کمونیست ماهانه: پلنوم ۵۰ کمیته مرکزی حزب حکمتیست در روزهای دهم و یازدهم ژوئیه برگزار شد. یکی از دستوارات پلنوم جنبش کارگری و وظایف حزب بود که توسط شما معرفی شد و در نهایت، پلنوم قطعنامه ای در همین زمینه زیر عنوان "جنبش کارگری و وظایف حزب حکمتیست (خط رسمی) تصویب کرد. اینجا در مورد این قطعنامه و مفاد و اولویتهای پلنوم که در این قطعنامه آمده است سوالاتی را با خالد حاج محمدی عضو رهبری حزب در میان خواهیم گذاشت.
به عنوان سوال اول، قطعنامه در مقدمه خود به تحولات جدی در این دوره و ورود جامعه به دوره ای جدید و کشمکشهای تعیین کننده اشاره کرده است. لطفا توضیح دهید كه این دوره جدید و مولفه های آن و کشمکشهای تعیین کننده کدامند؟
خالد حاج محمدی: بحث تحولات این دوره جامعه ایران، پا پیش گذاشتن طبقه کارگر و جدالهایی که در جریان است بارها توسط حزب ما و رفقای مختلف رهبری حزب بیان شده است. اینجا نکاتی را که در قطعنامه پلنوم هم اشاره شده است مقداری بیشتر توضیح میدهم.
ما در چند سال گذشته شاهد خیزشهای بزرگ توده ای علیه فقر، استثمار، تعرض هر روزه سودپرستان حاکم به سطح زندگی طبقه کارگر و اقشار محروم، بیکاری و گرانی و بربریت و علیه استبداد سیاسی، در دیماه ٩٦ و بعلاوه آبان ٩٨ بودیم. این اعتراضات که بیان نفرت عمیق جامعه علیه افسار گسیختگی بورژوازی ایران و حکومتش بود، اساسا توسط توده محروم جامعه، کارگران، جوانان و زنان، بیکاران و ... رقم خورد. این خیزشها پایه های جمهوری اسلامی را لرزاند و دیوارهای قدر قدرتی حاکمیت و همه ارگانهای سرکوب آنرا پایین کشید و توازن قوای میان حاکمیت و مردم آزادیخواه را به نفع پایین جامعه عوض کرد. همزمان و در امتداد این خیزشها شاهد اعتصابات وسیع کارگری در بسیاری از مراکز تولیدی و خدماتی بودیم. در چند سال گذشته هزاران اعتراض و اعتصاب کارگری اتفاق افتاده که نمونه های آن اعتصابات در فولاد اهواز، هفت تپه، هپکو، آذر آب، معادن کرمان، پتروشیمی ها، راه آهن و متاخرترین آنها نفت و گاز و... هستند.
اعتصابات این دوره کلا سیمای جامعه را عوض کرده است. طبقه کارگر مستقل از اینکه در کدام مرکز و کدام اعتصاب پیروزی کوچک یا بزرگ کسب کرده است و یا به خواست و مطالبات خود رسیده یا نرسیده است، کل جامعه را متوجه خود کرده است. خواست این اعتصابات بطور اساسی بر یک محور مشترک چرخیده است و آنهم بهبود زندگی و معیشت و سد بستن در مقابل تعرض افسار گسیخته بورژوای ایران و حکومتش به زندگی طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه بوده است.
توجه داشته باشید که جمهوری اسلامی در حال حاضر به تمامی کلاپس کرده است. مردم قبولش نمیکنند، انتخاباتش به صحنه محاکمه حاکمیت در تهران و هر جا امکانی برای ابراز وجود مردم فراهم بود، تبدیل شد. کرونا جان توده وسیعی را گرفت و حاکمیت اقدامی جدی برای مقابله نکرد. گرسنگی از سر و کول جامعه بالا میرود، گرانی کمر اکثریت مردم را شکسته، و این در حالیست كه همه امکانات زندگی به وفور موجود بوده اما مردم توان خرید آنرا ندارند و حاکمت از تامین ابتدایی ترین امکانات زنده ماندن هم خودداری میکند. بیکاری وسیع به یکی از بزرگترین معضلات تبدیل شده است و دامنه آن روزانه بالا میرود و حکومت جوابگو نیست. دارو و درمان بدلیل فقر دیگر در دسترس بخشی از مردم نیست، برق هم امروز به معضل نه تنها مردم که بیمارستانها هم تبدیل شده است. اینها دیگر از خود صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیان میشوند و پایین جامعه بیش از این تحمل نمیکند و بالا هم در کمال بی مسئولیتی نظاره گر است، وقت میخرد و مردم را به تحمل دعوت و همزمان افسار سودجویان برای خالی کردن ته مانده های جیب کارگران و اقشار محروم را آزاد گذاشته است. انسجام بالای حاکمیت هم به هم ریخته است، تقریبا کل قدرت در دست جناح اصول گرا است، آنهم بدلیل این اعتراضات، دچار تشتت جدی است. این وضع در شرایطی که هیچ دورنمایی روشنی در چشم انداز نیست نمیتواند ادامه پیدا کند. این در شرایطی است که علیرغم فقر و فشار کمر شکن گرانی و بیکاری، جامعه مستاصل نشده است و هر روز دامنه اعتراضات و اعتصابات کارگری وسیعتر می شود.
اعتصابات این دوه و مقاومت قهرمانانه کارگران در بسیاری از این اعتصابات، خواست و مطالبه برابری طلبانه آن، حمایت کارگران از همدیگر و حمایت مردم آزادیخواه به اشکال مختلف از مطالبات کارگران که چیزی جز رفاه و آزادی و برابری نیست، به قطب بندی های اساسی حول طبقه کارگر و بورژوازی و حکومتش شکل داده است. حاکمیت تلاش میکند وقت بخرد، کارگران و اقشار محروم را خسته کند و نهایتا آنها را مستاصل و ناچار به تسلیم کند. این امید با مقاومت و ایستادگی کارگران و با آمدن کارگران نفت و گاز و گسترش آن به پتروشیمی ها، بورژوازی ایران و حکومتش را در وحشت فرو برده و جنبش کارگری را وارد دوره ای جدید و جامعه را وارد جدالی اساسی کرده است. اعتصابات نفت دیگر نه برای حقوق معوقه بلکه با پرچم افزایش دستمزدها، لغو قرار دادهای موقت و سفید امضا، لغو شرکتهای پیمانکاری و... ، کلا سطح توقع و مطالبات کل طبقه کارگر را بالا میبرد.
امروز طبقه کارگر به عنوان یک طرف اصلی این جدال با حاکمیت، مهر خود را بر بسیاری از تحولات جامعه زده است و سوالاتی جدی را روی میز هر سه قوه و روی میز همه اتاقهای فکری و سیاسی بورژوازی در پوزیسیون و اپوزیسیون گذاشته است. این ماجرا آینده جمهوری اسلامی را با مخاطرات جدی روبرو کرده است و نوید یک تحول انقلابی را به رهبری طبقه کارگر و کمونیستهای آن در فضای عمومی جامعه میدهد. همچنانکه گفتم بعد از انتخابات جمهوری اسلامی، مستقل از هارت و پورت دولت جدید برهمه کس عیان شد که جامعه با یک حکومت ضعیف تر و حکومت جدید هم با یک جامعه متعرض تر، امیدوارتر و با یک طبقه کارگر حق طلب و متحدتر طرف است.
این اوضاع رنگ خود را به کل فضای سیاست در ایران زده است. به معنایی یک پلاریزاسیون در سطح جامعه شکل گرفته است و دو صف بورژوازی و طبقه کارگر بطور روشنتر با افقهای مختلف در مقابل هم قرار گرفته اند. در سطح عمومی دو الترناتیو در مقابل جامعه است، یا راست بورژوایی یا طبقه کارگر و کمونیسم آن تحولات آتی را رقم میزند. این وضعیت، احزاب اصلی راست از یك طرف و از طرف دیگر حزب ما و كمونیسم را هم در موقعیت دیگری قرار داده است. چپ و راست بورژوایی فاصله شان کم شده است، احزاب و جریانات بینابینی سردرگم و بی خاصیت شده اند و آلترناتیو سوسیالیستی که حزب ما نمایندگی میکند، شانس دارد. به معنایی هیچ دوره ای به اندازه این دوره تفاوتها روش نبوده اند و نزدیکها و دوستی و دشمنی ها در میان احزاب و سازمانهای سیاسی در اپوزیسون برجسته نبوده است. اینها همگی گواه یک دوره پرتلاطم و تعیین کننده جدید است که قطعنامه هم بر آن تاکید دارد.
کمونیست ماهانه: فکر میکنید در حال حاضر پیروزی این اعتصابات چقدر ممکن است؟ آیا جمهوری اسلامی توان سرکوب آنرا ندارد؟ آیا نمیتواند به اشکال مختلف با حربه های معین بخشی از کارگران را قانع و با دادن امتیازاتی سر کار بفرستد و بقیه را با تهدید و اخراج و جایگزینی نیروی بیکار حل کند و به این معضل پایان دهد؟
خالد حاج محمدی: ابتدا اشاره کنم که نفت و گاز تنها نیستند و حاکمیت با موجی از اعتصابات و اعتراضات روبرو است که خاموش شدنی نیستند. همین الان ما دوباره شاهد اعتصاب وسیع در هفت تپه هستیم.
پیروزی این اعتصابات بستگی به ایستادگی متحد کارگران دارد. هیچ پیروزی بدون تلاش و ایستادگی و تامین نیروی این پیروزی ممکن نیست. حلقه اصلی در تامین پیروزی حفظ اتحاد کارگران این مراکز و بعلاوه دامنه حمایتهای عملی بخشهای دیگر طبقه کارگر از همدیگر و میزان حمایت مردم آزادیخواه از آن است.
جمهوری اسلامی قطعا ساکت نمی نشیند و تاکنون هم ساکت نبوده است. تلاش بری قانع کردن بخشی از کارگران و خصوصا کارگران رسمی و نیروی متخصص و ماهر در این مراکز حتی با وعده تامین بخشی از مطالبات آنها و جدا کردن این بخش از بخشهای دیگر، یک حربه جدی است. وجود انواع قراردادها، اشکال و میزان متفاوت دستمزد، وجود کارفرمایان مختلف، امکانی است که حاکمیت و نمایندگان و عوامل آنها با کارفرمایان و... با اتکا به آن تلاش میکنند صفوف کارگران را شقه شقه کنند. بعلاوه دامن زدن به نفاق های قومی و منطقه ای ... را نیز اضافه کنید، اینها در کنار فشار اقتصادی که تا کنون هم کارفرمایان و هم دولت به آنها متکی بوده اند، از سرکوب مستقیم کاراتر است. این در کنار فعالیتهای تبلیغاتی و فریب و حقه بازی و وعده های سرخرمن و...، همگی ابزار اصلی حکومت در کنار سرکوب است.
در مورد سرکوب قطعا حکومت توان سرکوب را دارد و اما اولا میترسد که سرکوب باعث عکس العمل شدید جامعه و از دست رفتن کنترل اوضاع شود و بعلاوه سرکوب اعتصاباتی با این گستردگی در جامعه ای که دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ را همراه با هزاران اعتراض و اعتصاب کارگری و بخشهای محروم جامعه داشته، کار ساده ای نیست. ضمنا نفت و گاز از مراکز اصلی صنعتی و شاهرگ اقتصادی مملکت است. ادامه این اعتصابات علاوه بر زیان بزرگ مالی به حاکمین و کارفرمایان، خطر گسترش آن به بخشهای دیگر از جمله وسعت آن در پتروشیمی ها و حتی ماشین سازی ها و... را دارد که این کار را به مراتب مشکلتر میکند و تاثیرات آن میتواند ادامه کاری بخش وسیعی از مراکز تولیدی و خدماتی را مختل کند.
اگر اتحاد کارگران حفظ شود جایگزینی کار ساده ای نیست. وسعت اعتصابات و سطح سمپاتی جامعه به آن جایگزینی را با مشکل مواجه کرده است. بعلاوه جایگزینی بخش فنی و کارگران ماهر در نفت ممکن نیست و به همین دلیل حفظ اتحاد کارگران مهمترین فاکتور در تضمین موفقیت است.
اشاره کردم پیروزی ممکن است و حاکمیت مجبور است عقب بنشیند به شرط اینکه کارگران بتوانند متحد در دفاع از حق خود بایستند و هر اقدام نفاق افکنانه به هر بهانه ای و از جانب هر ارگان و جریانی را افشا و خنثی کنند. حفظ اتحاد و تامین این اتحاد کار خستگی ناپذیر هر روزه فعالین کارگری، برای قانع کردن کارگران، مطلع کردن هر روزه و دخیل کردن آنها در سرنوشت اعتصاب است. خطاب قرار دادن کارگران از کانال نمایندگان آنها، خطاب قرار دادن کارگران بیکار به عنوان اعضا خانواده کارگری با درد مشترک که فریب حاکمیت نخورند و... همگی دنیایی کار است که باید انجام داد. لذا اتکای کارگران به مجامع عمومی خود، تامین دخالت توده کارگران در تصمیم گیری ها و تبدیل روزهای اعتصاب به تجمع و سخنرانی رهبران و فعالین و اظهار نظر کارگران و بحث و مشورت و تصمیم گیری های مشترک، شاهرگ حیاتی تامین اتحاد برای پیروزی است. بازگشت کارگران به خانه هایشان در بخشهایی و البته فشار کارفرمایان و دولت هم برای مجبور کردن کارگران برای ترک محل و خوابگاهها، قطع امکانات زیستی و سرویسها و... هم به این امر کمک کرده است و این یک مشکل است که باید فعالین کارگری مد نظر داشته باشند. اما این روزها روزهای بالا بردن اتحاد و یکپارچگی، بالا بردن هوشیاری و خودآگاهی صفوف کارگران و خانواده های آنان است.
خانواده های کارگران هم یک پای جدی این اعتصابند که به اشکال مختلف راه دخالت و کمک به پیروزی آنرا دارند. از تشکیل صندوقهای کمک به اعتصاب در محلات زندگی خود، تلاش برای تامین غذا و آب و امکانات مورد نیاز کارگران اعتصابی به کمک مردم شریف و آزادیخواه تا تجمع در محلات کارگری، تجمع در مقابل ادارات و دفاتر مقامات دولتی و هر جا که مناسب میدانند و جلب حمایت عملی بخشهای مختلف طبقه کارگر و مردم آزادیخواه از این اعتصابات. ضمنا این اقدامات روابط خانواده های کارگری در بخشهای مختلف و مردم زحمتکش محلات را تحکیم و کلا به اتحاد کارگران در بعد غیر صنفی و رشته ای هم کمک میکند.
کارگران نفت و گاز علاوه بر تجارب خود در دوره های قبل، استفاده از تجارب بقیه اعتصابات کارگری از جمله تجربه گرانبهای اعتصابات متحد در فولاد اهواز و هفت تپه که شهرهای اهواز و شوش را به حمایت خود تسخیر کردند، همگی دستمایه ارزشمندی است که امروز در دسترس رفقای نفتی آنها است.
بهر صورت ورود کارگران نفت و گاز به اعتصابات با خواست و مطالباتی که اشاره کردم، با سمپاتی وسیعی که در میان طبقه کارگر و مردم آزادیخواه از این حرکت هست، کلا وزن و نقش مهم این طبقه در تحولات آتی جامعه را برجسته کرده است و به این اعتبار نه تنها طبقه کارگر که بعلاوه مردم آزادیخواه در ایران را در مقابل حاکمیت در توازن قوای بهتری قرار داده است.
کمونیست ماهانه: قطعنامه به لزوم پیروزی کارگران در اعتصابات این دوره و بعلاوه بر ایجاد آمادگی در این طبقه برای انقلاب کارگری اشاره دارد. در این راستا به اهمیت یک افق سیاسی روشن و نقش کمونیستها در این راستا و خود حزب حکمتیست اشاره دارد. فکر میکنید واقعا اعتصابات این دوره میتواند این مسیر را طی بكند و نه تنها کسب پیروزی و تامین مطالبات که زمینه انقلاب سوسیالیستی هم آماده شود؟ آیا این یک بلند پروازی دور از حقیقت و بیان آروزها بجای واقعیت نیست؟
خالد حاج محمدی: اجازه بدهید از بخش آخر سوال شروع کنم. من فکر میکنم انقلاب کارگری نه تنها بلند پروزانه نیست بلکه به هزار و یک دلیل یک قرن عقب افتاده است و امر فوری هر کمونیست و هر حزب کارگری کمونیستی باید باشد. حزب ما اساسا برای تامین ملزومات و سازمان دادن نیروی طبقه کارگر برای این انقلاب درست شده است. به این اعتبار هر تاکتیک و سیاستی که اتخاذ میکنیم، هر جنگ و جدالی که پیش میبریم، در دل هر اعتراض کارگری و توده ای، تامین پیش شرط های این انقلاب، تامین آمادگی در صفوف طبقه کارگر برای این انقلاب، تقویت کمونیستهای این طبقه و اتحاد صفوف کارگران کمونیست و تقویت توان و قدرت خود حزب حکمتیست (خط رسمی) را با هدف تامین این ملزومات هدف قرار میدهیم.
اکنون از کمون پاریس ۱۵۰ سال و از انقلاب اکتبر هم بالای صد سال میگذرد و به این اعتبار یک قرن و نیم انقلاب کارگری به عقب افتاده است. دنیا راه نجاتی برای تامین یک زندگی برابر و انسانی جز انقلاب کارگری و جز انقلاب کمونیستی ندارد و ما اتفاقا از آن نیروهایی هستیم که تلاش میکنیم نیروی این انقلاب را برای به سرانجام رساندن آن که شامل آمادگی کمونیستهای ایران، تغییر موقعیت خود حزب ما به عنوان یک حزب کمونیستی و ایجاد آمادگی در صفوف طبقه کارگر برای انقلاب خود را بطور جدی و فوری در دستور داریم. اگر مانعی در این مسیر هست عدم آمادگی خود حزب ما و عدم آمادگی کمونیستهای طبقه کارگر برای چنین انقلابی است. و وقتی از ملزمات میگویم دقیقا منظورم تقویت موقعیت کمونیستهای درون طبقه کارگر و گرایش کمونیستی این طبقه و تغییر موقعیت حزب است. مسئله این است که خود حزب ما بطور عملی به حزب دربرگیرنده طیفی از فعالین و رهبران رادیکال و بانفوذ طبقه کارگر و به این اعتبار به حزبی بزرگ و توده ای تبدیل شود که کارگران و فعالین کمونیست طبقه، آن را قابل انتخاب، قابل اتکا و حزب خود برای انقلاب کارگری بدانند.
پیروزی اعتصابات کارگری اخیر برای ما حیاتی است. هر ذره از پیروزی در اعتصابات اخیر اولا بهبودی را در زندگی حداقل بخشی از طبقه ما تامین میکند که ارزشمند است. بعلاوه توقع بخشهای دیگر را از زندگی بالا میبرد و امید به تحمیل مطالبات خود به بورژازی ایران و حکومتش و اعتماد بنفس و اتحاد صفوف کارگران را افزایش میدهد. لذا پیروزی کارگران نفت و گاز و پتروشیمی ها یک قدم بزرگ و مهم به پیش است. همچنانکه گفتم این پیروزی ممکن است. اما اشاره کردم این پیروزی در دل یک جدال و جنگ واقعی با یک حکومت هار و یک بورژوازی آگاه به منافع خود تامین میشود. شرط پیروزی در این جدال تامین اتحاد کارگری و وجود یک صف متحد و همبسته است که قبلا اشاره کردم.
اما آیا اینکه این زمینه انقلاب کارگری را مهیا میکند یا نه، جواب آری یا نه ندارد و بستگی به بسیاری فاکتورها و اقدامات و کارهای معینی دارد که خودبخود و از دل این اعتصابات بیرون نمی آید. اما در این شکی نیست که پیروزی کارگران در این اعتصابات طبقه کارگر را تعرضی تر، امیدوارتر و متحد تر و بورژوازی ایران و حکومتش را در موقعیت ضعیف تری قرار میدهد.
همچنانکه در قطعنامه پلنوم و در بسیاری از مباحث و اسناد ما اشاره شده است، پیروزی طبقه کارگر برای انقلاب کارگری احتیاج به تحولاتی جدی و آمادگی کمونیستهای این طبقه دارد. این بیش از هر چیز بمعنای آمادگی ما کمونیستها و حزب ما و بعلاوه آمادگی در طبقه کارگر و تامین نیروی این پیروزی است. تاکید کنم که سرنگونی جمهوری اسلامی قدم اول در این راه است. اما مسئله این است که در این پروسه و در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی، نیروی کمونیستی و افق و آرمان آزادیخواهانه کارگری مهر خود را بر این تحولات بزند. مسئله این است که سرنگونی به شکلی صورت بگیرد که موقعیت طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن را چنان تغییر دهد و چنان نیرویی را حول افق برابری طلبانه خود جمع کند، که با سرنگونی بتواند وسیعترین امکان را برای انقلاب کارگری مهیا کند، حتی اگر نتواند پروسه سرنگونی را فوری به انقلابی کارگری تعمیق دهد.
لذا و همچنانکه در قطعنامه هم اشاره شده است، نفس اتحاد صفوف کارگران و تقویت همبستگی کارگری برای ما مقدس است و از همین سر است که ما دشمن هر نوع نفاق افکنی در صفوف این طبقه و تقابل با آنرا امر خود میدانیم. از همین زاویه است که بحث تقویت موقعیت یک گرایش معین در جنبش کارگری که گرایش کمونیستی این طبقه است را امر فوری و جدی خود میدانیم.
کمونیست ماهانه: بحث از گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر کردید، چیزی که در خود قطعنامه هم اشاره شده و وظیفه حزب را تقویت موقعیت این گرایش و انسجام فکری و سیاسی آن تعریف کرده است. ابتدا ارزیابی شما از موقعیت این گرایش چیست و رابطه حزب با این گرایش را چگونه ارزیابی میکنید ؟ ضمنا منظورتان از انسجام فکری، سیاسی و پراتیکی چیست؟ اینها کلا چه اقداماتی را در دستور حزب قرار میدهد؟
خالد حاج محمدی: ابتدا اشاره کنم که این میتواند بحثی مفصل باشد و اینجا نمیتوان همه جانبه به آن پرداخت. لذا نکاتی را در جواب سوال بیان میکنم. ما همیشه گفته ایم که کمونیسم یک گرایش معین در طبقه کارگر است که با عروج پرولتاریای صنعتی تولد یافته است. گفته ایم که طبقه کارگر توده بی شکل نیست و گرایشات مختلفی در خود دارد، رهبران و شبکه رهبران عملی و محافل خود را دارد و اشکال مختلف سازمانیابی درونی خود را دارد. کمونیسم تنها یک گرایش در درون این طبقه است که منافع عمومی طبقه کارگر را نمایندگی و نقد پایه ای به نظام کاپیتالیستی دارد. موقعیت این گرایش در هر دوره ای متفاوت است و بستگی به موقعیت خود جنبش کارگری، وزن طبقه کارگر و بعلاوه موقعیت جنبشهای سیاسی اصلی در جامعه دارد.
در جنبش کارگری در هر دوره ای بدلایل و فاکتورهای مختلفی یک گرایش میتواند قوی و یکی دیگر ضعیف باشد، اما جا پای گرایشات مختلف قوی یا ضعیف همیشه موجود است. در ایران و در این دوره گرایش کمونیستی جاپای برجسته ای دارد، همچنانکه مثلا در کشورهای غربی گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری اروپا که در شکل جنبش اتحادیه ای خود را نشان میدهد، جا پای بزرگی دارد.
اکنون در جنبش کارگری گرایش سوسیالیستی این طبقه با پدیده هایی تداعی شده است. مثلا نقد عمیق ضد کاپیتالیستی و یا اعتراض به نفس وجود کار مزدی و موقعیت خود به عنوان نیرویی که برای تامین زندگی باید نیروی کارش را بفروشد. و یا برابری طلبی و دشمنی با هر نوع نفاق در صفوف طبقه کارگر از نفاق جنسی، قومی، مذهبی تا نفاق صنفی و.... و تاکید بر همسرنوشتی همه کارگران مستقل از جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب و...
این گرایش برای تامین اتحاد کارگران بر مجامع عمومی و دخالت و تصمیم جمعی تاکید دارد، خودش را جزو جنبش شورایی میداند و خواهان بیشترین اصلاحات فوری برای بهبود زندگی و همزمان افق او لغو کار مزدی و لغو سیادت بورژوازی است. این گرایش بعلاوه خواهان برداشتن همه تبعیضات از تبعیض جنسی تا مذهبی، قومی و غیره، در جامعه است و خواهان برابری همه انسانها است. این گرایش مستقل از همه محدودیتهایی که دارد، در جنبش کارگری و در همه اعتصابات و اعتراضات مشهود است و به میزانی که امکان سربرآوردن یافته است، وسیعترین سمپاتی در میان طبقه کارگر و بخش محروم جامعه جلب کرده است، خوشبینی و امید ایجاد کرده و به این اعتبار جایگاه مهمی دارد.
حزب حکمتست (خط رسمی) از نظر سیاسی نه تنها این گرایش را نمایندگی کرده است، بعلاوه در میان فعالین کمونیست و رهبران و فعالین کارگری خوشنام و معتبر است، بعلاوه در بسیاری از مسائل کلان سیاسی هم جهت است و در یک مسیر قرار دارند. نزدیکی سیاسی جدی میان ما با رهبران کمونیست در طبقه کارگر و حتی در کل جامعه امری مشهود و قابل اندازه گیری است.
در مورد رابطه حزب ما و این گرایش و جایگاه انسجام فکری و سیاسی آن و اهمیت آن برای ما چند نکته را بیان کنم. احزاب کمونیستی و از جمله حزب ما بخشی از جنبش کارگری هستند. این حزب بخش متحزب کمونیسم درون خود طبقه کارگر است و حزب سوسیالیستهای این طبقه است. به اعتباری ما و حزب ما از گرایش کمونیستی درون این طبقه خود را جدا نمیدانیم و در حقیقت مستقل از درجه دوری و نزدیکی سازمانی ما با این گرایش، خود را بخش متحزب آن میدانیم. ما فکر میکنیم تفوق این گرایش در جنبش کارگری، تامین رهبری اعتصابات و اعتراضات کارگری به همت این گرایش و در همکاری نزدیک با فعالین مختلف این جنبش، هم در پیروزی اعتصابات موثر است و هم در تقویت این گرایش و هم در تامین اهداف بلند مدت تر جنبش کمونیستی و کارگری و به این اعتبار ایجاد امکانات و آمادگی در جنبش کارگری برای انقلاب کارگری.
با توجه به این شرایط، تلاش حزب ما تقویت این گرایش از هر نظر و تلاش برای انسجام سیاسی و فکری آن، جواب به معضلات و موانع ذهنی و سیاسی آن است. توجه داشته باشید که کارگران کمونیست و فعالین طبقه کارگر مثل هر آدم سیاسی دیگر علاوه بر مبارزه روزمره بر سر انواع مطالبات در عین حال به عنوان آدم کمونیست به عنوان محافل و جمع و شبکه های کمونیستی در این طبقه به دنیا و مافیا فکر میکنند. سرنوشت بشریت، تحولات مهم سیاسی، آینده جامعه، چگونگی سرنگونی جمهوری اسلامی، چگونگی پیروزی در جدالهای مختلف و موانع انقلاب کارگری و چگونگی رفع آن، حق زن، کودک، محیط زیست، مقابله با انواع ناسیونالیسم و مذهب به عنوان سمومی که در طبقه کارگر اشاعه داده میشود و .... همه و همه جزو مشغله های ذهنی و فكری یك كارگر كمونیست است.
جدال طبقاتی و تقابل جنبشهای مختلف سیاسی در جامعه از کانال احزاب و در سطح روبنایی و در عرصه سیاسی پیش میرود. فعالین این طبقه هم در این جدالها با هر محدودیتی که شرایط زندگی و کار برایشان ایجاد کرده است سهیم هستند. برای حزب ما مهم است که این جریان را در سیاست ایران نمایندگی کنیم و بعلاوه مشکلات و موانع سیاسی، تئوریک و پراتیکی و سوالات و ... آنها را جواب بدهیم. این راهی است که کمونیستهای طبقه کارگر را هم افق و هم جهت و از زاویه سیاسی (نه الزاما سازمانی) متحد و هم خط میکند. تلاش برای هم خطی، هم جهتی سیاسی و هم نظری با فعالین این گرایش و تامین فکری و سیاسی آنها کار هر حزبی است که خود را به این جنبش متعلق میداند.
تلاش ما برای اتحاد در صفوف کمونیستهای طبقه کارگر، تلاش برای متحزب شدن آنها و فراتر رفتن از محافل و شبکه های موجود و متحد شدن در کمیته های کمونیستی، کمیته و جمع های متحزب در هر مرکز کارگری و سرانجام متحزب شدن آنها در حزب حکمتیست(خط رسمی) امر جدی ما است. تردیدی نیست و تمام تجربیات تاریخ جنبش ما نشان میدهد که بدون تامین اینها با هر درجه وسعت اعتراضات کارگری و با هر درجه پیروزی در اعتراضات برای بهبود و با هر درجه جانفشانی و فداکاری، تصور پیروزی بر بورژوازی ایران و سازمان دادن انقلاب کارگری متصور نیست.
کمونیست ماهانه: بحث تقابل با جنبشهای بورژوایی و نقد سیاسی افق آنها در جنبش کارگری و همزمان در یك بند دیگر قطعنامه از دخالت جدی در جدلهای سیاسی اشاره شده است، لطفا اینها را کمی تشریح کنید.
خالد حاج محمدی: جامعه ایران وارد دوره تعیین کننده شده است. فضای جامعه حول جنگ دو طبقه اصلی یعنی طبقه کارگر و بورژوازی ایران قطبی شده است. عروج طبقه کارگر و افزایش دامنه اعتراضات کارگری، حق طلبی این طبقه و عروج رهبران و سخنگویان آن با مطالبات آزادیخواهانه در میان کارگران و اقشار محروم سمپاتی گسترده کسب کرده است. این وضع همراه خود موقعیتی طلایی برای ایفای نقش کمونیستهای این طبقه را فراهم کرده است. این دوره ای است که هر حزب و جریان متعلق به طبقه کارگر و خواهان انقلاب کارگری را به قلب جامعه پرتاب میکند، بزرگ میکند و موقعیت او را تغییر میدهد. این اتفاق در مقابل حزب ما هم هست و صد البته خود بخود انجام نمیگیرد و به تصمیم گیری جدی و دخالت همه جانبه و به نقشه روش محتاج است . این مرحله ای جدی از مبارزه طبقاتی در این جامعه است، دوره ای ویژه است و فرجه ای را برای کمونیستها باز کرده است که تا ابد بروی ما باز نخواهد ماند و بلاخره روزی بسته میشود. تعجیل ما در این دوره و تلاش ما برای عطف توجه فعالین کمونیست در طبقه کارگر و همه کمونیستهای جامعه ایران به این شرایط از این سر است. التهابی که فضای سیاسی ایران را گرفته است و عطف توجه جامعه به نقش طبقه کارگر و کمونیستها همیشگی نیست و یک دوره است و بصورتی این دوره پایان می پذیرد یا با شکست و عقب راندن و حاشیه رفتن ما و یا با پیروزی ما که شانسش را داریم.
بعلاوه ما تنها نیرویی نیستیم که در این جامعه فعالیت میکنیم و تلاش داریم جنبش خود را به پیروزی برسانیم. ما تنها نیرویی نیستیم که تلاش میکنیم بر اعتراضات و اعتصابات کارگری در خدمت اهداف کوتاه و بلند مدت خود تاثیر بگذاریم. مستقل از ما سایر جنبشها و احزاب سیاسی حتی با امکانات بسیار بزرگتر برای تاثیر گذاری بر طبقه کارگر تلاش میکنند. امکان مالی و میدیای آنها عظیم است و ضمنا حمایت دولتها از آنها هم یک فاکتور جدی است، چیزی که ما نداریم. اما زمینه واقعی برای بزرگ شدن ما، برای تاثیر گذاری و ایفای نقش ما و همه کمونیستهای این جامعه مهیا است، سمپاتی به جریان ما به افق و آرمانهای ما در این جامعه کم نیست، همزمان ما چشم به حمایتهای هم طبقه ای های خود در همه کشورها هستیم و در این راه تلاش میکنیم، چیزی که دیگران ندارند.
اکنون همه جنبشهای اصلی سیاسی، از حاکمیت تا اپوزیسیون جمهوری اسلامی بطور جدی روی طبقه کارگر و اقشار محروم به عنوان نیروی انقلاب ما کار میکنند. این صف از حاکمیت تا احزاب و گروهها و شخصیتهای مختلف راست و چپ بورژوایی را شامل میشود. همه این نیرو به طبقه کارگر احتیاج دارد و رمز پیروزی آنها تاثیر گذاشتن بر روی کل جامعه و بخصوص طبقه کارگر است. به میدان آمدن طبقه کارگر در این دوره و تجاربی که کل این نیروها از نقش این طبقه، از خوشنامی و اعتبار رهبران رادیکال آن و از ظرفیت عظیم و فضای رادیکال آن کسب کرده اند، همه را شکه و در عین حال نگران کرده است. ترس از تحولاتی انقلابی بر دوش این طبقه و با رهبری کمونیستهایش همه را هراسانده است. جمهوری اسلامی به هزار شیوه حتی ممکن است با کودتایی درونی سرنگون شود، اما ترس این است که این پروسه با انقلابی چپ، با قیامی قهری به رهبری کمونیستها اتفاق بیفتد و آینده طبقات دارا را تیره و تار کند و خاورمیانه شاهد یک تحول عظیم آزادیخواهانه با پرچم کمونیستها شود.
اینکه همه پرچم کارگر و دفاع از کارگران و اقشار محروم را برداشته اند، اگر از طرفی پیشروی و نقش انکار ناپذیر و فشار جنبش ما را نشان میدهد، از طرف دیگر کمین کردن همه را برای به کج راهه بردن این طبقه، برای سرباز گرفتن از این طبقه در خدمت جنبش طبقات دیگر نشان میدهد. لذا ما شاهد تعجیل همه نیروهای اصلی در سیاست ایران هستیم.
اگر توجه کرده باشید این دوره همه نیروهای اصلی اپوزیسون به جنب و جوش افتاده اند، اتحاد و ائتلافهای جدیدی چه رسمی و چه غیر رسمی در حال شکل گیری است و فاصله بعضی ها بیشتر و بعضی ها هم کمتر شده است. بخشی از راست حکومتی با قطع امید از جمهوری اسلامی مسیر پیوستن به اپوزیسون راست پرو غرب را در پیش گرفته است. اپوزیسیون چپ بورژوایی زیر پرچم "نه به جمهوری اسلامی" به عنوان آرمان نهایی و کل هویت خود، با پرچم چپ و کمونیستی مسیر نزدیکی جدی با اپوزیسیون راست پرو غرب را هموار میکند. اینها حتی در سطح ماکروتر و در سطح نزدیکی و امید بستن به قطب بندی های جهانی و منطقه ای با این و آن جناح و دولت و خصوصا نزدیکی و اتکا به دولتهای غربی و سیاست و برنامه های آنها از سالهای قبل حتی در جناح چپ بورژوایی مشهود است.
اینها جنگ و جدالهای جدی را در مقابل ما قرار میدهد و باید با تمام قدرت وارد آن شد، اهداف و برنامه های آنها را نقد و افشا کرد و مانع سربازگیری آنها از طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران شد. در این جدالها باید همواره منافع طبقه کارگر را نمایندگی و اهمیت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به رهبری طبقه کارگر و کمونیستهایش را به نفع منافع اکثریت مردم ایران نشان داد و حول آن نیرو جمع کرد و جبهه و جنبش خود را تقویت کرد. این مسیری است که باید بطور جدی نیروی این طبقه و خصوصا رهبران و فعالین و سخنگویان این طبقه، فعالین و شخصیهای اصلی رادیکال و برابری طلب در جنبش حق زن، در میان معلم ، پرستار، بازنشسته، دانشجو و نسل جوان را به زیر پرچم سوسیالیستها کشاند و به نیروی انقلاب کارگری تبدیل کرد. این مسیری است که خود حزب ما باید در آن دگرگون شود.
به این اعتبار این دوره کلا دوره ای جدی و سرنوشت ساز است. باید این دوره را درک کرد و راستش مهمتر از همه، رفتن به استقبال این دوره و بالا بردن ظرفیتهای خود حزب ما در این کشمکش و تبدیل آن به حزبی که نه تنها به استقبال این تحولات برود بلکه و بعلاوه نیروی جنبش خود را جمع کند، توان رهبری این جنبش را در خود ایجاد کند.
کمونیست ماهانه: قطعنامه پلنوم در بخش وظایف حزب بحث دفاع از رهبران و سخنگویان و نمایندگان کارگری را هم در مقابل پلیس سیاسی و هم جریانات ضد کارگری را طرح کرده است؟ چرا این اندازه حزب به موقعیت رهبران کارگری و به ضرورت دفاع از آنها حساس است؟ آیا این قدوسیت دادن به رهبران کارگری و گارد گرفتن در مقابل نقد آنها نیست؟
خالد حاج محمدی: ما همیشه نسبت به موقعیت رهبران و سخنگویان طبقه کارگر با حساسیت برخورد کرده ایم، دفاع ما از آنها همیشه بی قید و شرط بوده است و همیشه از آنها حتی اگر از نظر سیاسی با ما فاصله زیادی هم داشته و حتی اگر مخالف سیاسی خط و جهت ما بوده اند، دفاع از حرمت و کرامت آنها، دفاع از شخصیت آنها برایمان خط قرمز بوده است و بکرات به همین دلیل خودمان هم مورد حمله قرار گرفته ایم.
دلیل این حساسیت بیش از هرچیز، ارزش و جایگاه طبقه کارگر و حساسیت ما به این جنبش است. رهبران و نمایندگان و سخنگویان کارگری تا زمانی که نماینده اعتراض کارگر یک مرکز کارگری، یک نهاد و تشکل کارگری هستند، برخورد و رفتار با آنها تابعی از رفتار با خود نهاد یا مجمع کارگری است. سخنگو و نماینده کارگری تجسم اراده جمعی کارگران یک مرکز است و به همین دلیل برای ما جایگاه ویژه و حساسیت خاصی در موردشان به خرج میدهیم. کسی که مستقل از اینکه کمونیست است یا رفرمیست و... زمانی که از جانب کارگران یک مرکز یا یک نهاد کارگری انتخاب و سخنگوی آنها است، قطعا رفتار و برخورد به آنهم تابعی از ارزش و جایگاه کارگران آن مرکز، آن تشکل و یا آن اعتراض معین کارگری است. حساسیت ما در دفاع از نهاد کارگری و اعتراض کارگری و ارزش آنها در رفتار و مسئولیت ما در قبال نماینده و سخنگوی آنها تجسم پیدا میکند.
علاوه بر اینها رهبران کارگری نقش ویژه ای در اعتراضات کارگری، در جهت و آینده هر تحول کارگری دارند، آنها چشم و گوش جنبش کارگری هستند. حساسیت ما و نه تنها ما حساسیت بورژوازی هم از این سر است. ما تلاش میکنیم آنها را چون مردمک چشم در مقابل پلیس سیاسی حفاظت کنیم و این امر را بخش جدی از دفاع خود از اعتراض کارگری میدانیم و حاکمیت هم فشار به آنها، تهدید و تسلیم آنها و حتی گاها ترور و نابودی فیزیکی آنها را راه تقابل با اعتراض کارگری و عموما جنبش کارگری میداند.
ما در همه اعتراضات کارگری شاهد فشار پلیسی، تهدید و اخراج از کار و فشار اقتصادی و گاها شاهد تلاش برای کوتاه آمدن، تسلیم رهبران کارگری و حتی خریدن رهبران کارگری از جانب حاکمیت هستیم. یكی از دلایل دفاع ما از جنبش مجامع عمومی کارگری در مقابل جنبش اتحادیه ای این است که کارگران هر لحظه بخواهند و احساس کنند نماینده و سخنگوی آنها کوتاه آمده است یا سازش کرده و یا اصلا نمایندگی آنها را نمیکند، عزل اش میکنند.
یک جنبه دیگر از تعرض به رهبران کارگری هتک حرمت کردن، شکستن شخصیت آنها، لطمه زدن به اتوریته و اعتبار آنها با پرونده سازی های رایج از اخلاقی تا مالی و حتی امنیتی است. اینها راه لطمه زدن به خود جنبش کارگری است. اگر به مبارزات این دوره نگاه کنیم و به عروج رهبران با اتوریته در جنبش کارگری که دامنه نفوذ آنها به جامعه سرایت کرده است و جامعه و مشخصا محرومان جامعه آنها را سخنگو و نماینده خود میدانند، شاهد موجی از تعرض و هتک حرمت نه تنها از جانب کارفرما و عواملش و دولت، بعلاوه از جانب جریانات و گروه و شخصیتهای سیاسی و محافل روشنفکری بوده ایم که حتی خود را چپ هم میدانند. موقعیت خود این انسانها، فضای پلیسی و فشار بر آنها گاها امکان دفاع از خود را از آنها سلب میكند و ما اجازه نمیدهیم و در مقابل این تعرضات خواهیم ایستاد.
این به هیچوجه تقدس گرایی نیست. راستش ما با کارگر دوستی و کارگر پناهی جعلی و کارگر پرستی نزدیکی نداریم. ما فکر نمیکنیم رهبر کارگری خودبخود پاک و بی آلایش است. فکر نمیکنیم کارگر بودن مقدس است و نقد رهبر کارگری جرم است. اما تفاوت نقد صمیمانه با هر زبانی، تند یا نرم از هتک حرمت و پرونده سازی و تلاش برای ایجاد فضای امنیتی و پلیسی برایشان که متاسفانه کم هم نیست، زمین تا آسمان تفاوت دارد. ما همیشه حتی در دفاع از کسانی در جنبش کارگری که فکر کرده ایم رفرمیست هستند، فکر کرده ایم عقب ماندگی های جدی دارند، فکر کرده ایم فرهنگ مرد سالارانه بر آنها حاکم است، اما در مقابل بی حرمتی به آنها و تلاش برای ترور شخصیت آنها تحت هر نام و از جانب هر کسی ایستاده و خواهیم ایستاد. این همچنان که گفتم خط قرمزهای ما است.
کمونیست ماهانه: بخش پایانی قطعنامه عملا فراخوانی به فعالین کمونیست طبقه کارگر برای پیوستن به تلاشی که در دستور شما است و برای پیوستن و تقویت صفوف حزب است. چرا چنین فراخوانی ضروری است و فکر میکنید آیا چنین فراخوانهایی واقعا جواب میگیرد؟
خالد حاج محمدی: من فکر میکنم طبقه کارگر در هیچ کجای دنیا بدون حزب به پیروزی به معنای پایان سیادت بورژوازی و پایان استثمار نرسیده و نمیرسد. کسب پیروزی در مبارزه برای بهبود زندگی و تامین سطحی از مطالبات امری مسلم است. اما قدرت گرفتن طبقه کارگر و پایان دادن به حاکمیت بورژوایی تنها با انقلاب کارگری و کسب قدرت توسط حزب این طبقه ممکن است.
من در جواب سولات دیگر اشاره کردم که دوره ای سرنوشت ساز را در مقابل داریم و این دوره جدالهای اصلی و جدال آلترناتیوهای اصلی در مقابل جمهوری اسلامی و برای جایگزینی آن است. طبقه کارگر بدون حزب کمونیستی نمیتواند حتی وارد این جدالها بشود و جنبشهای بورژوایی دیر یا زود سرنوشت او را رقم میزننند. اینکه کمونیسم در ایران هواخواه زیاد دارد و اینکه گرایش کمونیستی در طبقه کارگر سمپاتی کسب کرده است، شرط پیروزی هست اما برای پیروزی مطلقا کافی نیست. تمام ماجرا تحزب یافتگی کمونیستها در ایران خصوصا درون جنبش کارگری است.
حزب حکمتیست(خط رسمی) امتداد یک خط، یک ترند فکری، سیاسی، پراتیکی و سبک کاری متفاوت در سیاست ایران است که از اتحاد مبارزان کمونیست تا حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری دوره حکمت و تا خود حزب ما را در بر میگیرد و این حزب وارث این تاریخ است. ما به کاستی و کمبود و موانع راه خود آگاهیم و برای برداشتن آنها تلاش میکنیم. مستقل از اراده من و هر کس دیگر این تنها حزب کمونیستی مصمم با یک تاریخ روشن و قابل دفاع است.
بعلاوه حزب حکمتیست( خط رسمی) تنها در بر گیرنده یك بخش از فعالین کمونیست در جامعه ایران است. ما از نظر سیاسی و افق و آرمان با بقیه کمونیستهای کارگری در جنبش کارگری، در جنبش حق زن، در میان معلم و بازنشسته و.. و در محیطهای تحصیلی، با هر سایه روشنی هم جهت و هم افق هستیم. اما از نظر سازمانی و حزبی هزارن کمونیست معتبر در این جامعه در محافل و شبکه های و در جمعها و چه بسا در کمیته های کمونیستی و حتی بطور فردی و پراکنده در تلاشی مشترک برای پیروزی هستند. ما خود را از این صف وسیع نه تنها جدا نمیدانیم که حزب خود را حزب این صف میدانیم و توجه این صف را به حساسیت اوضاع و خطیر بودن شرایط جلب میکنیم. در دوره های گذشته هر کس هر کاری کرده و هر جایی بوده، امروز و برای پیروزی به یک تلاش مشترک، به هم پیوسته و همکاری نزدیک و به جمع شدن همه ما در یک حزب کمونیستی که خوشبختانه موجود است، نیاز داریم. این دوره نباید کمونیسم شکست بخورد و اگر پیروز نشویم هیچ جنبشی برای ما فرش قرمز پهن نمیکند و تلاش میشود تا دهه های دیگر امکان قدرتگیری کارگر و کمونیستها را کور کنند. ایران جامعه ای ویژه است، فضای کنونی برای فعالیت کمونیستها مهیا است، کمونیسم یک آلترناتیو است و امید به پیروزی ما در جدال امروز یک امکان واقعی است. تبدیل این امکان و فرجه روی زمین واقعی احتیاج به جنگی سازمانیافته و با نقشه دارد. این مهم بدون جمع شدن نیروی مشترک ما در یک حزب ممکن نیست. به همه این دلایل ما همه را فراخوانده ایم به اهمیت این دوره، به حساسیت اوضاع و به شانسی که کمونیسها دارند و همه را به همکاری با خود و به پیوستن به حزب دعوت کرده ایم، این راه پیروزی طبقه و جنبش ما است.