از شروع حمله روسیه به اوكراین نزدیك به یك ماه میگذرد و مستقل از ارزیابی طرفین از این جنگ، هنوز سرانجام و پایان آن بر كسی معلوم نیست. مصائب و عواقب این جنگ بسیار فراتر از آینده اوكراین، ویرانی و آوارگی و قربانی شدن مردم بیگناه این كشور است. این جنگ را روسیه شروع كرد، اما بر خلاف تبلیغات رسانه های دنیای غرب این جنگ مطلقا نمونه ای منحصر به فرد و تنها جنگ ارتجاعی که قدرتهای بین المللی به جهانیان تحمیل کردند، نبود. حمله روسیه به اوكراین ادامه مجموعه ای از کشمکشها میان قدرتهای جهانی است، نمونه دیگری از لشكر كشی، اشغال نظامی، جنگ نیابتی، میلیتاریزم و تهدید و ارعاب است که تا امروز در انحصار ناتو به رهبری آمریكا و حمایت حامیان غربی آن از عراق و افغانستان تا بلگراد، لیبی، سوریه، فلسطین و.. بوده است. جنگ و میلیتاریسمی كه با اهداف تحمیل آمریكا به جهان و به عنوان كدخدا و حاكم برجهانیان و یا حفظ سلطه امپریالیستی آمریكا و متحدین او و بعلاوه پس زدن قدرتهای دیگر از چین تا روسیه و حتی اروپا انجام گرفته است. تفاوت این جنگ با بقیه جنگها تنها در این نهفته است كه حمله به اوكراین را بر خلاف همیشه نه آمریكا و شركای غربی او بلكه روسیه انجام داده است.
زمینه های این جنگ را بیش از هر كشوری ناتو و در راس آن امریکا با تبدیل اروپای شرقی به پایگاههای نظامی خود و تلاش برای پیوستن كشورهای اروپای شرقی به ناتو و با هدف محدود كردن دامنه نفوذ اقتصادی و سیاسی روسیه فراهم كرد. امری كه بسیاری از صاحب نظران و سیاستمداران در غرب قبلا مخاطرات آن را گوشزد كرده بودند، اما در هیئت حاكمه امریكا و متحدین او گوش شنوایی پیدا نكرد. علاوه بر این درخواستهای مكرر روسیه نیز برای پایان گسترش ناتو به این مناطق، به زیر پا گذاشتن همه توافقات ناتو و روسیه مبنی بر عدم گسترش ناتو در اروپای شرقی و ..... به سخره گرفته شد.
اوكراین از سال ۲۰۱۴ و بدنبال انقلاب مخملی توسط غرب و روی كار آوردن زلنسكی به مركز جدال میان غرب و روسیه تبدیل شد. علاوه بر درخواست پیوستن اوكراین به ناتو توسط بوش پدر كه توسط ویكی لیكس افشا شد، در تمام این مدت یك پای تحریكات علیه روسیه، یک پای میدان دادن به فاشیستها به بهانه "دفاع از استقلال" اوکراین در مقابل روسیه، در این كشور، آمریكا و متحدین او بوده اند (امری که امروز اتاقهای فکری غرب مخاطره آمیز بودن این نیرو را هشدار میدهند). ادامه این كشمكشها سرانجام با حمله روسیه به اوكراین وارد فاز جدیدی شد و از تحریکات یک قطب این کشمکش، تبدیل به حمله نظامی قطب دیگر و خراب شدن آوار آن بر سر مردم اوکراین شد. مقابله روسیه با تعرضات ناتو به حیاط خلوت خود، دول غربی و خصوصا اروپا را با نگرانی های جدی، نه از تاثیرات آن بر زندگی مردم اوکراین که بر آینده ژئوپولیتیک اروپا، مواجه كرد. علیرغم هیاهوی امریکا مبنی بر عدم تحمل تعرض روسیه به اوکراین، توقعات زلنسكی و دولتش مبنی بر دخالت مستقیم ناتو جواب منفی گرفت و درخواست عضویت فوری اوکراین در اروپای واحد نیز، علیرغم وعده های کشورهای اروپایی، همچنانكه انتظار میرفت رد شد. معلوم شد با فاصله گفتن از پروپاگاند سطحی و تحریكات ضد روسی رسانه های غربی، دخالت مستقیم ناتو و یا پیوستن اوكراین به اروپای واحد ریختن بنزین بر آتشی است كه دود آن به چشم همه خواهد رفت. معلوم شد علیرغم هیاهوی تعلق اوکراین به دمکراسی غربی، دول غربی از هضم مخلوق خود در اوکراین، "فاشیسم سفید و اروپایی"، هراس دارند.
بی تردید اهداف روسیه از این جنگ، نه فقط مقابله با تعرضات ناتو و یكه تازی دولت امریكا، بلکه سهم خواهی روسیه در تجدید آرایش جهان چند قطبی است. اهداف روسیه در این حمله مانند سایر كشورهای بزرگ جهان و بقیه جنگهایی كه شاهدش بودیم، تامین منافع بورژوازی این كشور در مقابل حریفان و رقبای خود است. این جنگ مانند بسیاری از جنگهای دیگر كه در كشورهای مختلف توسط ناتو پیش رفته است، جنگ ما نیست و هیچ كارگر و مردم زحمتكشی نه در روسیه، نه در اوكراین، نه در اروپا و امریکا از آن نفعی نخواهند برد. سهم طبقه كارگر چه در اوكراین و چه روسیه از این جنگ چیزی بیش از فلاكت و سیه روزی نیست. معلوم است مسببین هر قطره خونی كه بر زمین میریزد و هر خانه و مدرسه ای كه ویران میشود، هر تك نفری كه در اثر این جنگ آواره و خانه بدوش میشود، مسئولین تحمیل هر فقر و فلاکتی به مردم روسیه به بهانه مبارزه با پوتین و اولیگارشی مالی روسیه، هیئت حاکمه روسیه، امریکا و دول اروپایی و دولت دست راستی زلنسكی اند. معلوم است پایان این جنگ، پایان میلیتاریسم ناتو، پایان تحریم اقتصادی و پایان تعرضات و تحریكات نژاد پرستانه خواست فوری مردم است. اما این جنگ مستقل از اینكه روسیه با حمله به اوكراین استارت آنرا زد، ادامه سیاست و تبلیغات و تعرضات و تحریكاتی است كه از قبل در جریان بود و ادامه جنگهای ارتجاعی قبلی بود كه توسط ناتو در بسیاری از كشورها شروع و میلیونها انسان بی گناه را به كام مرگ برد.
جنگ و رسانه های غرب
جهان تا امروز جنگها و جنایات، كشتار جمعی و ویرانی و خانه بدوشی زیادی را به خود دیده است. جنگهایی كه اكثریت عظیم قربانیان آن، در خلق و دامن زدن به آن نقشی نداشته اند. در بخش اعظم این جنگها رسانه ها و میدیای رسمی بخشی از ماشین تبلیغات جنگی دولتهای خود بوده اند. شكل دادن و مهندسی افكار عمومی حول منافع بورژوازی هر كشوری و بر این اساس شایعه و دروغ پردازی و پخش آن با هدف كور و كر كردن بشریت در مقابل حقایق زمخت و توحشی كه در پس این جنگها دنبال شده است، اساس نقش رسانه های دول بورژوای به طول تاریخ است. میدیای رسمی مدتها است چیزی جز ستاد فرماندهی جنگ تبلیغاتی بورژوازی نیست.
در دوره ما و در جنگهایی كه اتفاق افتاده است، رسانه های رسمی در غرب طی سی سال گذشته از جنگ خلیج تا حمله به عراق و ویرانی این كشور، از افغانستان و سازماندهی مجاهدین افغان توسط غرب تا حمله امریکا به این كشور، از جنگ و بمباران بلگراد و ویرانی آن تا حمله به لیبی و سوریه و ویران كردن كامل این كشورها و دهها جنگ و جنایت و كودتا... كه همگی بلااستثنا توسط ناتو و دولتهای غربی به رهبری آمریكا و به كمك متحدین جهانی و منطقه ای او و در خدمت منافع آنها پیش رفته است، بعنوان بخشی از ماشین جنگی و در خدمت ناتو كار كرده اند. در تمام این جنگها، برای نمونه در سوریه و افغانستان گانگسترهای نظامی و جریانات آدمكش از مجاهدین افغان، القاعده و داعش و جبهه النصر تا دهها گروه تروریست و جانی، به عنوان "ارتش مستقل مردم"، مقاومت مردمی"، "ناجی بشر" و "جنگجویان طرفدار آزادی" (تا زمانی از اوامر امریكا و ناتو سرپیچی نكردند) توسط رسانه های رسمی غرب به جهانیان معرفی شدند. در تمام این جنگها وحشیانه ترین جنایات، ریختن هزاران تن بمب از زمین و هوا بر سر مردم، ویرانی شهرها و فروریزی مدرسه و بیمارستان و خانه و كاشانه مردم بر سرشان به نام "مبارزه" با دیكتاتوی و "دخالت بشر دوستانه"، "دفاع از حقوق بشر" و "هدیه دمكراسی و آزادی به این كشورها" توجیه و به خورد جهانیان داده شد. رسانه های غربی رسما و علنا توجیه گر جنایاتی بوده اند كه در حداقل سه دهه گذشته چند میلیون انسان بی دفاع را قربانی، چند ده میلیون انسان را آواره و هزاران شهر و شهرك را با خاك یكسان كرده است. میدیای رسمی پا به پای دولتهای غربی به کثیف ترین نوع ناسیونالیسم و راسیسم علیه مردم به بهانه تعلقات مذهبی و قومی شان دست زدند. تعلق به جغرافیایی را جنایی کردند و مجازات دسته جمعی میلیونها نفر را به نام تنبیه حکومتها توجیه کردند.
امروز هم این میدیا قرار است در جنگ در اوکراین همین سیاست و همین تعرض را سازمان دهند. روزانه ساعتها از جنایات روسیه در اوكراین میگویند و تلاش میكنند دلخراش ترین صحنه ها از مرگ و آوارگی را به ما نشان دهند، كاری كه در تمام جنگهای قبلی عكس آن عمل كرده اند. كار و صحنه سازی رسانه ها، اخبار ساختگی و یك جانبه علیه یك طرف و توجیه اعمال ناتو و متحدین او در اوكراین و توجیه سیاستهای ارتجاعی آنها، قلب هر هر انسان شرافتمند و انسان دوستی را بدرد می آورد. میزان جعل و دروغ پردازی رسانه های رسمی در غرب به حدی زیاد و زننده بود که حتی صدای تعدادی از رسانه ها را در خود غرب در آورده است. و جالب است این "مدافعان حقیقت" و "مشعل داران" آزادی یك كلمه در مورد جنایات زلنسكی و جریانات نژاد پرست و فاشیست در اوكراین، در مورد دولتمردان غربی و كمك روزانه به فاشیستها و تسلیح آنان بر زبان نمی آورند. اینها از بیان اینكه زلنسكی و دولت او تمام سازمانهای سیاسی و گروههای چپ در اوكراین را كه تعدادی از آنها دهها عضو در پارلمان اوكراین دارند را ممنوع اعلام كرده است، از اینكه فعالین چپ دستگیر و زندانی میشوند، از اینكه خانه اتحادیه های كارگری در "اودسا" را آتش زدند و عده ای زنده زنده در آن سوختند و پلیس اوكراین نظاره گر بود، از بستن همه رسانه ها جز یک رسانه دولتی و دست راستی و... یك كلمه به زبان نمی آورند. علاوه بر این در كشورهای "مهد دمكراسی" و "مدافع آزادی بیان و عقیده" بخشی از رسانه های روسی مسدود و ممنوع شده اند.
عواقب جنگ در اوكراین
عواقب جنگ در اوكراین بسیار فراتر از مصائبی است كه امروز بر مردم اوكراین میرود. مستقل از میزان مرگ و میر و خانه خرابی در این كشور و مستقل از دامنه آوراگی و خانه بدوشی مردم محروم، عواقبی فراتر از اروپا و جهان دارد. این مصائب تاثیرات مستقیم خود جنگ نیست و در حقیقت بخشی جدی از آن سیاستی است كه كشورها و دولتهای بزرگ جهان در قبال آن اتخاذ میكنند و عواقب مخربی را برای مردم جهان به ارمغان می آورند.
بی تردید این جنگ شروع پروسه ای دیگر از قطب بندی در جهان ماست. پروسه ای كه سالهای زیادی است شروع شده و امروز و با حمله روسیه به اوكراین فاز نظامی آنرا هم شاهدیم. دوره ای كه میلیتاریزم و جنگ و لشكركشی مختص آمریكا، ناتو و دول اروپایی نیست. دوره ای كه قطبهای دیگر از جمله روسیه و چین نیز اعلام میکنند هر گاه منافعشان طلب كند، هر گاه احساس خطر جدی كنند، میتوانند مانند ناتو و دولت آمریكا دست به ماشه ببرند. در این دوره جدید دولت امریكا و متدحدین امروز او، ناتو و... نیز مجبورند قبول كنند كه دنیا میدان یكه تازی آنها نیست و مجبورند توان مقابله و اعتراض و سد كردن خود توسط قطبهای دیگر را هم در محاسبات خود بگنجانند. مجبورند قبول كنند كه دنیا دیگر دنیایی یكه تازی و اعمال اربابی غرب بر بقیه نیست و قدرتهایی عروج كرده اند که میتوانند موانع جدی بر سر راه ایجاد كنند.
بالا رفتن میلیتاریزم در خود اروپا نیز یكی از پیامدهای غیر مستقیم این جنگ است. غیر مستقیم از آن جهت كه جنگ در اوكراین بهانه ای برای دول اروپایی است تا اهداف قدیمی تر خود را عملی كنند. دولتهای اروپایی با توجیه خطر جنگ با روسیه بر میزان هزینه نظامی و گسترش نیرو و تسلیحات خود از جیب مردم افزودند. اكنون و در این شرایط تشكیل ارتش اروپای واحد چیزی كه فرانسه بر ضرورت آن بیش از دیگران اسرار داشت، بیش از گذشته موضوعیت پیدا كرده است و تشكیل آن و اختصاص بودجه به آن امروز قابل توجیه است.
این جنگ در عین حال و برای مدتی جان تازه ای در جسم بی رمق ناتو میدمد. با فروریزی دیوار برلین نیاز به ناتو مانند پیمان ورشو موضوعیت نداشت، چیزی كه آمریكا برای ماندگاری آن و ماندگاری ریسی خود بر اروپا تلاش میكرد با جنگ افروزی نگهدارد. اما و این دوره این پدیده جانی گرفت و برای مدتی مانگار خواهد بود.
تبلیغات رسانه های غربی، "خطر جنگ جهانی دیگری"، تحریكات ضد روسی و اقدامات نژاد پرستانه و روسیه ستیزی دول و رسانه های غربی و مجازات دسته جمعی مردمی كه پیشینه روسی دارند، مجازات خواننده، موسیقی دان، ادیب، دانشمند، ورزشكار و ..... روسی و هر كسی كه در روسیه تولد یافته است، علاوه بر اینكه به نژادپرستی میدان میدهد و فاشیسم را تقویت میكند، بعلاوه رشد وطن پرستی و اشاعه برنامه های ریاضت اقتصادی به طبقه كارگر در اروپا و تحمیل آن به بهانه شرایط جنگی، پس زدن اعتراضات كارگری و توده ای به گرانی، بیكاری و فقر و... همه و همگی نقشه و برنامه آگاهانه دول غربی برای تحمیل به جامعه است. جنگ در اوكراین قرار است خیرش با ترساندن مردم اروپا به جیب سرمایه دارن و دول حاكم با تحمیل فقر به طبقه كارگر و بخش محروم جامعه باشد.
میدیای رسمی در اروپا و آمریكا وظیفه تحمیق مردم با دروغ بافی و شایعه و مهندسی افكار، با تحریكات نژادپرستانه و روس ستیزی و رشد راسیسم و نژادپرستی را بر عهده دارند. آنها قرار است زمینه را برای تحمیل فقر و بی حقوقی بیشتر و تعرض به معیشت طبقه كارگر در اروپا را تامین كنند. جنگ در اوكراین امروز توجیه گرانی و بالا رفتن قیمتها و برنامه های ریاضت اقتصادی است كه سالها است دول غربی دنبال میكنند و امروز توجیه جنگ فرصتی برای تحمیل آن به مردم است.
تحریمهای اقتصادی وسیع علیه روسیه، مسدود كردن دارایی سرمایه داران روسی در بانكهای انگلستان و...، مستقل از دامن زدن به فضای جنگی و تحریكات ضد روسی، بیشترین فشار را بر مردم محروم در روسیه، اروپا و حتی آسیا و افریقا وارد کرده است. امروز كمبود غلات در بسیاری از كشورهای عربی و افریقایی، گرانی نان و خطر افزایش فزاینده قیمتها، كمبود و گرانی بنزین و نفت و مواد سوختی و بالا رفتن صعودی قیمتها همگی بخشی از تاثیرات تحریم و بعلاوه تعرضی به جامعه با توجیه جنگ و حمله روسیه از جانب دولتمردان حاكم در خود اروپا و آمریكا و ... است.
در کنار این، سازمان دادن داعشی دیگر در اوكراین، تقویت هر روزه "بتالین آذوف" یا گردان آذوف كه جریانی فاشیستی و نژادپرست از نوع اروپایی و "سفیدپوست" و شبه نازی است، به مشكلی برای خود كشورهای غربی تبدیل شده است. ارسال هر روزه كمكهای مالی و تسلیحاتی برای آنها به نام كمك به مردم، پیوستن گروههای فاشیستی و نژاد پرستان از اروپا به این نیرو و خطر تبدیل آن به "داعش سفید و اروپایی"، به پدیده ای جدی تبدیل شده است. این مسئله بعلاوه رشد نژادپرستی و خارجی ستیزی در اروپا و رشد فاشسیم و راسیسم از عواقب سیاستی است كه دول غربی به نام جنگ در اوكراین به آن دامن زده اند.
جنبش ضد جنگ
متاسفانه جنبش ضد جنگ، جنبش انسانی در دفاع از حق حیات و زندگی انسانی، جنبشی علیه میلیتاریزم و لشكركشی و جنایت، تاكنون بطور برجسته خود را نشان نداده است. هرچند تحمیل فاشیسم به مردم اروپا و تبلیغات سطحی میدیای فاسد به بهانه جنگ، تحریكات ملی و قومی و روس ستیزی و ایجاد دشمنی بر اساس هویتهای ملی و... و تحمیل عقب گردی جدی به جامعه و به مردم اروپا بر دوش دول مرتجع و میدای فاسد، كار ساده ای نیست، اما میتواند برای دوره ای هرچند کوتاه فضای سیاسی جوامع غربی را تحت تاثیر خود قرار دهد.
مسلم است پایان این وضع تنها با پایان عمر دول بورژوایی و حاكمیت آنها بر سرنوشت جهان ممكن است، چیزی كه امر طبقه كارگر و كمونیستها و در گرو انقلابات كارگری در جهان است. اما در همین دوره ما شاهد مقاومت طبقه کارگر هستیم. كارگران از جمله در ایتالیا در بنادر و در فرودگاهها، با ممانعت از بار زدن تسلیحات جنگی كه به نام "كمك بشر دوستانه" به اوكراین ارسال میشد، با اعتراضات و اعتصابات خود علیه جنگ و با بیان اینكه این جنگ ما نیست، راه نشان داده اند. ایستادن علیه جنگ و نه تنها علیه حمله روسیه كه بعلاوه علیه كل میلیتاریسم و قلدری نظامی از آمریكا و اروپا و ناتو تا روسیه و بقیه و پایان تحریكات جنگ طلبانه و نژاد پرستانه و.. امری است بر دوش بشریت مترقی. خواست پایان فوری جنگ و خواست پایان میلیتاریزم خواست بشریت مترقی در جهان است. خواست پایان تحریم اقتصادی و تبلیغات نژاد پرستانه و كمك به گروههای فاشیستی و داعش های اروپایی، خواست بر حق طبقه كارگر و مردم آزادیخواه در سراسر جهان است.