر پرچم ناتو و با وساطت این اپوزیسیون مفلوک٬ بسیج کرد. تجربه انقلابات گذشته در ایران و تجارب انقلابات کشورهای عربی٬ هم برای طبقه کارگر ایران و مردم انقلابی و هم برای بورژوازی ایران آموزه های بزرگی را در بر داشته است. جامعه ای ٧٥ میلیونی٬ کشوری صنعتی با رژیمی متفاوت و از دل یک انقلاب و سرکوب آن بیرون آمده٬ دولتی که طبقه کارگر و مردم انقلابی را در انقلاب ٥٧ عملا شکست داد و خود قدرت را قبضه کرده و چند سال با کشتار چند صدهزار از مخالفان خود٬ موقعیت خود را تحکیم کرده است٬ با قذافی قابل قیاس نیست. حکومت ایران خود یک قطب ارتجاع جهانی است٬ به زیر کشیدن آن علیرغم ایسارگری طرفداران ناتو در اپوزیسیون٬ کار ناتو و سربازان آماده خدمتش نیست. و نسخه هواداران ناتو٬ تنها به تعویق انداختن چند دهه تحول انقلابی در این جامعه٬ را بدنبال دارد. جنبشی که خواهان تحول انقلابی است٬ جنبشی که خواهان رفاه و آسایش و به زیر کشیدن کامل و انقلابی جمهوری اسلامی است٬ جنبش کمونیستی طبقه کارگر ایران است. جنبشی که اگر متحد شود٬ نه تنها ارتجاع جمهوری اسلامی٬ بلکه جنبشهای طرفدار ناتو را هم افسار خواهد کرد. این تنها راه کم هزینه٬ انسانی و در خدمت آسایش و امنیت و رفاه مردم ایران است.

باور به تبلیغات امروز غرب علیه ایران، دال بر حمله و احتمال قوی تکرار واقعه لیبی در ایران٬ هم خام اندیشانه است و هم آرزوهای این جریانات است که از فرط عشق به آن٬ حقیقتش میپندارند. اما در این تردیدی نیست که این تبلیغات ابزاری است در دست جمهوری اسلامی برای ایجاد فضای نظامی و سرکوب هر تحرک آزادیخواهانه.
مستقل از صحت و سقم و درجه جدیت این تبلیغات٬ حمله به ایران و تکرار واقعه لیبی در این کشور٬ میتواند کل مدنیت در ایران را برای چند دهه دفن کند. میتواند در خوشباورانه ترین حالت٬ تکرار تجربه عراق در ایران باشد. بی مسئولیتی نیروهای طرفدار ناتو در جنگ لیبی و ارتجاعی بودن سیاست و جهت آنها ٬ بیش از هر چیز بی ربطی آنها به منفعت عمومی مردم٬ به حقوق شهروندی و امنیت و آسایش مردم است. اما آرزوی تکرار چنین اتفاقی در ایران٬ دیگر از جنایت هم فراتر است. تبلیغ این سناریو٬ نه تنها ایستادن در کنار ناتو٬ بلکه شراکت در قتل و عام و جنایتی است که انتهای آن را نمیتوان پیش بینی کرد. این تبلیغات مقدم بر هرچیزی از میدان بدر کردن نیروهای مترقی، جنبشهای انقلابی معترض به جمهوری اسلامی، و از میدان بدر کردن طبقه کارگر و کمونیسم در جدال با جمهوری اسلامی است.

مخالفت جریاناتی امثال اکثریت٬ سلطنت طلبها و حزب مشروطه و.. در حمله به ایران٬ دقیقا از سر نگرانی به هم ریختن کل جامعه و نابودی زیر ساختهای اقتصادی ایران است. بالاخره این سازمانها به عنوان سخنگویان بخشی از بورژوزای ایران، نمیخواهند این اتفاق بیفتد٬ نمیخواهند شیرازه جامعه ای که امروز برای بورژوازی ایران سرچشمه سود و پول و... است از بین برود. یا حداقل در این اوضاع این را گزینه مناسبی نمیدانند. نیروهائی که چنین آرزو میکنند٬ یا باید عمق قومیگیری و منفعت در اشاعه دشمنی کور میان مردم در آنها نهادینه باشد٬ یا فرقه های مذهبی تیپ مجاهد باید باشند و یا گروههای غیر مسئول و حاشیه ای هستند که هیچ مسئولیتی در قبال سرنوشت مردم و مدنیت در این جامعه ندارند. کسانی که حاضرند برای رسیدن به اهداف حقیر خود تن به هر سناریوی سیاهی بدهند.

طبقه کارگر و خطر حمله به ایران

طبقه کارگر ایران اولین قربانی حمله به ایران خواهد بود٬ همچنانکه در لیبی این اتفاق افتاد. هیچ سناریوی ارتجاعی از نوع لیبی نمیتواند رفاه و آسایش و امنیت را به ایران بیاورد. سران دول غربی از بلر و سارکوزی تا بقیه٬ خود کمتر از صدام حسین٬ قذافی٬ خامنه ای ٬ رفسنجانی و.. علیه بشریت جنایت نکرده اند. دفاع از نقشه های آنها چه در لیبی و چه در ایران٬ دشمنی با طبقه کارگر است. واقعه لیبی اتفاقی است که از درون آن میتوان نیروها و احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی را از راست تا چپ شناخت. نگاه این جریانات به لیبی٬ دفاعیات آنها از ناتو٬ امیدواری آنها به بمب افکنهای ناتو زیر نام جنگ با قذافی و "انقلاب مردم"٬ جز فریب و ریاکاری و دشمنی با کارگر و انسان آزاده آن جامعه نیست.

جنایات ٤٢ سال حاکمیت قذافی و هیئت حاکمه آن٬ نمی تواند توجیهی باشد برای دفاع از همان سیستم اما از نوع رام شده و گردن نهاده به فرامین دول امپریالیستی! طرفداران جنبش سبز٬ از آنهائی که در دل حمله به ایران٬ جنگ خانه به خانه را زیر نام سهم "خلقها و ملتها و مذاهب مختلف" پیش میبرند٬ تا آنانی که میخواهند انقلابشان بار بگیرد و ناتو را محرکه انقلاب خود میدانند٬ تا آنهائی که توقع دارند نیروهای ناتو به جای حمله نظامی آنها را کمک کند٬ پول و اسلحه و امکانات را در اختیار آنها بگذارد٬ فردا همگی نیروی سناریو سیاهی خواهند شد که در دل آن انسان آزادیخواه، برابری طلب، زن معترض و کارگر و صف انقلاب کمونیستی، را جمعا سرکوب خواهند کرد. در دل آنچه در لیبی اتفاق افتاد٬ باید به عنوان پنجره ای به دیدن عمق سیاست ارتجاعی این جریانات نگریست و صف خود را با آن آشنا کرد.
این جریانات از مجاهد٬ تا پژاک٬ حزب دمکرات٬ فدائیان خلق٬ اکثریت٬ حزب کمونیست کارگری٬ سازمان زحمتکشان مهتدی٬ آذرین مقدم٬ تا کل جریان سبز و...٬ با پرچمهای و اسامی مختلف٬ میتوانند هر چه را نمایندگی کنند٬ جز منفعت طبقه کارگر. دفاع کل این صف از دخالت ناتو در لیبی، و از دولت ائتلافی تحت نام جبهه انقلاب٬ نمونه ای بدست میدهند از آنچه خود به عنوان انقلاب و حقوق مردم، برای ایران در دستور دارند. یکی از مهمترین مسائل که امروز باید طبقه کارگر به آن آشناه و آگاه شود٬ درک بیگانگی این صف٬ بی ربطی این صف به این طبقه است. کل این صف، کارگر را به عنوان ابزار و سرباز در جبهه خود میخواهد! این صف، متحد و همبسته دور قبل، زیر چرچم انقلاب سبز علیه منفعت کارگر٬ ایستاد.

هر جا که کمونیستها و طبقه کارگر آماده نباشند٬ خطر شکست وسیعترین تحرکات انقلابی بسیار محتمل است. شکست به معنای مصادره اعتراض مردم٬ به معنای کج کردن جهت انقلاب مردم٬ به معنای اعمال سیاست این یا آن جناح از بورژوازی بر اعتراض مردم٬ چیزی که بخش عمده اپوزیسون جمهوری اسلامی برایش آماده شده است. مورد لیبی از این قبیل بود و انقلاب ٥٧ ایران نیز از همین تیپ بود. نقشه اپوزیسیون ایران٬ دفاع آنها از حمله ناتو به لیبی٬ تلاش آنها برای قانع کردن دول غربی در حمله به ایران و فضائی که ایجاد کرده اند٬ نه تنها در خدمت کاستن عمر جمهوری اسلامی نیست٬ بلکه فرصت بیشتری را به آن خواهد داد و در حقیقت علیه صف اعتراض مردم انقلابی به جمهوری اسلامی است.

امروز جامعه صنعتی ایران٬ با طبقه کارگر بلقوه قدرتمند٬ بطور عینی آماده هر تحول انقلابی است. اگر طبقه کارگر ایران یک قدم به جلو بردارد٬ اگر کمونیستهای این طبقه نقش تاریخساز خود را ایفا کنند٬ اگر صف متحد کارگران کمونیست در کمیته های کمونیستی کارخانه و محله و شهر٬ شکل بگیرند٬ اگر این صف متحد شود٬ و اگر خودآگاهی این طبقه بالا برود٬ دوستان و دشمنان خود را در هر لباسی بشناسد٬ نه تنها کنار گذاشتن جمهوری اسلامی٬ بلکه ایجاد دنیای آزاد و برابر در ایران امروز بسیار ممکن٬ واقعی و عملی است. شرط هر تحول انقلابی٬ شرط ممانعت از هر سناریوی سیاهی در این جامعه٬ آمادگی طبقه کارگر ایران٬ آمادگی کمونیستها این طبقه و رهبران و فعالین راستین آن برای بسیج نیروی طبقاتی خود در مقابل هر مخاطره ای است. این تنها ضامن آیجاد آینده ای انسانی و زندگی قابل تحمل برای بشریت در ایران است.


خالد حاج محمدی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سپتامبر ٢٠١١