مرگ ٢٩ معدنچی نیوزیلند که از جمعه ١٩ نوامبر در عمق زمین گرفتار شدند٬ با انفجار دوم در روز چهارشنبه ٢٤ نوامبر قطعی شد. هراس خانواده کارگران قربانی پس از یک هفته انتظار و امید به حق به بغض و خشم تبدیل شد. این فاجعه طعم شیرین نجات ٣٣ معدنچی شیلیایی را از بین برد و این حقیقت را لخت و عریان در مقابل بشریت قرار داد که نجات ٣٣ کارگر شیلیائی در دنیای سیاه سرمایه استثناء است و مرگ این ٢٩ کارگر قاعده! قاعده است زیرا روزانه به کرات از این اتفاقات به انحاء مخلتف می افتد و حتی خبر آن پخش نمیشود. مرگ کارگر معدنچی در اعماق زمین بخشی از
زندگی کارگران معدن است. بی ارزشی جان انسان در منطق سرمایه را بیش از هر جا در وضعیت کارگران معدن میتوان دید.
آمار تلفات کارگران در اعماق زمین٬ در معادن طلا٬ ذغال٬ فولاد٬ مس و..، قتلگاه و گورستانهای دسته جمعی کارگران، سر به صدها نفر در سال میزند. در هفته گذشته ٣ کارگر در معدن طلای اکوادور و ١٢ کارگر در معدن ذغال ویرجینیای آمریکا جان باختند و البته از ٢١ نفر دیگر خبری در دست نیست. این بخشی از زندگی روزانه طبقه ای است که مجبور است بعد از هر اتفاق٬ بعد از ماندن اجساد یاران و رفقا و همکاران خود زیر زمین٬ فردایش با اندوه عمیق و ترس٬ واهمه و نگرانی٬ طلا و ذغال و .. از اعماق زمین حفر کند و چرخ تولید را بچرخاند. نیاز به زنده ماندن در برده داری مدرن معاصر به او حکم میکند این جهنم را به عنوان زندگی و سهم خود از "قانون و عدالت" مناسبات حاکم بپذیرد.
٢٩ کارگر معدن ذغال ترکیبی از کارگر آفریقای جنوبی٬ بریتانیائی٬ استرالیائی و نیوزیلندی است. این تولیدکنندگان ثروت هر کدام از نقطه ای راه افتاده و به حکم قانون بقا در نظام وارونه و ظالمانه کنونی٬ در معدن ذغال شهر گریموت نیوزیلند جمع شده اند٬ تا ثروت برای صاحبان سرمایه تولید کنند و زندگی خود را بچرخانند.
شهرداری گریموت در موردعکس العمل خانواده و بستگان ٢٩ کارگر معدن میگوید "آنها با خشم فریاد میکشند" و نخست وزیر این کشور در کمال وقاحت مردم را به دعا خواندن دعوت میکند. این جواب و راه حل حاکمین نیوزیلند به خشم بر حق انسانهائی است که عزیزترین کسان خود و همزمان نان آوران خانواده خود را از دست داده اند. راه حل آنها برای افزایش سود و ثروت زدن معیشت کارگر و دستمزد او و کار سخت بیشتر است و راه حل آنها برای کارگر در مقابل جنایتی که در حقش میشود دعا خواندن است.
این سرنوشت محتوم ما نیست. این سهم از زندگی شایسته هیچ انسانی نیست. این توحش افسار گسیخته نظامی است که دولت و قانون وحقوق و همه چیز ساخته دست اقلیتی مفتخور حاکم است. نظامی که هزینه ١٢ میلیون پوندی عروسی پرنس انگلستان٬ ٢٠٠ میلیون کرونی عروسی ویکتوریا شاهزاده سوئدی و ٢٠ میلیون پوندی سفر پاپ به انگلستان را به عنوان "حق و قانون"٬ از جیب شهروندان و نیروی کار آن جامعه به زور سگ و پلیس تامین میکند٬ و سهم صاحبان و تولیدکنندگان واقعی ثروت را فقر و گرسنگی تعیین کند را٬ هزار بار باید به زیر کشید. این تنها راه و عادلانه ترین راه در مقابل ما است. این تنها راه خاتمه دادن به فاجعه های هر روزه کشتار بخش کارکن جامعه در معدن و کارخانه و جنگ و زندان و.. است. این تنها راه تامین زندگی قابل تحمل و در شان انسان است. این دنیا وارونه است. این دنیا را باید از قاعده بر زمین گذاشت.
خالد حاج محمدی