حسن روحانی اخیرا در مورد مذاکرات هسته ای در وین، اظهار داشته است که با توافق و بدون توافق مسیر ”اقتصاد مقاومتی“ را ادامه خواهند داد. وي گفته است: ”ما مسیر اقتصاد مقاومتی را با تمام توان و تلاش خود ادامه می دهیم چرا که می دانیم این مسیر به نفع کشور است و راهی است که می تواند قدرت ملی را بالا ببرد.“
اقتصاد مقاومتی جمهوری اسلامی و مسیری که رفته اند، برای طبقه کارگر ایران چیزی جز فقر و محرومیت و تباهی بیشتر نداشته است و در آینده هم در بر نخواهد داشت. این چیزی نیست که طبقه کارگر ایران نداند. اگر دوره اخیر دولت روحانی و کل رسانه های دستگاهی و خیل مزدبگیرانشان، تلاش کردند تحت نام ”اهميت صبر و انتظار“ وعده های پوچ
گشایش اقتصادی و اشتغال، زندگی سگی امروز را به این طبقه و کل محرومان جامعه بفروشند، امروز هر کارگر فهیمی نتیجه این انتظار را در زندگی روزانه خود با افزایش قروض خود به هر کس و ناکسی و با احساس تباهی خود و خانواده اش در عمل دیده است.
اینکه دولت روحانی کمربندها را سفت بسته است تا چوب حراج بیشتری به زندگی طبقه کارگر بزند، حرفی نیست. چوب حراج به زندگی کارگر و تامین کار ارزان و کارگر خاموش رمز پیروزی ”اقتصاد مقاومتی“ و ”افزایش قدرت ملی“ دولت روحانی است. تا همینجا و در همین مدت پا به پای هر پیشرفتی که این دولت در خدمت به بورژوازی به جيب زده است، سهم کارگر چيزي نبوده جز اخراج و بیکاری بیشتر و پیوستن هر روزه اين طبقه به ساير مراکز تولیدی که چندین ماه است دستمزدشان را پرداخت نکرده اند.
کشاندن کل طبقه کارگر ایران به قهقرای توحش بیشتر، سهم طبقه کارگر از اقتصاد مقاومتی است. آقای روحانی و دولتش جز این راهی ندارد! رشد سرمایه و افزایش سود آن و جلب طمع سیری ناپذیر سرمایه داران ایرانی و خارجی به جامعه ایران و تعهد این دولت به افزایش سودشان، در گرو کارگر باز هم ارزانتر و بی حقوق تر و مستاصل تر از گذاشته است. اینکه این دولت تلاش میکند این مسیر را طي کند و بردگی باز هم بیشتر به طبقه ما تحمیل کند، جای هيچ شک و شبهه اي نیست.
اما این مسیر جاده یک طرفه نیست. سوال این است آیا طبقه کارگر ایران این بربریت را میپذیرد؟ آیا طبقه کارگر ایران حاضر است باز هم صبر کند، باز هم جان بکند، باز هم شاهد افزایش میلیونی صف بیکاران و تباهی باز هم بیشتر زندگی بخش اعظم انسانهای آن جامعه باشد؟ آیا وقت آن نرسیده است که به این گستاخی روحانی و همه یاوه گویان و دشمنان طبقه کارگر فهماند که این جامعه شهر هرت نیست، شرافت و کرامت انسانی دهها میلیون کارگر در این جامعه نمرده است و بیش از این تحمل این جهنم را نخواهد کرد.
طبقه کارگر ایران با گوشت و پوست خود میداند ماشین اقتصاد مقاومتی بورژوازی ایران با خرد کردن استخوان و تباهی جسمی و روحی میلیونها انسان و خانواده هایشان پیش میرود. طبقه کارگر ایران میداند در کنار افزایش سرمایه تعدادی انگشت شمار، در کنار راضی شدن تعدای سرمایه دار به سرمایه گزاری در این جامعه، میلیونها کودک این طبقه شیر کافی و ابتدایی ترین نیاز زنده ماندن را از دست میدهند. طبقه کارگر ایران میداند، جهنمی که به نام زندگی و سعادت به او تحمیل کرده اند، هیچ انتهایی ندارد، مگر اینکه صدای ”نه“ گفتن متحدانه و قاطع این طبقه، زمین را زیر پای اربابان سرمایه و دولتش بلرزاند.
میگویند پول و سرمایه نیست! میگویند کارخانه ها و مراکز تولیدی و خدماتی، پول ندارند! و میگویند طبقه کارگر باز هم باید صبر کند و تحمل کند! این جواب هر روزه وزارت کار و مجلس و کارفرما و کل دستگاه دولت است که همراه تهدید و توحشی که راه می اندازند به خورد کارگری میدهند که چندین ماه است، دستمزدش پرداخت نشده است. اینکه مثل سگ دروغ میگویند نباید برای هیچ کارگری جای سوال باشد.
این در شرایطی است که روزانه دهها و صدها اعتراض کارگری به توحش دولت روحانی و هم طبقه ای های ”محترمش“ در گوشه و کنار آن مملکت در جریان است. مشکل این است که اعتراض پراکنده ما و محافظه کاری و ترسی که تحمیل کرده اند و اینکه هر کس و هر مرکزی دست به کلاه خود گرفته است، بزرگترین مشکل و مانع به نتیجه رسیدن همین تحرکات و اعتراضات پراکنده و هر روزه طبقه کارگر است.
نباید گذاشت حتی نیروی یک مرکز کارگری هم هدر رود و کارگر معترض و جان به لب رسیده ناامید و سر شکسته و مستاصل و سرگردان، بدون کسب پیروزی ولو کوچک در مبارزه هر روزه خود به خانه برگردد. امروز آن روزی است که باید همت کمونیستهای این طبقه، همت بالای رهبران کارگری در مراکز اصلی بکار افتد. امرزو زمانی است که این طیف باید علمدار اتحاد کارگران مراکز اصلی در دفاع از بهبود زندگی کل طبقه کارگر باشد. امروز روز مطالبه افزایش دستمزد و بیمه بیکاری برای کل اين طبقه است.
به توافق با آمريکا میرسند یا نمیرسند، تامین زنگی شرافتمندانه ابتدائی ترین حق مسلم هر انسانی در آن جامعه است. اقتصاد مقاومتی آقای روحانی و طبقه سرمایه دار و جناب خامنه ای که نان و امنیت شغلی و رفاه و آسایش و غذای کافی بچه هایمان و دکتر و دارو و هزار درد دیگرمان را دوا نمیکند.
پذیرفتن وعده های آنها و کوتاه آمدن و صبر کردن از سرطان هم برای طبقه کارگر کشنده تر است. هر وقت نمایندگان مجلس و روسای دولت و سپاه و مراکز پلیسی و هزاران حقوق بگیر آنها، حقوقهای دهها میلیونیشان نصف شد، هر گاه اینها چند ماه حقوق نگرفتند و صبر کردند، آنوقت میتوانند از کارگران هم توقع صبر و حوصله داشته باشد.
حقوق هیچ کارگری در این جامعه نباید از روسا و وزرا و وکلای دولت جناب روحانی کمتر باشد. تامین این مهم مقدور است به شرطی که کارگران و رهبران کارگری همت کنند. به شرطی که صفی از مجربترین و محبوبترین فعالین کارگری در اصلی ترین و مهمترین مراکز صنعتی ایران، آستین بالا بزنند و اعلام کنند که نمیپذیرند، اعلام کنند که دولت موظف است دستمزدها را بالا ببرد و بیمه بیکاری مکفی در حد تامین زندگی شرافتمندانه را برای همه بیکاران تامین کند. اگر این رفقا چنین همتی به خرج دهند، اگر آنها این نقش تاریخی را ایفا کنند، امید و خوشبینی در کل طبقه کارگر ایران، با شاغل و بیکار، با بومي و غير بومي ایجاد میشود و خواهیم دید صدای اتحاد طبقه کارگر و خواست بر حق آنها و سنبه پرزورشان، دهن هر یاوه گویی را خواهد بست.
خالد حاج محمدي