ضربه به تحزب کمونیستی آرزوی به گور رفتنی ارتجاع است؛ نزدیڪ دو سال است که اوباش جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار و سازمانیافته  را علیه جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی براه انداخته اند. جنگی که یکسر آن سلولهای انفرادی و شکنجه گاههای اوین، دستگیری و بازداشت و پرونده سازی علیه فعالین سیاسی و سر دیگر آن تلاش  برای ایجاد فضای نا امن "سیاسی" برای ممانعت از فعالیت متشکل کمونیستی است. جمهوری اسلامی که با شکنجه و دستگیری و پرونده سازی نتوانست عقب نشینی جدی را به فعالین کمونیست تحمیل کند، دست به فضا سازی، راه اندختن بحث "سیاسی" و

وب لاگ زدن و "افشاگری" و ..... برای نا امن کردن فضا و نشان دادن مخاطره آمیز بودن فعالیت متشکل و کمونیستی زد.

اتفاقات سال ٨٦ و برافراشته شدن پرچم دفاع از زندگی انسانی و مرفه توسط نسل جوان در دانشگاهها٬ جواب به نیازی بود ڪه مبارزه ڪارگر و ڪمونیسم آن می طلبید. اعتراض رادیڪال و ماگزیمالیست این دوران اعتراض طبقه ڪارگر و ڪمونیسم آن به توحش و بربریت نظام سرمایه و بی حقوقی مطلق این طبقه بود. سال٨٦ سال نفوذ ڪمونیسم و آزادیخواهی در میان مردم و بر بستر تنفر عمیق از جمهوری اسلامی٬ دوره عروج ڪمونیسم طبقه ڪارگر بود. این دوران دوره عروج پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی٬ دوره قد علم ڪردن اعتراض ڪارگر برابری طلب به موقعیت زندگی خود و با پرچم مستقل خود بود.

 

خواستها و مطالبات این اعتراض دیوارهای سانسور را شڪست٬ خیابانها را در نوردید و میلیونها قلب را تسخیر ڪرد. واهمه همین بود٬ و به همین دلیل صف ارتجاع و در راس آن سران جمهوری اسلامی با دستگاه سرڪوبشان به تڪاپو افتادند. حمله به دانشجویان و دانشجوی آزادیخواه از دل این تدابیر بیرون زد. در این دوران و تا هم اڪنون شاهد موجی از بازداشت٬ اخراج٬ بازخواست و زندان و شڪنجه نسلی هستیم ڪه در راس این اعتراض قرار دارد. از اینجاست ڪه پرونده سازی و شڪنجه و شگردهای پلیسی با استفاده از تجربه سه دهه ڪشتار مخالفین راه افتاده است. همزمان هر تجمع و تشڪل ڪارگری٬ هر محفل و جمع متشڪل ڪارگر حق طلب مورد حمله قرار گرفته است. جدا از دانشجویان آزادیخواه ڪه وسیعا زیر ضرب پلیس بوده و هستند٬ ڪارگر شرڪت واحد و هفت تپه و ایران خودرو و هر محلی ڪه تجمع و تشڪل ڪارگری مطرح بوده است٬ هر جای ڪه زن برابری طلب و مدرن و آزاده به میدان آمده است٬ اوباشان و قمه زنان مراڪز پلیسی و امنیتی به سراغشان رفته اند. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در راس این جنگ تمام عیار علیه عدالتخواهی طبقه ڪارگر بوده است. تلاش برای رشد بی اعتمادی٬ تلاش برای انشقاق در صفوف این جنبش٬ تلاش برای از چشم انداختن رهبران و فعالین آن و ... بخشی ازاهداف این جنگ است.

 

نوڪ تیز حمله جمهوی اسلامی به چپ جامعه٬ به چپ طبقه ڪارگر٬ به عدالتخواهی ڪمونیستی و ڪارگری و تشڪل و تحزب آن به عنوان ماشین محرڪه ایجاد اتحاد و سازمان آن بوده است. حمله به حزب حکمتیست در راس این چپ و بعنوان تنها حزب کمونیستی که  ظرفیت و قابلیت مقابله سازمانیافته را با ارتجاع حاکم از خود نشان داد، از سر محاسبات دقیق سران یڪی از جنایتڪارترین دولتهای بورژوایی تاریخ معاصر دنیا است. این تعرض با هر محدودیتی ڪه در راه فعالیت ڪمونیستی ایجاد ڪرده است٬ با هر سدی ڪه برای اتحاد ڪارگر و تحزب ڪارگری بوجود آورده است٬ با هر فشاری ڪه به طیفی از شریف ترین انسانهای برابری طلب تحمیل کرده باشد٬ با این وصف عروج جنبش آزادیخواهی و تلاش انقلابی این دوره٬ به صفی شڪل داده است و ڪمونیسم را از نظر عینی به یڪ راه نجات واقعی٬ قابل تحقق و ممڪن٬ برای ڪل جامعه بدل ڪرده است.

 

در دنیایی ڪه سرمایه انقلاب عظیمی در ظرفیتهای تولیدی جامعه انجام داده است٬ در دورانی ڪه ثروت به وفور وجود دارد و همزمان ابعاد عظیمی از مشقات و محرومیت و فقر و گرسنگی سهم طبقه ڪارگر و مردم محروم است٬ راهی برای طبقه ڪارگر جز جنگ و جدال روزانه برای امرار معاش نگذشته اند. در این دوران جامعه نمیتواند ڪمونیسم خود را ڪه در جنگی علیه این مشقات و در دفاع از عدالتخواهی طبقه ڪارگر به میدان آمده است٬ عزیز ندارد و از خود نداند.

 

با هر تلاشی ڪه مرڪز اطلاعات رژیم راه انداخته است٬ با هر تبلیغات مسمومی ڪه دامن زده است٬ با هر تلاشی برای ایجاد پشیمانی و بی اعتبار ڪردن پیشقراولان و فعالین اعتراض رادیڪال طبقه ڪارگر به ڪار برده است٬ و با هر بسیجی ڪه در صف ارتجاع علیه عدالتخواهی و انقلابیگری به میدان ڪشیده است٬ نمیتواند بذری ڪه در سطح جامعه پخش شده است٬ آرمانی ڪه وسیعا سمپاتی پیدا ڪرده است٬ و جنبشی ڪه تنها نیروی محرڪه اعتراض انسانی به نابرابری و توحش حاڪم در جامعه ای هفتاد میلیونی عمیقا متنفر از جمهوری اسلامی است را زیر آب ڪند. رهبران و فعالین این اعتراض در هر امڪان و منفذی ڪه در فضای جامعه ایجاد شود با قدرت بیشتر به میدان خواهند آمد. این نیاز جامعه و نیاز ڪارگر و مردم محروم آن است.

 

سرمایه داری ایران و نوڪران حاڪمش قلب ڪارگر و توان اتحاد و سازمان آن را٬ تحزب ڪارگری ڪمونیستی و تشڪل آن را هدف قرار داده اند. نسل اندر نسل ما در نبود تشڪل و در نداشتن حزب ڪمونیستی بدست اینان له و لورده شده است. امروز ڪارگر ڪمونیست و جوان آزادیخواه بر عڪس سمومی ڪه روزانه ڪل دستگاه تبلیغاتی بورژوازی پخش میڪنند٬ به این آگاه است ڪه اعتراض ڪمونیستی ڪارگری٬ بدون تشڪل و اتحاد صفوفمان٬ قدرت گیری طبقه ڪارگر بدون تحزب آن، راهی جز شڪست و تباهی نخواهد داشت. در جامعه ایران و با تجارب انقلاب ٥٧ آن ڪمونیسم و ڪارگر معترض به این آگاه است و تحزب ڪمونیستی بخشی از خودآگاهی ما است.

 

دهه شصت سپری شده است و دوران قمه زنی و اسید پاشی نیروهای حڪومت سرمایه و حامیان نظام بردگی خاتمه یافته است. نسل جوان سوسیالیست و عدالتخواه طبقه ڪارگر با تجارب نسلهای پیشین خود٬ به وسعت جامعه به میدان خواهد آمد و در مقابل نیروی ارتجاع از حاڪم تا اپوزیسیون قد علم خواهد ڪرد. تلاش جمهوری اسلامی و صفی از ارتجاع٬ تلاش سخنگویان و تسلیم طلبان بورژوا در بی فایده بودن تشڪل و تحزب ڪمونیستی٬ تلاشی علیه خوشبینی بشر٬ علیه امید به بهبود و زندگی انسانی و امید به امڪان زندگی بهتر است. اما جمهوری اسلامی و ڪل جبهه ارتجاع باید بدانند ڪه برابری طلبی و ڪمونیسم طبقه ڪارگر تنها ایده های انسانی و شیرین نیست ڪه بتوان زیر سایه سرڪوب جلادان و دیوار سانسور از نگاه دورش داشت. ڪمونیسم طبقه ڪارگر تصویری انسانی در ذهن هزاران انسان دردمند است ڪه در این صف ایستاده است. ڪمونیسم طبقه ڪارگر با تحزبش نیروی در میدان سیاست ایران و در قلب نسلی است ڪه اجازه نخواهد داد امید را از مردم بگیرند٬ نخواهد گذاشت مارڪس را از مردم بگیرند و نخواهد گذاشت انقلابیگری ڪارگری و تلاش برای پایین ڪشیدن ارتجاع حاڪم٬ تلاش برای زندگی انسانی و ممڪن بودن آن را از مردم بگیرند. هر ڪس٬ هر جمع و جریان و حزب و گروهی در این راه تا ڪنون اگر تلاشی ڪرده است٬ به ساختن تصویری از ڪمونیسم دخالتگر و عدالتخواهی طبقه ڪارگر ڪمڪ ڪرده است ڪه نمیتواند مایه افتخار نباشد. ارتجاع باید بداند اینبار نه تنها در دانشگاه و تعدادی از مراڪز ڪارگری ڪه در نفت و ذوب آهن و ماشین سازیها٬ ڪه در مراڪز قدرت نیروی ما٬ پرچم عدالتخواهی طبقه ڪارگر را٬ پرچم ڪمونیسم انقلابی را بلند خواهیم ڪرد. شرط اولیه این ڪار داشتن حزب ڪمونیستی است. تحزب کمونیستی ضرورت حیاتی مبارزه علیه بربریت سرمایه و توحش اسلامی حاکم است. حزب حڪمتیست ابزار انقلاب ما٬ انقلاب ڪارگری برای به زیر ڪشیدن بردگی مزدی است. به این تلاش جانانه بپیوندید، به صف حزب حکمتیست بپیوندید!

دفتر سیاسی حزب حکمتیست

اردیبهشت   ١٣٨٨- مه ٢٠٠٩