روزنامه کیهان٬ بیت رهبری و حزب حکمتیست
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بار دیگر در شمارهای ٢٠ و ٢٣ فروردین خود دو نوشته به امضای "حسین حسینی" و یک نوشته بدون امضا منتشر کرده است. موضوع مقالات تا کنونی "حسین حسینی" که گویا نوشته ٢٣ فروردین آخرین بخش "پژوهش های" او است٬ "بررسی" سیر رشد گروهای چپ مارکسیستی در دانشگاهها است. و مقاله بی امضا کیهان که باید موضع رسمی این روزنامه و محصول شریعتمداری باشد، که در دفاع از بررسی "حسینی"، اساسا به حزب حکمتیست پرداخته است. لازم به ذکر است که مقالات قبلی کیهان در شماره های ٣٠ بهمن و ٢١ اسفند
١٣٨٩ این روزنامه درج شده است.
ما در اعلامیه رسمی حزب به تاریخ ٢٦ اسفند و در نوشته ها و مصاحبه های مختلف تعدادی از اعضا رهبری حزب٬ پاسخ وزارت اطلاعات و روزنامه کیهان جمهوری اسلامی را به روشنی دادیم. اینجا و در ادامه نکاتی را به اطلاع می رسانیم.
نوشته های کیهان جمهوری اسلامی در مورد چپ و کمونیسم در جامعه ایران و نقش و جایگاه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و پرداختن به حزب حکمتیست و نقش آن در رشد گروهها٬ جریانات٬ و نشریات مارکسیستی در دانشگاههای ایران٬ بی دلیل نیست. تلاش یک نسل از جوانان کمونیست٬ فعالین کمونیست طبقه کارگر و حزب حکمتیست٬ برای متحد کردن جنبش برابری طلبانه در جامعه ایران٬ و کلا تلاش کمونیستهای معاصر ایران و حزب حکمتیست برای اتحاد صفوف طبقه کارگر و تقویت اعتراض و مبارزه این طبقه جهت تامین یک زندگی در شان انسان٬ امری مخفی و دور از چشم دوست و دشمن نیست. حزب حکمتیست همچنانکه روزنامه کیهان نیز بر آن اذعان دارد٬ وظیفه و اساس هویت خود را تلاش برای سازمان دادن انقلاب کارگری تعریف کرده است. حزب حکمتیست تنها بخش متحزب جنبشی است که نه تنها در میان نسل جوان و در محیط دانشگاه٬ بلکه و اساسا در مهمترین مراکز صنعتی و تولیدی٬ در محلات کارگری و... علیه حاکمیت طبقه سرمایه دار، و در دفاع از زندگی و حرمت و کرامت انسان و برای جامعه ای آزاد و برابر در تلاش است. حزب حکمتیست نوک کوه یخی است که در تاروپود جامعه، در جدالی روزانه علیه بورژوازی و دولت حامی و نماینده آن، جمهوری اسلامی٬ و در اعتراض هر روزه طبقه کارگر و صف آزادیخواهی در ایران، جا دارد.
سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی برای حزب ما قدم اول در راه کسب ابتدائی ترین آزادیهای سیاسی و حداقل رفاه و امنیت و آسایش برای مرم ایران است. منشور سرنگونی جمهوری اسلامی و حقوق جهانشمول انسان دو سندی که نویسنده وزارت اطلاعات مکررا به آنها اشاره دارد٬ تاکید بر نوع سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی از نظر ما و در تمایز با سایر مخالفین جمهوری اسلامی است که زمانی نه چندان دور و قبل از پیوستن به جنبش سبز٬ با هر تعبیری خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی بودند. حقوق جهانشمول انسان نیز بیانیه حقوق پایه ای انسان از نظر حزب حکمتیست است. لذا حزب حکمتیست نه تنها در راه تحقق مطالبات این دو سند تلاش میکند٬ بلکه از لحظه به لحظه تاریخ جنبش برابری طلبانه طبقه کارگر٬ جنبش برابری زنان و نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب، مستقل از تعلق سازمانی و حزبی آنها، دفاع میکند. حزب حکمتیست برای هر یک قدم تلاش و فداکاری همه کمونیستهای طبقه کارگر٬ همه فعالین و رهبران کارگری که دست کارگران را در دست هم میگذارند و برای بهبودی در زندگی این طبقه در تلاشند٬ همه آزادیخواهان و برابری طلبانی که در این تلاش سهیم اند، با هر میزان دوری و نزدیکی با خود٬ ارج میگذارد و خود را بخشی از این تلاش میداند.
تلاشهای وزارت اطلاعات و بیت رهبری که روزنامه کیهان زبان رسمی بیان سیاست آنها است٬ خود گواه این حقیقت است که شبح کمونیسم طبقه کارگر علاوه بر محیطهای روشنفکری و دانشگاههای ایران٬ در قلب طبقه کارگر ایران در گشت و گذار است. این نوع از کمونیسم که روزنامه کیهان بدرست آن را به مارکس و منصور حکمت گره زده است، و حزب حکمتیست را ادامه آن میداند٬ نه بیان تفکر و تفحص روشنفکران ناراضی بورژوا٬ که بیان اعتراض هر روزه طبقه کارگر به بردگی مزدی و نظام سرمایه داری است. نگرانی بیت رهبری و شریعتمداری و روزنامه کیهان از رشد این کمونیسم "قابل فهم" است٬ و "بررسی" "پژوهشگر" روزنامه کیهان برای تقابل با این شبح٬ برای تقابل با دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و برای تقابل با حزب حکمتیست٬ به شهادت دفاعیات ٢٠ فروردین جناب "حسینی" و تلاش بی ثمر شریعتمداری در همان شماره٬ تنها توانست تائیدی دوباره بر حضور و "خطر" رشد و توده گیر شدن این کمونیسم باشد. مشکل بیت رهبری و روزنامه کیهان جمهوری اسلامی، امکان متحد شدن کارگر و مسلح شدن رهبران کمونیست طبقه کارگر و نسل جوان تحصیل کرده این طبقه٬ به کمونیسم مارکس است، کمونیسمی که امروز حزب حکمتیست به عنوان بخش متحزب آن در میدان است.
در نوشته های قبلی کیهان در لابلای جملات جناب "حسینی" و در سرتاسر "بررسی" شکل گیری دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، از زبان خود روزنامه کیهان٬ نقش و تاثیر کمونیستهای جوان٬ میزان نفوذ و اعتبار آنها، و افق روشن و برابری طلبانه و انسانی آنها٬ و هژمونی که این طیف در دانشگاههای ایران داشتند٬ آشکار است. پرچم برابری طلبانه ای که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاههای ایران برافراشتند٬ شعارها و مطالبات آنها، از آزادی بی قید و شرط سیاسی٬ برابری زن و مرد٬ آزادی تشکل٬ آزادی زندانیان سیاسی٬ بیمه بیکاری٬ دفاع از مبارزات و مطالبات طبقه کارگر و ...٬ که حتی در مقالات نویسنده وزارت اطلاعات و نماینده بیت رهبری قابل پرده پوشی نیست٬ بیان امیال و آرزوی میلیونها کارگر و انسان ستمدیده در ایران است. شاید اعتراف به این واقعیات سیاسی و اجتماعی، موجبات سرزنش جناب "حسینی" از جانب مقامات مسئول را فراهم کرده است. اعترافاتی که متعاقبا در نوشته ٢٠ فروردین، به کمک شریعتمداری، تلاش کرده اند بر آن پرده بپوشانند. و سرانجام در شماره ٢٣ فروردین کیهان خود را ناچار دیده است که پرونده این "بررسی" را تماما ببندند.
"حسین حسینی" اینبار با دستپاچگی و تناقض گوئی به اصلاح گفته های قبلی خود می بپردازد. اینبار ناشیانه تلاش میکند کمونیستها و حزب حکمتیست را "کم نقش و کم تاثیر" جلوه دهد ! تلاش میکند کمونیسم و برابری طلبی را به جامعه ایران و مردم "مسلمان" بی ربط نشان دهد! معلوم نیست مردم "مسلمان" ایران باید "دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس را". اگر این کمونیسم جریانی منسوخ است٬ اگر حکمتیستها "تعدادی انگشت شمار اند" و اگر کمونیسم به این جامعه "بی ربط" است٬ پس این همه "پژوهش" و "بررسی" جناب "حسینی" و شریعتمداری و این همه صغرا و کبرا چیدن برای چیست؟ پس نگرانی سران جمهوری اسلامی و این همه سرکوب اعتراضات کارگران و دستگیری رهبر و فعال کارگری٬ دشمنی خونین با هر نوع تشکل و اتحاد در صفوف طبقه کارگر و تبدیل مهمترین مراکز کارگری به محل استقرار نیروهای انتظامی و انواع دارو دسته مسلح برای چیست؟ پس تبدیل دانشگاهها به پادگان و هزینه کردن میلیاردها دلار برای اجیر کردن مزدور مسلح و جاسوس و چاقو کش و آدم کش برای چیست؟ پس نگرانی آقایان از این نوع کمونیسم که "جایگاهی" در میان مردم ایران ندارد٬ "نیروئی" نیست٬ و تازه همان تعداد "انگشت شمار" حکمتیست هم فراری داده شده اند٬ برای جواب به کدام نیاز است؟ پس این همه اشاره به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب٬ به انواع نشریات و سایتهای دانشجوئی٬ به انواع سازمان و گروه و جمعهای مختلف کارگری٬ دانشجوئی و زنان و.. چه احتیاجی بود؟ پس این همه تلاش که نسل جوان کمونیست در دانشگاه و تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را "به اسلحه وصل" کردن، برای آنها پرونده سازی کردن و آنها را "نیروی سرنگونی طلب" خواندن، برای جواب به کدام نیاز است؟ پس این همه هزینه کردن برای دادن لیست رهبران حزب حکمتیست به عنوان "تروریست" به پلیس بین المللی در جواب به کدام نیاز است؟ مقابله با حزبی که به زعم آقایان "نقشی" ندارد و کمونیسمی که "منسوخ" شده است٬ در جامعه ای که مردم "مسلمانش" سمپاتی به این "کمونیسم" ندارند٬ چه لزومی دارد؟ این ادعاها نزد خود مدعیان وزارت اطلاعات هم سر سوزنی اعتبار ندارند. حسین حسینی و کیهان در شروع به واقعیت بزرگ اجتماعی نقش کمونیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی اذعان کردند، احتمالا بعد از گرفتن تذکر "خراب کردید" از رهبر و بیت رهبری به فکر جبران مافات برآمدند، این معلق زدن ناشیانه را کسی ازآنها نمی پذیرد. اگر درایتی میداشتند، سکوتشان مناسبتربود!
جهت اطلاع خوانندگان روزنامه کیهان، و جناب حسینی و همکارانش٬ حزب حکمتیست در هیچ زمانی نه منکر نقش خود در شکل دادن به جمعها و محافل کمونیستی بوده است و نه هیچ زمانی از چنین تلاشهائی فرو گزار خواهد کرد. اکنون مدت زیادی از سرکوب خونین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب نگذشته است. مقطع ١٦ آذر ١٣٨٦ جمهوری اسلامی با تمام توان به سرکوب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب پرداخت. صدها نفر را دستگیر و روانه زندان کردند٬ ماشین سرکوب خود را به میدان کشیدند٬ دستگاه شکنجه و آدم کشی را بکار انداختند، و سرانجام فضای اعتراضی و انقلابی را در دانشگاهها پس زدند. در این سرکوب کل جمهوری اسلامی با سبز و سیاه شریک بودند. و در ادامه یک دوره پاکسازی و انقلاب فرهنگی برا راه انداختند. اخراج و بازخواست و پرونده سازی و "بستن" اسلحه به فعالیتهای سیاسی و علنی فعالین کمونیست، برای ایجاد فضای رعب در جامعه، و برای به تسلیم کشاندن نسل جوان و آزادیخواه در دانشگاه، که کل جریانات ارتجاعی از تشکل های اسلامی و دست ساز رژیم تا لیبرال و قوم پرست و ناسیونالیست را حاشیه ای کرده بودند٬ تنها بخشی از این تلاش بود. در همین دوره حمله به حزب حکمتیست٬ شناسائی حکمتیستها و شکنجه فعالین کمونیست برای به زانو در آوردن آنها و کسب اطلاعات از فعالین حزب ما، تنها گوشه کوچکی از تلاش جمهوری اسلامی و مراکز اطلاعاتی آنها بود. دادن لیستی از رفقای رهبری حزب به پلیس بین المللی همراه با فضای مسموم و تبلیغات زهر آگین و شایعه پراکنی و پخش تخم بی اعتمادی بر شانه های جریانات فرصت طلب و نئوتوده ای، علیه نسل جوان کمونیست و حزب حکمتیست٬ بخشی از این پروژه بود که وزارت اطلاعات در راس آن قرار داشت.
عروج جنبش سبز در دانشگاههای ایران بر بستر حمله وسیع به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب٬ در چنین فضائی مقدور شد. "قرار بود" هر نوع امید به آزادی و برابری را کور کنند. "قرار بود" با قلع و قمع نسل جوان کمونیست٬ با سیبل کردن حزب حکمتیست٬ هر نوع تشکل و تحزب کمونیستی را نه تنها در دانشگاهها بلکه در محیطهای کارگری و در میان کارگران کمونیست٬ غیر ممکن کنند! "قرار بود" هر نوع ارتباط و پیوستن به حزب حکمتسیت٬ تشکیل جمع و محافل کمونیستی و کمیته های کمونیستی را در میان طبقه کارگر و نسل جوان آزادیخواه "ناممکن" جلوه دهند. تلاش بیت رهبری و وزارت اطلاعات و روزنامه کیهان، گواه این حقیقت است که در هدف شنیع شان توفیق نیافته اند، و "خطر" رفع نشده است. امروز دوره جنبش سبز و دوره توهم آفرینی و فریبکاری برای گمراه کردن مردم انقلابی به سر آمده است.
مردم ایران شاهد انقلاب در مصر و تونس و تسری دامنه تحرکات انقلابی به بسیاری از کشورهای خاورمیانه و دنیای عرب اند. امروز فضائی مملو از شادی و سرور و اعتماد به نفس منطقه را گرفته است. فرجه ای برای طبقه کارگر و نسل جوان و صف آزادیخواهی در ایران باز شده است تا کمبود و کاستیهای خود را رفع کنند و متحد به جلو قدم بردارند. این واقعیت است که در دل بورژوازی ایران و دولت جمهوری اسلامی تخم هراس کاشته است. حزب حکمتیست همراه نسل جوان کمونیست در یک دوره پر افتخار نشان دادند که با داشتن افق روشن٬ با اتکا به سازمان و اتحاد در صفوف خود٬ میتوان جامعه را حول مهمترین مطالبات قطبی کرد و نیروی خود را متحد به میدان آورد. این تجربه برای کمونیسم ایران٬ برای طبقه کارگر و فعالین و رهبران این طبقه آموزنده است. در این فضا و با اتکا به کل تجارب تاکنونی میتوان صفوف خود را متشکل کرد. میتوان برای ایجاد تشکلهای کارگری در مهمترین مراکز صنعتی تلاش کرد. اتحاد رهبران کمونیست طبقه کارگر، و تبدیل شدن آنها به لولای اتحاد کل طبقه کارگر حول مهمترین مطالبات این طبقه٬ میتواند فضای جامعه و توازن قوا را به نفع طبقه کارگر و صف آزادیخواهی دگرگون کند. حزب حکمتیست به عنوان تنها حزب سیاسی کمونیستی در کل این دوره در صحنه ماند. در حالی که طوفان جنبش بورژوا لیبرال سبز همه را با خود برد، این حزب ایستاد! بزیر چتر هیچ جنبش ارتجاعی، و از جمله جنبش بورژوازیی سبز نرفت. در مقابل آن از منافع طبقه کارگر دفاع کرد. این حزب متعلق به همه کارگران٬ به همه فعالین کمونیست طبقه کارگر است و باید توسط آنها تسخیر شود. این آن خطری است که جمهوری اسلامی و بیت رهبریش را وادار به واکنش کرده است. کمونیسم چیزی جز بیان اعتراض کارگر به بردگی مزدی نیست و حزب کمونیستی ابزاری جز در خدمت اتحاد طبقه کارگر و ظرف اعتراض این طبقه و سلاح این طبقه برای بزیر کشیدن نظام سرمایه داری و اعمال حکومت کارگری نیست. حزب حکمتیست همراه همه کارگران کمونیست، و دست در دست همه کمونیسها و مارکسیستهای ایران در این راه میکوشد و برای چنین تحولی در تلاش است.
پاسخ ما به وزارت اطلاعات و کیهان جمهوری اسلامی٬ فراخوان ما به کل طبقه کارگر٬ به کارگران کمونیست٬ نسل جوان کمونیست و به همه فعالین و دوستداران حزب، این است که این راه را دامه دهند! از این فرجه برای تقویت صفوف خود٬ اتحاد و تشکل طبقه کارگر و تحزب کمونیستی این طبقه ، استفاده کنند! تلاش کیهان و بیت رهبری نشان داد که ما درست رفته ایم٬ که گل همینجاست٬ همینجا برقص.
حزب کمونیست کارگری حکمتیست
٢٤ فروردین ١٣٩٠- ١٣ آوریل ٢٠٠١١