تحولات جامعه ایران در یک سال گذشته همه امید و آرزوی اپوزیسیون راست را زیر و رو کرد. رضا پهلوی از چهره های شاخص اپوزییسون راست با درک این اوضاع و در حمایت طیفی از جریانات راست و رسانه های بزرگ پا پیش گذاشته است تا به عنوان شخصیت یک سناریوی رنگ باخته به مردم ایران فروخته شود. او در آخرین سخنان خود در ١٤ دسامبر در انستیتو واشنگتن خواهان تغییر رویکرد آمریکا و دولتهای اروپایی در قبال ایران شده است. او خواستار این شده است که تغییر رژیم ایران و در حقیقت رژیم چنج به سیاست رسمی دولت ترامپ تبدیل شود، خواستار این است که آمریکا اقداماتی جدی تر و ملموس تر علیه ایران انجام دهد، تحریمها علیه ایران را به صورتی پیش ببرد که ضمن فشار "کمتر" به مردم، فشار بر جمهوری اسلامی ادامه یابد. او همزمان خواهان ضبط اموال مقام های ایرانی به نفع اپوزیسیون و بعلاوه "گذار مسالمت آمیز از رژیم ایران" شده است.
سخنان رضا پهلوی چیزی جز تکرار سیاست قدیمی خود مبنی بر دست بدست کردن قدرت از بالا و قیچی کردن دخالت پایین جامعه و حفظ کل دستگاه سرکوب از کانال یک انقلاب مخملی به کمک غرب نیست. پناه بردن رضا پهلوی به دولتهای غربی و در راس آن دولت ترامپ و خواست دخالت جدی تر آنها و در دستور قرار دادن رژیم چنج و گذار مسالمت آمیز، همگی بیان نگرانی او از فضای سیاسی امروز ایران و عروج طبقه کارگر و محرومین جامعه علیه بردگی و فقر و بی حقوقی، علیه سرمایه داری و تلاش آنها برای شکل دادن به تشکلات خود و دخالت در سرنوشت جامعه است. معلوم است تحولات اخیر رضا پهلوی را نه تنها نگران که بعلاوه بشدت ناامید کرده است. نگرانی امروز رضا پهلوی و بسیاری از نیروها و جریانات مختلف راست از طرفداران سلطنت تا گروههای قومی و فرقه های باند سیاسی از تیپ مجاهد بسیار قابل درک است. دلیل این نگرانی و نومیدی و یاس این صف فضای امروز ایران است که نه تنها اپوزیسیون راست که کل حاکمیت را نیز با چلنجی بزرگ روبرو کرده است. در حقیقت حاکمیت از ولی فقیه تا دولت روحانی و تا بازماندگان اصلاحات که تنه بی جان و رمق خود را به زور سرپا نگاه داشته اند، تا اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی در این نگرانی شریکند. این نگرانی از شورش دیماه شروع شد و در ادامه خود به پدیده بزرگی تبدیل شد که رنگ خود را به کل فضای سیاست ایران زده است.
شورش دیماه سیمای سیاسی ایران را دستخوش تحول قرار داد و دگرگونی های سیاسی به نفع محرومان را به عنوان شبحی بر فراز جامعه ایران نمایان کرد. از دیماه تا کنون این طبقه کارگر و محرومان جامعه اند که رنگ خود را به سیمای سیاسی ایران زده اند. بدنبال دیماه و تحرک محرومان علیه حاکمیت مشتی پولدار و مافیای سرمایه، شاهد اعتراضات وسیع طبقه کارگر و بخش محروم جامعه به بی حقوقی، به بیکاری، فقر، گرانی و همزمان به استبداد حاکم بوده ایم.
اعتراضات این دوره کارگران هفت تپه و گروه ملی فولاد، اتحاد و همبستگی بالای آنها، مطالبات بر حق آنها به عنوان بخشی از خواست و مطالبه دهها میلیون کارگر و خانواده های آنها و مردم محروم، سمپاتی وسیع مردم آزادیخواه به آنها و حمایتهای مختلف از کارگر فولاد و هفت تپه در سراسر ایران، بار دیگر مهر عدالتخواهی این طبقه علیه فقر و بردگی و استثمار و برای آزادی و رفاه را بر فضای سیاسی ایران حک کرد و کارگر هفت تپه و فولاد را به عنوان نماد مقاومت و آزادیخواهی جامعه در مقابل حاکمین قرار داد. این حقیقت برای اولین بار در بیش از چهار دهه گذشته فعال و رهبر کارگری را به عنوان شخصیتهای بزرگ و مهم و در قامت نماینده عدالتخواهی به صحنه آورد و همه شخصتهای راست از رضا پهلوی تا اصلاح طلب و دگر اندیش و قومگرا و دمکرات را به پشت صحنه راند. معلوم شد اگر دامنه اعتراضات از هفت تپه و فولاد قدمی فراتر رود و اگر کارگر نفت، گاز، ماشین سازی و دهها مرکز بزرگ صنعتی و خدماتی پا پیش بگذارند، نه تنها همه شخصیتهای راست مرخصند که همه آلترناتیوهای آنها به سرابی تبدیل خواهد شد. تکاپوی مشترک رضا پهلوی های سیاست ایران و روسا و مقامات جمهوری اسلامی مستقل از هر ادعایی که خود دارند، اساسا از این نگرانی و ترس مشترک مایه میگیرد. بحث گذار مسالمت آمیز رضا پهلوی و صف وسیعی از سیاسیون و سخنگویان و شاعر و نویسنده و دگراندیش لیبرال در حقیقت تلاش برای مقابله با عروج کمونیستهای طبقه کارگر در این دوره است.
بعلاوه این حقایق بار دیگر همه نقشه ها و برنامه های جمهوری اسلامی و اتاقهای فکری و مراکز تصمیم گیری آنها را و همزمان همه آرزوهای اپوزیسیون راست را با سوالات جدی طرف کرد. خطر عروج طبقه کارگر و خطر انقلاب پایین علیه بالا، خطر قدرتگیری کمونیسم و آزادیخواهی در دل این تحولات یک بار دیگر حاکمین و اپوزیسیون راست آنرا مجبور کرد که این وزنه بزرگ را به عنوان خطری واقعی و عینی در مقابل خود ببیند و روی آن حساب و علیه آن چاره اندیشی کنند.
در ابتدای این دوره اپوزیسیون راست نیز به تکاپو افتاد و به کمک رسانه های غربی تلاش وسیعی به خرج داده شد که وانمود کنند، مردم ایران عکس شاه را در ماه دیده اند و منتظر عروج فرزند او در قامت رهبر و ناجی مردم ایرانند. رضا پهلوی همراه با جریانات راست پرو غرب در این راستا تلاش فراوانی کردند، لباس کارگر دوستی و دمکرات منشی به تن کردند و سعی نمودند به جامعه حقنه کنند که شاهزاده در راه است و آینده محرومان جامعه با یک حکومت شاهنشاهی و مردم سالار از نوع دوران گذشته، با کنار گذشتن ولی فقیه و دستگاه مذهبی و با حفط ارتش و ارگانهای سرکوبگر و به کمک آمریکا و دول غربی، بهتر خواهد شد.
اما تحولات اخیر و خصوصا مبارزات قهرمانانه کارگران هفت تپه و فولاد و حمایتهای وسیع و سمپاتی سراسر محرومان از آنها، حاکمان و اپوزیسیون راست او از جمله شخص رضا پهلوی را هم بیدار کرده است. و البته اوضاع این روزها نه تنها افقهای امید امریکا و رژیم چنج رضا پهلوی را حاشیه ای کرده است که کل افق دهها گروه تا مغز استخوان ارتجاعی از نوع مجاهد، باندهای قومی و مذهبی و جریانات ناسیونالیستی که روی تخاصمات امریکا با جمهوری اسلامی و روی موشدوانی دول مرتجعی چون عربستان و اسرائیل و امکانات آن حساب باز کرده بودند را نیز با مشکلات به مراتب بیشتر از رضا پهلوی مواجه کرده است.
امروز جامعه چشم امید به طبقه کارگر دوخته است و خطر کارگر متحد و عروج آن بیت رهبری و همه روسای حاکمیت را نیز به تکاپو انداخته است. خامنه ای پا پیش گذاشته است که خطر آمریکا و کار ضد امنیتی او را سپری در مقابل تعرض محرومین به کل هست و نیست نظام قرار دهد. ایشان روز چهارشنبه ١٢ دسامبر طی سخنانی در جمع خانواده "شهدا تاکید کرده است که: "نقشه آمریکا این است که به کمک تحریم و کارهای ضدامنیتی در کشور اختلاف و جنگ داخلی و مشکلات ایجاد کنند." او گفته است: "همه باید تلاش خود را برای تقویت اقتصاد کشور و تولید ملی مضاعف کنند ..."
سخنان خامنه ای سخنان کسی است که کشتی نظامش به گل نشسته است و از حربه دشمن خارجی و حمله امریکا و جنگ اقتصادی او، از تحریکات دولت ترامپ و مرتجعین منطقه ای و محلی آنها، به عنوان اسلحه ای علیه مردم ایران استفاده میکند. تولید ملی مضاعف و خطر کار امنیتی و جنگ داخلی، نسخه های یک تعرض دست راستی به طبقه کارگر و مردمی است که به "آقا" و همراهانش، به امریکا و کشمکش او و جمهوری اسلامی، به استبداد و فقر و استثمار حاکم نه گفته است. این ابزار و فرمایشات خامنه ای و دست و پا زدنش برای نجات نظام امروز دیگرکارایی ندارد.
تا جایی که به مردم ایران، به طبقه کارگر و صف آزادیخواهی برگردد، هم آمریکا و دولت ترامپ و هم روسای جمهوری اسلامی و پرچم ضد امپریالیستی رنگ باخته آن، از طرف جامعه دست رد خورده است. اعتراضات این دوره کارگران و مردم محروم از معلم و پرستار تا دانشجو و اقشار محروم بیش از هر زمانی امید و اتکا به نیروی خود را به اتحاد محرومان، به اتحاد طبقه کارگر ایران و به اتکا به نیروی این طبقه بسته است. تحولات امروز ایران مهر "نه به محاصره اقتصادی و نه به دخالت دولتهای مرتجع"، "نه به فقر و بی حقوقی" و "نه به سرمایه داران و دولتشان" را بر خود دارد. امری که حاکمین و اپوزیسیون راست را نگران کرده است.
بورژوازی حق دارد نگران باشد. حضور طبقه کارگر در راس اعتراض مردم به فقر و سرکوب، تبدیل طبقه کارگر به نماینده آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی، سربلند کردن این غول عظیم آزادیخواهی با شعار نه به استثمار، بنیاد سیستم استثمارگرانه شان را با خطر ربرو کرده است. عرو تیز خامنه ای و استدعای رضا پهلوی به رژیم چینج ریشه در این هراس دارد. هراس از طبقه کارگر در راس جنبش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و انقلاب کارگری!
١٧ دسامبر ٢٠١٨