بر اساس گزارش سایت تابناك محمد خاتمی در دیدار خود با جمعی از اعضا جبهه اصلاحات از وضع موجود و قدرت مطلقه ای كه جای اصلاح طلبان حكومتی را تنگ كرده است و به قول ایشان"اصلاح طلبی" هم جرم محسوب میشود، شكوه كرده است. خاتمی به روشنی گفته كه هر روز مردم بیشتری اعلام میكنند جمهوری اسلامی را نمیخواهند و از اینكه در چنین اوضاعی جریان خودش منفعل است و جایی در بالا ندارد، اینكه بالای حاكمیت حتی حاضر به گفتگو با آنها نیست، اظهار نگرانی كرده است.
گفته های خاتمی و شكوه و گله گذاری های او از "تنگ شدن" دایره بالا و بستن در به روی خود و یاران وفادار نظام امری به قدمت شكل گیری جبهه اصلاحات است. تلاش جناحهای حكومتی و مسابقه آنها برای احراز كرسی های بیشتر در قدرت، امر درونی نظام است. برای طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه، مشكل نفس نظام و نفس ادامه حیات آن است. اعلام نگرانی خاتمی از پیوستن هر روزه مردم به صف سرنگونی طلبان از چشم هیچ جناحی و هیچ آدم جدی سیاسی در آن جامعه مخفی نیست. و كسی هم در دلسوزی خاتمی و همراهان او و نگرانی او برای آینده ناروشن و تیره و تار جمهوری اسلامی شك ندارد. خاتمی و همراهان او در جبهه اصلاحات و همه دسته بندی های درون جمهوری اسلامی، مستقل از هر اختلاف و جدالی میان خود، در ضدیت با پایین جامعه و نفس خواست و مطالبات اكثریت عظیم مردم ایران مبنی بر زندگی مرفه و امن با وسیعترین آزادی های سیاسی در یك صف قرار دارند. این مدتها است داده عمومی مردم در ایران شده است.
اما شكوه خاتمی و ابراز نگرانی از آینده جمهوری اسلامی و اینكه عده ای را در میان اصول گرایان مسئول میداند، اینكه به نام "حقوق مردم و حق دخالت" آنها، از بی قدرتی و حاشیه نشینی جناح خود و موقعیت وخیم و بهم خورده آن ناراضی است و خواهان جا دادن به این جناح برای كمك به نجات نظام است، مشكل مردم ایران نیست. پایین جامعه از خیر همه گذشته است و اینرا هر روزه و در طول بیش از دو دهه گذشته علنا اعلام كرده است. اعتراضات دیماه ۹۶ و شعار وسیع و توده گیر "اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا" اعلام پایان آخرین توهم ها به هر نوع بهبود در چهارچوب جمهوری اسلامی با همه جناح بندی های آن و بعلاوه اعلام ورود جامعه به جنگ برای سرنگونی آن بود. در نتیجه خاتمی روی اسب بازنده شرط بندی كرده است و با دو دهه تاخیر در فكر ورود به میدان است.
اما این پیام مهر احساس خطر "نظام" از یك جنبش بزرگ توده ای، برابری طلبانه و انسانی را نیز بر خود دارد و همین حقیقت است كه هر دو جناح و روسای آن و شخص خاتمی را عمیقا نگران كرده است. جامعه ایران وارد دوره ای جدید از حیات سیاسی خود شده است كه دیگر مشخصه آن، عبور از دوم خرداد و یا قطع امید از هر نوع اصلاح و بهبودی در چهارچوب جمهوری اسلامی نیست. مشخصه آن توده ای شدن خواست سرنگونی و خلاصی از جمهوری اسلامی نیست، مشخصه آن حتی به میدان آمدن مردم برای به زیر کشیدن "نظام" و به میدان آمدن جنبش سرنگونی و تبدیل سرنگونی به بستر اصلی اعتراضات نیست. این ها دیگر به تاریخ پیوسته اند. مشخصه بارز این دوره تلاش طبقه كارگر و مردم محروم جامعه برای سازمان دادن صفوف خود، به میدان آوردن نیروی متحد خود، و ایجاد آمادگی در آن برای سرنگونی جمهوری اسلامی و بعلاوه و مهمتر از آن برای تضمین آینده ای بهتر و زندگی آزاد و مرفه در ایران با شعار "نان، آزادی، اداره شورایی" است. این جنبش به وسعت ایران از نفت و پتروشیمی ها، تا هفت تپه، فولاد، آذر آب، هپكو، از معادن و ماشین سازی ها و... در جریان است. این جنبش با پرچمی برابری طلبانه و علیه نفس استثمار و بردگی، با پرچم آزادی و برابری و اعمال اراده خود برای اداره شورایی جامعه عروج كرده و فضای سیاست ایران را حول خود پولاریزه كرده است. امروز اعتراض زن، معلم، بازنشسته، دانشجو، مردم حاشیه شهرها، و همه و همه مهر این جنبش و تاثیرات عمیق آنرا بر خود دارد. ترس آقای خاتمی از این جنبش واقعی است! او با زبان بی زبانی و بدون اشاره به درد اصلی "کلیت نظام"، با شكوه كردن از قدرت مطلقه "عده ای قلیل ۱۲ نفره" در بالا و حاشیه ای شدن و عدم گفتگو با فعالین جبهه اصلاحات، و در نتیجه بی وظیفه شدن خود و همراهانش و انفعال این جبهه در این وضع حساس به میدان آمده است.
اتفاقا وجود این جنبش اعتراضی طبقه كارگر و ماهیت ضد كاپیتالیستی و چپ آن است كه خامنه ای و بقیه همراهان او را متقاعد كرده كه برای یكدست كردن بالا و شكل دادن به هسته ای متمركز از ارتجاع، از خیر خاتمی و همراهان اصلاح طلب وی بگذرند. برای خامنه ای و اصولگرایان این راهی بود برای مقابله با ریزش بالا زیر فشار پایین و به امید بالا بردن توان در حاكمت برای مقابله و سركوب پایین. اما با و بدون این اقدام، با و بدون اصلاح طلبان، ارتجاع اسلامی در میان دهها میلیون انسان حق طلب سرنوشتی جز شكست ندارد.
اما دعوای بالا و هراس هر دو جناح در عین اینكه تاثیر جنبش آزادیخواهانه و وسیع در ایران را بر خود دارد، معضل جبهه ما و این مردم نیست. پایین جامعه صدای حاكمان از اصلاح طلب تا اصولگرا را شنیده است و از وضع وخیم و به هم خورده آن خوشحال و آنرا بدرست نتیجه و تاثیر پیشروی خود میداند.
برای طبقه كارگر و مردم آزادیخواه ایران یك امر مسلم است و آن اینكه كل این نظام با همه شعبات و خروجی های آن كه هر روز افزایش می یابد، ضد كارگر، تا مغز استخوان ضد هر نوع رفاه و آزادی پایین و ضد هر درجه از دخالت پایین جامعه در سرنوشت خود و جامعه است. همین حقیقت است كه كنده شده ها و مرخص شده های اصلاح طلب و... از حاكمیت را كه احساس میكنند با پول وامكانات فراوان سرقت كرده خود در كشورهای غربی آینده ای دارند، با لابیگری در كنار راست ترین محافل سیاسی دول غربی، در كنار رسانه های دست راستی این دولتها و بعلاوه در كنار راست ترین و ضد كمونیست ترین بخش اپوزیسیون بورژوایی ایران قرار میگیرند.
بی تردید تلاش خاتمی و به صدا درآوردن زنگ خطر طغیان پایین و اعلام آمادگی برای خدمت برای نجات حاكمیت در كنار جناح رقیب و شخص خامنه ای قابل فهم است. همچنانكه قرار گرفتن مهره های فراری و یا بیرون رانده شده از این حاكمیت در كنار طیف اولترا راست اپوزیسیون از فرشگردی ها تا قومی ها و ... قابل تصور بود. ترس از آینده انقلابی ایران و رقم خوردن سرنوشت جامعه بدست كارگر و جنبش كمونیستی این طبقه نه تنها خورده شكاف میان خاتمی و خامنه ای كه بعلاوه شكاف و دشمنی تاریخی میان سلطنت طلب و عناصر و مهره های جمهوری اسلامی كه از حاكمیت رانده شده یا ناامید شده اند را برای مقابله با پایین جامعه و فضای چپ آن، میتواند به هم برساند. در چنین شرایطی تلاش خاتمی برای کم کردن هر میزان شكاف میان خود و خامنه ای برای مقابله با طبقه كارگر و مردم آزادیخواه ایران امری بسیار قابل درك است.
اما مشكل این است كه تاریخ واقعی جامعه بر اساس آرزوهای خاتمی و خامنه ای و ... پیش نمیرود. جمهوری اسلامی روی دهانه یك آتشفشان بزرگ و قدرتمند و فعال، نشسته است كه با طغیان آن نه تنها جمهوری اسلامی را كه بعلاوه خورده امیدهای اپوزیسیون راست و مرتجع و محافل غربی مدافعاشان را هم میتواند به تاریخ بسپارد. بگذار همه مرتجعین بدانند كه این آتشفشان نه قابل كنترل و نه قابل خاموشی است.
۱۶ دسامبر ۲۰۲۱