بدنبال تحریمهای جدید اقتصادی آمریکا علیه ایران و سرانجام قرار دادن سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی خارجی و تهدیدهای آنها علیه بانکها و شرکتهایی که با سپاه پاسداران معامله تجاری دارند و متعاقبا تلاش برای محدود کردن بیشتر فروش نفت ایران و پایان معافیت شش ماهه ٨ کشور برای خرید نفت از ایران و عدم تمدید آن، کشمکش و تخاصمات وارد دور جدیدی شده است. این حقیقت همزمان با افزایش نگرانی هایی جدی از سرانجام این تخاصمات و فشار تحریمها در میان مردم، تلاش برای تحریکات نظامی از جانب دولتهای هم پیمان آمریکا از جمله عربستان و اسرائیل را دامن زده و نور امیدی در دل اپوزیسیون راست و پرو ناتو ایجاد کرده است.

مستقل از اهداف آمریکا از این اقدامات، اولین سوالی که هر انسان با وجدانی در مقابل خود قرار میدهد، این است که آمریکا و دولت ترامپ با کدام مجوز، بر اساس کدام حق و حقوق، هر وقت بخواهد و هر زمان لازم بداند، میتواند چنین گردن کش و بی مهابا دست به هر تحریم و تحریک و خط و نشانی برای دیگران بزند؟ چه کسی و کدام مرجع این مجوز را به دولت ترامپ داده است که هر جای دنیا و هر کجا منافع بورژوازی آمریکا ایجاب کند، هر جا کشتی ارتجاع حاکم بر آمریکا در گل نشست برای رهایی خود بتواند، افسار گسیخته دست به قلدری و تهدید بزند؟ بر چه اساسی و چه کسی این حق را به این کشور داده است که هر روز با تعیین محور شری، مردم جهان را با هراس، ترس و نگرانی از ویرانی یک کشور دیگر، خطر جنگ، گرسنگی دادن دهها میلیون انسان، و توحش بر میلیونها انسان، روبرو کند. اولین شرط هر موضع اصولی در قبال این تهدید ها ابتدا و مستقل از ماهیت دولت مورد تهدید و غضب امریکا قرار گرفته ، محکوم کردن این گردن کشی و قلدری و گروگانگیری دولت ترامپ است.

اما و مستقل از این، تا جایی که به مضمون این تخاصمات از جانب غرب و دولت ترامپ برگردد، ایران و سیاستهای ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه کماکان بهانه است. مشکل هیئت حاکمه آمریکا نه جنایتکاری جمهوری اسلامی و نه تروریسم سپاه پاسداران و نه "نقض حقوق بشر" و استبداد حاکم بر ایران است. علاوه بر این خود دولت آمریکا، متحدین ترامپ در منطقه و در راس آنها عربستان و اسرائیل نه تنها از جمهوری اسلامی دست کمی ندارند که خود کمتر از ایران برای بشریت و برای مردم خاورمیانه منشا جنایت، کشتار، ترور و ناامنی نیستند. دولت ترامپ و دولتهای قبلی آمریکا صدها برابر هر دولت مستبد و جنایتکار و تروریستی در جهان، جهانیان را با مخاطره روبرو کرده اند، عامل مستقیم جنگ و تروریسم رسمی و ویرانی بوده و بیشترین جنایت جنگی را مرتکب شده اند. اما مشکل دولت ترامپ هیچکدام از اینها نیست. ایران و "تروریسم سپاه" و "خطر ایران اتمی" بهانه است. بهانه ای که قرار است از کانال آن، دعواهای دیگر و بزرگتری در جهان میان آمریکا و رقبای بزرگ او حل و فصل شود.

مسئله اصلی نارضایتی هیئت حاکمه آمریکا از موقعیت خود در دنیای بی ثبات کنونی، دنیای پسا یکه تازی آمریکا و افت قدرت و توان ژاندارمی آن بر جهان و عروج رقبای او، است. امروز جدال اصلی و نگرانی جدی آمریکا موقعیت خود این کشور و مشکلات داخلی آن و بعلاوه کشمکش او با محور چین و هند و روسیه و حتی اروپای متحد دیروزی خود در تقسیم مجدد جهان و غیرممکن بودن دنیای یک قطبی به رهبری امریکا است.

بی ثباتی کنونی در جهان، بی جوابی قدرتهای اصلی و نداشتن افق روشنی در حل بحرانهای اقتصادی و سیاسی متعاقب آن، و تخاصمات دولتها و قدرتهای بزرگ جهان، رقابتهای اقتصادی آنها، در قالب جنگهای نیابتی و کشمکشهای نظامی بطور غیر مستقیم صورت گرفته و صورت میگیرد. سوریه و لیبی و ویرانی این دو کشور و پیش از آنها حمله به عراق به بهانه "مسلح بودن صدام حسین به سلاح های کشتار جمعی"، همگی نتایج عملی کشمکشهای دول بزرگ جهان و عواقب و عوارض آن برای جهانیان و به قیمت کشتار میلیونی در این کشورها و تحمیل یک عقب گرد بزرگ فرهنگی، سیاسی و حتی اخلاقی به بشریت بود. عوارض جانبی این جدالها و جنگها؛ عروج دهها و صدها باند اسلامی، قومی و کانگستر نظامی، گروههای راسیستی در خود اروپا و رشد جریانات نژاد پرستی است که زندگی مردم در سراسر دنیا را تهدید میکنند.

عوارض این تخاصمات برای مردم ایران

آنچه مسلم است امروز حمله نظامی و رژیم چینج در ایران در دستور هیئت حاکمه آمریکا نیست. سیاست لشکر کشی و جنگ مانند افغانستان و عراق، پس از شکست و بن بست غرب در این دو کشور، رسما از دستور دولتهای غربی و از جمله دولت آمریکا خارج شده است. بعلاوه امروز تحمیل جنگی مانند عراق، از توان آمریکا خارج است. دولت ترامپ در این دوره مستقل از عر و تیزها و تهدیدهایی که میکند، رسما اعلام کرده است که جنگی در کار نیست و قصد رژیم چینج را ندارد و چنین ریسکی را تقبل نمیکند. قطعا فشار به ایران و تلاش برای رام کردن این کشور، سیاست آمریکا است. در یک دهه گذشته فشار به جمهوری اسلامی از کانال تحریم و تهدید نظامی، استفاده ابزاری از نیروهای اپوزیسیون راست، دامن زدن به تحریکات قومی و مذهبی در ایران، کمک به شکل گیری گروهها و جریانات عقب مانده و باند سیاهی و گسترش ناامنی از کانال آنها و...، تبلیغات جنگی و تهدیدهای مداوم، از جمله سیاستهای دولتهای قبلی آمریکا و امروز دولت ترامپ است. نتیجه این تلاشها بطور عملی، مستقل از فشارهایی که به بورژوازی ایران آورده و تاثیرات اقتصادی آن، اساسا و مستقیما علیه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران بوده است.

امروز که جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران در دل یک بحران اقتصادی و بی افقی در جواب به آن بسر میبرند و بعلاوه در این دوره که فشار اعتراضات کارگری و توده ای، نارضایتی عمومی در جامعه و چالش علنی حاکمیت، وارد دستور کارگران و اقشار وسیعی از مردم شده و ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی به عنوان تنها راه تامین هر نوع بهبود و آزادی و امنیتی زبانزد خاص و عام است، تحریکات آمریکا و تحریمهای اقتصادی و تبلیغات جنگی، بزرگترین خدمت به جمهوری اسلامی است. فشار تحریمها کمر مردم ایران را شکسته و ادامه آن برای جامعه و خصوصا برای طبقه کارگر و بخش محروم مردم ایران جز سیه روزی و گرسنگی و استیصال نتیجه ای نخواهد داشت. خطر گرسنگی و فقر و بیکاری و ناتوانی در تامین ابتدایی ترین نیازهای زندگی، بخش اعظم مردم ایران و در راس آن طبقه کارگر را وارد دوره ای مشقت بار خواهد کرد که بزرگترین ضربه را به این طبقه و مردم ایران خواهد زد و سپری جدی در مقابل سرنگونی جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد. سیاست تحریم اقتصادی چیزی جز به قهقرا بردن جامعه و تحمیل گرسنگی به طبقه کارگر نیست، چیزی که مایک پپمئو وزیر خارجه آمریکا نیز در سخنان خود در جمع ١٥ نفره از "رهبران و نهادها و جوامع ایرانی- آمریکایی" (نیروهای راست پرو ترامپ) در دالاس به روشنی بیان کرده است. او در توضیح اینکه جنگی در دستور ترامپ و هیئت حاکمه نیست، گفته است: "تا تحریم، گرسنگی دادن به مردم و ایجاد آشوب را داریم چرا به ایران حمله کنیم؟" سیاستی که همین نیروهای راست برای آن له له میزنند.

اما و مستقل از اینکه جنگ و رژیم چینجی در دستور آمریکا نیست، نفس این تخاصمات و تحریمهای وسیع اقتصادی، جنگی بزرگ علیه مردم ایران است. این مردم آزادیخواه ایران و این طبقه کارگر و محرومان این جامعه اند که تاوان این تخاصمات را پس میدهد. این جنبش محرومان است که فرصت تلاش برای سازمانیابی خود را از دست میدهد، این جنبش کارگری است که شانه هایش زیر بار سنگین گرسنگی تحمیل شده به خود و بخش استثمار شده، خم خواهد شد. و این جمهوری اسلامی است که به نام تحریم و خطر حمله آمریکا و اسرائیل و عربستان و...، بیشترین فرجه را برای مقابله با طبقه کارگر ایران و دهها میلیون جوان و زن و انسان عدالت خواه پیدا خواهد کرد. حاکمین در تهران از این تخاصمات درست مانند جنگ با عراق، به عنوان یک فرصت طلایی علیه مردم آزادیخواه استفاده خواهند کرد. آنها با اتکا به این فرصت تلاش میکنند از تامین ابتدایی ترین مطالبات اقتصادی و اجتماعی تلمبار شده در جامعه سرباز بزنند، تلاش میکند از این فرصت برای عقب راندن طبقه کارگر و زن و جوان معترض و آزادیخواه بیشترین استفاده را بکنند. هارت و پورتهای توخالی طرفین و جنگ تبلیغاتی وفضای ایجاد شده حول این تخاصمات، در کنار آنها تلاشهای آشکار و پنهان برای مذاکره و..، همگی ابزاری در دست جمهوری اسلامی است برای تحمیل عقب گرد به جامعه و تحمیل فضای رعب و به تسلیم کشاندن مردم معترض.

این اوضاع در کنار معضل سیل و زیر آب رفتن بخش بزرگی از ایران و عوارض سنگین آن بر مردم سیل زده، همگی از جانب حاکمان بر ایران به عنوان فرصتی نگاه شده است. در تلاش اند از مصیبت سیل و همزمان از فضای تبلیغات جنگی و نگرانی وسیع مردم ایران و منطقه، به عنوان ابزار و توجیهی جهت فضای نظامی و افزایش فضای امنیتی و زنده کردن شعارهای ضد امریکایی و دخالت خارجی، زنده کردن قوانین ضد زن و تعیین جرایم برای کسانی که آنها را رعایت نمیکنندو...، استفاده کنند.

تشدید این کشمکش بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را خصوصا اپوزیسیون راست و چپ پروآمریکایی و همه نیروها و محافل قومی و مذهبی همیشه آماده به خدمت را امیدوار کرده است. از طیف سلطنت طلب که رسما به بهانه تروریست بودن سپاه پاسداران، تحریمهای اخیر را مثبت ارزیابی کرده اند، تا مجاهدین خلق که آماده هر نوع خوش خدمتی است و ناسیونالیستها کرد و گروههای قومی همراه آنها و محافل و جریانات باند سیاهی همگی به این تخاصمات و به تحریکات متحدین منطقه ای آمریکا از اسرائیل تا عربستان، دل خوش کرده اند. البته ناگفته نماند که حمید تقوایی از جناح چپ جنبش ناسیونالیسم ایرانی هم به همراه امثال خانم شیرین عبادی از این تحریمها به بهانه تروریست بودن سپاه و تروریسم جمهوری اسلامی و ...، لبیک گفته اند. جدال ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا و تحریمهای مختلف اقتصادی این دوره، تعرض جمهوری اسلامی به جامعه و طبقه کارگر و کل فضای سیاسی ایران در این فرصت طلایی، همزمان فرصتی برای کمونیستها و طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران است، که صف دوست و دشمن خود را نیز ببینند و صف بندی کل نیروهای سیاسی ایران را در آینه این جدان نگاه کنند.

طبقه کارگر ایران و صف زنان و مردان و نسل جوان آزادیخواه ایران در مقابل دو سوی این جدال قرار دارند. دعوای ترامپ با ایران و بالعکس، دعوای مردم آمریکا و ایران نیست. طبقه کارگر ایران و آمریکا و مردم آزادیخواه و متمدن در این کشورها، در این جدال چیزی جز فقر و بردگی بیشتر نصیب شان نمیشود . طبقه ای که رسالت مقابله علیه این دولتها و برای خلاصی خود از بردگی و استثمار و تلاش برای تامین آزادی و رفاه و امنیت همگان را بعهده دارد. جنگ و صلح دو ارتجاع حاکم بر امریکا و ایران در هر حالت تغییری در دشمنی آنها در هر شرایطی علیه طبقه کارگر آمریکا و ایران و مردم آزادیخواه این دو کشور و منطقه، نمیدهد.

طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در ایران در جدالی دائمی علیه جمهوری اسلامی و برای بهبود زندگی خود، برای آزادی و برابری اند. در این مسیر قطعا مداخله گری و افسار گسیختگی دولت ترامپ را نه تنها علیه خود و کل بشریت متمدن در جهان میدانند، که از همه متحدین خود در جهان، از طبقه کارگر و مردم متمدن در آمریکا و جهان، توقع دارند که در مقابل این افسارگسیختگی سدی ببندند. مردم آزادیخواه ایران میتوانند شر جمهوری اسلامی را از راه خود بردارند و برای سرنگونی انقلابی این حاکمیت و کل بورژوازی ایران، خود را آماده میکنند. طبقه کارگر ایران و کمونیستهای این طبقه و رهبران و فعالین هوشیار آن در تلاشند در این مسیر طبقه کارگر را سالم از تندپیچهای این مبارزه عبور دهند و هر روز سنگرهای جدیدی فتح کنند، موقعیت خود را بهبود بخشند و آتحاد و آمادگی صفوف خود را بالا برده و خود را برای نبردی سرنوشت ساز علیه جمهوری اسلامی آماده کنند. بدون ترید پیروزی در این جدال یک بار دیگر نور امید و خوشبینی و همبستگی طبقه کارگر در خاورمیانه و در سراسر جهان را افزایش میدهد، موقعیت قلدرهای حاکم بر جهان را تضعیف و افسار زدن به آنها را ساده میکند. جهان بدون ترامپها و همپالگی های او در آمریکا و منطقه، بدون جمهوری اسلامی و متحدین او، جهانی قابل تحملتر و انسانی تر خواهد بود.

 

٢٨ آوریل ٢٠٠١٩