ترامپ انزوا طلب، کسی که قبل از انتخابات بر رابطه دوستانه با روسیه، پایان دادن به تخاصمات جنگی و تاکید بر درون گرایی و کاهش بودجه نظامی، خروج از ناتو و... انگشت میگذاشت، امروز دست به ماشه هر روز در گوشه ای از جهان، به کمک میدیای حقوق بگیر و سرسپرده، بهانه ای میتراشد و قدرت نظامی آمریکا و توان تخریب و جنایت خود را به رخ بشریت میکشد.

انتخاب ترامپ به عنوان میلیاردری منفور، از طرفی نشانه انزجار عمومی مردم آمریکا و خصوصا اقشار پایین جامعه از رقیب او هیلاری کلینتون و از طرف دیگر نفرت و بیزاری از کل هیئت حاکمه این کشور بود. عروج ترامپ در قامت کسی که به عنوان یک ساختار شکن از نوع عمیقا راست، ضد زن و خارجی ستیز در آمریکا و عروج جریانات اولترا راست در خود اروپا، بر بستر یک سردرگمی همه جانبه و بی جوابی بورژوازی آمریکا و کل دولتهای امپریالیستی به اوضاع کنونی جهان اتفاق افتاد. عروج این راست بیان نفرت عمومی اکثریت عظیم مردم از احزاب و دولتهای سنتی حاکم برجهان است. اوضاعی که در نبود یک آلترناتیو قدرتمند و انقلابی به جریانات اولترا راست و مخالف ساختار موجود امکان عروج داد.

اما کلانتر آمریکا غافل از این بود که وعده های او مبنی بر جنگ اقتصادی و کاهش تنش نظامی با رقبای خود، در شرایط امروز جواب دولت مطبوع و کل هیئت حاکمه آمریکا و طبقه سرمایه دار این کشور نیست و نمیتواند ادامه پیدا کند. نیاز امریکا به میلیتاریزم و توحش و جنایت، امروز و در شرایط کنونی تنها راه بقا و حفظ سلطان بربریت در دنیای ما است. همین حقیقت ترامپ و یارانش را مجبور کرد رنگ عوض کنند و در قامت کلانتر عاقل شده و ششلول بند راهی را بپیماید که بقیه حاکمان آمریکایی پیموده اند.

حمله شیمایی به شهرک خان شیخون سوریه، چه توسط دولت اسد و چه توسط باندهای جنایتکار مخالف او و چه با وساطت دولت آمریکا و همپیمانان او از اسرائیل تا عربستان و ترکیه و... صورت گرفته باشد، امکانی به دولت ترامپ داد که فوری و با زیر پا گذاشتن همه موازین بین المللی که خودشان وضع کرده اند، در ١٣ آوریل ٢٠١٧، در قامت کلانتر جهان ٥٩ موشک را حواله یکی از پایگاههای سوریه کند. در امتداد این ماجرا و بعد از چند روز به ناگاه "مادر بمبها" را که ١٠ تن وزن دارد ، برای اولین بار بکار گرفت و به نام مبارزه با داعش روانه افغانستان کرد. بعد از این قلدری این بار به کمک میدیای دست راستی "کشف" کرد که کره شمالی دارد بمب اتم خود را میسازد و برای امنیت جهان خطر است و شروع به تهدید این کشور و روانه کردن ناوگان جنگی به آن منطقه و تقویت نیروگاههای خود در کره جنوبی به بهانه حفاظت از این کشور در مقابل حملات احتمالی کره شمالی کرد.

تمام این قلدری های آشکار آمریکا زیر سایه میدیای فاسد و دستگاه تبلیغات جنگی، به نام "مبارزه" با اسد، "مبارزه"  با تروریسم و خطر کره شمالی به عنوان نارنجکی که ممکن است منفجر شود، پوشش داده شد. این وقایع و دهها مورد دیگر از نقش میدیای رسمی و ارتجاعی غرب به عنوان بخشی از ماشین جنگی ناتو و همه دولتهای بزرگ و کوچک جهان، بیان نهایت رذالت و اوج گندیدگی کل سیما و ساختارهای کاپیتالیستی جهان است. اقدامات دولت آمریکا چه در سوریه و چه در افغانستان و هم اکنون در کره، تلاش برای ترساندن و ایجاد وحشت و تسلیم و تحمیل استیصال به بشریت و به زانو در آمدن در مقابل گستاخی آمریکا و میلیتاریسم آن است.

تاریخ جهان معاصر شاهد نقش مخرب ناتو و میلیتاریسم آمریکا در همراهی با کشورهای غربی در دوره های مختلف آن و به عنوان بزرگترین و مخرب ترین ماشین جنگی است. جنگ ویتنام و استفاده از بمب اتم در ناکازاکی و هیروشیما در گذشته، دهها جنگ و کودتای نظامی و قلدری آشکار در کشورهای امریکای لاتین و آفریقا، حمله به افغانستان، حمله به عراق و نهایتا دخالت در کشورهای خاورمیانه و شکل دادن به خاورمیانه قومی و مذهبی، تنها گوشه هایی از نقش آمریکا و متحدین او و برکات قلدری و یکه تازی این کشور علیه بشریت است. در همه این دوران و خصوصا در سه دهه اخیر دولتهای غربی و مشخصا دولت آمریکا علاوه بر دخالتهای مستقیم و بمبارانهای همیشگی و ویران کردن کشورهای مختلف، در سازمان دادن جریانات آدمکش و جنایتکار که القاعده و داعش و النصر و ... تنها مواردی از آن است، نقش جدی داشته است.

اگر دوره جنگ ویتنام و بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی دوره عروج آمریکا و قلدری و آقایی او بود، اگر بهانه جهان دو قطبی و مبارزه با روسیه که به عنوان قطب "سوسیالیستی" از آن اسم میبردند، توجیهی در قلدری آمریکا و جهان غرب و نیاز آنها به ناتو و قدرت نظامی آمریکا بود، امروز برخلاف گذشته تهدیدها و عربده کشی های این کشور در دوره افول آمریکا و فرعی تر شدن نقش ممتاز او بر جهان است. امروز و بعد از فروریختن دیوار برلین، بعد از جنگ عراق و شکست عملی آمریکا در آن جنگ، قلدری این کشور بیان موقعیت ضعیف او و بیان تلاش برای مقابله با افول نقش ناتو و خود امریکا حتی در خود غرب است.

اکنون دوره عاقل شدن کلانتر جدید امریکا و عقب نشینی و پس گرفتن یک به یک قولها و تصمیمات گذشته است و بازگشت به میلیتاریسم، درست بدلیل نیاز دفاع آمریکا از موقعیت گذشته خود، برای کاهش دامنه افول خود و همزمان برای حاشیه ای کردن معضلات مختلف داخلی خود آمریکا است. مشکل ترامپ و تیم همراهش این است که امروز دوره یکه تازی آمریکا حتی برای همپالگی های او هم به پایان رسیده است. لذا اگر هشدارهای گذشته امریکا و ژست قلدری بر جهان را خیلی ها در خود غرب جدی میگرفتند، امروز کودن ترین سیاستمداران در غرب نیز به این واقعیت واقفند که امریکای امروز و ناتو به عنوان بازوی جنگی آن دیگر از هیچ نظری جایگاه گذشته را ندارند.

امروز نه تنها با عروج چین به عنوان قدرت دوم بزرگ اقتصادی جهان، که با عروج هند، با عروج روسیه و جاپا پیدا کردن در خاورمیانه و دخالتگری آن و حضور آلمان به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی اروپا و حتی فرانسه و... دیگر نه تنها به راحتی دنبال سیاست های آمریکا نمی افتند، که عملا یکه تازی آمریکا را بر جهان به چلنج میکشند.

در این دوره و مستقل از درجه عفونت و چرکینی نقش دولت آمریکا، تلاشهای او و مخاطراتی که برای دفاع از موقعیت رو به افول خود میکند، نمیتواند کشتی در گل گیر کرده این کشو را به جایگاه گذشته نه چندان دور آن منتقل کند. بعلاوه ترامپ و همراهانش باید بدانند که دیر یا زود باید جواب مردم آمریکا، خواست و مطالبات آنها از بیکاری تا فقر و امنیت و رفاه را بدهند. با این وصف تلاش برای حفظ موقعیت خود به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان، حتما برای بشریت به عنوان پس لرزه های یک زلزله بزرگ عواقب مرگباری را دارد. تحرکات دوره اخیر و حمله به سوریه و افغانستان و تهدید کره شمالی، تهدید گاه و بیگاه ایران و... همگی بیان واقعیت کنونی آمریکا و نقش افول کرده آن به نسبت دوره قبل است.

ژست دفاع از امنیت جهان و قائل شدن حق حمله به هر گوشه ای از جهان به این نام، کشتار و بمباران و جنایت دولت آمریکا در بسیاری از نقاط جهان، امروز دیگر نه تنها آبرویی برای کارت حقوق بشر و بشر دوستی و دمکراسی آن باقی نگذاشته است که سران این کشور نیز از تکرار مکرر چنین ژستهای بی مایه ای خسته شده اند. اگر دیروز دولتمردان این کشور تلاش میکردند قبل از هر جنگ و حمله ای دست به توجیهات و زمینه سازی بکنند، امروز به یمن دوره سیاهی که به بشریت تحمیل کرده اند و توحشی که بر کل خاورمیانه حاکم کرده اند، آشکار و لخت و عریان هر جا را بخواهند و بتوانند برای تامین منفعت خود به خاک و خون میکشند.

امروز قطب غرب ترک بزرگی برداشته است. مستقل از پادوهای همیشگی دولت آمریکا، امثال تریسا می در انگلستان و دولت نژاد پرست اسرائیل و دولتهای فاسدی چون عربستان و ترکیه، سایر دولتها از سر منافع زمینی خود دیگر به راحتی چک سفید به آمریکا و میلیتاریسم او نمیدهد.

میلیتاریسم دولت امریکا تا کنون جز توحش برای بشریت ارمغانی به همراه نداشته است. این توحش دیر یا زود باید پایان یابد. بشریت احتیاجی به مشتی چاقو کش و قداره بند تا دندان مسلح به عنوان ارباب جهان ندارد. اینها عاملین اصلی نابودی هر آنچه میتواند اسم امنیت و تمدن و حق و حقوق انسانی بر آن گذاشت در جهان معاصر هستند. بشریت بدون ترامپ و تریسا می ها و انواع روسای دولتهای بزرگ و کوچک جهان و ماشین جنگی آنها از غرب تا شرق، زندگی امن تر و انسانی تری دارد. بهانه های دولت ترامپ و ژست های مبارزه با تروریسم و دفاع از امنیت جهان، بر تن مادر همه تروریستهای جهان و بر تن دولت ترامپ و همپالگی های قدیمی او بسیار گشاده است. افسار کردن ماشین جنگی دولتهای بزرگ جهان، افسار کردن مشتی میدیای دستگاهی و بزرگ جهان، افسار کردن ترامپ و ترامپهای کوچک و بزرگ جهان، کار بشریت متمدن، کار طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه و سوسیالیستی این طبقه است. تکان خوردن اولیه طبقه کارگر جهانی، عروج دوباره نسیم انسان دوستی و برابری طلبی در میان این طبقه و در میان مردم عدالتخواه و متمدن جهان، سفره پهن کرده صدها ترامپ و هزاران قلدر دیگر را جمع میکند و آنها در جایگاه واقعی خود میگذارد. دنیا به مشتی کلانتر قداره بند جانی و دست به ماشه احتیاجی ندارد.

 ۲ مه ۲۰۱۷