اخیرا عده ای از سیاسیون در دنیای مجازی هجمه ای به نام "نقد" علیه کورش مدرسی راه انداخته ا ند. هر کس برای خود با اتکا به این کلمه و آن جمله و حتی بدون اشاره به بحثی از او، نتیجه گیری های دلبخواهی کرده و به جنگ ادعاهای خود ساخته به نام "نقد" مواضع کورش مدرسی رفته اند. بهانه این است که کورش مدرسی در دل اعتراضات این دوره در ایران طی نوشته ای کوتاه در فیس بوک تاکیدی چند باره بر پاره ای احکام مارکسیستی در برخودر به تحرکات و طغیانها و اعتراضات توده ای و ملزومات پیروزی آن از زاویه منافع طبقه کارگر کرده است. خطاب کورش مدرسی در این یاداشت طبیعتا جریانات و کسانی است که امرشان انقلاب کارگری است و افق و استراتژی آنها تامین شرایط پیروزی چنین انقلابی است. مسلما چنین توقعی شامل جریانات و کسانی نمیشود که هر روز بادبان کشتی خود را به جنبشی از سبز تا نارنجی و حتی تا ناتو و...وصل میکنند. خطاب رهبران و فعالین کمونیستی است که در دل هر مبارزه کارگری، توده ای و آزادیخواهانه تلاش میکنند موقعیت این طبقه و توازن قوا به نفع او تغییر و شرایط زندگی و مبارزه او بهبود پیدا کند. برای چنین کمونیستهایی سرنگونی جمهوری اسلامی نیز حلقه ای و قدم اول در این مسیراست.
به این اعتبار تاکید کورش مدرسی ایفای نقش آگاهانه رهبران و فعالین کمونیستی است که در دل هر اعتراض بر حق و هر طغیان و شورشی تلاش میکنند، آنرا صاحب افق و سازمان و رهبری کنند. او در این نوشته تاکید بر لزوم سیاست و افق روشن، سازمان و به میدان آوردن نیروی متشکل طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن اعتراضات کرده است. کورش مدرسی تاکید کرده است که اعتراضات خیابانی کافی نیست و در جنگ بی سازمان (سرخپوستی) با همه فداکاری ها و قهرمانی ها، پیروزی بر یک حاکمیت مثل جمهوری اسلامی ممکن نیست . تاکید او برداشتن موانع پیروزی این اعتراضات و رفع کمبودهای طبیعی آن و جلب توجه فعالین کمونیستی است که پیروزی این اعتراضات در خدمت بهبود توازن قوا به نفع کمونیسم و طبقه کارگر را امر خود میداند.
به بهانه این یاداشت عده ای با مشتهای گره کرده به میدان آمده اند و سنگ مردم و معترضین را به سینه میزنند، وکیل و سخنگوی خودگمارده مردم شده اند ، دست به تحریک عقب مانده زده و انواع اتهامات را نثار کورش مدرسی کرده و خط و سیاست معینی در ایران را نشانه گرفته اند. در این میدان دو دسته در یک راستا با هسته و مضمونی مشترک به سنگ اندازی پرداخته ا ند. زبان بخشی از این به اصلاح منتقدین در سیاست اپوزیسیون ایران شناخته شده، معرفه، بشدت غیر سیاسی و غیر بهداشتی است که بعدا به آن اشاره خواهم کرد.
اما مضمون مشترک بحث هر دو دسته یکی است! تقدیس توده ها و تحرکات توده ای و ضدیت با هر نوع دخالتگری کمونیستی و آگاهانه برای نشان دادن کمبودها و تلاش برای تامین شرایط پیروزی آن است. هر دو طیف چنین تلاش و توقعی را سرزنش میکنند، صاحب آنرا با افترا و با ادعاها و برداشتهای خود ساخته و من درآوردی، نکوهش میکنند و اطرافیان، کینه توزان و سیاسیون دنیای مجازی و سطحی و ضد کمونیست به اصطلاح چپ را به قیام علیه او و پیوستن به این هجمه دعوت میکنند. این نگاه و این سیاست در گذشته و حال جامعه ایران و جهان امر جدیدی نیست و قدمت آن به اندازه طول عمر "چپ" پوپولیسم در دنیا و از جمله در ایران است. تقدیس توده ها و سرفرودآوردن در مقابل آنها و منتظر پیروز شدن آنها و توصیه نظاره گری برای کمونیستها و انقلابیون طبقه کارگر و عملا و در نهایت سپردن سرنوشت اعتراضات مردم آزادیخواه به جریانات مرتجع و راست جامعه است.
در میان این سیاسیون سلیمان قاسمیانی طی یاداشتی کوتا به نام "قیام کنندگان احتیاجی بە نصیحت ندارند" ، با اما و اشاره به یاداشت فیس بوکی کورش مدرسی " پاره ای نصایح کرده و گفته است:
"این قیام بدون شک تا برچیدن جمهوری اسلامی، دوبارە و چند بارە خواهد آمد و در هر بازگشتش خودش را مجهزتر، روشنتر و سازمانیافتەتر خواهد کرد. کارگران و مردم بە جان آمدە از استثمار و تبعیض و سرکوب وحشیانە منتظر هیچ حزب و سازمان و رهبر نجاتدهندە ای نخواهند ماند کە بیاییند، سازمانشان دهند و انقلاب یادشان دهند." و سرانجام توصیه کردن اند که: " ستمدیدگان بە خیابان ریختە را بە خانە فرا نخوانید."
بعد از قاسمیانی، محمود قزوینی نیز با تعریف و تمجید از گفته های قاسمیانی ، ادعا کرده، گفته های کورش لیبرالی و دعوت به صبر برای مردم است. او نوشته است:
"این دعا و ثنا لیبرالی برای خاموش کردن مردم در شرائط حاضر، دعا و ثنائی است که از بلندگوهای زیادی تکرار میشود. همان کسانی که مردم را سرکوب میکنند هم همین دعا و ثنا را برای آنها میخوانند و عواقب شکستشان را برایشان مبرهن میسازند."
محمود قزوینی بعلاوه کلی از اینکه مردم و کارگران از قیامها و شورشهای شکست خورده خود درس میگیرند گفته است.
اینها به اصلاح سیاسی ترین "نقد" در میان این طیف است. در حقیقت مضمونا یک سیاست و یک جهت را در این مبحث دنبال میکنند. اینجا وارد ادبیات سبک و نازل قزوینی نمیشوم، این ادبیات پیش کش خود او. قزوینی زمانی که این طرف آب بود بارها خودش در جواب به همراهان امروزش جواب اینگونه شانتاژها را داده است. من در انتهای این یاداشت تنها نکاتی در مورد این فرهنگ و همراهان قزوینی و سربازان سینه چاک و ضد کمونیست بیان میکنم.
بر اساس گفته های قاسمیانی و دفاعیات قزوینی، طبقه کارگر احتیاج به حزب و رهبر و سازمان ندارد، افق و سیاست و دخالتگری کمونیستی لازم نیست. قیام کنندگان و ظغیانهای توده ای و... به قول قزوینی در دل شکستهای خود تجربه کسب میکند و کاملتر پا پیش میگذارد. زنده باد هوشیاری و این درجه ذکاوت! زنده باد شکست! و البته توده های به پا خواسته احتیاج به وکلا و مفسرینی چون قاسمیانی و قزوینی دارند که به نام آنها کمونیستها را از دخاتگری برحذر دارند. این تزها به شدت راست، دنباله روانه و تا مغز استخوان پوپولیستی است. پرتاب کردن این "تئوری های" راست و دنباله روانه که قدمتی طولانی در ایران دارد، و با اتکا به آنها به جنگ کورش مدرسی رفتن و استنتاجات دلبخواهی را به نام او تحویل دیگران دادن، دیگر نه تنها کودکانه بلکه سفسطه بازی است.
اینکه هیچ جریان و سازمان و شخصی نمیتواند لحظه شورشها و طغیانها و انقلابات توده ای را تعین کند، واقعیتی است که هزار بار گفته ایم. اما از این واقعیت رسیدن به اینکه توده ها از دل شکستهای خود میاموزند و پرتاب کردن مشتی اتهام به طرف کسی که توقعی در مقابل کمونیستهای مسئول قرار میدهد، او را متهم کرد که "مردم را دعوت به خانه رفتن کرده است"، دیگر یک رندی سیاسی است. محمود قزوینی از این هم پا فراتر گذاشته و فرموده اند، "حاکمین و سرکوب کنندگان هم همین را میگویند". قطعا با محمود قزوینی، با کسی که هنوز قلبش با جنبش سبز میتپد و علیه دخالتگری کمونیستی آگاهانه قلم فرسایی میکند کاری نمیتوان کرد. روزگاری در دوره اختلافات حزب کمونیست ایران، منصور حکمت در ارزیابی از کومه له آن زمان، جایی گفت "پیشمرگ رمه نیست". از فردای آنروز عده ای شروع به تحریک و شایعه پراکنی کردند و گفتند، حکمت گفته است "پیشمرگ رمه است". این شایعه پراکنی البته جز بی آبرویی برای صاحبان آن نتیجه ای نداشت و تنها مشتی فالانژ ضد کمونیست و ناسیونالیست را علیه حکمت و همه کمونیستها در آن جریان تحریک کرد. امروز هم همین ماجرا است. اینکه کورش گفته است برای پیروزی اعتراضات خیابانی کافی نیست و باید پرچم و سیاست آن را تامین کرد و باید نیروی طبقه کارگر را برای پیروزی به میدان کشید و باید سازمان و.. داشت، را تبدیل کرده اند به اینکه " کورش مدرسی فرمان به خانه برگشتن مردم را داده است". این دیگر رندی و کلاهبرداری سیاسی است. حتما این شایعه پراکنی ها مشتی ضد کمونیست را تحریک خواهد کرد و اما برای صاحبان آن هم جز بی آبرویی نتیجه ای نخواهد داد.
مردم محرومی که خونشان به جوش آمده است لابد منتظر سازمان و آمادگی و تعریف پیروزی و مراحل آن و تاکتیک و افق و تامین نیروی این پیروزی، نخواهند شد. اما و قطعا این آقایان هم میدانند که بحث بر سر مردم جان به لب رسیده نیست. بحث بر سر تلاش برای به پیروزی رساندن اعتراضات بر حقی است که تامین افق و سیاست و تاکتیک و رهبری و نیروی آن، دیگر کار کمونیستها و رهبران و فعالین آگاه کارگر و زحمتکش آن جامعه است. کسی نمیتواند مردم را نصیحت کند که چرا بی سازمان خود را به آب و آتش میزنند. اما از این حقیقت به این رسیدن که پس بگذار سیر حوادث به هر جا میرود برود و کاری لازم نیست، این در عمل خالی کردن میدان برای دخالتگری هر جریان راست و هر دولت مرتجعی است که هزاران طغیان اعتراضی و انقلابی را، هزاران قیام توده ای بر حق را در غیاب دخالتگری کمونیستی و در غیاب خط و سیاست روشن، به خون کشیده اند. این دیگر به هر چه شبیه باشد کمونیسم نیست. توده ها خود تعین میکنند و پیش میروند و شکست هم بخورند از آن میاموزند، بیان یک پوپولیسم عمیق جهان سومی است. کار مارکسیستها قاعدتا تلاش برای جهت دادن و رفع موانع پیشروی اعتراض همان توده کارگر و زحمتکش جان به لب رسیده است.
اینکه قیام کننده گان و شورش کنندگان، اگر هم شکست بخورند از شکست خواهند آموخت و درس خواهند گرفت، پس بگذارید کارشان را بکنند، به نصیحت و موعظه کشیشانی میماند که مردم محروم را به تحمل و بردباری دعوت میکنند و قول میدهند خدا بعد از مرگ زندگی بهتری را به آنها خواهد داد. بگذار قیام کنندگان کارشان را بکنند، اگر هم شکست خوردند از آن میاموزند! پس زنده باد شکست! اما هیچ آدم عاقل سیاسی و هیچ کمونیستی نقشه برای شکست نمیریزد. هیچ آدم مسئولی مردم را دعوت به اعتراض و جنگی که فکر میکند در آن شکست میخورند، نمیکند. هر کمونیستی همواره در هر اعتراض و مبارزه ای نقشه برای پیروزی آن میریزد، حال این پیروزی تامین یک خواست مبارزاتی باشد یا سرنگونی یک حاکمیت ارتجاعی. اینکه ما روز عروج شورش گرسنگان را تعین نمیکنیم تا اینکه پس دیگر حرفی در موردش نزنیم، کمبودها و شرایط موفقیت آنرا نگوییم، تلاش برای رفع موانع پیروزیش را در دستور نگذاریم و همه چیز را به قضا وقدر بسپاریم ، این دیگر تئوری بافی و ارجاع به لنین نمیخواهد، مارکسیسم و کمونیسم و حزب و سازمان و نقشه نمیخواهد. این یک پاسیفیسم راست با پرچم چپ است. در تاریخ سیاسی کم از این گونه افراد و احزاب و سازمانها نداشته ایم. باد به هر طرف وزید و توده ها هر چه گفتند کار اینها هورا کشیدن است. اینها حزب و سازمان "باد"اند!
اما مشکل این دوستان و صف بسیار وسیعی از سیاسیون پوپولیست و انواع سوسیال ناسیونالیست ایرانی با احزاب و بدون حزب، این است که انقلاب مد نظر آنها احتیاجی به سیاست و افق و تعریف مراحل پیروزی آن ندارد. انقلاب و کمونیسم این طیف به اتحاد کارگری و حزب کمونیستی نیاز ندارد. سرنگونی جمهوری اسلامی نهایت انقلابیگیری این چپ است. و برای این سرنگونی بحث پیروزی مد نظر کمونیستها، بحث کورش مدرسی و احزاب کمونیستی، "گمراه " کننده است. سرنگونی همان انقلاب آنها است و این سرنگونی الزاما احتیاجی به سازمان و سیاست، صف مستقل و افق و آرمان و تاکتیک و نقشه ندارد. این سیاست بازی در چپ ایران صاحبان زیادی دارد و بخشی از جدال تاریخی ما اتفاقا در نقد این نگرش بوده است. حمید تقوایی و صفی از احزاب و گروههای مختلف سیاسی همین افق را به عنوان انقلاب و "سوسیالیسم" سالهای سال است دنبال میکنند. در این مسیردخالت ناتو در لیبی و سوریه هم اسم انقلاب میگیرد و پیوستن به جنبش سبز و نارنجی و همصدایی با هر تحرک ناسیونالیستی علیه جمهوری اسلامی هم نام انقلاب میگیرد.
دریغ از یک جو شرف!
در این میان ، مجاهدهای همیشه در صحنه حزب حمید تقوایی هم علیه کمونیستها تحریک و شیر شده و به روال معمول، بند پاره کرده و یک بار دیگر به فحاشی و اتهامات بودار دست زده اند. اینها دیگر دهان باز کرده هر چه به زبان آوردنش جای شرم و بیزاری است، استفراغ کرده اند. در این صف ناصر اصغری عضو کمیته مرکزی این جریان جلو افتاده است و تعدادی از اعضای مرکزی و کادر و... این جریان هم چشم بسته و دهان باز کرده به تکرار چرندیات او میپردازند. جناب اصغری در کمال وقاحت و بی شرمی کورش مدرسی را کنار قاسم سلیمانی و شریعتمداری و خامنه ای گذاشته است و مشتی چرک و تعفن را به عنوان بحث بیرون ریخته است. فرمورده است کورش مدرسی از سرکوب اعتراضات خوشحال است! بی شرمی اینها حد و مرز نمی شناسد! واقعا دریغ از یک جو شرف!
اراجیف این "شیر مرد" که قهرمان صف یاران همیشه فحاش خود است، احتیاجی به جواب ندارد. اینها بیان چیزی در مورد کورش مدرسی و کمونیستها نیست و تنها جایگاه "والای" این مجموعه در ضدیت با کمونیستها و فرهنگ بالای سیاسی و حرمت و احترام آدمها است. اینها مجاهدین نوع "سرخ" زمان ما هستند. از رهبری حزبی که همه اینها را برای صدمین بار دیده و به رخ مبارک خود نمیاورد، رهبری ای که خود بنیانگذار و راه صاف کن این عربده کشی هاست، جای توقع یک سر سوزن وجدان و شرف را باقی نمیگذارد.
این فضای مریض گونه و آشنا، فضای کسانی است که در مخیله و افکار مریض و دنیای مجازی جمع یاران خود فریز شده اند. شاید هم حق دارند، در این دنیا احتیاجی به نقد سیاسی، بحث سیاسی، جدل و استدلال و احتیاجی به احترام و شرافت نیست. مهم شکست دشمن فرضی خود در میان طیف یاران همدرد است. و اگر فضای جمع یاران برای شکست دشمن فرضی با افترا و حقه بازی سیاسی و بدوبیرا گفتن کفایت میکند، زحمت نقد و بحث سیاسی و وقت صرف کردن چه لازم است. قهرمانان این دنیا در تاریخ چند دهه گذشته هزاران "جنگ" کرده اند و همیشه سربلند و بی تلفات موفق شده اند. هزاران "انقلاب" کرده اند، هزاران حاکمیت را تا پای "سرنگونی" پیش برده اند و علیرغم اینکه همیشه به بن بست رسیده و ادعاهای پوچ شان پنج روز دوام نیاورده است، باز پیروز و قهرمان جمع فریز شده دنیای خیالی خود بوده اند. حرف مفت خرج برنمیدارند و هر روز میتوان ادعایی کرد و فردا صاحب آن نشد. میتوان با یک قلم همه گفته ها و نوشته ها و ادعاهای گذشته را خط کشید و از فردا بازهم پهلوان جمع فریز شدگان دنیای خود ساخته یاران فرقه خود شد.
در دنیای اینها میتوان به هر ارتجاعی برای سرنگونی مد نظر باج داد، روزی سبز شد و روزی نارنجی، روزی به ال اهواز دخیل بست و روزی به ناسیوانلیستهای ترک، و روزی انقلاب خود را با بمبهای ناتو در لیبی و سوریه به نتیجه رساند و روزی هم برای کشتار و جنایات علیه سه میلیون مردم در موصل به نام مبارزه با داعش در رکاب آمریکا و ارتجاع منطقه رقص و پایکوبی کرد. اینها همانهایی هستند که از زبان رهبران و سخنگویان خود ادعا داشتند که اپوزیسیون اپوزیسیون نمیشوند. اما علیه کمونیستهای واقعی دست در کیسه هر ارتجاع ضد کمونیستی میبرند. با اینها کاری نمیشه کرد و باید به حال خود در دنیای خود ساخته و دور از اجتماع رهایشان کرد، اینها قابل درمان نسیتند و باید مانع شایع شدن اپیدمی آنها در فضای سیاسی شد. ما از این صحنه ها عکس گرفته و به عنوان مجاهدت آنها بر پیشانی شان خواهیم کوبید.
٢٣ نوامبر ٢٠١٩