کمونیست: مدتی قبل و بدنبال اطلاعیه ای مبنی بر نشست های جمعی از فعالین کارگری در شهرهای سقز و کرج و بحث در مورد تشکل سراسری کارگری٬ مباحثات مختلفی در این زمینه صورت گرفته است. مخالفت ها و موافقت هایی در این رابطه طرح شده است. اولین سوال این است که در مورد اجلاس این دوستان و بحث آنها مبنی بر ضرورت تشکل کارگری، نظرتان چیست؟
خالد حاج محمدی: اطلاعات زیادی در این زمینه تا کنون از جانب دوستانی که چنین اجلاسی را گرفته اند منتشر نشده است. لذا قضاوت در مورد کار آنها٬ هدف و منظور از تشکل

سراسری کارگری از نظر آنها٬ نقشه و برنامه آنها٬ موانع و مشکلات و دستور کارشان مشخص نیست تا بتوان در این خصوص ارزیابی دقیقی ارایه داد و یا حتی ملاحظات و نکات خود را در مورد برنامه شان با اطمینان خاطر بیان کرد. شاید در ادامه و با روشن شدن چهارچوب و برنامه های آنها و تصمیمات آتی بتوان دقیقتر سخن گفت.
اما ادامه کار این دوستان هرچه باشد و به هر نتیجه ای برسند٬ یک حقیقت را نباید انکار کرد و آن نیاز طبقه کارگر به تشکلات توده ای خود و از جمله تشکل سراسری و تامین ظرفی که بتواند طبقه کارگر را در مبارزات جاری خود به عنوان یک طبقه٬ حول اصلی ترین مطالبات اش دور خود جمع کند و به یک اتحاد سراسری شکل دهد. چنین ضرورتی بر کسی پوشیده نیست. اینکه امروز جمعی با هر نام و نشانی تلاش میکنند این نیاز واقعی مورد بحث قرار بگیرد و از نظر خودشان راه کارهای آنرا روشن و برایش اقدامات عملی در دستور بگذارند٬ در نفس خود مثبت است.

خود این دوستان در مصاحبه و مباحثات خود تاکید کرده اند که فعلا هیچ کاری نکرده اند. محمود صالحی که یکی از چهرهای اصلی این تلاش است تاکید میکند که فعلا جز بحث و تبادل نظر و تلاش برای مشورت کردن٬ تلاش برای جمع کردن تعداد هر چه بیشتری از فعالین کارگری و جلب توجه آنها به این نیاز و تلاش برای جوابی عملی به آن کار بیشتری نشده است. لذا نمیتوان در مورد جزئیات این حرکت یا این تلاش چیز زیادی گفت. اما و همچنانکه گفتم نفس این تلاش و نفس جمع شدن و صحبت کردن و طرح معضلاتی که در مقابل طبقه کارگر است٬ بحث و مشورت و جدل با هم و سعی برای یافتن راهی و رسیدن به یک نقشه و پراتیک توافق شده در این جهت مثبت است.
کمونیست: بعضی از منتقدین حرکت این دوستان را گامی در جهت انشقاق در جنبش کارگری میدانند٬ و همزمان وجود افرادی در این جمع را که از نظر آنها گذشته مثبتی ندارند را به عنوان دلیل بر اینکه این جمع کار مثبتی نمیکنند و از بالای سر میلیونها کارگر خود را نماینده آنها اعلام میکنند و به جای آنها تشکل اعلام میکنند، میدانند. میگویند در راس این جمع " کانون مدافعان کارگر" قرار دارد و این کانون پرونده مثبتی در جنبش کارگری ندارد٬ میگویند خبررسانی نشده٬ میگویند اعضا کمیته هماهنگی که در این اجلاس شرکت کرده اند اول بحث را میبایست درون کمیته هماهنگی میکردند و کلا به دلایلی از این قبیل حرکت آنها را نه کمک به جنبش کارگری بلکه ضربه زدن و انشقاق در آن ارزیابی میکنند. شما چه فکر میکنید و این استدلالات چقدر واقعی اند؟
خالد حاج محمدی: من فکر میکنم این قضاوتها سیاسی نیستند و مبنای سیاسی ندارند. بحثهایی از این قبیل را در گذاشته هم دیده ایم. اینها استدلالات دلبخواهی و راستش نخ نمایی است، که کم و بیش عده ای هر از چند گاهی به جای بحث سیاسی٬ به جای استدلال و به جای بررسی کم و کاستی یک حرکت یا ارزیابی ابژکتیو از زاویه منفعت طبقه کارگر و مبارزات اش و تلاش جهت نقد و اقناع صمیمانه و حتی مخالفت و تلاش برای قانع کردن٬ دنبال میکنند. نباید اجازه داد فضای جدل و مبارزه سیاسی در میان فعالین کارگری به اتهام زنی و کنکاش زندگی شخصی آدمها کشیده شود که چنین فضایی بیشتر به تخریب کمک میکند تا روش کردن سر سوزنی حقیقت. نقد سیاسی هر میزان تند و بی رحمانه و صریح باشد نقد سیاسی است و میتوان جواب سیاسی داد٬ اما اینگونه به اصلاح بحث سیاسی کردن ها، فضا را مسموم و غیر سیاسی میکند و تاثیرات مخرب آن را در چند سال گذشته و در مقاطع مشخص دیده ایم. چرا باید برای بررسی یک حرکت٬ برای مخالفت با آن وارد ارزیابی شخصی از آدمها شد؟ کانون مدافعان هرچه باشد و هر کس ارزیابی منفی یا مثبت به آن داشته باشد٬ چرا باید در دل این بحث به میان کشیده میشود و چرا صاحب بحث مستقل از این حرکت کانون مدافعان را نقد نمیکند؟ چه احتیاجی به اینگونه مسائل هست؟ مگر نمیشه مستقل از اینها بحث کرد٬ جدل کرد و نقد و مخالفت کرد٠ اینها بیش از هر چیز فضای چرکین و دشمنی ایجاد میکند٠ ما در ماجرای شرکت واحد و اسالو و در قبلتر نیز در خود کمیته هماهنگی و خارج از آن شاهد اینگونه برخوردها بوده ایم٠ پخش نفرت پراکنی٬ طعنه زدن٬ نقد فردی و شخصی آدمها و اتهام زنی متاسفانه کم نبوده است که در این ماجرا هم شاهدش هستیم٠ حتی در مورد خبررسانی هم واقعا نمیتوان ایراد گرفت٬ هر چند ممکن است کم کاری و اشکالاتی در این زمینه بوده یا نبوده باشد٠ اینها خیلی نکات حاشیه ای و حتی نامربوط است٠ اصلا هر جمعی جمع شدند چرا باید گزارش بدهند٬ کی این وظیفه را برایشان تعیین کرده است؟ عضو کمیته هماهنگی هر بحث و برنامه ای در مورد تشکل سراسری یا هر امر دیگری داشت چرا موظف است اول در آن کمیته بیان کند؟ چرا ممنوع است وارد نهادی دیگری شود٬ اصلا نهادی دیگر کارگری یا غیر کارگری یا هر چه تشکیل دهد؟ متاسفانه بخش زیادی از اینها گیر دادن و بهانه گرفتن است٠
کم نیستند کسانی که بدلایل مختلف به شیوه کار و مضمون و راه این دوستان نقد دارند٬ درست یا نادرست سوالاتی دارند٬ نکاتی دارند که قابل توجه است. به سهم خود تلاش می کنند بر این حرکت تاثیر بگذارند؛ نقدهای سیاسی و صمیمانه دارند بدون اینکه برای بیان نقد خود٬ پرونده شخصی آدمها را مورد کنکاش قرار دهند و برای مخالفت خود به عرصه های شخصی و فردی و غیر سیاسی پناه برند. کم نیستند آدمهایی که در صورت مسئله با این دوستان شریکند٬ و یا حتی نیستند و بحث دارند٬ شرایط را مناسب این کار نمی دانند و یا راه رسیدن به چنین امری را شیوه ای نمیدانند که این رفقا دنبال میکنند٬ و هزار و یک مسئله دیگر. اینها قابل فهم است و بخشی از مبارزه سیاسی و جدل و بحث و مشورتی است که قابل توجه است و مخالفت هایی است که سیاسی است و میتواند سیاسی و صمیمانه جواب بگیرد. ممکن است در اثر اینگونه جدلها رفقایی که پای بحث بر سر تشکل سراسری کارگری و یا تشکیل آن رفته اند قانع شوند که این راه صحیحی نیست و در تصمیمات خود تجدید نظر بکنند. همچنانکه گفتم نقد سیاسی هر میزان هم تند و بی پرده و بی ملاحظه باشد٬ نقد سیاسی است و فضا را سیاسی باقی میگذارد.
اما حرکتی که هنوز صاحبان آن اعلام میکنند که تا کنون جز بحث و مشورت به جایی نرسیده اند٬ میگویند هنوز معلوم نیست به کجا میرسند و حتی نامی بر روی جمع خود نگذاشته اند را انشقاق در جنبش کارگری نامیدن٬ منصفانه نیست. انشقاق در کجا و چرا؟ محمود صالحی میگویند ما خود را در مقابل تشکلهای موجود نمیدانیم٬ ما با هیچ تشکلی و از جمله کمیته هماهنگی کورس و مسابقه ای نگذاشته ایم٬ لذا معلوم نیست انشقاق کجا و چرا؟ بخشی از منتقدین مثل همیشه به هتک حرمت فعالین و پرونده سیاسی و شخصی آنها پرداخته اند و اتیکت های نخ نمای همیشگی خود را به جای نقد به این و آن میزنند. معلوم نیست برای مخالفت با یک حرکت و مباحثات حول آن، چه نیازی به دست بردن به رابطه فلان آدم در این جمع با بهمان آدم در جایی دیگر است. این روش نه تنها سیاسی نیست بلکه بشدت مضر٬ غیر سیاسی و عمیقا فرقه ای است که متاسفانه از جمله در برخورد به این ماجرا ما شاهدش بوده ایم.
کمونیست: آیا تشکل توده ای طبقه کارگر آنگونه که مورد اشاره شما است٬ یا تشکل سراسری قابل شکل گیری است؟ یکی از انتقادهایی که به کار این فعالین میشود همین است که جمعی از کارگران یا فعالین کارگری نمیتوانند خودشان جمع شده و اسم خود را تشکل سراسری کارگری نام بگذارند؛ آیا این نقد به کار آنها وارد نیست؟

خالد حاج محمدی: من در مورد کار آنها فعلا از هر نوع قضاوت تا روشن شدن کار و اهداف و منظور آنها و راهی که پیش پا میگذارند٬ پرهیز میکنم. من اشاره کردم که تشکل سراسری کارگری و اینکه جواب به آن مشغله تعدادی از فعالین کارگری و٠٠٠ شده است٬ و لذا این نیاز را پیش کشیده اند و اعلام کرده اند که در تلاش اند به آن جواب دهند٬ فی نفسه مثبت است. اما من در مورد محتوای کار و راه کار آنها فعلا قضاوتی نمیکنم زیرا که هنوز معلوم نیست جواب آنها چه است و از چه مسیری آنرا دنبال میکنند٬ هر زمان این جنبه ها و بسیاری نکات دیگر روش شد میتوان بر سر آن در دفاع یا نقد آن گفت و قضاوت کرد.
اما نفس تشکل توده ای طبقه کارگر امری است که از جمله حزب ما و بسیاری از رفقای ما و تعداد زیادی از کمونیستها در سالیان گذشته بر سر آن صحبت کرده اند. از نظر من امری روشن است که تشکل توده ای طبقه کارگر٬ با محل کار٬ با مراکز تولیدی یا خدماتی و فابریک و رشته معینی معنی پیدا میکند. کاری از پایین است و باید از پایین قوام بگیرد و سازمان یابد. منظورم این است که هر تشکلی باید به جایی در جامعه مربوط باشد. تشکل توده ای طبقه کارگر، سندیکا یا اتحادیه یا شورها و یا هر اسمی دیگری داشته باشد٬ باید تشکل محیط کار و زیست باشد و کارگران یک رشته٬ یک مرکز تولیدی یا خدماتی یا کارگران بیکار در محله و یا یک شهر و منطقه، عضو آن باشند و آنها را نمایندگی کند. باید معلوم باشد که این تشکل متعلق به ایران خودرو است یا تشکل کارگران هفت تپه یا شرکت واحد یا کارگران ساختمانی و یا کارگران آب و برق فلان منطقه یا شهر است و... . هر چیزی غیر از این، نمیتواند تشکل توده ای طبقه کارگر نام بگیرد و این را ما همیشه و از جمله در سالیان گذشته بارها گفته ایم و بر سر این امر نیز جدل های زیادی با سایر خطوط سیاسی در جامعه ایران و منجمله با چپ آن داشته ایم.
اینکه آیا هر جمع کارگری میتواند جمع شود و اسم خود را تشکل سراسری کارگران نام بگذارد یا نه٬ در جواب من روشن است. بحث من بر سر تشکل توده ای طبقه کارگر است نه تشکل سیاسی یا نهادی که خود را نماینده طبقه کارگر میداند. اکنون احزاب سیاسی زیادی هستند که خود را در دنیای سیاست مدافع منافع طبقه کارگر میدانند و خود مدعی اند که این طبقه را نمایندگی میکنند٠ اما بحث تشکل توده ای طبقه کارگر چه محلی و چه سراسری متفاوت است٠ تشکل توده ای طبقه کارگر از پایین شکل میگیرد؛ مرکز آن محل کار و کارگران یک مکان معین است. لذا و به این اعتبار هیچ جمعی نمیتواند خود را تشکل توده ای طبقه کارگر چه در بعد محلی و چه سراسری نام بگذارد مگر اینکه واقعا چنین تشکلی باشد و کارگران بخشهای مختلف و یا بخش معینی٬ رشته و یا شهر و منطقه معینی را در خود جمع کرده باشد و نمایندگی کند.
کمونیست: پس با این وصف اگر این جمع اعلام کنند تشکل سراسری طبقه کارگر را حال با شراکت تعدادی دیگر تشکیل میدهند٬ آیا از نظر شما واقعا میتوان آنرا تشکل سراسری نام گذاشت؟
خالد حاج محمدی: همچنانکه گفتم تشکل توده ای طبقه کارگر امروز و فردا و همیشه یعنی تشکل کارگران یک کارخانه٬ یک مرکز کار٬ یک رشته و شهر و... و این بحثی است ما همیشه داشته ایم و داریم.
اما اجازه بدهید در این مورد چند نکته را بیان کنم. در این چند سال ما شاهد انواع کمیته ها و جمع هایی بوده ایم که تحت نام تشکل کارگری٬ تشکل فعالین کارگری برای کمک به تشکیل تشکلات کارگری و ... فعالیت داشته اند. ما شاهد شکل گیری کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی که اکنون خود به دو کمیته هماهنگی تبدیل شده است بوده ایم٬ و همچنین شاهد شکل گیری اتحادیه آزاد کارگران ایران و... هستیم. با همه تلاشهایی که تشکیل دهندگان این تشکل ها و این کمیته ها و... کرده اند٬ هیچکدام تشکل توده ای طبقه کارگر نبوده و نیستند. من مشکلی با شکل گیری هیچ جمع و نهادی چه در دفاع از کارگران باشد یا زنان و کودکان و... ندارم. خیلی وقت ها شکل دادن به جمع ها و نهادهایی که برای خود اهدافی را در دستور گذشته اند مثبت است. اما وقتی میگوئید تشکل کارگری یا تشکل توده ای طبقه کارگر دیگر باید معلوم باشد که این تشکل ظرف اتحاد کدام بخش از طبقه کارگر ایران است. میتوان تصور کرد که جمعی با هر تعداد از کارگران از هر شهر و جای مختلفی دور هم جمع شوند٬ نهادی را با اهدافی که خود دارند تشکیل بدهند و کارهایی را در دستور کار خود بگذارند. اما این نهاد و جمع هر چه باشند نمیتوان آن را جای تشکل کارگری و تشکل توده ای طبقه کارگر قالب کرد. امروز تعدادی از فعالین همین تشکلها از جمله شخص محمود صالحی که از فعالین اصلی کمیته هماهنگی بوده است٬ خود بدرستی میگوید که کمیته هماهنگی نه تشکل محیط کار است و نه محیط زیست.
مشکل این است که با همه نیت خیر فعالین چنین تشکلهایی، اما متاسفانه سنتی از مبارزه و تلاش برای تشکل یابی کارگر را رواج میدهند و نیرو و مشغله جمعی را به این امر به عنوان فعالیت برای ایجاد تشکل کارگری و اتحاد کارگری اختصاص میدهند که در دنیای واقعی امر دیگری غیر از این را دنبال میکند و در هیچ مقطعی نمایندگی کارگران جایی را بعهده نداشته و اساسا با کارفرمای جایی طرف نیست٬ و لذا جدال و جنگی را در مکانی مشخص به عنوان نماینده و تشکل کارگران آن مرکز دنبال نمیکند و نمیتواند بکند٠ همین مشکل مدتها است دامن این تشکلات را گرفته است٠ این سنت عملا عده ای را دلخوش و راضی میکند که امر تشکل یابی کارگری را دنبال میکنند و در دنیای واقعی امور دیگری غیر از این را در دستورشان دارند. نهایتا معضل چنین تشکلها و مشغله و کارشان به جای سازماندهی کارگری و اتحاد کارگری و مبارزه و جدال بر سر مطالبات کارگران یک فابریک یا یک رشته٬ به جای درگیر شدن در یک پراتیک واقعی و شرکت در صف بندی مبارزه کارگر در یک مرکز مشخص و معلوم٬ اطلاعیه دادن و یا جمع شدن اعضا همان تشکل به مناسبتهایی که هر کدام شان از مکانی آمده اند، تشکیل میدهد. علاوه بر همه اینها چنین سنتی راه تلاش برای ایجاد تشکل واقعی را می بندد و همزمان دست پلیس را برای سرکوب، دستگیری و زندانی کردن اعضا آن باز میگذارد بدون اینکه کارگران یک فابریک٬ یک معدن و کارخانه ای را بجوش و حرکت در آورد و احساس کنند نمایندگان آنها مورد تعرض پلیس قرار گرفته اند.
اگر قرار باشد رفقا و دوستانی که سه جلسه در مورد تشکل سراسری بحث کرده اند٬ همین راه را بروند٬ خوب نتیجه از قبل معلوم است و این راه پا خورده است. در چنین شرایطی و در بهترین حالت جمع بزرگتری مثلا از ترکیب کمیته ها و جمع های فعالین موجود و تعدادی دیگر به نام تشکل سراسری اعلام وجود میکنند که آینده شان شبیه سرنوشت کمیته هماهنگی و پیگیری و اتحادیه آزاد خواهد بود. اینکه آیا این دوستان این راه را خواهند رفت یا نه، همچنانکه در اول بحث اشاره کردم هنوز معلوم نیست و خود دوستان هم همین را میگویند. آنها بر سر یک نیاز واقعی انگشت گذاشته اند٬ جمع شده اند و صحبت کرده اند. اما باید دید که چه راهی را جلو پا میگذارند و چه روشی را انتخاب میکنند و چگونه پراتیکی را در دستور میگذارند تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد.
کمونیست: با این وصف از نظر شما هیچ وقت فعالین کارگری بدون داشتن تشکلهای پایه نمیتوانند از بالا تشکلی اعلام کنند و نمیتوانند مبارزات کارگری را هماهنگ و همبسته پیش ببرند؟
خالد حاج محمدی: هماهنگ و همبسته کردن مبارزات کارگری بدون تشکل پایه هم ممکن است؛ لذا بحث من هماهنگ و همبسته کردن نیست. یک لحظه تصور کنید که رهبران عملی و با نفوذ کارگری از صنایع نفت و ایران خودرو و معدن بافق و ذوب آهن و ماشین سازیها و... مشترکا تصمیم بگیرند و توافق کنند دستمزدها باید صد درصد بالا برود. اگر فرضا چنین جمعی به چنین توافقی برسند قطعا همین جمع ضرب اول فعالین اصلی محیط کار خود را متشکل می کند و طی پروسه ای مشاهده خواهید کرد که صدها فعال و رهبر کارگری در این مراکز به توافقی رسیده اند٬ دست در دست هم گذاشته اند و برای امر مشترکی متحد شده اند و حول مطالبات شان بخش مهمی از نیروی کار جامعه را بسیج کرده اند. آنها در چگونگی دنبال کردن و به کرسی نشاندن این مطالبات توافق کرده اند٬ به عنوان شبکه ای متصل، نقشه و طرح مشترکی را ریخته اند و نهایتا راههای جلب پشتیبانی از این مطالبات را در بقیه مراکز و ارتباط تنگاتنگ با رهبران و فعالین آن را روشن کرده اند. در چنین شرایطی تردیدی نیست که نیروی قدرتمندی از طبقه کارگر حول این مطالبات و با اتکا به تصمیم رهبران فوق٬ متحد خواهد شد و مبارزه ای وسیع و سراسری را دامن خواهد زد. اما متاسفانه هنوز در این مراکز نه تشکل توده ای کارگری٬ نه شورا و اتحادیه و سندیکا و نه هیچ تشکل مستقلی به هر دلیلی شکل نگرفته است. این کاری است که همیشه میتوان کرد و در نبود تشکلات مستقل شبکه فعالین٬ شبکه رهبران بانفوذ و با اتوریته کارگری معمولا این نقش را ایفا میکنند و میتوانند ایفا کنند. آن وقت هیچ کسی نمیتواند بر گردد و بگوید عده ای جمع شده و به جای کارگران تصمیم گرفته اند. اکنون متاسفانه ما شاهد تشکلات کارگری مستقل از دولت در مراکز کارگری نیستیم٬ قرار نیست تا تشکیل این تشکلات، کارگران منتظر بمانند. شبکه رهبران کارگری اگر توافق کنند٬ اگر جمعا تصمیم بگیرند حتما کارگران این مراکز را به تحرک درخواهند آورد و در همین پروسه انواع و اشکال ابتکار برای دخالت توده کارگران را بکار خواهند برد که اینجا جای پرداختن به آن نیست. این هم ظاهرا کاری از بالا است و تا کنون در جامعه ای مثل ایران که تشکل مستقل کارگری آزاد نیست و یا شکل نگرفته است٬ صدها اعتراض و مبارزه قدرتمند کارگری با اتکا به شبکه فعالین و رهبران عملی کارگری پیش رفته است و موفق شده است. اما اعلام تشکل از بالا باید دید چگونه٬ تشکل توده ای همچنانکه گفتم باید بطور محلی و در محل کار کارگران را نمایندگی کنند. باید معلوم باشد که مثلا فلان تشکل که مخابرات یا در برق تهران این درصد از کارگران آن مراکز را در خود جمع کرده است.
کمونیست: مشکلی که تعدادی از فعالین کارگری در موردش بحث می کنند عدم امکان شکل دادن به تشکلات توده ای کارگری از اتحادیه تا سندیکا و شورا و... در شرایط کنونی است. وقتی این امکان نباشد٬ راه چاره چیست؟ همزمان شخصی مثل محمود صالحی که خود او نیز همین بحث را در یکی از مصاحبه هایش مطرح کرده است٬ در جواب کسانی که میگویند شرایط آماده نیست٬ میگوید شرایط را باید آماده کرد و هیچ شرایطی بدون دخالت و تلاش و مایه گذاشتن آماده نمیشود. شما چه فکر میکنید٠
خالد حاج محمدی: اجازه بدهید از بحث آخری که شما به "شرایط" اشاره کردید، شروع کنم. ابتدا بگویم که بحث من این نیست که اکنون شرایط برای تشکل سراسری طبقه کارگر آماده است٬ توازن قوا و ملزومات این کار اکنون آماده نیست. اما بحث درستی که امثال محمود صالحی بیان میکنند و بر آن انگشت میگذارند این است که تغییر این شرایط با دخالت آگاهانه انسان زنده، مقدور است. اگر نقش عنصر فعاله و انسان زنده ای که به استقبال این مسئله میرود و تلاش میکند مشکلات را بشناسد و راهی برای رفع آنها پیش پا بگذارد نباشد٬ تا ابد شرایط آماده نخواهد شد. نه تنها آماده نخواهد شد٬ بلکه و بعلاوه بورژوازی یارن در تلاش است که موقعیت تواز میان خود و طبقه کارگر را به زیان این طبقه تغییر دهد و به این اعتبار شرایط را ناآماده تر خواهند کرد٠ آماده کردن شرایط، کار کسانی است که خود را در این موقعیت میگذارند و این وظیفه را بر دوش خود گذاشته اند و نقشه دقیق و حساب شده و حلقه های کار و برنامه راه را روشن کرده اند. من قبلا در جواب سوال شما گفتم اگر رهبران واقعی کارگری٬ اگر فعالین هوشیار و با نفوذ کارگری در چند مرکز اصلی دست در دست هم بگذارند و بر سر مطالباتی معین و بر اساس میزان نیروی و توان عملی خود متحد شوند٬ میتوانند تاثیر عمیقی بر وضع کنونی بگذارند. تجربه معدن بافق و صدها و هزاران مورد از این قبیل در تاریخ جنبش ما این را نشان داده است. راه دور نرویم، تجربه کارگران نفت ایران در دل انقلاب ٥٧ و اهرم پر زور آنها که شاهرگ حیات اقتصادی جامعه ایران را در دست داشتند این را نشان داد. اما نه اعتصاب کارگران نفت و نه اعتصاب بافق یک شبه اتفاق نیفتاد. عده ای آنرا ممکن کردند و برای آن توده طبقه کارگر را در این مراکز بسیج کردند٬ متحد کردند و در دل یک جنگ تمام عیار با دولت و کارفرما از هزار پیچ و خم٬ مبارزه ای معین را هدایت و رهبری کردند و موفق شدند.
اکنون در جامعه ایران بجز سندیکای هفت تپه و شرکت واحد که صاحب تشکل توده ای خود هستند، من جایی دیگر را سراغ ندارم. تازه همگی سرنوشت این دو تشکل و موقعیتی که رهبران و فعالین آن دچارش شدند و هزینه هایی که داده شد را در جریان هستیم. بحثم این است که در حال حاضر به هزار و یک دلیل تشکلهای توده ای طبقه کارگر جز دو سه مورد شکل نگرفته است. با این وصف دهها اعتراض متحد کارگری در مراکز مختلف و در نبود چنین تشکلاتی پیش رفته است. مبارزات کارگران پتروشیمی بندر ماهشهر و متاخرترین آنها مبارزات قدرتمند و موفق کارگران معدن چغارت است که مدت کمی از آن میگذرد. این مبارزات متکی به رای و توافق جمعی کارگران پیش رفت. تصمیم جمعی و دخالت وسیع و همه جانبه توده کارگران این مراکز خصوصا در مورد معدن بافق بسیار برجسته بود. مراکزی که تشکل مستقل کارگری نداشتند اما جمع کارگران را به مرکز تصمیم گیری آوردند و قانع کردند. این اعتراض هم یک شبه اتفاق نیفتاد٬ معدن چغارت بافق با اتکا به رهبرانی کارکشته و هوشمند که لولای اتحادی عمیق در میان آنها بودند و با اتکا به دخالت وسیع و همه جنابه کارگران اعتصابی دولت جمهوری اسلامی را لرزاندند٠ آنها شهری را به دفاع از اعتصاب خود بسیج کردند٠ همچنانکه کگتم یک لحظه تصور کنید که چند مرکز صنعتی همراه بافق به پای یک حرکت بروند و متحدانه مطالبه ای را اعلام کننند٠ در یک اعتصاب اخطاری ٢٤ ساعته بخشی از صنایع و مراکز تولیدی را بخوابانند٬ شاهرگ سرمایه در ایران را و کار کرد و نکرد آن را در دست میگیرند و کل طبقه حاکم را با دولت و دفتر رهبری و سپاه و پلیس و ٠٠٠ آن را به تمنا کردن از کارگران وادار خواهند کرد و آنوقت خواهیم دید چگونه فضا برای طبقه کارگر باز میشود و چگونه جامعه به آنها به عنوان نیروی امید و رهبر تحولات آن جامعه نگاه خواهد کرد٠ خواهیم دید که عزت و احترام طبقه کارگر در کل جامعه حتی نزد خود این طبقه چقدر بالا خواهد رفت و چه تحول عظیمی میتواند بدنبال داشته باشد و چه دگرگونی بزرگی ایجاد میکند٠ بافق راه پیش پاگذاشت و این راهی است در مقابل همه مراکز و این راهی است که در دل خفقان و شرایط کنونی مقدورتر از هر تشکل دیگری هست. بخش زیادی از مبارزات کارگری به همین شیوه یعنی به مجامع عمومی کارگری متکی بوده است که این دو مرکز را به عنوان نمونه اشاره کردم. حتی اگر در جایی سندیکا و اتحادیه یا شورایی موجود باشد٬ بهترین و مناسبترین راه دخالت توده کارگران در تصمیمات این تشکلات باز هم مجامع عمومی کارگری است. متکی کردن سندیکا و اتحادیه به رای مستقیم و دخالت مستقیم توده کارگر هزار و یک خاصیت دارد که یکی از مهترین آن دمکراسی مستقیم کارگری و دخالت مستقیم کارگران با رای خودشان است. پروسه ای که دست پلیس را می بندد و برپایی آن ممکن است٬ یک مدرسه آموزشی برای کارگران است و همزمان مانع تبدیل جمعی مادام العمر به نام هیئت مدیره٬ هیئت نمایندگی و... به قیم کارگران میشود.
کمونیست: پس چرا جمع فعالین موجود مثلا در تجربه چند سال گذشته و در نمونه هایی که خود شما هم اشاره کردید از جمله در کمیته های پیگیری و هماهنگی و اتحادیه آزاد، شکل گیری و اتحادشان در جمع وسیعتری نمیتواند یک قدم جنبش کارگری را به جلو سوق دهد؟
خالد حاج محمدی: در مورد چنین کمیته ها و جمعهایی ما قبلا مفصل گفته و نوشته ایم و اکنون قصد تکرار آن بحثها و وارد شدن به این تجارب را ندارم. اما جمع شدن هر تعداد از دلسوزان طبقه کارگر و حتی از کارگران نمیتواند جای اتحاد رهبران کارگری را بگیرد. هر تجمعی و تشکیل هر جمعی به معنای اتحاد رهبران کارگری نیست. وصل شدن شبکه فعالین و رهبران عملی کارگری٬ اتحاد کسانی که در هر اعتصاب و اتحاد کارگری محرک کارگران هستند و سخنگو و سخنران و آژیتاتور کارگری هستند٬ مبارزه و اعتصاب کارگری را هدایت میکنند٬ جواب ترفندهای کارفرما و دولت و پلیس و مقاماتشان را در هر تحرک کارگری میدهند٬ تردیدات و ابهام و دودلی و تزلزل کارگران و همکاران خود را رفع میکنند و آنها را قانع میکنند و مرکز ثقل اتحاد کارگران محل کارشان هستند٬ اینها مد نظر است. وقتی از رهبر عملی کارگری و اتحاد آنها حرف میزنیم این طیف مد نظر است نه هر انسان شریف و دلسوزی که آرزوی بهبود در زندگی طبقه کارگر را دارد. در نبود تشکل توده ای طبقه کارگر اینها محور اتحاد کارگران در مراکز کار و فابریک و رشته خود هستند و بدون وجود آنها مبارزه و اعتراض هدفمند کارگری دور از تصور است. اتحاد اینها در هر دوره و شرایطی یکی از ملزومات مهم اتحاد کارگری است و تلاش برای وصل کردن و اتحاد آنها٬ تلاش برای نزدیک شدن آنها٬ توافق آنها در دل مبارزات جاری کارگری یکی از حلقه های اصلی اتحاد کارگری است. هم افق شدن این طیف که در شبکه های مختلف موجودند و قانع شدن آنها و توافق کردن آنها نه تنها مبارزات جاری کارگری را از پراکندگی بیرون می آورد بلکه و بعلاوه توازن قوا را در ابعاد سراسری به نفع طبقه کارگر میتواند عوض کند. بدون جمع شدن آنها٬ بدون توافق آنها و اتحاد و همفکری و رسیدن به نقشه مشترک در میان این طیف تصور مبارزه سراسری کارگری و سد بستن سراسری و به میدان کشیدن توده طبقه کارگر در ابعاد سراسری بر سر هر مطالبه ای از افزایش دستمزد تا بیمه بیکاری و تا هر مطالبه دیگر غیر قابل تصور است چه رسد به تشکل سراسری کارگری. یک کاسه کردن مبارزات کارگری و بیرون کشیدن آن از پراکندگی در شرایط کنونی که طبقه کارگر تشکلات مستقل خود را ندارد از طریق جمع شدن و توافق و اراده جمعی این طیف که در شبکه های فعالین کارگری در کارخانه و محله هستند ممکن است. این مهمترین کار و مهمترین وظیفه کمونیستها و رهبران کمونیست طبقه کارگر است.
جمع شدن تعدادی کارگر، کمونیست و شریف و صمیمی و همزمان نام آن را جمع رهبران و فعالین کارگری گذاشتن، با هر نیت خیری که این آدمها داشته باشند٬ اهرمی در تاثیر گزاری بر طبقه کارگر نیست٬ اهرم فشاری به اقتصاد ایران نیست٠ مرکز قدرت طبقه کارگر و نقش و توان عظیم آن به دلیل این است که قدرت اقتصادی آن جامعه را در دست دارد و اگر متحد شود میتواند کل جامعه را بخواباند٠ نمیتوان کاریکاتوری از یک کار واقعی را به اسم آن کار جا زد. همچنانکه در اول بحث گفتم من مشکلی با تشکیل هیچ نهاد و جمعی از کارگر و روشنفکر و غیر کارگر با هدف جلسات بحث تا کوهنوردی و جمع شدن در مناسبتهای گوناگون را ندارم. اینها خودبخود ممکن است خیلی هم مثبت باشد. بحث من بر سر فایق آمدن بر پراکندگی و انشقاق در طبقه کارگر٬ راهی پیش پا گذاشتن جهت برداشتن قدمی عملی رو به جلو در مبارزات جاری طبقه کارگر در ایران است. این یک سنت کار دیگری است و مشغله دیگری را می طلبد. فعالین اش ویژگی های دیگری دارند٬ آدمهاش نوعی دیگری و از جنس دیگری هستند٬ دستشان به یک مرکز کارگری بند است٬ هر کدامشان در محل کار و محل زندگی خود لولای اتحاد کارگران و خانواده های کارگری هستند٬ در راس مبارزات محل کار خود و رهبر عملی و آدم کار کشته و مورد اعتماد توده کارگر در مبارزات جاری و زندگی روزمره هستند. کسانی هستند که افق انقلاب کارگری را دارند و برای آن تلاش میکنند در دل جدال هر روز با کارفرما و کل سرمایه و دولت بورژوایی خودآگاهی طبقه کارگر را بالا میبرند و طبقه هم طبقه ای های خود را متوجه موقعیت خود به عنوان یک طبقه و منانع مشترکشان میکنند و آنها را به افق انقلاب کارگری مجهز کنند٠ جمع شدن این آدمها چیزی متفاوت از جمع شدن دلسوزان طبقه کارگر و آدمهای شریفی است که خیلی هم برای طبقه کارگر حاضرند فداکاری کنند٠
کمونیست: خوب در نبود تشکلات توده ای طبقه کارگر یا در شرایط کنونی چه ظرفی میتواند اینها را به هم وصل کند و یا قالب فعالیت عملی اینها و اتحاد آنها چه میتواند باشد؟ بحثی که تعدادی از شرکت کنندگان در سه جلسه فوق برای تشکل سراسری دارند٬ اتحادی فرا گرایشی در میان کارگران و فعالین کارگری است.
خالد حاج محمدی: اتحاد کارگری در دل مبارزات موجود طبقه کارگر و حول مبارزات و مطالبات کارگری در ابعاد توده ای ممکن است. مسلم است که در دل دخالت در مبارزات جاری نیز تشکلات توده ای طبقه کارگر در جواب به نیاز کارگران هر مرکز و فابریکی به کمک رهبران و فعالین هوشیار آنها شکل خواهد گرفت و باید به آن شکل داد. مسلم است اگر طبقه کارگر ایران صاحب تشکلهای توده ای خود بود٬ اتحاد این تشکلها و تعیین هرمی از آنها و در توافق خود آنها مرکزیتی را برای هدایت و یک کاسه کردن و اتحاد سراسری میتوانست شکل بدهد که در حال حاضر ما از این متاسفانه فاصله زیادی داریم. نکته من این است در چنین شرایطی وصل شدن رهبران محلی و سراسری طبقه کارگر٬ رهبران عملی و درگیر و با نفوذ کارگری و کسانی که هم اکنون محور اتحاد توده کارگر خصوصا در مراکز اصلی تولیدی و خدماتی و... هستند٬ جوابی است به این شرایط. توافق آنها بر سر محورهای مبارزاتی امروز طبقه کارگر٬ مطالبات سراسری و محوری آن و توافق بر سر پراتیک و تحرکی سراسری برای تحقق آن، امری حیاتی است که قبلا هم به آن اشاره کردم.
علاوه بر این، اتحاد کارگری بدون اتحاد رهبران و کمونیستهای طبقه کارگر راه به جایی نمیبرد. تلاش برای کار آگاه گرانه٬ تلاش برای ایجاد یک خودآگاهی و افق کارگری و سوسیالیستی بر ذهنیت طیف هر چه وسیعتر از کارگران و رهبران کارگری بستگی به موقعیت گرایش کمونیستی طبقه کارگر٬ اتوریته و توان فعالین آن٬ میزان نفوذ آنها و توان بسیج توده ای این گرایش و نقش آن در مبارزات جاری کارگری دارد.
اتحاد خود این کارگران و رهبران کمونیست حلقه اصلی و اساسی است که همیشه مورد تاکید ما بوده است. هم افق شدن این طیف٬ هم تصویر شدن و هم پراتیک شدن یا توافق مشترک میان طیف کارگران سوسیالیست، اهمیت حیاتی دارد. ظرف این اتحاد کمیته های کمونیستی در میان این طیف و در مراکز کار و محله و شهر و... است. محافل کارگران کمونیست همیشه موجودند و اما بحث من، اتحاد آگاهانه تر و هدفمند تر این جمعها و کار سازمانیافته تر در قالب جمع کمیته هایی است که در دل طبقه کارگر کار میکند٬ در مبارزات جاری این طبقه نقش ایفا میکند و حول برنامه و چهارچوبی مشخص به کار هدفمند تر و سازمانیافته تر و بدرجه ای تکامل یافته تر از محافل و شبکه های موجود، خود را سازمان میدهد.
اینکه این دوستان بحث از "اتحاد فرا گرایشی" دارند٬ تا جایی که به تشکل کارگری برگردد امر مسلم این است که چنین تشکلاتی جای همه کارگران است. تشکلات توده ای طبقه کارگر در هر مرکزی به همه کارگران آن مرکز فارغ از هر رنگ و دین و نژاد و ملیتی که دارند را در بر میگیرد و میتوانند عضو آن شوند. البته تصور من از فراگرایشی نه تشکلات توده ای که جمع فعالین کارگری و اتحاد آنها است٬ رهبران کمونیست طبقه کارگر که اتحادشان برای مبارزه کارگری و برای پیشروی طبقه کارگر در مبارزات موجود٬ در جدال با سرمایه از نان شب واجب تر است. نفس اتحاد اینها حلقه اصلی در خاتمه دادن به انشقاق در میان طبقه کارگر است. این اصلی ترین و مهمترین امر و قدم در شرایط کنونی است. باز لازم است تاکید کنم که بحث من اتحاد کمونیستهای طبقه کارگر٬ اتحاد رهبران با نفوذ کمونیست این طبقه است که فی الحال به عنوان کارگر کمونیست٬ رهبر کارگری٬ در دل مبارزات جاری کارگران فعالیت میکنند و نقش دارند و دخیل هستند. بحث من این است که کمونیستهای طبقه کارگر٬ رهبران و فعالین بانفوذ کارگری لازم و حیاتی است بر اساس توافقی آگاهانه و بر مبنای نیازهای مبارزه طبقه کارگر در جمع و کمیته هایی متحد شوند. محور اتحاد آنها نه قالبهای ایدئولوژیک و عقاید که منافع طبقه کارگر و چهارچوبی بازتر و عمومی تر به عنوان رهبران و فعالین کمونیست است. اینگونه کمیته ها پایه اساسی هر انقلاب کارگری هستند و نفس سازمان و جمع و سوخت و ساز و شکل سازمانی آن علنی نیست. خود کمیته علنی نیست اما کار و فعّالیت مبارزاتی و دخالت و نقش آن در تحرکات موجود و در اعتراض و اعتصاب کارگری و نشستها و مجامع عمومی و... امری علنی است. مبارزه طبقه کارگر علیه کارفرما روزانه بطور علنی در جریان است و در دل این مبارزات نقش کمونیستها و کمیته های کمونیستی آنها که بدور از چشم پلیس شکل گرفته اند٬ نیز کاری علنی است.