تحولات اخیر سوریه، بعد از سقوط دولت بشار اسد، به قدرت رسیدن گروههای اسلامی و تلاش دولتها و جریانات مختلف دخیل، جهت شكل دادن به دولت آتی و تامین سهم و جایگاه هر كدام، به كشمكشهای مختلف و مخربی در این جامعه دامن زده است. تخاصماتی كه مصائب آن دامن طبقه كارگر و اقشار محروم را میگیرد و دودش به چشم آنها میرود.
این پدیده در كنار گروهها اسلامی بقدرت رسیده متحد در "هیئت تحریر الشام"، با توجه به گذشته مخرب و ماهیت ارتجاعی آنها، نگرانی ها و سوالات جدی ای را در مورد سرنوشت و آینده مردم این كشور در مقابل جامعه قرار داده است. مردمی كه طی ۱۴سال گذشته، بر متن جنگ خونینی كه به نام دفاع از آنها راه انداختند، جز كشتار و ویرانی، خانه خرابی و آوارگی و فقر و انواع پاكسازی های قومی مذهبی، چیزی نصیب شان نشد.
اكنون علیرغم دست بدست شدن قدرت هنوز آینده قدرت در این كشور و مهمتر سرنوشت مردم سوریه زیر سایه جدال دولتها و جریانات دخیل در سوریه، كه هر كدام برای تامین منافع آتی خود میکوشند، در پرده ای از ابهام است. دولتهای اروپایی و امریكایی میكوشند با نیروهای به قدرت رسیده به توافقاتی برسند كه اساس آن بیرون كشیدن كامل سوریه از دایره نفوذ روسیه و ایران و پیوستن آن به قطب غرب در تخاصمات جهانی و منطقه ای و رام كردن نیروهای اسلامی زیر سیاست دول غربی است. همزمان اسرائیل با بمبارانها وسیع و لشكر كشی و اشغال مناطقی از سوریه میكوشد از این فرصت برای الحاق مناطقی از سوریه به خاك خود استفاده كند و رسما هم اعلام كرده است بلندی های جولان اكنون بخشی از خاك اسرائیل است. تركیه به عنوان یكی از دول دخیل و برنده گان تحولات سوریه با روابط حسنه خود با نیروهای به قدرت رسیده، میكوشد نفوذ خود در دولت آتی را تضمین، احزاب و نیروهای كرد در سوریه را تضعیف و حضور آنها در قدرت را منتفی و دامنه نفوذ منطقه ای خود را افزایش دهد. روسیه و دولت ایران نیز هر كدام در تلاشند از دامنه لطماتی كه پس از سقوط اسد خورده اند، کم کرده و جاپای خود در آینده سوریه را تضمین كنند. سوریه امروز علیرغم سقوط اسد به مركز كشمكش قدرتهای جهانی و منطقه ای و انواع احزاب و گروههای مختلف در این كشور تبدیل شده است.
موضوع این مقاله نه پرداختن به جوانب مختلف این کشمکشها و آینده سوریه، که نگاهی به موقعیت نیروهای کرد در سوریه است.
سرنوشت حزب دمكراتیك سوریه
در این میان سرنوشت نیروهای دمكراتیك سوریه (SDF)، كه مناطق قابل توجهی را در كنترل خود دارند و اتحادی از چندین گروه مختلف اند، و خصوصا "حزب اتحاد دمكراتیك سوریه" (پ.ی.د) كه نیروی اصلی آن است، مورد بحث نه تنها محافل و احزاب سیاسی و جریانات ناسیونالیست كرد كه بعلاوه دولتهای مختلف و دخیل در سوریه است.
"حزب دمكراتیك سوریه" كه یکی از احزاب ناسیونالیست كرد است، طول عمر چندان طولانی ندارد. این حزب در سال ۲۰۰۳ اعلام موجودیت كرد و از احزاب متحد "حزب كارگران تركیه" (پ. ك . ك) است. این حزب در دل جنگ داخلی در سوریه فعال شد و در توافقی با دولت بشار اسد كنترل مناطق كردنشین در شمال و شرق سوریه را بدست گرفت. "حزب دمكراتیك سوریه" همراه تعدادی جریانات و گروههای دیگر منتصب به "عربها"، "آشوری ها"، "سریانی ها"، "ارمنی"، "تركمن" و... در سال ۲۰۱۵ ائتلافی را تحت نام "نیروهای دمكراتیك سوریه" شكل دادند و از آن زمان تا كنون مناطق قابل توجهی حدود یك چهارم خاك سوریه را در شمال و شرق این كشور در كنترل خود دارند. "نیروهای دمكراتیك سوریه" با دولت مركزی وارد جنگ نشدند، در جنگ علیه داعش بخشی از ائتلاف علیه داعش به رهبری آمریكا بودند و نقش موثر و مهمی در آن ایفا كردند. این نیرو در دل جنگ خونین در سوریه هم علیه داعش نقش مثبتی ایفا كرد و هم عملا در مناطق تحت كنترل خود توانست امنیتی نسبی ایجاد كند، قوانینی وضع كردند و در همزیستی با هم مردم كرد زبان، عرب زبان و...، مانع اشاعه جنگهای قومی و مذهبی و عشیره ای در این منطقه شدند. در مقایسه با سایر احزاب ناسیونالیست كرد در منطقه نسبت به پدیده زن موضع بهتری داشتند و در قوانین خود وفاداری به برابری زن و مرد را اعلام كردند و عملا هم زنان در اداره امور شراكت داشتند. این سیاست در سوریه ی به خاك و خون كشیده شده، اعتبار و اتوریته این نیرو را بالا برد. این نیرو تا امروز خود را متحد امریكا می داند و به عنوان متحد این كشور در تحولات سوریه ایفای نقش كرده است. پایگاههای امریكا اساسا در مناطقی است كه زیر كنترل این نیرو است.
تركیه "حزب اتحاد دمكراتیك سوریه" را، به بهانه نزدیكی به پ ك ك، جریانی تروریستی معرفی میكند و تا كنون به مناسبتهای مختلف به مناطق زیر كنترل نیروهای دمكراتیك و مشخصا مناطق كردنشین حمله كرده است، بمبارانهای مكرر، لشكر كشی و جنگ علیه این نیروها و كشتار وسیع مردم سیویل، حمله به زیر ساختهای اقتصادی و... ، اشغال مناطقی در شمال سوریه توسط ارتش تركیه انجام گرفته است. امروز تركیه در ادامه سیاست خود نه تنها به حملات نظامی علیه این نیروها و بمباران و كشتار مردم در این منطقه ادامه میدهد كه بعلاوه خواهان خلع سلاح "نیروهای دمكراتیك سوریه" و تسلیم آنها و عدم داشتن نقش در قدرت حاكمه بعد از رفتن بشار اسد است. در این میان امریکا، علیرغم اینكه خود را متحد این نیرو میدانند و از آن در خدمت اهداف خود در سوریه استفاده میکند، در عمل در مقابل تركیه هیچ دفاعی از آنها نكرده است.
سرنوشت "نیروهای دمكراتیك سوریه" و بطور ویژه تر، سرنوشت "حزب اتحاد دمكراتیك سوریه" در دل كشمكشهای كنونی مثل بسیاری از مسائل دیگر روشن نیست. اما آنچه مسلم است دولت امریكا تا زمانی كه در سوریه بماند به این نیروها در خدمت اهداف خود، احتیاج دارد و از وجود آنها استفاده میكند. ناروشنی سیاست ترامپ و نقشه دولت جدید امریكا در سوریه و برنامه آنها در این منطقه روی موقعیت "نیروهای دمكراتیك سوریه" و مشخصا "حزب دمكراتیك" تاثیر زیادی دارد. آمریكا برای تامین منافع خود در دل كشمكشهای جهانی و منطقه ای فعلا در سوریه مانده است و هر زمان این منافع ایجاب كند میتواند سوریه را خالی كند و سر این نیروها بی كلاه بماند، امری كه در دوره پیشین ریاست جمهوری ترامپ با عقب نشینی در افغانستان و حتی سوریه اتفاق افتاد.
حزب اتحاد دمكراتیك به عنوان مهمترین حزب ناسیونالیست كرد در سوریه، خواهان جدایی و تشكیل دولت مستقل "كردی" نیست و هیچوقت هم چنین ادعایی نداشته است. این جریان خواهان كنترل بر مناطق كردنشین در چهارچوب دولت مركزی و كشور واحد سوریه و شریک شدن در قدرت است. اینكه چنین هدفی در تحولات كنونی سوریه چقدر و سیر تحولات با توجه به بقدرت رسیدن گروههای اسلامی، نقش دولت تركیه و تلاش او علیه نیروهای ناسیونالیست كرد، تا چه حد ممکن است روشن نیست.
اما رابطه حسنه این جریان با آمریكا از طرفی و رابطه حسنه و نزدیك "حزب كارگران تركیه" با ایران و بعلاوه رابطه حسنه و بدون تنش "حزب دمكراتیك سوریه" با جمهوری اسلامی، پدیده هایی است كه هم ایران و هم اسرائیل روی آن حساب باز كرده اند.
ایران میكوشد با اتكا به رابطه نزدیك خود با پ ك ك و نفوذ پ ك ك در "حزب دمكراتیك سوریه" و تحكیم رابطه با نیروهای كرد سوریه، موقعیت تضعیف شده خود را در آینده سوریه بهبود بخشد. اسرائیل نیز سالها است تلاش كرده است كه از احزاب ناسیونالیست كرد مشخصا در ایران و در عراق، و اكنون در دل تحولات سوریه و با افزایش تنشها با تركیه از احزاب كرد سوریه، در خدمت اهداف خود در منطقه چه علیه جمهوری اسلامی و تركیه و حتی دولت تازه تاسیسن شده اسلامی نوع اخوان المسلمین در سوریه استفاده كند. تلاش اسرائیل و تبلیغات ریاکارانه سران جنایتكار و فاشیست این كشور به نام "دفاع از مردم كرد در منطقه" و بحث اتحاد و همسرنوشتی "اسرائیل و كردها" كه در حقیقت جز اهانت و توهین به مردم كرد زبان و دست كم گرفتن شعور آنها نیست، اساسا با هدف جلب توجه احزاب ناسیونالیست كرد برای همكاری با خود و در خدمت سیاست اسرائیل در منطقه صورت گرفته است.
بی تردید ادامه همكاری "نیروهای دمكراتیك سوریه" با آمریكا و یا شروع همكاری با اسرئیل و یا با ایران، در دل تنگناهای كنونی، این جریان را نه تنها با مشكلات فراوان روبرو میكند كه كمی طولانی مدت تر، كمترین اعتباری برای آنها حتی در میان مردم آزادیخواه كردستان سوریه باقی نمیگذارد، چیزی كه اكنون هم شاهد بروز آن هستیم.
آینده مردم كردستان سوریه
احزاب ناسیونالیست، از راست تا چپ، همیشه آینده مردم كرد زبان و آینده خود را یكی قلمداد میکنند و گاها یکی گرفته میشود. امری كه مطلقا حقیقت ندارد. سرنوشت احزاب ناسیونالیست کرد همانقدر به سرنوشت مردم در کردستان ایران و عراق و سوریه و ترکیه گره خورده و یکی است که سرنوشت احزاب بورژوایی ناسیونالیست ایرانی با مردم ایران یا احزاب بورژوایی با مردم در غرب! آویزان شدن احزاب بورژوایی در مناطق كرد نشین در منطقه، چه در ایران و عراق و چه در تركیه و سوریه به معضلات مردم كرد زبان و وجود ستمگری ملی، پرچم سیاسی ساختن از آن برای سهم خواهی از دولت مركزی، ربطی به منافع اكثریت عظیم مردم كردستان، به منافع طبقه كارگر و اقشار محروم در این جامعه ندارد. كارگران كرد زبان و بخش محروم جامعه با طبقه كارگر و اقشار محروم در سایر نقاط این كشورها منافع مشتركی دارند، مسئله ای كه توسط جنبشهای بورژوایی و ضد كارگری و احزاب آنها انكار میشود. ساختن هویتهای كاذب ملی، قومی، مذهبی، جنسی، نژادی و... كار جنبشها و احزاب بورژوایی و ارتجاعی برای تامین سربازان و نیروی جنگی خود در خدمت قدرت است.
طبقه كارگر در سوریه چه كرد زبان، چه عرب زبان، چه ترك زبان و...، منافعی جدا از هم ندارند. پایان فقر، پایان گرسنگی، آوارگی، كشتار و جنایات و استبداد و پایان اسثمار و بردگی، پایان زن ستیزی، آرزوی طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه مستقل از محل تولد، زبان و هویتهای كاذبی است كه به گردن آنها آویزان كرده اند.
از اینرو به قدرت رسیدن احزاب "كردی" الزاما به معنای بهبود زندگی كارگران كرد زبان یا زنان كرد زبان و مردم محروم در كردستان سوریه نیست. تامین سهم بورژوازی كرد قطعا موقعیت بورژوای كرد را بهبود میبخشد، چیزی كه به ناحق به عنوان منافع همه كرد زبانان توسط ناسیونالیستهای كرد، تبلیغ میشود. كردستان عراق نمونه زنده و متاخر در پیروزی و به قدرت رسیدن ناسیونالیستهای كرد، در سایه حمایت امریکا، است. امروز کمر كارگر كرد زبان در این بخش درست مانند كارگر عرب زبان و ... در زیر فشار بورژوازی كرد و حكومتش در فقر و گرسنگی خورد شده است. دو حزب اصلی و حاكم در كردستان عراق هر كدام در بخشی از مناطق كردنشین حكومت میكنند و حتی حاضر نیستند این دو بخش یكی شود و كردستان عراق را میان خود به نام "منطقه سبز زیر حاكمیت خانواده طالبانی و "منطقه زرد زیر حاكمیت خانواده بارزانی"، تقسیم كرده اند.
در نتیجه "منافع مشترک كردها" و "حقوق كردها" و ... دروغ بزرگی برای خاك پاشیدن به چشم كارگر كرد زبان و مردم محرومی است كه به هر میزان بیشتر استثمار میشوند، جیب بورژاوی كرد مانند همه كشورهای دیگر پر تر میشود.
امروز طبقه كارگر در سوریه و اكثریت مردم محروم این جامعه بعد از ۱۴ سال جنگ و خانه خرابی و فقر، آرزوی تامین ابتدایی ترین مطالبات انسانی خود را دارند. اولین خواست و مطالبه این طبقه، زنان و مردم محروم و آزادیخواه سوریه، حاكمیتی سكولار، غیر قومی و غیر مذهبی است كه در اعتراضات همین دوره و بعد سقوط بشار اسد در تجمعات آنها در دمشق فریاد زده شد.
رفاه عمومی، آموزش و بهداشت رایگان، برابری زن و مرد و آزادی تجمع و اعتراض، آزادی بیان و تشكل و تحزب، صلح و امنیت و پایان كشتار و جنگ و جنایت خواست این مردم است. به این اعتبار اینها مطالبات طبقه كارگر و اقشار محروم و زنان و جوانان آزادیخواه به عنوان اولیه ترین حقوق خود است. هر نیروی سیاسی كه امروز در سوریه پرچم این مطالبات را بردارد و از منافع اكثریت عظیم مردم این مملكت مستقل از هویتهای ملی و نژادی و جنسی و...، دفاع كند، مورد حمایت طبقه كارگر و مردم آگاه و انسان دوست در سوریه قرار میگیرد. محك درجه متمدن بودن، درجه مسئولیت پذیری و در جه آزادیخواهای امروز در سوریه و در میان احزاب سیاسی بر اساس دوری و نزدیكی آنها از این حداقلها است. متاسفانه آینده طبقه كارگر سوریه و اقشار محروم در این جامعه بر متن كشمكش انواع دولتهای ضد كارگری، جنگ طلب و جنایتكار و جریانات مختلف ارتجاعی، مذهبی، ناسیونالیستی و قومی و كانگسترهای نظامی كه هر كدام متحد یكی از دولتها هستند، چندان روشن و امیدوار كننده نیست. اما هر چه هست كارگران و نیروهای انقلابی و انسان دوست راهی جز اتكا به نیروی خود برای تامین آینده ای بهتر را در مقابل خود ندارند.
سناریوهای مختلف در مقابل "حزب دمكراتیك سوریه"، موفقیت یا عدم موفقیت این حزب در امتیازگیزی و سهیم شدن در قدرت یا تشدید کشمکش و جدال در مناطق کرد نشین سوریه هنوز به معنی آزادی یا عدمآزادی مردم کردستان سوریه نیست. آینده مردم کردستان سوریه مانند سایر نقاط سوریه در پرده ای از ابهام قرار دارد.
مسئله كرد در سوریه
مسئله كرد و ستمگری علیه مردم كرد زبان در سوریه مانند بسیاری از كشورهای دیگر، مستقل از ویژگی های آن، قدمتی تاریخی دارد. در پنج دهه حاكمیت خاندان اسد و حزب بعث، مردم كرد زبان در سوریه نه تنها مورد ستم مضاعف قرار گرفته اند كه حتی از حق شهروندی نیز محروم بوده اند. اما با این وصف و برخلاف كردستان عراق، كردستان ایران و حتی تركیه، در سوریه ما شاهد یك جنبش زنده ملی كه جامعه حول آن قطبی شود نبوده ایم. ناسیونالیسم كرد در سوریه بر خلاف ایران و عراق به دلایل متعدد نتوانست از وجود ستم ملی برای راه انداختن ״جنبشی ملی״ و تبدیل این ستمگری به ״مسئله ای ملی״ استفاده كند، احزاب خود را بسازد و مردم را حول ״مسئله كرد״ و با تعمیق نفاق ملی مردم را برای سهم خواهی خود از دولت مركزی یا زیر پرچم استقلال كردستان و... بسیج كند. تفاوت حزب دمکراتیک سوریه با سایر احزاب سنتی ناسیونالیستی در کردستان عراق و ایران و بخشی از کمرنگ بودن ناسیونالیسم کرد در آن ریشه در این واقعیت دارد.
اما و مستقل از این تاریخ و پیشینه ناسیونالیسم كرد در سوریه، احزاب ناسیونالیستی کرد در این كشور كه در دوره اخیر عروج كرده اند، با توجه به پیشینه حزب كارگران كردستان تركیه (پ ك ك) و رابطه حسنه و طولانی آن با دولت حافظ اسد و حتی در امتداد با دولت بشار اسد و در تخاصمات دولت سوریه و تركیه، استفاده آنها از سوریه در دوره ای طولانی به عنوان پشت جبهه، كمكهای دولت سوریه به پ ك ك، با دولت سوریه تخاصماتی نداشته اند. همچنانكه اشاره شد در دوره اخیر و در جنگ داخلی در این كشود دولت اسد عملا در توافقاتی با نیروهای متحد پ ك ك، و در شرایطی كه تحت فشار بود، كنترل مناطق كردنشین را به جریانات كرد و متحد پ ك ك سپرد. نقش این احزاب در جنگ داخلی در سوریه، تجربه حاكمیت آنان بر مناطقی از این كشور و موقعیت كنونی آنها، عملا امروز مسئله كرد در سوریه را نیز به سطح یك مسئله ملی و خواست شركت بورژوازی كرد و احزابش در قدرت ارتقا داده است. این واقعیت خصوصا در دل تحولات ۱۴ سال گذشته، دخالتهای دول غربی و دولتهای منطقه در سوریه، باد زدن و تحریكات قومی و مذهبی و سازمان دادن انواع گروههای قومی و مذهبی متعصب و جنگ و جنایت بر این اساس، پاكسازی های مذهبی و قومی و به نام مقابله با اسد، برجستگی بیشتری یافته است.
امروز حل مسئله كرد در سوریه نیز مانند بقیه كشورها در گرو مراجعه به رای و خواست مردم مناطق كرد نشین در یك رفراندم برای حق شهروندی برابر و ماندن در چهارچوب كشور سوریه و یا جدایی و تشكیل دولت مستقل است. این تنها راه متمدنانه برای پایان مسئله کرد و ریشه کن کردن نفاق ملی و پایان دمل چركینی است كه ناسیونالیسم خالق آن است.