این روزها ما شاهد دو سیاست همزمان از جانب جمهوری اسلامی در بر خورد به اعتراضات این دوره هستیم. یكی به قول خودشان اعلام رفرم هایی كه قولش را میدهند، و دیگری تهدید و ارعاب و احكام اعدام است كه امروز پرچم آنرا، قوه قضائیه، مقامات حكومتی و رسانه های رسمی آنها، به نام "حفظ امنیت مردم"، بلند كرده اند. این سیاست بطور عملی در مدت كوتاهی جان محسن شکاری و مجید رهنورد، دو جوانی كه "جرم شان" دفاع از آزادی و توقع یك زندگی انسانی بود، را گرفت. حاكمیت مجبور شده است كه عقب بشیند و میخواهد این عقب نشینی به شكل خونین پیش برود كه هم جامعه احساس ترس و شكست كند و هم صفوف به هم ریخته خودی ها، ترس و لرزشان شكسته شود.
در مورد مضمون عقب نشینی حكومت هنوز نمیتوان بطور قاطع اظهار نظر كرد، زیرا كه فعلا بسته ای سربسته را به نام رفرم زمزمه میكنند، قول میدهند و از جمله در مورد حجاب، نقش گشت ارشاد و... سخن میگویند. در دنیای واقعی پیشروی های جامعه و مردم را به نام رفرم به ما میفروشند. این دوره بسیاری از ممنوعه ها و خط قرمزهای جمهوری اسلامی از جانب مردم آزادیخواه و نسل جوان زیر سوال رفت و به عنوان قانون ننوشته جامعه به نرم تبدیل شد. گشت ارشاد عملا جنازه اش روی دست نظام مانده است، دخالت در زندگی زنان برای حكومت كه تا دیروز به عنوان نرم از جانب گشت ارشان اعمال میشد، امروز از جانب مردم ایران ممنوعه شده است. كسی نه تنها برای گشت ارشاد تره خرد نمیكند كه هر تحرك آنها و هر اعمال زوری به زنان میتواند عواقب خطرناكی برای نظام داشته باشد. پوشش اجباری و حجاب را جامعه ملغی كرده است. بعلاوه جداسازی های جنسی و دیوارهای جنسیتی در بسیاری از مراكز و بطور برجسته در دانشگاهها پایین كشیده شد و صاحبانش دست از پا درازتر نظاره گر خرد شدن قوانین و مقررات اسلامی اند كه تا دیروز به عنوان مقدسات نظام به زور اجرا میشد. حق تجمع و اعتراض و انتقاد ممنوعه بود و امروز بالاترین مقامات حكومتی مجبور شده اند اعلام كنند كه مشكلی با نقد و تجمع "مسالمت آمیز" ندارند و مشكل آنها "اغتشاش و خشونت" است، چیزی كه نظامشان بدون آن یك روز ماندگار نیست.
جامعه و اعتراضات امروز كه ادامه ۴۳ سال مقاومت و مبارزه طبقه كارگر، زنان، جوانان و مردم آزادیخواه در مقابل جمهوری اسلامی، علیه فقر و بی حقوقی، استبداد و زن ستیزی، زندان و شكنجه و اعدام است، امروز وارد فازی دیگر شده است. فازی كه جامعه برای سرنگونی و رهایی كامل از بختك جمهوری اسلامی به میدان آمده است. در این جدال كه سه ماه است سراسر ایران را فرا گرفته است، مردم ایران دستاوردهای گران بهایی كسب كرده و عقب نشینی هایی به جمهوری اسلامی تحمیل كرده اند. آزادی پوشش و حق زن، آزادی بیان و تجمع، آزادی نقد و ابراز نظر و ممنوع بودن دخالت در زندگی شخصی انسانها و خصوصا زنان بخشی از مطالبات مردم طی ۴۳ سال حاكمیت جمهوری اسلامی است كه امروز تحمیل شده است. در ۴۳ سال گذشته دهها هزار انسان به جرم دفاع از همین حقوق، زیر شكنجه له و لورده شده، زندان و اعدام شده اند. توازن قوای كنونی و تغییر آن به نفع پایین نتیجه دوره های متمادی از اعتراض و مبارزه از مراكز كارگری تا صف معلم و بازنشسته، از زنان تا دانشگاه و محلات بوده است. امروز و در همین دوره اخیر با اتكا به تجارب و دستاوردهای گذشته، مردم آزادیخواه سنگرهایی فتح كرده اند و دستاوردهایی كسب كرده اند. آنچه حاكمیت رفرم می نامد تنها گوشه ای از تحمیل خواسته های رادیکال ما به حاكمیت است و این نه تنها از چشم جامعه مخفی نیست كه سران خود حكومت و منتقدین نیم بند خودشان روزانه به آن اعتراف میكنند، میگویند دیر عقب نشینی شده است، میگویند اگر كاری جدی انجام ندهیم در موج بعدی آثاری از حكومت باقی نمی ماند و میگویند حكومت مانند دوره پهلوی دیر صدای جامعه را شنیده است.
در چنین شرایطی اعدام انقلابیون و آزادیخواهان اگر از طرفی نیاز حاكمیت است كه صفوف خود را جمع كند و با سیلی صورت خود را سرخ كند، اما نه راه نجات است و نه ادامه دار. اعدام و كشتار و سر به نیست كردن، شكنجه و پرونده سازی و اعتراف گیری، تجاوز به زنان و دختران در زندانها و بسیاری اعمال جنایتكارانه دیگر، همزاد جمهوری اسلامی است. تكرار این اعمال برای نشان دادن توان و قدرت سركوب، كسی را در جامعه ایران مرعوب نمیكند. اعدام دو نفر در همین مدت اعتراض وسیع از طرف دانشجویان تا فعالین كارگری و سیاسی و مردم كوچه و خیابان را به همراه داشت. حكومتی كه از ترس خیزشها، اعتصابات كارگری و اعتراضات نسل جوان از بالا تا پایین به هم ریخته است، نمیتواند با اعدام و عربده كشی، مردم آزادیخواه را ساكت كند. عقب نشینی خونین و مستاصل كردن مردم سرابی بیش نیست. این بیان استیصال خود حكومت است كه نه راه پیش دارد و نه پس. جامعه هر تعرض به خود را پس میزند، قدرقدرتی حكومت شكسته است، ترس از سپاه و بسیج و شكنجه و اعدام از سالها پیش ریخته است. اعتراضات این دوره و دامنه وسیع آن و اعلام جنگ علنی به حاكمیت، بیان دوره جدیدی از توازن قوا و پیشروی مردم ایران در مقابل حكومت و شكست قدرقدرتی آنها در ذهن و روانشناسی مردم است.
در چنین اوضاعی تلاش حكومت و قمه چرخانی و تهدید و اعدام برای اینكه به نسل جوان و مردم آزادیخواه بقبولاند كه شكست خورده اند، برای اینكه به صفوف خود بقبولاند كه دندان دارند و هنوز قدرت سركوب دارند، به جایی نمیرسد. نسل جوان، دختر و پسر، كارگر و كارمند، معلم و بازنشسته و ... با علم به اینكه این حكومت هنوز دندان دارد، با علم به ظرفیت جنایت و توحش و خونآشامی آن، به میدان آمده اند تا گامی دیگر آنرا به مرگ نزدیك كنند. جنایت و اعدام و ظرفیت توحش حاكمیت فرض جامعه است و ۴۳ سال گذشته اساس ماندگاری آنها سركوب و جنایت بوده است. با این اوصاف جامعه به این نتیجه رسیده است كه میتواند ماشین جنایت و كشتار را فلج كند و پس بزند.
امید و خوشبینی به سرنگونی حكومت، در رگ و پوست مردم آزادیخواه رسوخ كرده است و همین حقیقت سراپای جمهوری اسلامی را هراسان كرده است. اراده برای سرنگونی در این جامعه به وفور هست و اما ما و همه فعالین و رهبران و سخنگویان این مردم به پیچیدگی این مسیر واقفیم. به توان سركوب و جنایت و خونخواری حاكمین و دفاع با چنگ و دندان از حاكمیت شان اذعان داریم و میخواهیم این جنگ را به عنوان یك جنگ واقعی نگاه كنیم و ارتش وسیع و قدرتمند خود را سازمانیافته در همه عرصه ها به میدان آوریم و حكومت را شكست و پیروز شویم. مردم آزدیخواه ایران در همین مدت سنگرهایی را گرفته اند، پیروزی های بزرگی كسب كرده اند، روی این پیروزی ها می ایستند و قدمهای محكم و استواری به پیش و برای كسب دستاوردهای بزرگتر بر میدارند. جامعه ایران به قبل از مرگ مهسا امینی بر نخواهد گشت. امروز به مراتب بیش از گذشته و بیش از سه ماه قبل به قدرت و توان خود و به مقدور بودن پیروزی در این جنگ امیدوار است. امروز از محلات شهرها تا مراكز كارگری، از دانشگاهها تا صفوف زنان و مدارس و ادارات و بیمارستانها، تلاش برای آمادگی بیشتر، تلاش برای سازمانیابی توده ای و شكل گیری نهادها و تشكلات مختلف به عنوان ظرف اتحاد ارتش ما برای جنگ نهایی، برای سرنگونی و انقلاب و رهایی، برای جامعه آزاد و برابر در جریان است. ما در این مسیر از هر عقب نشینی حاكمیت تحت هر نامی برای پیشروی خود استفاده میكنیم و با هر عقب نشینی گامی به پیش برمیداریم.