محمود صالحی که به ناراحتی شدید کلیوی دچار است، بعد ٣٢ روز و دوبار دیالیز بدلیل ممانعت از دسترسی به داروهایش، شنبه نهم خرداد برابر با ٣٠ مه ٢٠١٥ از زندان آزاد شد.
وي همراه با دهها فعال کارگری از تهران و سنندج تا مهاباد و ... قبل از اول مه و به عنوان اقدامی پیشگیرانه جهت ممانعت از هر تجمع کارگری دستگیر شدند و هنوز هم تعدادی از آنها در زندان اند.
این در شرایطی است که جناب محجوب و همپالگی هایش در خانه کارگر، به نام روز کارگر به کمک همان کسانی که چنین بلایی را سر محمود صالحی آورده اند، با امکانات فراوان،
جمعیتی کرایه ای را به تهران گسیل دادند و بانرهای از پیش آمده را در دفاع از دولت روحانی به گردنشان آویزان کردند.
بدون شک اين اولين و آخرين باري نيست که شاهد اقدامات شنیع و ضد انسانی در حق محمود صالحی و ساير فعالين کارگري هستيم که زبان به اعتراض علیه بی حقوقی طبقه کارگر گشوده اند. این اقدام شنیع تکرار اعمالی است که عليه اسانلو، رضا شهابی و هزاران زن و مرد حق طلب و انسان دوست مداوما تکرار شده است.
کسانی که دیروز به فرمان خمینی، خالخالی، لاجوردی، رفسنجانی، خامنه ای و خيل جنایتکاران دیگر، دهها هزار انسان حق طلب و معترض را اعدام کردند، کسانی که گله حزب الله را افسار گسیخته در خیابانها برای قمه زنی و اسید پاشی رها کرده بودند، امروز و زمانی که جامعه چنین اعمالی را تحمل نمیکند، در شکل دیگر و به شیوه ای دیگر جنایاتشان را دنبال میکنند. توقع اینکه این جانیان در حق کارگر مبارز و هر انسان شرافتمندي که منشا دفاع از شان و حرمت انسان باشد، کسانی که منشا دوستی و اتحاد در میان کارگران اند، کاری جز بازداشت، زندان و پرونده سازی و جنایت از دستشان برآيد، در بهترین حالت توهمی احمقانه است. اگر جمهوری اسلامی با بیش از سه دهه حاکميت بر جامعه ای ٧٠ میلیونی بخش اعظم انسانها را از ابتدایی ترین حق و حقوقشان محروم کرده است، تا عده ای قلیل کیسه هایشان پرتر شود، این امر با اتکا به جنایت، چاقوکشي، اسیدپاشی، زندان و ترور در کنار شبکه مساجد و امامان و دهها هزار مبلغ مرتجع مقدور شده است.
ممانعت از چنین اعمالی در جمهوری اسلامی، ممانعت از انسان ربایی، از شکنجه و زندان و دستگیری فعالین کارگری و آزادیخواهان، تنها در گرو اعتراض وسیع و همه جانبه طبقه کارگر و کل محرومان آن جامعه، کل زنان و مردان شرافتمندی است که برای شان و کرامت انسانها حرمتی قائلند. اگر در شهر سقز، وقتي که ماموران رژيم محمود صالحی را با زور ميبردند و بازداشت کردند، مردم محل در اعتراض به اين ناحقي، در مقابل مزدوران مرکز اطلاعات صف می کشيدند، اگر صدهها نفر از مردم محل به جای بغض کردن و بد و بیراه گفتن به جمهوری اسلامی در انزواي خود، جمع میشدند و همراه محمود به دادگاه و زندان و اطلاعات میرفتند، اگر ورودی زندان سقز و سنندج به محل تجمع هزارن انسان شرافتمند تبدیل میشد، قطعا نه تنها محمود صالحی را در چنین شرایطی قرار نمیدادند، که جسارت دستگری و احضار یک نفر را هم نمیداشتند. راه ممانعت از چنین اعمالی، راه نجات صالحی، شهابی، ابراهیم زاده، نصراللهی، زمانی، احسانی، عظیم زاده، بداغی و دهها انسان شرافتمند و حق طلب دیگر، صف متحد ما در شهر و محله و کارخانه، در مدرسه و دانشگاه و ... است.
اگر در شهر سقز و بعد از اطلاع از وضعيت محمود صالحی در محله ای، در مرکز شهر، در مقابل فرمانداری و هر مرکز مهم دولتی دیگر، هزاران نفر تجمع ميکردند، و علیه اجحافات به محمود صالحی، علیه دستگيری و پرونده سازیهای رایج در حق او و هر کارگر معترضی، اعتراض میکردند، و خواهان آزادی فوری او میشدند، چنین اتفاقی به راحتی تکرار نمیشد. تصور کنيد دهها مرکز کارگری در یک ساعت معین، در یک روز تعطیلی، در یک بعد از ظهر یقه مقامات دولتی را میگرفتند و اعلام میکردند که این توحش را نخواهند پذیرفت. آنوقت پلیس و اطلاعات و مسئولین دولتی مجبور میشدند که دست و پای خود را جمع کنند. برای چنین کاری لازم نبود نه بانکی را آتش زد و نه مرگ بر کسی گفت. کافی بود جمعیتی وسیع حتی بدون یک مرگ بر و زنده باد جمع میشدند و میگفتند دستگری محمو صالی یا هر کس دیگری را تحمل نخواهند کرد. این تنها راهی است که میتواند دست سران و مسئولین و ارگانهای دولت ایران را بر زندگي و مبارزه فعالين کارگري کوتاه کند.
زور ما در صف اعتراض متحد ما است و تا زمانی که به این اهرم متکی نشویم شاهد چندين و چند باره اینگونه اعمال ضدانسانی و شنیع جمهوری اسلامی خواهیم بود.
خالد حاج محمدي