کمونیست: پلنوم ۵۵ کمیته مرکزی قطعنامه ای تحت عنوان "تحولات اخیر و كمونیستها در كردستان" را تصویب کرد. قبل از هر چیز سوالی که پیش می آید این است چرا قطعنامه ای ویژه کردستان ضروری شد؟ آیا این ناشی از "ریشه کردستانی"خیزش ۱۴۰۱، بنا به ادعای احزاب ناسیونالیست کرد، است یا بدلیل حساسیت جمهوری اسلامی به کردستان؟

خالد حاج محمدی: ضروت این قطعنامه نه بدلیل ادعای ناسیونالیستهای کرد مبنی بر "ریشه كردستانی" این خیزش است، كه واقعی نیست، و نه حساسیت جمهوری اسلامی به كردستان. دلیل اصلی این قطعنامه پیشروی جنبش آزادیخواهانه در كردستان و نقش كمونیستها در این جنبش است. در این دوره و در مقابل جنبش ما و تلاش ما كمونیستها، هم سیاست جمهوری اسلامی كه با پرچم "تجزیه طلبی" تلاش میكرد در یك جنبش سراسری نفاق و تفرقه بیندازد شكست خورد و هم سیاست كل اپوزیسیون راست، از ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی كه پرچم "تمامیت ارضی" و "یك ملت و یك رهبر" را بلند كرده بود تا احزاب ناسیونالیست كرد كه برای این جنبش در كردستان شناسنامه قومی صادر و لباس محلی به آن میپوشاندند. این پیشروی جنبش ما است و ضرورت قطعنامه ناشی از این نقش، از موقعیت كمونیستها در كردستان و تاثیر آن بر جنبش سراسری كه با پرچم آزادی زن و آزادی و برابری، جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده، است. این یك پیشروی است و بر اساس این موقعیت لازم بود ما با اتكا به این دستاوردها نقشه راه آتی، وظایف كمونیستها در این دوره را نگاه و روشن میكردیم. ضرورت قطعنامه ناشی از این حقایق است.

مستقل از هر ادعایی كه احزاب ناسیونالیست كرد دارند، این دوره سیاست و جهت كمونیستها در عمل توسط جامعه، توسط زنان، نسل جوان، كارگران و مردم محروم در كردستان انتخاب شد. جامعه كردستان در این دوره با تحکیم اتحاد خود با مردم سایر نقاط ایران، با دست رد زدن به سیاستهای "ملی" کردن مبارزه خود و همزمان نه گفتن به "تمامیت ارضی" و ...، سیاست کمونیستها را انتخاب كرد و این یک پیروزی برای چپ و کمونیستها بود. به همین دلیل قطعنامه بیان و تعریف این پیروزی، رسمیت دادن به آن، فرموله كردن این دوره و تعیین جهت و اولویتهای آتی كمونیستها و در راس آن حزب ما است. ضرورت قطعنامه بیش از هر چیز از این حقایق ناشی میشود.

کمونیست: چه در قطعنامه و چه در صحبت شما به شکست سیاستهای جمهوری اسلامی در ایجاد شكاف قومی و مهر محلی و تجزیه طلبی زدن به مبارزات آزادیخواهانه مردم در كردستان اشاره شده و همچنین به شکست تلاش احزاب ناسیونالیست کرد در مهر قومی و ملی زدن بر مبارزات مردم اشاره شده است. تبیینی تماما متفاوت از تبیین احزاب ناسیونالیست کرد از جایگاه کردستان در مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی، تببین از کردستان بعنوان سنگر مقاومت علیه جمهوری اسلامی، از نقش، وزن و جایگاه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان، از تاریخ جدال چهل و چند ساله مردم در کردستان با جمهوری اسلامی و از خصلت این مقاومت و جایگاه و نقش آنها است. این تبیین متکی به چه مولفه ها یا فاکتهایی است؟

خالد حاج محمدی: در مورد جمهوری اسلامی بسیار روشن است كه این تلاشهای به جایی نرسید. تمام لشكر كشی ها به كردستان، تمام تهدیدها و تبلیغات زهر آگین رسانه های آنها و از جمله علم کردن پرچم "تجزیه طلبی" و اینكه تحولات كردستان را "عده ای مسلح وابسته به این و آن دولت" رقم زده اند، یك ثانیه هم كسی را در دروغ بودن آن حتی در میان نیروهای مزدبگیر خودشان دچار تردید نكرد.
در مورد ناسیونالیستهای كرد اجازه بدهید كمی به عقب برگردیم و بعد به سوال شما هم میپردازیم. اینكه مردم كردستان تاریخا هیچوقت جمهوری اسلامی را قبول نداشته اند و آنرا خودی ندانسته اند، یك واقعیت است. اما در تمام این دوره پر کشمکش مردم با جمهوری اسلامی، یك جدال دائمی میان دو جنبش ناسیونالیستی و كمونیستی با احزاب آنها در اپوزیسیون جمهوری اسلامی در كردستان، در جریان بوده است.

طی این چهل و چند سال این دو جنبش و احزاب آن تلاش كرده اند مهر خود را بر تحولات این جامعه بزنند. از زمان قدرت گیری جمهوری اسلامی تا امروز هیچ مقطعی نیست كه ما شاهد تفاوت سیاستها و جدال و كشمكش سیاسی جدی این دو جنبش ناسیونالیستی و كمونیستی با هم نباشیم. سازمان دادن مقاومت در مقابل لشكركشی و حمله نظامی جمهوری اسلامی به كردستان بعد از قیام ۵۷ و از جمله مقاومت مسلحانه و دفاع از دستاوردهای انقلاب ۵۷ از جانب ما كمونیسها و مردم كردستان، زمانی اتفاق افتاد كه حزب دمكرات از زبان رهبر وقت آن، قاسملو، پیام لبیك به خمینی داد و اعلام وفاداری به جمهوری اسلامی کرد و نیروهای نظامی رژیم که برای تقویت پادگانها راهی کردستان شده بودند را، از ترس مقابله مردم، اسكورت میكرد. در تمام این تاریخ ما و ناسیونالیستهای کرد دو سیاست و دو افق متضاد با هم را پیش برده ایم و در جدال با هم بوده ایم. این جدال در مقاطعی تا سطح مقابله نظامی، در حقیقت عدم تحمل کمونیستها از جانب ناسیونالیستها و مشخصا حزب شاخص آن حزب دمكرات و حمله مسلحانه به ما، و جنگ چند ساله پیش رفته است كه نهایتا و بعد از شكست حزب دمكرات، با اعلام آتش بس یكطرفه از جانب ما، به این جنگ پایان داده شد.

این حقیقت باعث شده كه در كردستان به درجه زیادی پولاریزاسیون سیاسی شكل گرفته است و تحزب یافتگی بالا است. احزاب سیاسی در این جامعه چه كمونیستی و چه ناسیونالیستی تاریخی طولانی دارند و هر كدام اعتبار و نفوذ خود را دارند و احزاب اجتماعی هستند. تاریخا كارگران، زنان، محرومین جامعه به كمونیسم سمپاتی داشته اند، و بورژواها، فئودالها، مرتجعین از شیوخ تا هر گروه متعصب مذهبی، آخوند و كدخدای روستا و ... عموما یا با جمهوری اسلامی بوده اند یا با حزب دمكرات و بعضی هم با هر دو. اینكه تقسیم بندی های كنونی احزاب به چه صورتی است، یا پیوستن بخشی از چپهای قدیم و یا همراهان و رفقای قدیم ما در كومه له قدیم به جنبش ناسیونالیستی كرد و به نام "كومه له"، تغییری در این حقایق پایه ای و تاریخی نمیدهد. کردستان بر خلاف تصویری که حزب دمکرات میدهد جولانگاه نیروهای ناسیونالیست کرد نبوده است.

برجستگی دوره اخیر دست بالا پیدا كردن سیاست یكی از این جنبش ها است كه تلاش كرد جامعه كردستان و جنبش اعتراضی آن به عنوان بخشی از یك جنبش سراسری برای آزادی زن، رفاه و جامعه ای سعادتمند، به نام "ملیت" و "قومیت"، ایزوله نشود. تلاش كرد اتحاد سراسری و همسرنوشتی همه محرومان حفظ شود. این تلاش و کمونیستهایی که آنرا ممکن کردند، در این تحولات پیروز شدند. تلاش ناسیونالیستها برای لباس قومی و ملی پوشاندن به اعتراضات آزادیخواهانه، تلاش آنها برای منشا "كردی" تراشیدن برای این اعتراضات و تاكید بر تفاوتهای زبانی و فرهنگی و... برای جدا كردن و فاصله انداختن میان مردم آزادیخواه در كردستان و جنبش سراسری با هدف سوار شدن برآن و تبدیل آن به دستمایه معاملات فردای خود با جمهوری اسلامی یا هر حاكمیت جایگزین و سهم خواهی از آن به جایی نرسید و شكست خورد. اینرا هر انسان بی غرضی كه به سیر اعتراضات نگاه كند، میبیند. اینها فاكت است، نه ادعا.

در تمام اعتراضات این دوره در كردستان كسی پرچم "كردایتی" برنداشت، كسی تحریكات قومی نكرد، كسی به "جامانه" كردی و لباس محلی و هویت كاذب قومی یا مذهب سنی افتخار نكرد و پرچم آنرا برنداشت. در تمام این اعتراضات از تجمع بیش از ۶هزار نفره در مریوان و بعد از مرگ شلیر رسولی تا تجمع ۵۰ هزار نفره در سقز در اعتراض به قتل مهسا امینی، از تجمع ۲۰ هزار نفره در سنندج در اعتراض به قتل چهار جوان معترض توسط جمهوری اسلامی تا تجمعات مختلف دیگر در مهاباد، بوكان، پیرانشهر، بانه، كامیاران، دیواندره و... چه به مناسبت جانباختگان اعتراضات و چه مناسبتهای دیگر، هیچ جایی پرچم و اهداف ناسیونالیستها به عنوان خواست و شعار عمومی بیان نشد. علیرغم تبلیغات کر کننده ناسیونالیستهای کرد، در هیچ اعتراضی مردم کردستان پرچم طلبکاری احزاب کردی از مردم سایر نقاط ایران را بلند نکردند و برعکس در تمام اعتراضات در همه شهرهای كردستان همواره پرچم آزادی زن، پرچم آزادی های وسیع سیاسی، طب و تحصیل رایگان، علیه گرانی و فقر و استثمار و برای برابری و عدالت اجتماعی عیان بود. اینها با آنچه ناسیونالیستها دنبالش بودند و با آنچه كلا اپوزیسیون راست دنبالش میكرد همخوانی نداشت و در مقابل آن بود. به همین دلیل ناسیونالیستهای كرد در شهرها و در دل این جنبش نه تنها شركت نكردند بلكه سنگ اندازی كردند. اینكه "چرا كردستان برای تهران خون بدهد"، "جوانان در كردستان كشته میشوند و اما در تهران و... پشت پنجره شعار میدهند"، "كردستان نباید برای بقیه خون بدهد"، اینها تبلیغات کثیف آنها و فعالین و تشكیلاتهای محلی حزب دمكرات بود و از طرف مردم در کردستان تو دهنی مناسبی گرفتند. پ ك ك به عنوان جریان دیگر ناسیونالیستی و پژاك به عنوان شعبه ایرانی آنها مطلقا دخالتی نكردند جز تعریف و تمجید از اسلام و محرم و شاهنامه نوشتن برای "امام حسین" و "عدالتخواهی" او. این جریان بدلیل رابطه حسنه تاریخی خود با جمهوری اسلامی پایش گیر بود. اینها در این دوره بیش از همیشه از چشم مردم كردستان افتادند. حقیقتا ناسیونالیست چپ هم گیج و واج بود. كل احزاب ناسیونالیست چپ و راست در شرایطی كه در سطح سراسری اعتراضات در جریان بود و همه جا از مراكز شهرها تا دانشگاه تجمع و اعتراض وسیعا شروع شده بود، اعلام اعتصاب عمومی كردند، تاكتیكی كه نه تنها در آن زمان عقب بود بعلاوه عملا تلاشی بود برای جدا کردن كردستان از سایر نقاط ایران. احزاب کردی مانند همه نیروهای راست میدیای رسمی فارسی زبان در خارج کشور را در اختیار داشتند، اما دامنه تبلیغات مسموم و ناسیونالیستی شان، پز نمایندگی مردم "کورد" را کردن و "مشغول رهبری" کردن و .... شان از محافل راست و میدیای اجتماعی شان فراتر نرفت. روی زمین سفت و در دل جدالها این کمونیستها بودند که حرف آخر را میزدند.

مردم كردستان و خصوصا زنان و طبقه كارگر و نسل جوان و محرومین جامعه میدانند در این جامعه برای رهایی زن علاوه بر جمهوری اسلامی با ناسیونالیستها كرد طرف اند. میدانند استثمار و بردگی كارگر و حاكمیت بورژوازها بر كارگران و اقشار محروم فقط كار جمهوری اسلامی نیست بلكه ناسیونالیستها و بورژوای كرد هم طرفدار همین سیستم اند، اما به شرطی كه خود حاكم باشند. آنها میدانند ناسیونالیستها حافظ قوانین اسلامی، حافظ فرهنگ ضد زن و مرد سالاری و حافظ منافع اقلیتی سرمایه دار در كردستان هستند. جنبش در جریان برخلاف ناسیونالیستها، برابری و آزادی زن را پرچم خود كرده است و دست رد به سینه همه جریانات قومی و ناسیونالیست زد. مردم كردستان خود را عملا و در تمام این اعتراضات بخشی جدا نشده و همسرنوشت و همبسته با جنبش سراسری تعریف كردند و طوق اسارت ملی و مذهبی و مرزهای قومی و ارتجاعی را به حاشیه راندند. شكست احزاب ناسیونالیست كرد در دل این اعتراضات اساسا در خود جامعه و با نه گفتن مردم آزادیخواه در كردستان به سیاست و اهداف آنها انجام گرفت. ناسیونالیستها میدیای خارج را فتح کردند و کمونیستها قلب میلیونها انسان را در کردستان و مهر خود را بر جنبش آزادیخواهانه آنان زدند!

این یك پیروزی برای صف آزادیخواهی، برای همه زنان و كارگران و نسل جوان و محرومان جامعه هم در كردستان و هم در ایران، هم در مقابل جمهوری اسلامی و هم در مقابل كل اپوزیسیون بورژوایی از جمله ناسیونالیستهای كرد بود. این یك قدم مهم به جلو و یك پیروزی مهم برای ما كمونیستهایی بود كه این سیاست را دنبال كردیم و برای این پیروزی در دل جنبش سرنگونی با همه ناسیونالیستها و احزاب آن در جدال جدی بودیم.

در مورد ریشه كردی و محلی تراشیدن برای این جنبش، این اقدامی سیاسی با هدف جدا كردن و فاصله انداختن در مبارزاتی است كه زنان و مردم محروم از كارگر و معلم و بازنشسته تا همه اقشار تحت ستم با پرچم آزادی زن، برابری، آزادی های سیاسی و رفاه عمومی و برای سرنگونی جمهوری اسلامی داشته اند. این جنبش ریشه در تاریخی از جدال طبقه كارگر و زن و محرومین جامعه علیه آپارتاید جنبسی، مرد سالاری، قوانین اسلامی، فقر، گرسنگی و استثمار و استبداد، دارد. ریشه آن در یك دهه اعتصاب و اعتراض كارگری با پرچم رفاه و عدالت و آزادی و دفاع از جنبش شورایی است كه چهره جامعه را تغییر داد. خیزش ۹۶ و ۹۸ اعتراض وسیع اجتماعی محرومین جامعه علیه فقر و گرانی بود كه در جایی تركید و به انفجاری اجتماعی تبدیل شد. در یكی دو سال گذشته هزاران اعتصاب كارگری، هزاران تجمع اعتراضی از بازنشستگان، معلم و پرستار و زن و جوان برای رفاه و آزادی و علیه حاكمیت اتفاق افتاده است. مرگ مهسا امینی جرقه ای بود بر نفرتی كه تلنبار شده بود. كسی و جریانی كه محل تولد مهسا و یا كرد زبان بودن او را بهانه میكند كه بگوید این "مال كردها" بوده است و "ریشه كردی" دارد و عملا علیه "غیر کرد" تحریك كند، تصمیم گرفته است هویت ملی برای آن بتراشد، نفاق پراكنی كند و در چشم كارگر و مردم محروم در كردستان خاك بپاشد و احساسات قومی و عقب مانده را باد بزند تا فردا سرباز یك جنبش ارتجاعی به نام كردایتی شود. این تصمیم آگاهانه جریاناتی است كه صف كارگر و مردم محروم را به نام "كرد و فارس، ترك، بلوچ و عرب و تركمن و...، به نام سنی و شیعه و... " از هم جدا میكنند تا بتوانند به نام منافع "كردها" سهم خواهی خود از دولت مركزی و هر حاكمیت بورژوایی را طلب كنند. این سیاست به همت تلاش ما کمونیستها شکست خورد.

کمونیست: از نظر شما مردم در کرستان چپ و آزادیخواهی را با چه مولفه ها یا سیاستهایی تداعی میکنند و حزب حکمتیست (خط رسمی) کجای این تصویر است؟

خالد حاج محمدی: اشاره كردم كه جامعه كردستان به درجه زیادی در دهه های قبل پولاریزه شده و جامعه ای تحزب یافته است. چپ و كمونیسم در این جامعه تاریخا با آزادی زن، با برابری، با ضدیت با استثمار و بردگی، با حق طلبی كارگر و با فرهنگ مدرن و انسانی و حقوق كودك، با ضدیت با ارتجاع مذهبی و وقوانین آن و با برابری انسانها شناخته شده است. حقیقت را بخواهید امروز این صف بندی و تمایزات روشن تر است. امروز در كردستان ناسیونالیسم كرد و كمونیسم هر دو معرفه هستند. اما تحولات چند دهه اخیر و انشعابات و انشقاقات در احزاب سیاسی هم ناسیونالیستی و هم چپ و كمونیستی هم بدرجه زیادی نه تنها در الیت سیاسی جامعه بلكه در سطح وسیعتری روش شده است. طبقه کارگر و زن و مرد آزادیخواه در کردستان از ناسیونالیستهای كرد از حزب دمكرات تا پ ك ك و انواع فرقه های قومی دیگر، تا حدی كه مطرح باشند، چه به عنوان احزاب بورژوایی و چه به عنوان فرقه های بی اعتبار از آنها اسم میبرند.

اما در مورد چپ، امروز بخش وسیعی از مردم در كردستان هر نیرو و جریانی كه گفت چپ هستم یا قبلا به نام چپ و كمونیست شناخته شد یا مدعی کمونیست بودن را دارند، را به عنوان كمونیسم نمیشناسند. عموما سه طیف را اسم میبرند، حزب دمكرات به عنوان حزب شاخص ناسیونالیسم، كومه له به عنوان چپ و حزب حكمتیست (خط رسمی) به عنوان كمونیست. این یك پیشروی است و نتیجه كار و فعالیت جدی چند دهه ما كمونیستها است. امروز كسی تاریخ كمونیسم در كردستان، تاریخ دوران حزب كمونیست و كومه له آن دوره را تاریخ انواع كومه له های امروز نمیداند. میدانند در آن دوره سیاست و خط كمونیستی بر این جریانات غالب بود و امروز هر گرایش و جریانی دنبال اهداف واقعی خود افتاده و حزب خود را ساخته و به اعتبار كار مستقیم خود شناخته شده است. این یك بلوغ سیاسی است. حزب حكمتیست (خط رسمی) به عنوان جریانی شناخته شده است كه كمونیسم را نمایندگی میكند، حزبی كه انقلاب كارگری را هدف قرار داده است و ضد هر نوع تعلقات ملی و مذهبی و تقسیم بندی های كاذب بر این اساس است. حزبی كه به هیچ جریان ناسیونالیستی، قومی، مذهبی و ارتجاعی باج نمیدهد و سازش نمیكند، حزبی كه تحت هیچ نامی به آنها آوانس نمیدهد و همواره منافع عمومی جنبش كارگری را دنبال میكند.

کمونیست: قطعنامه میگوید "امروز پیروزی مردم آزادیخواه در كردستان بیش از هر زمانی به همبستگی و اتحاد سراسری و حفظ یك افق سراسری با پرچم آزادی زن، آزادی و برابری و سرنگونی جمهوری اسلامی بستگی دارد." چرا؟

خالد حاج محمدی: به این دلیل روشن كه كردستان مثل همه استانهای دیگر و مناطق دیگر ایران یك جامعه طبقاتی است. در این جامعه، مثل هر جای دیگر ایران و هر جامعه طبقاتی دیگر، بورژواها حاكم و كارگران محكوم اند. ملت واحد كرد یا فارس یا ترك، عرب، بلوچ و... روی زمین واقعی افسانه بافی مشتی بورژوا و حاكمیتهای آنها است. به این اعتبار كارگر كرد زبان یا فارس و ترك و عرب زبان رفاه و عدالت و برابری را میخواهند و زیر سلطه حاكمیت بورژواها برای نان شب، داروی كودكان خود، تامین كرایه الونكی كه در آن زندگی میكنند شب و روز را به هم میدوزند. طبقه كارگر در سراسر ایران برای نان شب میجنگد و هر اعتراض او با اسلحه، زندان، شلاق، تهدید و ارعاب و اخراج از كار به معنای قطع نان شب خانواده اش از جانب دولتی كه نماینده طبقه حاكم است، جواب میگیرد. در نتیجه كارگر كرد زبان، بخش محروم جامعه، زنان، بازنشسته و معلم و پرستار و نسل جوان طبقه كارگر، در یك جهنم به نام زندگی روزگار را سپری میكنند، و رهایی آنها در گرو اتحاد آنها، درك هم سرنوشتی آنها است. اكثریت مردم محروم در همه ایران و از جمله در كردستان جمهوری اسلامی را نمیخواهند و هیچ حاكمیتی كه سهم آنها در آن فقر و بردگی باشد، رنج و ترس و زندان و تهدید و كودك كشی و زن ستیزی باشد را نمیخواهند. تلاش برای اینكه طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه را بر اساس زبان و نوع تكلم و... به دهها دسته و گروه تقسیم كنند، كار حاكمیت و دشمنان این طبقه است تا این طبقه و این مردم محروم را به دشمن هم تبدیل كند. راستش همه احزاب بورژوایی همین سیاست را دنبال میكنند و شرط حاكمیت طبقه بورژوا وجود این نفاق و انشقاق در میان ماست. به همین دلیل ما مكررا تاكید میكنیم اكثریت مردم كردستان كه خواهان آزادی زن، آزادی های وسیع سیاسی و رفاه و عدالت و برابری هستند، بخشی از دهها میلون انسان از طبقه كارگر و اقشار محروم در سراسر ایرانند. ما یك منفعت مشترک داریم و یك دشمن واحد و آنهم نظام استثمارگر سرمایه داری است، حال جمهوری اسلامی باشد، رژیم شاهنشاهی باشد، جمهوری باشد یا مانند كردستان عراق احزاب ناسیونالیست در شراكت با دولت مركزی یا مستقل در حكومت باشند، سهم ما، سهم كارگران و محرومین همینی هست كه امروز می بینیم. لذا امروز و با این تحولات و پیشروی های جنبش آزادیخواهی در ایران كه جهانیان را به حمایت از خود كشانده است، بیش از هر زمانی پیروزی محرومان در كردستان در گرو حفظ این همبستگی سراسری، این یكپارچگی و اتحاد و تعمیق و توسعه آن است. ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برای اعمال حاكمیت خود در فردای سرنگونی هیچ راه دیگری نداریم و این یكی بودن و نیروی خود را متحد كردن رمز پیروزی برای سرنگونی و برای تضمین زندگی مرفه و انسانی بعد از سرنگونی است.

کمونیست: در اقداماتی که قطعنامه در دستور حزب قرار داده است، به مقابله با تعرض جمهوری اسلامی به اپوزیسیون کرد در کردستان عراق اشاره کرده است. چرا این مقابله، با توجه به نقش و سیاستهای تفرقه افکنانه و راست این احزاب، مهم است؟ آیا این سیاست با اینکه حزب باید به مقابله با سیاستهای ناسیونالیسم كرد و تلاش این احزاب برای رنگ محلی زدن به مبارزات مردم در كردستان و هویت تراشی قومی و لطمه زدن به همبستگی و اتحاد سراسری بپردازد، در تناقض نیست؟

خالد حاج محمدی: فکر نمیکنم این دو کار یا سیاست تناقضی با هم دارند. هدف جمهوری اسلامی از این تعرض از طرفی جدا كردن مردم كردستان و تفرقه در صفوف طبقه كارگر و تفرقه در جنبشی آزادیخواهانه است كه بطور سراسری این حكومت را به مصاف طلبیده و نه فقط سرنگونی كه جامعه ای آزاد و مرفه و انسانی را میخواهد. جمهوری اسلامی تلاش میكند حمله به اپوزیسیون كرد و عقب نشینی و ایجاد محدودیت به آنها را دستمایه سركوب و شكست مردم معترض در كردستان و تحمیل استیصال و ناامیدی به آنها كند. میخواهد قدرت خود را از این كانال به جامعه تحمیل كند و به مردم بقبولاند كه این حاكمیت ماندنی است و تلاش برای سرنگونی او بی ثمر است. میخواهد با پرچم "تجزیه طلبی" و اینكه مشتی "تجزیه طلب" و... در كردستان عامل اعتراضات هستند، میان مردم هم سرنوشت فاصله و دشمنی ایجاد كند تا حاكمیت خود را تضمین كند. در نتیجه مسلم است ما در مقابل این تعرض خواهیم ایستاد.
بعلاوه ما با جمهوری اسلامی به عنوان قدرت حاكم در جنگ هستیم و برای سرنگونی او میكوشیم. با اپوزیسیون جمهوری اسلامی جدال سیاسی میكنیم و ابزار ما نقد است. ما خواهان وسیع ترین آزادی های سیاسی برای همه از جمله مخالفان خود هستیم و فكر میكنیم كمونیستها در چنین شرایطی بیشترین شانس را دارند كه از جانب جامعه انتخاب شوند.

در نتیجه ما به عنوان یك حزب سیاسی مسئول، در قبال كل احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون مستقل از فاصله سیاسی با آنها خود را مسئول میدانیم و در مقابل تعرض جمهوی اسلامی به آنها می ایستیم. هر درجه موفقیت جمهوری اسلامی در تعرض به اپوزیسیون و محدود کردن فعالیتهای آنان و از جمله اپوزیسیون كرد در كردستان عراق، پیشروی جمهوری اسلامی است و به زیان كل اپوزیسیون و به زیان مردم آزادیخواه در ایران است. در نتیجه سیاست ما و مقابله با تعرض رژیم به اپوزیسیون، دفاع ما از آزادی فعالیت این اپوزیسیون تناقضی با نقد ما به آنها و فاصله عمیق ما با این اپوزیسیون ندارد.

ما همزمان و در كل تاریخ گذشته هم، تئوری "همه با هم" و "یكی بودن" و "اتحاد اپوزیسیون" را نخریده ایم و آنرا دروغ بزرگی دانسته ایم و همیشه برای روش شدن و شفافیت افق و آرمان و اهداف متفاوت و متضاد كل اپوزیسیون و تفاوت آنها با ما كمونیستها كوشیده ایم. روشن شدن فاصله ها، تفاوتها، دوستی و دشمنی ها و آشنایی طبقه كارگر و مردم آزادیخواه با آنها، امكان انتخاب بر اساس حقیقت و شناخت را به طبقه كارگر و همه محرومان میدهد. ما همیشه و همزمان تاكید كرده ایم كه جنگ اپوزیسیون بورژوایی از جمله ناسیونالیستهای كرد با جمهوری اسلامی نه برای رفاه عمومی و آزادی زن است و نه حتی برای وسیع ترین آزادی های سیاسی و نه حتی برای رفع ستمگری ملی بر مردم كردستان. آنها هیچ مخالفتی با حفظ نظام استثمارگرانه، با حفظ مذهب به عنوان ابزار حاكمیت علیه طبقه كارگر و كور كردن چشم مردم، با حفظ فرهنگ و سنت مردسالارانه و عقب مانده ندارند.

آخرین نكته اینكه باید هوشیار بود كه حمله به اپوزیسیون كرد در كردستان عراق، جمع كردن اردوگاههای آنها و تحمیل هر محدودیتی به آنها، تاثیرات منفی در كردستان خواهد گذشت، امكان ایجاد خلایی وجود دارد كه طبیعتا جمهوری اسلامی تلاش میكند این خلا را پر كند و البته ناكام خواهد ماند. بعید نیست جمهوری اسلامی و نیروهای اپورتونیستی مانند پ ك ك، سلفی ها در كردستان یا هر جریان ارتجاعی دیگر در توافقی اعلام نشده با حاكمیت تلاش كنند از این فرصت و این خلا برای دست و پا دراز كردن خود استفاده كنند. كمونیستها و حزب ما باید هوشیار باشیم و امكان چنین سناریویی را كور كنیم.

کمونیست: قطعنامه چه اولویتهای دیگری را در دستور حزب و کمونیستها قرار میدهد؟ توقع شما از فعالین حزب و کمونیستها در کردستان چیست؟

خالد حاج محمدی: جنبش اعتراضی سراسری دوره اخیر، یك جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه است كه آزادی زن، آزادی و رفاه عمومی را پرچم خود كرد. كردستان یكی از سنگرهای این جنبش است. حفظ این سنگر، حفظ اتحاد و همبستگی كارگران، زنان و مردم محروم در كردستان یك وظیفه جدی و تخطی ناپذیر ما و همه كمونیستها در كردستان است. در این راستا تحكیم اتحاد سراسری طبقه كارگر و همه آزادیخواهان از جمله نسل جوان و زن و اقشار محروم، در هم آمیختگی هر چه بیشتراین نیرو، رشد و گسترش شبكه های مبارزاتی در همه عرصه ها با افق روشن سیاسی از اولویتهای ما است. بلند كردن آلترناتیو حكومتی ما برای جایگزینی جمهوری اسلامی، یعنی كنگره سراسر شوراهای مردمی و تبدیل آن به پرچم تعداد هرچه بیشتری از فعالین رادیكال در جنبش كارگری، در جنبش حق زن، در میان نسل جوان و معلم و بازنشسته و شخصیتهای معتبر سیاسی و آزادیخواه در كردستان یك الویت جدی ما است. حفظ دستاوردهای كنونی، برسمیت شناختن پیروزی های تا كنونی كه بدون نقش ما و همه كمونیستها ممكن نبود و تبدیل آب به سكویی برای پیشروی بیشتر از كارهای این دوره حزب و فعالین آن است.

بر این اساس مبارزه با سیاستهای تفرقه افكنانه جمهوری اسلامی، میلیتاریزه كردن كردستان و تلاش برای فاصله انداختن میان مردم كردستان و بقیه ایران تحت هر نام و با هر پرچمی كار اصلی ما است. همچنانكه اشاره كردم در دل جدال با جمهوری اسلامی مقابله و جدال سیاسی با ناسیونالیسم كرد و احزاب و گروههای آن و نقد و افشای سیاستها و تلاش آنها برای لباس قومی و ملی و محلی پوشاندن بر مبارزات آزادیخواهانه در كردستان كار جدی ما است.
تحولات این دوره و پیشروی های جنبش آزادیخواهانه در سراسر ایران و نقش كمونیستها در آن و موقعیت خوب و اعتبار كمونیسم در كردستان باید سكویی باشد برای دخالتگری بیشتر و کوبیدن میخ اینكه در كردستان كمونیستها حرف اول را میزنند و رهبری جنبش اعتراضی برای آزادی زن و برابری و عدالت اجتماعی را رهبری میكنند. ما باید روی زمین واقعی محمل بیشترین اتحاد در جنبش كارگری، در میان زنان و نسل جوان، معلم و بازنشسته و در محلات شهرها و همه جا باشیم. من همینجا همه فعالین كمونیست طبقه كارگر، همه زنان و جوانان و مردان كمونیست در این جامعه را به تلاش مشترك در این راستا و به پیوستن به این نقشه و به پیوستن به حزب حكمتیست(خط رسمی) فرا میخوانم.


۲۰سپتامبر ۲۰۲۳