مصاحبه رادیو نینا با خالد حاج محمدی
بختیار پیرخضری: مبارزات معلمان، پرستاران و بخش های مختلف کارگری در ایران و همچنین فصل تعیین دستمزدها که هر سال فعالین کارگری در شهرهای مختلف و مراکز کارگری اقداماتی را در دستور کار مبارزاتی خودشان برای این مسئله می گنجانند، موضوعات برنامه امشب ماست که به همین منظور گفتگویی با خالد حاج محمدی خواهیم داشت. و این موضوعات را با ایشان در میان می گذاریم.
ضمن سلام و خوش آمدگویی به شما از اینجا شروع می کنیم که ما در روزها و هفته های اخیر شاهد اعتصاب معلمان و اعتراض و تجمع پرستاران، همراه با موجی از اعتراضات گوناگون دیگر خصوصأ در مراکز کارگری بودیم. دلایل اصلی این تحرکات اعتراضی در بخش های اصلی جامعه بخصوص در میان طبقۀ کارگر و پرستاران و معلمان و بخش های دیگر کارگری را شما در چه چیزی می بینید؟ و اینکه آیا به نظر شما ما شاهد تعرض طبقۀ کارگر و محرومان جامعه به وضع موجود خود هستیم؟
خالد حاج محمدی: من هم سلام می کنم به شما و شنوندگان رادیو نینا و همچنین تشکر میکنم برای وقتی که به من دادید. اجازه بدهید که از آخرین بخش سوال شما شروع کنم که آیا شاهد تعرض طبقۀ کارگر و محرومان جامعه به وضع موجود هستیم؟! متأسفانه نه. متأسفانه موقعیت مبارزات توده ای، مبارزات کارگری، اعتراضات اقشار محروم جامعه در موقعیتی نیست که شاهد تعرض این طبقه و اقشار پایین جامعه به بی حقوقی ای که به طبقۀ کارگر روا می شود باشیم. در حقیقت موج اعتراضاتی که شما اشاره کردید و هر روز در گوشه و کنار جامعه ایران شاهد خصوصا در میان طبقه کارگر شاهد آن هستیم و همچنین اعتصاب معلمان و تجمع اعتراضی پرستاران که اشاره کردید٬ عکس العمل اقشار پایین جامعه، و خصوصا عکس العمل طبقۀ کارگر به تعرضی است که سرمایه به این طبقه و به معیشت این طبقه و به زندگی اش روا می دارد. طبقۀ کارگر راه دیگری جز اعتراض ندارد و در مقابل تعرض بورژوازی تلاش میکنند سدی بندد. بخش عمده اعتراضاتی که در چند سال گذشته خصوصأ از وقتی که دولت آقای روحانی که قرار بود دولت اعتدال باشد واگر مبارزات کارگری در همین دوره را در نظر بگیریم٬ در حقیقت بخش وسیعی از اعتراضات کارگری دفاع است. دفاع از معیشتش و حتی دفاع از وضع موجودش است. در همین مدت صدها مورد اعتراض کارگری با خواست پرداخت دستمزدهایی که پرداخت نشده، حقوقی که پرداخت نشده، پول اضافه کاری هایی که پرداخت نکرده اند و... صورت گرفته است٬ و این عکس العملی است که کلأ طبقۀ کارگر، بخش های مختلف این طبقه و مراکز مختلف آن در مقابل تعرضی که سرمایه و بورژوازی به این طبقه روا داشته است می کند.
توجه داشته باشید که در دوره اخیر و حتی در دوره های قبل تر هم٬ جمهوری اسلامی بحثی را مطرح کرده است و تلاش می کنند جامعه ایران برای سرمایه امن باشد، تلاش می کنند سرمایه به جامعه ایران سرازیر شود. قول می دهند و در تبلیغاتشان اعلام می کنند که بهبود زندگی مردم در گرو فرصت دادن به سرمایه و دولت سرمایه داران است که بتواند مراکز صنعتی را کار بیندازد، تولید اضافه شود، تولید ارزان شود، پروژه های آنها پیش برود و در نتیجه آن فرصت های شغلی ایجاد می شود، بیکاری حل میشود و بهبودی در زندگی طبقۀ کارگر ایجاد میشود. همین را در جواب ب خطاب به بخش اعظم جامعه٬ در جواب به طبقه کارگر می گویند. خودشان اذعان دارند که وضعیت بد است، فقر زیاد است، بیکاری هست، ولی تلاش می کنند پروژه های خودشان یا آن افقی که خودشان برای سرمایه و برای افزایش سوددهی سرمایه دارند را در مقابل طبقۀ کارگر و در مقابل محرومان جامعه قرار بدهند و بگویند راه بهبود زندگی شما پیشرفت این پروژه هاست. لذا فعلأ به ما اجازه بدهید، فعلأ تحمل کنید و تلاش می کنند سیاست انتظار را به جامعه و به طبقۀ کارگر تحمیل کنند. میخواهند طبقه کارگر منتظر بمانند که در نتیجه پیشرفت پروژه های آنها وضعیت طبقۀ کارگر بهبود پیدا بکند و مانع اعتراض این طبقه به وضعیت فلاکت باری شوند که به آنها تحمیل کرده اند. لذا چیزی که اینها بعنوان امنیت سرمایه و یا بالا بردن سوددهی سرمایه و برنامه های دیگری که در این زمینه دارند٬ از جمله اینکه تلاش می کنند تولیدات داخلی را بالا ببرند، توان رقابت تولیدات ایرانی را در بازارهای دنیا بیشتر کنند، برای پیشبرد اینها راهی ندارد جز اینکه از سهمی که کارگر از تولیدات خود و از ارزشی که تولید می کند میبرد بکاهند و به این اعتبار دستمزد کارگر را پایین نگاه می دارند. دستمزد کارگر و معیشتش را می زنند، رفاهیات عمومی در جامعه را از دارو و درمان گرفته تا حقوق بازنشستگی و بیمه و مدرسه و انواع و اقسام رفاهیات اجتماعی دیگر را می زنند و این جز تعرض به طبقۀ کارگر نیست. این اعتراضاتی که الان در جریان است چه اعتصاب معلمان و چه اعتراضات پرستاران و یا اعتراضات مختلف کارگری که هر روز صورت می گیرد در حقیقت سدی است یا عکس العملی است که طبقۀ کارگر در مقابل تعرضات سرمایه داری و دولت جمهوری اسلامی به معیشت مردم در ابعاد وسیع و خصوصأ به طبقۀ کارگر می بندد. اعتراض معلمان و پرستاران گوشۀ کوچکی است از نارضایتی عمیق و نفرت و بیزاری وسیع که در جامعه و در میان طبقۀ کارگر علیه وصع موجود موج می زند.
بختیار پیرخضری: بله. همچنان که اشاره کردید فصل مشترک این تحرکات و اعتراضات به وضعیت نابسامان معیشت طبقۀ کارگر و اقشار کم در آمد جامعه است و به قول خود شما پایه اصلی و فصل مشترک افزایش دستمزد و تأمین زندگی انسانی در آن جامعه است . تاکنون هنوز بحث روشنی از تعیین حداقل دستمزد در سال آتی نیست و اما گویا نشست ها و تحقیقاتی در مورد حداقل دستمزد بر اساس سبد کالایی مورد احتیاج خانواده کارگری و میزان تورم در جریان است و البته این در شرایطی است که روحانی مدعی است که میزان تورم در بهمن ماه امسال صفر بوده است. همزمان با این و از مدت ها پیش بحث بر سر افزایش دستمزد چهارده درصدی است. در عین حال کارفرمایان می گویند که افزایش بدون تناسب دستمزد باعث ریزش نیروی کار و افزایش بیکاری در جامعه می شود . در این موارد شما چه فکر می کنید و چه چیزی در تعیین میزان دستمزد در این شرایط تعیین کننده است ؟
خالد حاج محمدی: ببینید، هیچکس به اندازه سرمایه داران و دولتش به این اذعان ندارد و این حقیقت را به خوبی درک نکرده که جامعه ایران با یک طبقۀ کارگر صنعتی وسیع، اگر این طبقه و اگر مراکز کارگران صنعتی متحد شوند و دست به اعتراض بزنند، چه نیروی عمده و قدرت وسیعی هستند که کسی توان مقابله با آن را ندارند. قدرت بالقوۀ طبقۀ کارگر چیزی است که بورژوازی به آن آگاه است، تجربه اش را دارد، خطر کارگر متحد را می فهمد و به این اعتبار و برای جواب به این حقیقت و با اذعان به این حقیقت است که همه تلاش های خودش را می کند که این طبقه را قانع کند به اینکه چیز بیشتری نمی تواند انجام بدهد. تلاش می کند این طبقه را قانع بکند به اینکه دنیا همین است و از این بیشتر ممکن نیست. این را در قالب های مختلف بیان می کنند و با روزنامه ها ، با تلویزیون ها و مدیای وسیعی که در اختیار دارند و با پول های وسیعی که خرج می کنند سعی می کنند طبقۀ کارگر را راضی نگه دارند. البته نه اینکه الزامأ راضی به زندگی اش باشد بلکه راضی به اینکه راه دیگری نیست، امید دیگری نیست. کارگری که امید نداشته باشد دست به اعتراض نمیزند و اعتراض سازمان نمیدهد. تمام بحث هایی که آنها سر دستمزد راه می اندازند، تمام هیئت ها و تحقیقات و کمیته تعیین دستمزد و ارقامی که منتشر می کنند و یا اینکه بانک ها چه گفته اند و میزان تورم چقدر هست همگی پوچ هستند. چرندیاتی که روحانی به خورد جامعه می دهد که تورم در بهمن ماه صفر بوده است، خود روحانی و رؤسای جمهوری اسلامی سرسوزنی به آن اعتقاد ندارند. می دانند چرند است، می دانند حرف مفت است. در جامعه ای که در دو ماه گذشته قیمت نان چهل پنجاه درصد افزایش پیدا کرده، رئیس دولت باید خجالت بکشد که بگوید میزان تورم در بهمن ماه صفر بوده است. خوب صفر بوده باشد! وضعیت زندگی میلیونها گارگر بر اساس ارقام و آمار خودتان چند زده زیر خط فقر است٬ بحث برسر بیش از پنج میلیون بیکار در جامعه ایران است. بحث از چند میلیون دختران جوان و زنان از طبقۀ کارگر است که برای امرار معاش تن فروشی می کنند و یا چند میلیون معتاد در ایران وجود دارد. و خودشان میگویند نود درصد طبقۀ کارگر و بخش شاغل جامعه قرارداد های موقت دارند و هر لحظه کارفرما بخواهد می تواند اخراج کند و بعد از یک ماه بگوید که مهلت قرارداد تمام شد. در این وضعیت رئیس جمهور مملکتی که می آید و می گوید وضعیت خوب است و میزان تورم در بهمن ماه صفر بوده، باید به رویش تُف انداخت. یا بحث هایی که در این مدت به راه انداخته اند تحت عنوان افزایش دستمزد چهارده درصدی ، چرا این بحث ها شامل رؤسای دولت نمی شود؟ چرا جمعی را بعنوان محقق تعیین نمی کنند که میزان کالری ای که رؤسای دولت جمهوری اسلامی از بیت رهبری گرفته تا مجلس و دولت و رؤسای سپاه و مراکز جاسوسی و اطلاعاتی اشان را اندازه بگیرد؟ سبد کالایی آنها چگونه است و میزان نان و خوراکی هایی که برای زنده نگه داشتن آنها لازم است چقدر است؟ اینها تبلیغاتی است که خودشان راه می اندازند و گرنه تمام بحث اینکه خانواده کارگری چقدر نیاز دارد این است که چطور می شود نیروی کاری را که هر روز باید بیاید کار کند و سود تولید کند، چه میزان احتیاج دارد تا این نیروی کار بتواند خودش را بازتولید کند تا فردا دوباره بتواند سر کار برگردد. این حکم کل جوامع بورژوایی است. لذا تا جایی که به تعیین دستمزد و تحقیق و تفحص و غیره برگردد حرفشان پوچ است و مفت نمی ارزد. تحقیقی لازم نیست. هر کارگری بعنوان یک انسان و یک خانواده کارگری در آن جامعه حق دارد به اندازه نمایندگان مجلس حقوق داشته باشد. کسی تا حالا بحث کرده که دستمزد نمایندگان مجلس چقدر است؟ چرا خانواده کارگری باید کمتر از آنها بگیرد؟ چیزی که تعیین دستمزد روی آن استوار است و چیزی که رژیم جمهوری اسلامی واقعأ روی آن تحقیق می کند این است که جامعه چقدر می پذیرد، طبقۀ کارگر چقدر پذیرا هست، چه چیزی را باید تعیین کنند که طبقۀ کارگر را به خیابان نکشاند و به خروش در نیاید، که دست به اعتراض وسیع نزند. در حقیقت آن چیزی که تعیین کننده میزان دستمزد در دنیای واقعی است هیچکدام از اینها نیست. نه حرف بانک مرکزی و میزان تورمی که اعلام می کنند و نه تحقیقات هیئت ها و جمع محقق و غیره است و همه اینها تبلیغات هستند. آن چیزی که تعیین کننده است توازن قوا است، میزان قدرتی است که کارگر در آن جامعه دارد، میزان اعتراض متحدی که طبقۀ کارگر دارد و روی اینها تحقیق می کنند. تلاش می کنند سطح اعتراضات طبقۀ کارگر و میزان اتحاد و همبستگی آن را بسنجند که کارگر و طبقۀ کارگر چه عکس العملی در مقابل تعرض آنها انجام می دهد و این چیزی است که تعیین کننده است. به میزانی که کارگر متحد است، به میزانی که کارگر حق طلب است، به میزانی که توهمات ریخته شده و به میزانی که طبقۀ کارگر دست به سینۀ چاکران و نوکران و سخن گویان و تشکل های کارگری دولتی که سوپاپ اطمینان دولت در طبقۀ کارگر هستند می زند و می گوید که کمتر از این را قبول نمی کنم، این تعیین می کند که میزان دستمزد طبقۀ کارگر چقدر باشد و هیچ چیز دیگری غیر از این تعیین کننده نیست. میزان توان ما، قدرت ما، ادعای ما، حق طلبی کارگری و اتحاد برای آن، و فشاری که به سرمایه وارد می کنیم تعیین می کند که چقدر اینها عقب بنشینند و چقدر قبول کنند که دستمزد طبقۀ کارگر و اقشار مختلف جامعه چی باشد.
بختیار پیرخضری: اکنون شوراهای اسلامی و کانون عالی انجمن های صنفی نیز تأکید دارند که مزد کارگر باید اضافه شود٬ و مکررأ هم از نمایندگان کارگری در شورای عالی کار درخواست می کنند که در مقابل کارفرمایان شان کوتاه نیایند. اخیرأ علیرضا محبوب در جمع پرستاران گفت که مطالبات این پرستاران قانونی و بر حق است. به نظر شما کل این طیف از علیرضا محجوب گرفته تا کانون عالی انجمن های صنفی و شوراهای اسلامی چه جایگاهی را در مبارزات کارگری دارند؟
خالد حاج محمدی: اینکه امثال علیرضا محجوب یا کسانی دیگر که در رأس شورای اسلامی و یا کانون عالی انجمن های صنفی هستند٬ تأیید می کنند که وضعیت طبقۀ کارگر بد است، درک یک حقیقت است و آن هم این است که کسی در آن جامعه نیست که نداند بی عدالتی حاکم است، حقوق کارگر پایین است و نداند روزانه سرمایۀ هنگفتی تولید می شود و کارگر سهمی ندارد٬ که نداند چطور روزانه میلیاردها تومان به جیب سرمایه دارها می رود و چطور اقلیتی از رؤسای دولت و کسانی که در رأس امور هستند تا سرمایه دارانی که در آن جامعه هستند ارقام پول ها و امکانات و دارایی های آنها بطور نجومی بالا می رود. در عین حال اختلاف طبقاتی وسیعی که در آن جامعه هست در هیچ دوره ای در تاریخ سیاسی ایران به اندازه دورۀ جمهوری اسلامی این اختلاف طبقاتی و فاصلۀ مابین فقیر و غنی ی که ایجاد شده عیان تر و روشن تر نبوده است. کار شوراهای اسلامی و کانون عالی انجمن های صنفی یا خانۀ کارگر و مأمورانش از جمله علیرضا محجوب در حقیقت تلاش برای کنترل اعتراض کارگر و انداختن این اعتراض به کانالی است که نفس سرمایه و نفس حاکمیت سرمایه را به خطر نیندازد. تلاش می کنند کنترل کنند، تلاش می کنند اعتراض کارگری را در جهتی سوق بدهند که طبقۀ کارگر خودش را در مقابلۀ رو در رو و بی توهم با سرمایه و دولتش قرار ندهد. تأیید اینکه می گویند وضعیت بد است یا اینکه کسی مثل علیرضا محجوب در تجمع پرستاران ظاهر می شود و می گوید که مطالبات آنها بر حق و قانونی است و اینکه ما تلاش می کنیم این را دنبال بکنیم؛ از این نوع قول ها را هر روزه هزار بار امثال علیرضا محجوب به جامعه و به اعتراضات مختلف کارگری داده اند و هیچوقت هم عملی صورت نگرفته است. نقش اینها همانطور که قبل تر گفتم ٬ اینها حقوق بگیر و ارگان های دولت هستند، ارگان های سرمایه هستند، تشکل های سرمایه هستند و امرشان به کج راهه کشاندن اعتراض و مبارزات کارگری است. اینها در کنار کل دستگاه تحمیق، کل دستگاه بردگی، کل ماشین سرکوب آن جامعه، کل ماشین تحمیق و تحمیل بردگی به طبقۀ کارگر در آن جامعه ایستاده اند و سخن گویان آنها هستند. سخن گویانی که تلاش می کنند کارگر را از اتکأ به نیروی خود، به اتحاد خود برحذر دارند. تلاش می کنند طبقه کارگر را به جهتی ببرند که دست نیاز به طرف سران رژیم و عاملین همین وضعیت، بیت رهبری، آقای خامنه ای٬ رفسنجانی و روحانی و بقیه سران جمهوری اسلامی دراز کنند و چشم به انتظار آنها بنشینند٬ که به وضعیت طبقۀ کارگر نگاهی بیندازنند، ترحم کنند، کمک کنند و کارگر حق طلبی که صاحب همۀ دارایی های آن جامعه است را تا حد کسی که ملتمسانه از عاملین بردگی اش بخواهد که چند غازی به او کمک کنند و به زندگی اش توجه کنند. این موقعیتی است که آقای علیرضا محجوب، شوراهای اسلامی کار، کانون عالی انجمن های صنفی ، خانه کارگر و بقیۀ ارگان هایشان تلاش می کنند که کارگر را در آن بیندازند و به جای حق طلبی و به جای اتکا به نیروی خود و به اتحاد خود و شناختن خود بعنوان یک طبقه در مقابل کل اینها بعنوان دشمن طبقاتی خودش. تلاش می کنند طبقۀ کارگر را به این موقعیت بیندازند. از همین سر است که بهشان پول می دهند، این وظیفه ای است که بر روی دوششان است و حقوقشان از این طریق تامین میشود٬ اینها دشمنان درجه اول طبقۀ کارگر هستند.
بختیار پیرخضری: شما به توازن قوا اشاره کردید و به همین اعتبار میزان قدرت طبقۀ کارگر که نقش تعیین کننده را در مبارزات کارگری دارد. اما کارگری که از هر نوع تشکل مستقل خود محروم است چگونه می تواند این قدرت متحد را به میدان بیاورد و یا اصلأ از کجا باید شروع کند، مشکل چی هست و برای اینکه بتواند این قدرت متحد را به میدان بیاورد چکار می تواند بکند؟
خالد حاج محمدی: ببینید؛ یک حقیقت هست و آن هم این است که دولت سرمایه داری در جامعه ایران از طبقۀ کارگر می ترسد، هراس دارد و نگران است. اینکه در چنین جامعه ای با این درجه حساسیت نسبت به هر فعال کارگری، هر اعتراض کارگری و کوچکترین تحرکات کارگری برخورد می شود نه از این سر است که گویا دولت جمهوری اسلامی خیلی قدرقدرت است. بلکه از سر نگرانی ای است که از قدرت طبقۀ کارگر دارد و از سر شناخت این قدرت ، درک این قدرت و فهم این قدرت از طرف بورژوازی است. ایران جامعه ای انقلاب دیده است. اینها نقش طبقۀ کارگر در انقلاب ٥٧ ایران را علیرغم اینکه شکست داده شد را می دانند. نکته دیگر که شما به آن اشاره کردید این بود که طبقۀ کارگری که حق تشکل مستقل خود را ندارد چطور این نیروی متحد را به میدان بیاورد. در جواب به این باید بگویم که هیچوقت حق تشکل کارگری در ایران را به رسمیت نمی شناسند. اگر طبقۀ کارگر در ایران بتواند صاحب تشکل خودش باشد جمهوری اسلامی دو روزه از بین خواهد رفت. جامعه ایران مثل اروپا نیست. ایران با آلمان و انگلیس و سوئد و جاهای دیگر فرق می کند. در جامعه ایران انقلاب در رگ و خون طبقۀ کارگر وجود دارد. اینکه چقدر اعتماد می کند، چقدر فکر می کند مقدور است و می تواند و چقدر به نیروی خودش باور دارد بحث جداگانه ای است. اما نه در دورۀ شاه و نه در دوره جمهوری اسلامی تشکل مستقل کارگری در جامعه ایران را به رسمیت نشناخته و نخواهند شناخت. چون کارگری که در تشکل خود متحد شد اولین قدمش به زیر کشیدن جمهوری اسلامی خواهد بود. جامعه ایران به این مرحله نخواهد رسید ولی با این وضعیتی که می بینیم تمام تحرکات کارگری علیرغم اینکه تشکل کارگری در آن جامعه آزاد نبوده صورت گرفته و در مراحلی دولت را وادار به عقب نشینی کرده اند. راه دیگری در مقابل طبقۀ کارگر نیست. طبقۀ کارگر نمی تواند ، طبقۀ کارگر مثل دیگر اقشار جامعه نیست و چیزی به جز نیروی کارش ندارد و جز مزدی که بابت نیروی کارش می گیرد و در این وضعیت در جدال دائمی با طبقۀ متخاصم خود و با طبقات حاکمه و نمایندگان آنها هستند و هیچ راه دیگری به جز این نیست. کارگر جز با اتکا به قدرت متحد خودش کار دیگری را نمی تواند انجام بدهد. یا باید قبول کرد و تن داد به بردگی ای که آنها می خواهند تحمیل کنند و نسل اندر نسل به طبقۀ کارگر تحمیل کرده اند و یا اگر بخواهی این وضعیت را به نفع بشریت و به نفع طبقۀ کارگر تغییر بدهی راهی جز مبارزه طبقاتی وجود ندارد و جز خشکاندن آن مرکزی که قدرت سرمایه دار از آنجا می آید و سرمایه در آنجا تولید می شود. سرمایه نه از مجلس شورای اسلامی تولید می شود، نه از مرکز اطلاعات و زندانهایش تولید می شود و نه از بیت رهبری . سرمایه در مراکز کارگری، در کارخانه ها و در مراکز تولیدی و صنعتی تولید می شود و این را طبقه کارگر تولید می کند. طبقۀ کارگر قدرت دارد و باید کارگر را متوجه قدرت خودش کرد و اینطور نیست که مبارزات موجود نقش نداشته و تأثیر نداشته است. اگر مبارزات و مقاومت هرچند محدود و پراکندۀ طبقۀ کارگر تا بحال نبود، وضعیت از آنچه که هم اکنون شاهد هستیم سیاه تر بود لذا این مبارزات ارزشمند است و راهی نیست جز اینکه در دل همین مبارزات کارگر و تودۀ کارگر را متوجه اهمیت اتحاد و همبستگی اش و همچنین اهمیت و درک هم سرنوشتی اش بعنوان یک طبقه و اینکه راه دیگری در مقابل سرمایه ندارد جز اینکه بعنوان یک طبقه موقعیت خود و منفعت خودش را بشناسد و منفعت مستقل خودش را از تمام طبقات و اقشار دیگر در آن جامعه به رسمیت بشناسد و متحد بشود برای حق خودش. حقی برای طبقۀ کارگر در آن جامعه وجود ندارد و این از بد تینتی دولت و روحانی و احمدی نژاد و رفسنجانی و مابقی و فلان صاحب سرمایه نیست. کارکرد سرمایه این است، نقش سرمایه این است، راه رشد سرمایه این است که یک طبقۀ دیگر تا حد ممکن له و لورده شود تا سرمایه بتواند رشد کند. الان بحث بر سر سرمایه های باد آورده یا تولید ارزان در شرق و در کشورهایی مثل چین و تایلند است که آنهم چیزی نیست جز اینکه در این کشورها دستمزد طبقه کارگر پایین است. در ایران هم تنها راه رشد سرمایه پایین نگه داشتن دستمزد طبقۀ کارگر است و پنج میلیون بیکار ابزار پایین نگه داشتن دستمزدهاست. لذا طبقۀ کارگر راهی ندارد جز اینکه بعنوان یک طبقه در مقابل این وضعیت قد علم کند. الان مبارزاتی که وجود دارد مثل مبارزه معلمان، مبارزه پرستاران، کارگران بافق و همچنین اعتراضات دورۀ اخیر در ماشین سازی ها را داریم . کارگران ماشین سازی که کار زیاد عجیبی را هم نکرده بودند و فقط گفته بودند که به سلف سرویس های شرکت نخواهند رفت و غذای شرکت را نخورند. همین اعتراض کوچک ولی یکپارچه چه قدرتی ایجاد کرد و چطور همه صاحبان سرمایه را در این مراکز فورأ به تحرک انداخت. از دولت و مراجع دولتی گرفته تا خود صاحبان شرکت و صاحبان سرمایه فورأ تلاش کردند مانع این شوند که این اعتراضات یک قدم دیگر به پیش برود و عقب نشستند در مقابل کارگران. یکدست کردن این مبارزات، به هم وصل کردن این مبارزات و اعتراضات و اعتصابات کارگری زیر نظر رهبران و محافل آگاه کارگری راهی است در مقابل ما و جز این راه دیگری نداریم و این را باید به پیش برد . این وظیفه بر دوش هر فعال کمونیست و هر کارگر کمونیستی در مراکز کارگری است.
بختیار پیرخضری: شما به اتحاد کمونیست ها در طبقۀ کارگر و نقش شبکه رهبران و فعالین کارگری تدکید کردید. چرا این قضیه اینقدر مهم است؟
خالد حاج محمدی: کل مبارزات کارگری خصوصأ در جامعه ای مثل جامعه ایران که قبل تر اشاره کردیم و گفتیم که تشکلات کارگری آزاد نیستند، کل مبارزات کارگری بر دوش رهبران و فعالین آن می چرخد. شبکۀ رهبران و فعالین کارگری نقشی را ایفا می کنند که مبارزات کارگری، اعتراض و اعتصابات کارگری، تعرض و عقب نشینی کارگران در مبارزاتشان روی دوش همین رهبران و فعالین کارگری می چرخد. ممکن است که گهگاهی به صورت خودجوش اعتراضاتی صورت گیرد اما شکل دهی به این اعتراضات و سد بستن در مقابل سرمایه، تجمع کردن کارگران و تلاش برای تفوق در اعتراض معینی بر دوش رهبران کارگری و فعالین آن می چرخد. کارگرانی که دلسوزی خودشان را اثبات کردند٬ در مبارزات وسیع کارگری در دوره های مختلف در صف اول قرار گرفته اند، در مقابل کارفرما ایستاده اند، کارگران را نمایندگی کرده اند، مبارزات کارگری را از تندپیچ های مختلف عبور داده اند و خصوصأ در دوره ای که تشکل کارگری آزاد نیست که در جامعه ایران نیست و تا اینها سر کار باشند نمی تواند آزاد شود، نقش محوری را رهبران و فعالین کارگری به عهده دارند. کمونیست های طبقۀ کارگر و کسانی که در دل مبارزات همین امروزشان تلاش می کنند که خشت به خشت به خودگاهی کارگران بیفزایند و به اتحاد عمیق کارگری شکل دهند و طبقۀ کارگر را آماده کنند برای انقلاب کارگری و تلاش می کنند که کل افق کارگری را در مقابل کارگران قرار بدهند و تلاش می کنند که به طبقۀ کارگر نشان بدهند که علیرغم همه مبارزات برای رفاهیات، برای بهبود و ارزشمندی این، ولی باید قدمی فراتر رفت وگرنه در تندپیچ بعدی طبقۀ سرمایه دار همین دستاوردها را هم از طبقۀ کارگر می گیرد. آنها افق انقلاب کارگری را در مقابل همسرنوشتان خود قرار می دهند. این رهبران نقش محوری در هدایت مبارزات کارگری دارند و به همین دلیل روی اتحاد این رهبران و نقش آنها بعنوان لولای اتحاد طبقۀ کارگر همیشه تأکید می کنیم.
٭ این مصاحبه توسط رفیق آزاد کریمی پیاده شده است.