٣٢ سال بعد از انقلاب ١٣٥٧ ایران٬ و درست در شرایطی که فضای انقلابی در مصر و تونس٬ دنیا را به تماشا طلبیده است٬ بار دیگر یاد تحولاتی که ٣٢ سال پیش بشریت را به دگرگونی جدی و بهبودی در زندگی در یکی از کشورهای مهم خاورمیانه٬ امیدوار کرد را زنده کرده است. انقلاب ٥٧ تحولی انقلابی در جامعه ای استبدادی به اسم ایران بود، مردم در ابعاد میلیونی علیه استبداد حاکم و برای آزادی و رفاه به خیابان آمدند و سرانجام رژیم پهلوی را به زیر کشیدند. تحولات انقلابی آن دوره درست مثل مصر و تونس امروز فضای اختناق را شکست٬ دولت قدم به قدم عقب نشست٬ کابینه عوض کرد٬ شاه اعلام کرد صدای انقلاب را شنیده است٬ زندانی سیاسی آزاد شد٬ فضای باز و آزاد ایجاد شد و مردم ایران بعد از سالیان طولانی نفسی راحت کشیدند. در آن انقلاب زمانی که کارگران نفت دست به اعتصاب زدند٬ کمر رژیم پهلوی را شکستند
.
انقلاب ایران بر دوش طبقه کارگر و توده های انقلابی به سرانجام رسید٬ اما رفتن شاه و اتمام حاکمیت رژیم پهلوی هنوز اول کار بود. جدال جدی در میان نیروهای سیاسی دخیل در آن انقلاب تازه شروع شد. دول غربی و کل ارتجاع منطقه٬ پشت ضدانقلاب اسلامی را گرفتند و تلاش کردند مانع شکستن ماشین دولتی و ارتش و دستگاه سرکوب شوند٬ کاری که امروز در مصر و تونس در جریان است. امریکا و کل دولتهای غربی نگران از سرکار آمدن دولتی چپ گرا٬ پشت خمینی را گرفتند و به عنوان رهبر انقلاب او را معرفی کردند. طبقه کارگر فاقد حزب کمونیستی خود بود و کل چپ ایران نه برنامه ای برای گرفتن قدرت داشت و نه روشنبینی لازم٬ و لذا در توهمات خود و دل بستن به انقلاب علی العموم نتوانستند نقش موثری در به سرانجام رساندن آن تحول انقلاب به نفع طبقه کارگر و مردم محروم٬ ایفا کنند. بخشی وسیعی از چپ ایران و نیروهای سیاسی به نام مبارزه با امپریالیسم غرب پشت خمینی به عنوان ."رهبر انقلاب" بسیج شدند و زیر چتر اسلام رفتند.
آن انقلاب عظیم در نیمه راه توسط ضدانقلاب اسلامی ساقط شد و در جدالی خونین٬ با کشتار کارگران و کمونیستها و زنان انقلابی ٬ با راه انداختن چوبه های اعدام و راه افتادن گله های چاقو کش و اسید پاش اسلامی در خیابانها ٬ ضد انقلاب اسلامی بر شانه های سنت جبهه ملی و حزب توده ایران و اکثریت٬ به کمک دولتهای غربی به قدرت رسید.
جمهوری اسلامی برعکس تفسیرهای رایج میدیای نوکر و دولتهای فاسد غربی٬ بر عکس ادعاهای سران جمهوری اسلامی با سبز و سیاه آن٬ نه نتیجه انقلاب ٥٧ بلکه درست نتیجه شکست آن انقلاب بود.
انقلاب ٥٧ ایران به هر سرنوشتی منجر شد٬ اما طبقه کارگر و مردم ایران تجارب گرانبهای کسب کردند٬ دستاوردهای مهمی را بدست آوردند که اینجا فرصت پرداختن به آن نیست. اما مهمترین دستاورد آن تحول٬ باور پیدا کردن به اینکه میتوان دولت و حاکمیت را بزیر کشید٬ میتوان قدرت حاکمه را از طریق انقلاب توده ای ساقط کرد و این رابطه مردم و دولت را در ایران به کلی دگرگون کرد.
امروز در سالگر آن انقلاب دو جناح از بورژوازی ایران٬ هم جناح حاکم و هم جناح سبز مراسمهائی اعلام کرده اند. جمهوری اسلامی از همه مردم خواسته است در ٢٢ بهمن به دفاع از "انقلاب اسلامی" به خیابان بیایند. سران رژیم در تلاشند در فضائی که تحت تاثیر تحولات انقلابی در مصر و تونس ایجاد شده است٬ با پوشاندن لباس اسلامی بر آن انقلاب و تبلیغات مسموم کننده٬ اولا تلاش کنند جاپائی برای خود در دل این تحولات و در این کشورها با اتکا به تنفر ضد امپریالیستی و ضد آمریکائی باز کنند٬ و در ثانی مردم معترض ایران را که امیدی به این تحولات بسته اند را٬ با اسلامی نامیدن این تحرکات انقلابی از هر تحرکی علیه خود باز دارند.
جناح سبز نیز در تلاش است بر سمپاتی و امید طبقه کارگر و توده انقلابی ایران به انقلاب مصر و تونس٬ لباس سبز بپوشاند و از این فضا برای تقویت جنبش ارتجاعی خود استفاده کند و یک بار دیگر مردم را فریب دهد. آنها نیز همراه صف یاران چپ و راست خود در جنبش ارتجاعی سبز٬ تحولات انقلابی مصر و تونس را ادامه جنبش سبز و تحرک ارتجاعی سبز بعد از انتخابات می نامند.
در این صف ٬ در کنار خاتمی٬ موسوی٬ کروبی و.. بخش عمده اپوزیسیون جمهوری اسلامی از راست تا "چپ" صف بسته است. نگاهی به چند مورد از نظرات آنها در مورد انقلاب مصر که گویا تحت تاثیر "انقلاب" سبز شروع شده است٬ خالی از اهمیت نیست. حزب اکثریت در این صف از موسوی و کربی و خاتمی راستتر است. طیفی از ناسیونالیستهای ایرانی مخالف جناح احمدی نژاد٬ حتی در اوضاعی که بشریت متمدن در دنیا به تحولات انقلابی مصر و تونس امید بسته است٬ گند دماغی کثیف ناسیونالیسم ایرانی ضد عرب را بیرون زده اند و آموزنده های "انقلاب" سبز را عامل اصلی تحولات مصر و تونس میدانند. این بخش احساس حقارت میکنند که "عربها" توانستند٬ چرا آنها نتوانستند. راه کارگر تیتر اطلاعیه رسمی خود برای پیوستن به فراخوان راهپیمایی ٢٥ بهمن کروبی و موسوی را "برگزاری تظاهرات در ۲۵ بهمن ۸۹ ـ روز خشم در ایران" نامیده است و حزب کمونیست کارگری ایران در اطلاعیه رسمی خود در مورد انقلاب مصر اشاره کرده است که:" این شرایط بویژه در جامعه ایران که میتوان گفت با انقلاب ٨٨ پیش کسوت این روند بوده است به تحرک تازه ای دامن زده است." در ادامه نوشته اند:" خیزش انقلابی ٨٨ در ایران به بهانه انتخابات و اعتراض به تقلب انتخاباتی شروع شد .... این روند انقلابی که در روز ٦ دیماه ٨٨ (عاشورا) به اوج خود رسید.."
انقلاب مصر و تونس درست مثل انقلاب ٥٧ تحولی انقلابی و دمکراتیک است. توده مردم به تنگ آمده در این کشورها برای اولین بار از پایین دولت فاسد مبارک و بن علی را به مصاف طلبیدند. این انقلابات مثل انقلاب ٥٧ انقلابی همگانی است. در این تحولات فضا برای همه باز شده است. تا کنون در مصر و تونس هیچ جریانی نتوانسه است این تحولات را به نفع خود یکطرفه کند. سرنوشت و آینده این تحولات در گرو دخالت و نقش نیروهای سیاسی٬ جنبشهای سیاسی معین و توازن قوا در جامعه است. در این اوضاع فضائی برای کارگر و کمونیست آن جامعه باز شده است که نقش ایفا کنند٬ متحد شوند٬ تلاش کند در راس این تحولات قرار گیرند٬ پرچم سیاسی خود را بلند کنند و توده انقلابی را حول آن جمع کنند و مانع ساقط کردن انقلاب در نیمه راه به نفع جناحی از بورژوازی مصر یا تونس شوند.
اما تا جائی که به ایران برگردد٬ تجربه انقلاب ٥٧ باید به همه آموخته باشد که کارگر و کمونیست آن جامعه باید در دل هر تحولی صف خود و جنبش خود را شکل دهند. این همان سوالی است که در دل این تحولات در مقابل کارگر و کمونیست در مصر و تونس قرار گرفته است. جنبش سبز و تحرکات ارتجاعی که در اعتراض به انتخابات به رهبری موسوی و کربی و خاتمی و... و این بار هم بر دوش میدیای نوکری چون بی بی سی وسی ان ان و بر دوش چپ بورژوائی و ناسیونالیسم پرو غرب مهندسی شد٬ تلاش همان ضد انقلاب بورژوائی برای فریب مردم جهت به کرسی نشاندن خود در مقابل جناح رقیب بود. این تحرک ارتجاعی که به قول حزب کمونیست کارگری ایران٬ نقطه اوج آن روز عاشورا بود٬ نه تنها تشابهی با تحولات مصر و تونس ندارد٬ بلکه درست از جنس تلاشهای امروز جبهه ضد انقلاب،غرب و سران دول عربی و ناسیونالیسم عرب، برای خفه کردن انقلاب مصر و تحمیل آلترناتیو خود به مردمی است که آزادی و رفاه را میخواهند. جنبش سبز و کل طیف رنگین کمان آن با هر اختلافی که دارند٬ جنبشی را شکل میدهدند که تلاش میکند یکبار دیگر جناحی دیگر از بورژوازی ایران را، با هزینه کارگر و مردم انقلابی به نام منفعت آنها و با سرمایه گذاری بر تنفر بر حق آنها علیه جمهوری اسلامی٬ به حکومت برساند. فراخوان ٢٥ بهمن جناح سبز تلاشی برای فریب دوباره مردم برای تقویت جنبش سبز است. همه نیروهائی که امروز تحولات انقلابی مصر و تونس را به جنبش سبز مرتبط میکنند٬ همراه رفسنجانی٬ خاتمی٬ موسوی٬ کربی و کل جناح سبز چپ و راست بورژوازی ایران در این تحولات در یک سنگر ایستاده اند. بخشی از تجربه انقلاب ٥٧ اهمیت افشا همین به اصطلاح اپوزیسیون است٬ که میکوشد طبقه کارگر را یکبار دیگر به نام دفاع از کارگر و مردم آزادیخواه زیر چتر جنبشهای ارتجاعی سلاخی کند. انقلاب تونس از جنس انقلاب ٥٧ ایران است٬ جنبش سبز از جنس ضد انقلاب اسلامی٬ و در صف تلاش امروز غرب و سران کشورهای عربی برای سلاخی کردن و محدود کردن دامنه انقلاب مصر و تونس، است.
خالد حاج محمدی
١٠ فوریه ٢٠١١