طبق اطلاعیه سندیکای هفت تپه، قرار بود دیروز، چهارشنبه ١٨ دیماه ١٣٩٨ برابر با ٨ ژانویه ٢٠٢٠، دادگاه تجدید نظر ١٣ نفر از کارگران هفت تپه در شعبه شانزدهم استان خوزستان برگزار شود. این ماجرا بعد از اعتراضات کارگران هفت تپه به احکام شلاق و زندان دادگاه کیفری شوش در دستور قرار گرفت. تا این ساعت خبری از این دادگاه، نتایج آن و برگزاری يا عدم برگزاري آن اعلام نشده است. پیش از این نیز بدنبال اعتراضات فراوان کارگران هفت تپه و بسیاری از کارگران و آزادیخواهان در ایران و خارج کشور، و همزمان کارگران و فعالین در زندان به احکام قرون وسطایی برای فعالین هفت تپه و مدافعان آنها، نهایتا و بعد از تجدید نظر، حکم ٥ سال زندان برای اسماعیل بخشی، محمد خنیفر و علی نجاتی و بعلاوه مدافعان آنها، سپیده قلیان، امیرحسین محمدی فرد، ساناز الهیاری، امیر امیر قلی و عسل محمدی صادر شد.
در این دوره شکست دادن کارگران هفت تپه و صادر کردن احکام سنگین برای نمایندگان، سخنگویان و مدافعان آنها به دریچه ای جدی از تعرض وسیع تر و همه جانبه سرمایه داران و دولت جمهوری اسلامی شان، علیه کل طبقه کارگر تبدیل شد. جامعه از دریچه این جدال و هم زمان جنگ و مبارزه بي امان کارگران فولاد، هپکو، آذر آب و...، به موقعیت کل این طبقه و اقشار پایین جامعه در کشمکش با بالایی ها می نگریست. ادامه این محاکمات در حقیقت ادامه همان کشمکش است با اين تفاوت که مبارزه طبقه کارگر ایران و مردم آزادیخواه با جمهوری اسلامی برای رفاه و آزادی، در دوره ای نسبتا جدید بعد از جدال امریکا و ایران ادامه خواهد یافت. این دوره مهر خود را بر تحولات در صفوف طبقه کارگر و کارگران هفت تپه و زندانیان آنها نیز خواهد زد و باید هوشیار بود.
ترور قاسم سلیمانی و همراهان او توسط آمریکا و بدستور ترامپ، هر چند لطمه ای جدی به جمهوری اسلامی بود و جان یکی از مهمترین رهبران آنها را گرفت، اما همزمان فرجه ای طلایی برای جمهوری اسلامی باز کرد که در مقابل اعتراضات وسیع توده ای و مشکلات عدیده در ایران در گل مانده بود. قلدری آمریکا و ماجراجویی بی حساب و کتاب رئیس جمهور آن، امکانی فراهم کرد که جمهوری اسلامی علاوه بر فضای جنگی و تبلیغات وسیع و سنگین، جمعیت قابل توجهي را به مراسم قاسم سلیمانی گسيل کند و بعلاوه با حمله موشکی به پایگاه آمریکا در عراق، بار دیگر پرچم ضداستکبار خود را به اهتزاز در آورد و سعی کند قدرت و توان خود را به رخ مردم ایران بکشد. اینجا قصد بررسی جدال آمریکا و ایران از کشتن سلیمانی تا حمله به قرارگاه آمریکا در خاک عراق و عواقب و نتایج آنرا ندارم، به این مهم در فرصتی دیگر خواهم پرداخت. اما امروز بر کسی پوشیده نیست ریسک بزرگی که ترامپ مرتکب شد، دست آخر او را مجبور کرد در توافق با جمهوری اسلامی پایگاه خود در عراق را از نیرو خالي کند و امکان دهد موشک باران شود، تا هم به نیروهای امریکا لطمه ای وارد نشود و هم جمهوری اسلامی هم بتواند اعلام کند که انتقام قاسم سلیمانی را گرفته است. این توافق هر طور صورت گرفته باشد، عربده کشی جمهوری اسلامی با پرچم ضد امریکایی و به عنوان دولتی که پایگاه امریکا را موشک باران کرده است، ابزاری علیه مردم آزادیخواه ایران در یک دوره تاریخی حساس است. یک رکن جدی از اهداف جمهوری اسلامی در جدال این دوره با آمریکا، از جمع کردن نیرو برای مراسم سلیمانی و تبلیغات وسیع ناسیونالیستی و اسلامی و بعلاوه تبلیغات امروز و بعد از موشک باران پایگاه امریکایی در عراق، ترساندن مردم آزادیخواه در ایران و فرصت خریدن برای حاکمیت اش است.
محاکمات کارگران هفت تپه، در این شرایط مهر این فضا را برخود دارد. این محاکمات در حقیقت در دوره حساسی بعد از بلیط بخت آزمایی که ترامپ تقدیم ایران کرد، برگذار خواهد شد. این جدال گوشه ای از جدال وسیعتر بورژوازی ایران و نمایندگانش در حاکمیت علیه طبقه کارگر و همه استثمار شدگان در ایران است. جمهوری اسلامی تلاش میکند، با همه امکانات و با استفاده از فضای جنگی این دوره، با استفاده از حمله ای که به پایگاه آمریکا کرده است، با عربده کشی های ناسیونالیستی و ایرانی گری و قدرت نیروی نظامی و در راس آن سپاه پاسداران، پیش از هر کس و جریانی فضای خود جامعه ایران را مختنق و اعتراض عدالتخواهانه در ایران را عقب براند.
جدال بورژوازی ایران با طبقه کارگر و مردم آزادیخواهی که دیماه ٩٦ و اعتراضات آبانماه ٩٨ را از سر گذرانده است، جای توافقی برای حاکمیت و برای ما باقی نگذاشته است. حاکمین بر ایران در هر دوره ای و در دل وسیعترین پروپاگاند جنگی علیه آمریکا و هر ارتجاعی، میتوانند با هزار رابطه و بده بستان مخفی و علنی با هم توافق کنند. اما در جدال با طبقه کارگر ایران و صف مردم محروم راه توافق و صلح باقی نیست. بی تردید در این مسیر توازن قوای مابین دوطرف جنگ و میزان پیشروی و کوتاه آمدن طرفین، شعارها و مطالبات، تاکتیک و سیاستها را تعین میکند.
محاکمه کارگران هفت تپه، دریچه تعرض بزرگتر بورژوازی ایران به طبقه کارگر است. هفت تپه و زندانیان آن و سرنوشت آنها، سنگری مهم برای دو طرف این جدال است.
فضای ملتهب جامعه و تبلیغات وسیع حول کشتن قاسم سلیمانی، تبلیغات ناسیونالیستی و به رخ کشیدن قدر سپاه پاسداران و سپاه قدس و جلو انداختن فرماندهان و..، مدالهای "پیروزی" در جدال با آمریکا و ... که به همدیگر میدهند، همگی در دنیای واقعی و در متن یک جدال بزرگتر طبقه کارگر و بخش محروم جامعه برای آزادی و برابری، عمر زیادی نخواهند داشت. دود و فضای ملتهب کنونی کنار خواهد رفت و حقایق پایه ای تری جلو صحنه خواهند آمد و جمهوری اسلامی مجبور به پاسخگویی است. فضای جنگی و ترس و نگرانی که در منطقه حاکم کردند، عربده کشی های طرفین در این دوره، بی شک شرایط کار و مبارزه ما را سخت تر و موانعی را در مسیر مبارزه ما ایجاد کرد. قطعا هر کارگر کمونیست، هر انسان آزاده و هر زن و مرد عدالتخواهی به این اوضاع با چشمان باز نگاه خواهد کرد، موانع را برسمیت خواهد شناخت و راه کنار گذاشتن آنها و پیشروی جنبش خود در طبقه کارگر، در جنبش حق زن و در اعتراضات نسل جوان برای دنیای بهتر و قابل تحملتر را هموار خواهد کرد.
در این اوضاع دفاع از کارگران هفت تپه، حمایت وسیع از آنها و زندانیان آنها، مقابله با دادگاهی و صدور احکام سنگین براي آنها و همه فعالین کارگری و آزادیخواه، مقابله با اخراج و پرونده سازی برای هفت تپه ای ها، یک حلقه مهم و دفاع از یک سنگر جدی طبقه کارگر در مقابله با بورژوازی ایران و دولت حاکمش است.
٩ ژانویه ٢٠٢٠