تلاش سران حاکمیت، نمایندگان و سخنگویان بورژوازی، برای تعرض به طبقه کارگر و اقشار کم درآمد جامعه، تنها بیان بی رحمی و شقاوت و بی شرمی پایان ناپذیر آنها نیست. بلکه بیان تلاش نمایندگان خودآگاه یک طبقه به منافع خود و دشمنی عمیق طبقاتی علیه طبقه کارگر از جانب آنها است. سخنان اخیر روحامی در خراسان شمالی و مخاطب قرار دادن مزد بگیران جامعه برای کار بدون مزد (بردگی مطلق)، در قامت رئیس دولت و سخنگوی این حاکمیت، بیان تعرض همه جانبه بورژوازی ایران و دولتش برای عقب راندن طبقه کارگر و خاموش کردن هر بارقه امیدی در میان این طبقه برای فردایی بهتر و زندگی ای انسانی است.

روحانی در سخنرانی خود گفته اند:

"بعد از جنگ جهانی دوم ژاپنی ها گفتند دیگر روزی هشت ساعت نباید کار کنیم. جنگ شده، ویرانی شده، باید کشورمان را آباد کنیم. هشت ساعت کار میکنیم پول میگیریم، چهار تا پنج ساعت هم مجانی کار میکنیم. باید این کار را کرد، چاره ای نیست. همه ما مشغولیم."

مخاطب این اراجیف نه نمایندگان مجلس و سران نظام که هزاران هزار کارگر، معلم، پرستار و مزدبیگری است که رسما زیر خط فقر زندگی میکنند و برای کشیدن همان حقوق ناچیز از حلقوم دولت و کارفرما و دریافت ماهها دستمزد معوقه خود اعتراض میکنند. مخاطب این سخنان مزد بگیرانی اند که با گرانی و فقری که آقای روحانی و یارانش به جامعه تحمیل کرده اند، دست و پنجه نرم میکنند. آقای روحانی فراموش میکند که طبق آمارهای دولتی خط فقر در حال حاضر حدود ٦ میلیون تومان است و حداقل دستمزد تعیین شده دو میلیون تومان، یعنی چهار میلیون تومان زیر خط فقر، است. فراموش میکند که سالانه بیش ازیک میلیون و دویست هزار نفر، به آمار بیکاران اضافه خواهد شد. فراموش میکند که همت حاکمیت بورژوایی در ایران و دستگاه سرکوب و تحمیق آن، کل طبقه کارگر در این جامعه تقریبا بخش بزرگی از وقت خود را عملا بدون مزد کار میکند. علیرغم این سخنگوی "نظام" در کمال بی شرمی پیام حاکمین و توقع کار بی مزد و بیگاری رسمی را به نام "شرایط جنگی"، بی پرده به گوش مردم میرساند.

این سخنان در شرایطی بیان میشود، که دولت جناب روحانی و کل حاکمیت، از بیت رهبری تا مجلس و ... هنوز از قبول کمترین مسئولیت در قبال مناطق زلزله و سیل زده و تامین ابتدایی ترین امکانات برای مردم این مناطق ، سر باز زده اند. هنوز دهها میلیون انسان در ٢١ استان زیر آب رفته این مملکت بعد از گذشت چهار ماه، از ابتدایی ترین امکانات زیستی و تامین خسارات و باسازی شهرها و بیمارستانها، مدرسه و سرپناه محروم اند. علاوه بر بیکاری مزمن در این جامعه، فاجعه سیل در ٢١ استان و ویرانی هزاران مرکز کاری، طیف وسیعی از کارگران این مناطق را به خیل وسیع بیکاران جامعه اضافه کرده است.

قبل از میلیتاریسم دولت ترامپ و کشمکشی که به این منطقه تحمیل کرده است، جامعه ایران در اعتراض علیه فقر، گرانی، دستمزدهای پرداخت نشده و مقابله با استثمار و بردگی طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه، توسط اقلیتی بورژوا، در حال انفجار بود. تحرکات وسیع اعتراضی دیماه ٩٦ تنها گوشه ای از این جنبش عظیم بود. اعتراضات و اعتصابات هر روزه کارگری در گوشه و کنار مملکت، ابعاد نفرت عمومی از دزدی و فساد مالی حاکمین، از افزایش فقر، بیکاری و محرومیت کارگران و مزدبگیران جامعه، خواست سرنگونی نظام را با همه جناح و دسته بندی های آن و به عنوان تنها راه و اولین قدم در راه هر نوع بهبودی در زندگی اکثریت مرد، در مقابل جامعه قرار داده بود.

اما ظاهرا قلدری دولت ترامپ و گردن کشی و گسترش میلیتاریسم او، تحریم اقتصادی و کشاندن مدرنترین و مخرب ترین سلاحهای جنگی به خلیج، تبلیغات جنگی و شاخ و شانه کشیدن آنها و جمهوری اسلامی، ایجاد فضای ترس و نگرانی بر منطقه، از جانب جمهوری اسلامی به عنوان فرصتی طلایی برای تعرض به طبقه کارگر و زن و جوان معترض شمرده شد. قرار است به بهانه تحریم و فضای جنگی، طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه را چنان مورد تعرض قرار دهد و به استیصال بکشند، که تا مدتها کمر راست نکند و به زیر کشیدن حاکمیت شان را از مخیله خارج کند!. قرار است از این فرصت و به بهانه دشمنی با آمریکا و خطر حمله خارجی، جنگ واقعی را با طبقه کارگر و مردم آزادیخواه پیش ببرند و برای خود عمر بخرند.

فرمایشات جناب روحانی بیان تلاش حاکمین در استفاده از فضا و تبلیغات جنگی برای پس زدن جامعه و به زمین کوبیدن طبقه کارگر و نمایندگان و سخنگویان آن است.

اما این مسیر جاده ای صاف و سر راست نیست. تبدیل ایران به دوره جنگ ژاپن، به استیصال کشاندن طبقه کارگر و مردم تا چنان سطحی که تن به هر رذالتی بدهند، عقب راندن جامعه تا سطحی که روحانی ها و خامنه ای ها و کل طبقه بورژوا احساس راحتی و آرامش کنند، مستقل از آرزوی رئیس دولت و تلاش دستگاه سرکوب آن، پایش روی زمین نیست.

چهل سال است مردم ایران و جهان شاهد جدالی دائمی میان کارگران و آزادیخوهان با جمهوری اسلامی اند. چهل سالی که نسلی از طبقه کارگر و کمونیستها، نسلی از زنان و جوانان آزاده آن جامعه علیرغم وحشیانه ترین سرکوبها تسلیم جمهوری اسلامی نشد. دوران قلدری و قمه کشی حاکمیت گذشته است و جامعه ایران تمام قامت چشم به حقایق این تاریخ باز کرده است. مردم ستمدیده این جامعه از زنان و نسل جوان متمدن آن، تا معلم و پرستار و مردم حاشیه نشین کلان شهرهای آن، در کنار طبقه کارگر این جامعه و کمونیسم آن، برای پایان دادن به عمر چهل ساله جمهوری اسلامی لحظه شماری میکند.

برای طبقه کارگر آگاه و کمونیستهای این جامعه، سرنگونی جمهوری اسلامی تنها ابتدا و آغاز راهی است که برای پایان بربریت سرمایه در پیش گرفته ایم. فرمایشات روحانی و تلاش او و حاکمین برای به تسلیم کشاندن و به خاک سیاه نشاندن طبقه کارگر و آزادیخواهان آن جامعه، سنگری است که بورژوازی ایران برای سالم بدر بردن پیکره خود در این دوره به آن پناه برده است.

صف ما کمونیسها، کارگران آگاه و برابری طلبان این جامعه، در محافل و شبکه های خود، در دل هر اعتراض و هر تحرک کارگری، از مراکز صنعتی تا صفوف معلم و مردم محلات کارگر نشین، و از اعتراض زنان به بی حقوقی تا تحرک نسل جوان آزادیخواه در مراکز تحصیلی، نیروی خود را در دل جدال امروزی آماده میکنیم و سرنگونی جمهوری اسلامی را بر رهبری طبقه کارگر و با افق و پرچم انقلاب کارگری به پیش میبریم.

 

٢٠ ژوئیه ٢٠١٩