سوال: گره زدن اول مه به مبارزات سایر بخشهای جامعه مانند دانشجویان٬ معلمان٬ بازنشستگان٬ زنان ... چقدر میتواند این روز را و صف اعتراض کارگری در اول مه را تقویت کند؟ آیا تبدیل اول مه به مناسبتی برای یکی کردن این مبارزات گامی در جهت تقویت مبارزات آزادیخواهان در جامعه نیست؟ مهمترین مسائلی که فعالین و رهبران کارگری به این مناسبت امسال باید در نظر داشته باشند چه است؟
خالد حاج محمدي: بنظرم آرزوی هر کمونیست و کارگری باید باشد که بخشهای مختلف جامعه که خود را با طبقه کارگر به هر دلیل هم سرنوشت حس میکنند روز اول مه در صف

های میلیونی در سراسر ایران یا هر کجای دیگر جهان، در حمایت از مبارزه طبقه کارگر و خواست های این طبقه به میدان بیایند. روزی که ما خواهان این هستیم آنقدر جامعه حول خواست طبقه کارگر حلقه زده باشد که بتوان این روز را به یک روز تعطیلی عمومی تبدیل کرد. پشت سوال اما جلب چنین حمایتی نیست، بلکه تغییر روز کارگر به یک روز همگانی است که به مناسبت آن همه متحد برای خواست های خودشان به میدان بیایند. مثلا از حاجی بازاری ناراضی، از باج بگیر محل و صاحب خانه معترض به زورگویی مامور مالیات و مخالف این زورگویی ها تا مغازه داری که خواهان حمایت از سرمایه های داخلي از جانب دولت است و تا همه کسانی که نقدشان به حاکمیت سرمایه، اعتراض به دزی و مدیریت بد است و ... بنام کارگر برای اعتراض به این زورگویی با کارگر اتحاد کنند!
اجازه بدهید ابتدا چند نکته را در مورد خود اول مه بگویم و بعد به سوال شما بر خواهم گشت. اول مه روزی است که طبقه کارگر در سراسر جهان همبستگی و هم سرنوشتی انترناسیونالیستی خود را به عنوان یک طبقه جهانی، در مقابل طبقه سرمایه دار، در مقابل اقلیتی مفت خور که دسترنج حاصل از کار کارگر را با زور تصاحب کرده است، جشن میگیرد. روزی که به عنوان یک طبقه ظاهر میشود و به دنیا و به صفوف خود اعلام میکند که ما تقسیمات ملی، نژادی، قومی، مذهبی و ... را برسمیت نمیشناسیم و مستقل از اینها یک طبقه جهانی هستیم، یک منفعت مشترک در تناقض با و حتی در تضاد با منافع اقشار و طبقات دیگر را داریم. در این روز طبقه کارگر در سراسر جهان در مقابل بورژوازی جهانی که تلاش دارد کارگران را به عنوان سیاه پوست و سفید پوست، آمریکایی، ایرانی، فرانسوی، ژاپنی، مسلمان و مسیحی، فارس و عرب و کرد و ترک و ... تقسیم کند و حتی آنها را در مقابل هم قرار دهد، ”نه“ میگوید. در این روز شعار اصلی اعلام اتحاد جهانی این طبقه، ”کارگران جهان متحد شوید“ است. لذا اول مه نه روز همبستگی ”مردم“ جهان است، نه روز یکی بودن و یک کردن مبارزات آنان و نه روز ملی و مربوط به یک جغرافیای معین. همانطور که روز معلم و پرستار و کودک و زن، روزهای معینی در مورد بخش های معینی از جامعه است و طبعا باید تلاش کرد بیشترین حمایت را از بخش های دیگر گرفت اما نمی توان آن را بقول معروف ملی کرد!
مهمترین فاکتور اول مه خصلت انترناسیونالیستی آن است و مهمترین مسئله تبدیل این ويژگي جهانی، این احساس یکی بودن و همسرنوشت بودن در مقابل طبقه سرمایه دار است. اینکه کارگران از ایران تا افریقای جنوبی تا کرده و مصر و ترکیه و... احساس کنند به یک طبقه جهانی مربوط هستند و همسرنوشت و هم منفعت هستند. لذا این روز تنها مربوط به مثلا کارگران در یک جغرافیای معین نیست. کارگر مصری و فرانسوی، ژاپنی و چینی، ایرانی و انگلیسی به نفس حاکمیت سرمایه و به نفس استثمار طبقه کارگر بر اساس کار مزدی و به نفس مناسبات سرمایه دارانه از هر نوع آن نقد دارند و خواهان برچیدن کامل آن و ساختن یک جامعه کمونیستی هستند. به این اعتبار اعتراض کارگر به نظام سرمایه داری بسیار عمیق و همه جانبه است و بخشی از مطالبات دمکراتیک اقشاری دیگر از جامعه از جمله زناني که خواهان برابری هستند تا دانشجو و روشنفکرانی که به استبداد سیاسی اعتراض دارند تا روزنامه نگار شرافتمندی که خواهان آزادی بیان است را شامل میشود، اما کل اقشار معترض در جامعه، نقد ریشه ای و کارگری به نفس حاکمیت سرمایه ندارند.
هرگاه اول مه همگانی شود و قرار باشد هر معترضی از این روز برای بیان نقد خود به گوشه ای از قوانین و کارکرد حاکمیت اعتراضي بکند عملا آنچه فدا خواهد شد چيزي جز خود اول مه و نقد کارگری به نفس سرمایه در سراسر جهان از جانب طبقه کارگر به عنوان یک طبقه جهانی نيست. توجه داشته باشید که خمینی هم گفت کارگر و غیر کارگر نداریم، هاشمی رفسنجانی هم میگوید کارگر زحمتکشانی هستند که در انقلاب نقش داشته اند، محجوب و همکارانش از همه بیشتر سنگ کارگر و روز اول مه را به سینه میزنند تا به قول خودشان اعتماد از دست رفته طبقه کارگر به حاکمیت و دولتشان را به کارگر باز گردانند. اینها همه دشمنان قسم خورده طبقه کارگرند که تلاش میکنند نفس اول مه و ضرورت درک کارگر از وجود مستقل خود از سايرين بعنوان يک طبقه براي خود را در ذهن کارگر پاک کنند. بورژوازی عمری است که شرايطي را بر این جامعه حاکم کرده است که صدای خرد شدن استخوان نسلهای متمادی از طبقه کارگر زیر دستگاه تولید و ماشین بورژوازی شنیده میشود و به کارگر میگوید "روز کار را میخواهی چه ما که همه برادریم و همه کارگریم". ملی کردن اول مه و تبدیل آن به روز همه مخالفان جمهوری اسلامی بعلاوه پای هر قوم پرست و ناسیونالیست و مرتجع مذهبی و... را به اول مه باز میکند تا آنها هم یکی تحت نام سنی و دیگری به نام عرب و ترک و کرد و... و به نام اعتراض به سهم خود در حاکمیت، این روز را وثيقه پیشبرد امر خود که سرتاپا نه تنها ضد کارگری که ضد هر نوع تمدن بشري هم هست بکشانند. همه و همه حتی ضد کارگری ترین بورژواها و مرتجعین جوامع و از جمله ایران برای کارگر اشک تمساح میریزند تا نفس هویت مستقل و نفس منافع طبقاتي و متضاد با طبقه بورژوا را در ذهن خود این طبقه کور کنند.
سنتا طبقه کارگر از مبارزات آزادیخواهانه بخشهای مختلف جامعه، دفاع کرده است یا حداقل کمونیستهای طبقه کارگر تلاش کرده اند پیوند و همبستگی مبارزاتی از جمله میان طبقه کارگر و مبارزات آزادیخواهانه بخشهای دیگر جامعه از زنان تا دانشجویان و کودکان و اعتراض به تبعیض نژادی و ... را تقویت کنند و بلعکس. اما تامین این نیاز با ملی کردن اول مه و تبدیل آن به روز همه ناراضیان جامعه پیش نمیرود. چنین کاری تهي کردن اول مه از کل مفهوم و هدف آن و بي وزن کردن آن از مضمون طبقاتی و استقلال طبقه کارگر در مقابل طبقه حاکم، يعني طبقه سرمایه دار است. این کار به زیان کل کارگران و در حقیقت تبدیل اول مه به روز کارهای دیگر است. برای دفاع از مثلا زنان یا دانشجویان و یا بازنشستگان و معلمان احتیاجی نیست که خود اول مه را فدا کرد و به روز امر دیگری تبدیل کرد.
توجه داشته باشید که اول مه یک روز است و این روز همچنانکه گفتم روز جشن طبقه کارگر در تمام جهان است. خصلت انترناسیونالیستی و طبقاتی و یکی بودن کل طبقه کارگر مضمون و محتوای اصلی این روز است و بستن این روز به اتحاد بخشهای مختلف و... عملا گرفتن این خصلت و هویت جهانی و طبقاتی از این روز و از طبقه کارگر به نفع اقشار دیگر در جامعه است.
ما در یک جامعه طبقاتی زندگی میکنیم که اقلیتی بورژوا با اتکا به ابزارهای مختلف از استبداد و اختناق سیاسی تا وضع و اعمال قوانین ظالمانه و استثماراگرانه بر علیه طبقه کارگر و در خدمت بورژوازی، جامعه و طبقه کارگر را در انقیاد نگه میدارند و بر کل جامعه حاکمند. تلاش میکنند هر نوع امید به بهبود شرايط زندگی در ذهن خود طبقه کارگر را کور کنند، تلاش میکنند افق رهایی را در ذهن طبقه کارگر، دنیای بهتر و ممکن بودن آنرا پاک کنند. سياست شان در خدمت اين امر است و تلاش میکنند منافع خود را به نام منافع کل جامعه و به خورد طبقه کارگر بدهند. تلاش میکنند به نام طبقه کارگر و منفعت او، مصالح و منافع بورژوازی را تامین کنند. تا جایی که به اول مه برگردد، ملی کردن این روز و تلاش برای تهي کردن آن از مضمون انترناسیونالیستی را دنبال میکنند. سخنگویان اصلی خود را جلو می اندازند، به زبان کارگر و "یکی هستیم و برادریم و همه کارگریم"، چشم کارگر بر حقایق جامعه طبقاتی را مي بندند. همه کارگر میشوند تا کارگر احساس تناقض و تضاد منافع خود را با آنها احساس نکند و به بردگی که از طریق طبقه بورژوا و دولتش اعمال میشود گردن بگذارد. ملی کردن و همگانی کردن اول ماه مه در طول تاریخ یکی از تلاشهای طبقه بورژوا و دولتهای مختلف آنها در همین راستا بوده است.
در مورد بخش دوم سوالتان و مسائلی که فعالین و رهبران کارگری لازم است در نظر داشته باشند، فکر میکنم در آستانه اول مه اصلی ترین و اساسی ترین مسئله تقویت همین حس و روشن بینی انترناسيوناليستي در صفوف طبقه کارگر است.
اول مه یک روز است و مهم این است در جامعه ایران، در مراکز کارگری، در کارخانه و شهر و محله، کارگران و خانواده های کارگری به هر میزان که میتوانند، دور هم جمع شوند و این روز را جشن بگیرند، با هم باشند و یکی بودن خود و تعلق خود به یک طبقه جهانی را به کل جامعه و به صفوف خود اعلام کنند. اگر اول مه یک مناسبت مهم کارگری است، باید تلاش کرد در ایران با تجمعات کارگری گامی علیه انشقاق در صفوف این طبقه برداشت. در این مناسبتها، در هر میتینگ و تجمع کارگری و حتی در محافل و جشنهای کوچک اول مه نیز تلاش کرد این امر به خودآگاهی تعداد هر چه بیشتري از کارگران تبدیل شود، که ما یک طبقه هستیم و قدرت ما در درک و بينش طبقاتي و رفاقت و اتحاد کارگری ما در مقابل طبقه بورژوا است. در سال گذشته در جامعه ایران شاید اغراق نباشد که هزاران اعتراض کارگری بزرگ و کوچک شکل گرفته است، اما هر کسي برای خودش و بدون همراهی کردن دیگری، بدون دفاع کردن و حمایت عملی از همدیگر، بدون قرار گرفتن در کنار همدیگر؛ و این یکی از بزرگترین دردهای امروز طبقه ما است. انگار کارگر چادرملو یا عسلویه، با نورد اهواز و معدن بافق و خودرو سازیها و مخابرات و ... اصلا به هم نامربوط هستند و از یک طبقه نیستند. این شرايط قدرت کارگر را ميگيرد و پراکندگی صفوفش را ازلی و ابدی میکند و تا هم اکنون توان و قدرت مبارزاتی و اهرم زورش علیه بورژوازی و دولتش را تماما ضعیف کرده است. روزانه در مقابل مجلس و دفتر بیت رهبری و استانداریها و فرمانداریها و اداره کار و ... تا مراکز کار از تهران تا شهرستانها شاهد اعتراضات کارگری به حقوق معوقه، به اخراج و تهدید و دستمزد پایین و دهها معضل دیگر هستیم.
متاسفانه هیچ جایی شاهد نیستیم که اعتراض "نوبتی" در مقابل مجلس و یا فلان محل دیگر، یکی شوند و با هم باشند، انگار اصلا این مبارزات و این جمعهای کارگری هر کدام از یک سیاره ناشناس به روی زمین می آیند و در آن روز و ساعت نوبت تجمع آنها است. تجمعات اول مه به هر درجه حاوی حس همبستگي طبقاتي و یکی بودن مبارزات این دوره طبقه کارگر را بر خود داشته باشد، به هر میزان شاهد با هم بودن و با هم جمع شدن کارگران و خانواده های کارگری باشیم، به همان میزان موفق بوده ایم. وظایف سنگین و بزرگی در مقابل ما و در مقابل همه کمونیستهای طبقه کارگر و رهبران روشن بين آنها است.
اما فکر میکنم مهمترین مسئله در این روز و مناسبت معین، تقویت احساس یکی بودن است، با هم جمع شدن است و منزوی کردن و حاشیه ای کردن پادوهای دولت روحانی، حاشیه ای کردن خانه کارگر و شوراهای اسلامی و ... است که در تلاشند به شیوه های مختلف مانع تحقق این امر مهم شوند.

خالد حاج محمدی