با گذشت بیش از صد سال تلاش جنبش برابری زن و مرد٬ مسئله بی حقوقی زن هنوز در سراسر جهان یکی از معضلات بشریت است. اکنون نه تنها در کشورهای شرقی٬ عقب مانده و اسلامی بلکه در مرکز تمدن جهان٬ در اروپا و آمریکا و... تلاش برای رهایی کامل زنان و برابری کامل زن و مرد٬ یکی از عرصه های اصلی جنبش برابری طلبانه زنان و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است.

امروز و علیرغم رشد سرسام آور تکنیک و صنعت، و بر متن انقلاب انفورماتیک، هر گاه حقوق زنان و دستآوردهای طبقه کارگر در تناقض با سود و سودآوری سرمایه قرار گرفته است، این حقوق و دستآوردها مورد تعرض قرار گرفته است. خواه این تناقض در جوامع بدوی و بدور از تمدن بوده باشد، خواه در مهد جهان متمدن

.

بحرانهای سرمایه، عمیق تر و وسیع تر از هر مقطعی در تاریخ، تناقض منافع پایه ای سرمایه با ابتدایی ترین حقوق انسانها، و از جمله حقوق زنان، را به نمایش میگذارد. و جهان امروز سراسر صحنه نمایشات شنیع از وسیع ترین تعرضات به حق زن، حق کارگر، حق سالمندان، حق پناهندگان، بیکاران، مهاجرین، کودکان، و بخش های محروم تر جامعه تبدیل شده است.

در این میان، در سایه خدمات تاریخی دستگاههای مافیایی مذاهب در سراسر جهان، و در سایه مردسالاری متعفنی که رنگ خود را به همه جلوه های زندگی بشر و روابط او زده است، این زنان هستند که بیش از هربخشی مورد تعرض قرار میگیرند.

آزادی زن و حد آن در نظام سرمایه، تابعی از نیاز سود سرمایه است. میزان آزادیخواهی بورژوازی در سراسر جهان، تابعی از نیاز سودآوری آن است. دلیل حمله امروز به حقوق زنان و مادرن، تناقض مستقیمی است که حق آنها با سودآوری بیشتر سرمایه، پیدا کرده است. سرمایه برای سودآوری بیشتر، همیشه به بخشهای کم حقوق و بی حقوقی تری از کارکنان و کارگران جامعه ، نیاز دارد. زنان، نیمی از مردم جهان، نیمی از کارکنان جهان، نیمی از سازندگان ثروت و رفاه و زندگی، نیمی که پیشتر و از عهد عتیق توسط دستگاه مذاهب، پست و کم ارزش و زائده مرد تعریف شده اند، "حلقه ضعیف" جمعیت جهان برای قربانی شدن است. برای طبقات حاکم، زنان مناسب ترین بخشی هستند که حمله به حقوق و موقعیت انسانی آنها، حمله به توقعات انسانی آنها، به "سادگی" ممکن است. حکمت زنده و پابرجا بودن واتیکان و شبکه مساجد و کنیساها و کلیساها، نه به خاطر نیاز مردم به خدا، که از جمله برای حفط و تداوم این موقعیت "حلقه ضعیف" در میان جمعیت کارکن جهان است.

موقعیت زنان، اما در جمهوری اسلامی به مراتب اسفبارتر است. حاکمیت اسلام در قدرت سیاسی٬ اعمال قوانین مذهبی و ضد زن و اعمال آپارتاید جنسی٬ زنان را در موقعیتی قرار داده است٬ که برای کمترین حقوق ابتدایی و انسانی خود، روزمره باید بجنگند. دامنه این جنگ، علاوه بر مبارزه با حاکمیت و قوانین ضدزن و جنگ با بی حقوقی های مطلق سیاسی٬ اجتماعی، به مبارزه علیه فرهنگ عقب مانده اسلامی و شرقی٬ مرد سالاری و ناموسپرستی و تحقیر و بی حرمتی در خانواده، گسترده است.

حاکمیت سرمایه در ایران و نیاز حفظ نظام، با روبنای استبدادی متولد شده است و روبنای استبدادی شرط بقا آن است. روبنایی که بی حقوقی کامل زن در جامعه، یک رکن اساسی آن است. موقعیت تحقیر شده زن در ایران، بیش از همه موقعیت طبقه کارگر را در مقابل سرمایه تضعیف کرده است.

علاوه بر اعمال آپارتاید جنسی و اجرای قوانین ضد زن در جامعه٬ کار بی اجر و مزد زنان در خانه٬ پرورش نسلهای بعدی نیروی کار و فرستادن آنها به بازار کار ارزان٬ میلیونها زن و دختر جوان را به بردگان بی اجر و مزد سرمایه، تبدیل کرده است. و امروز و با اعمال تحریمهای وسیع دول غربی، و افزایش گرانی و فقر و بیکارسازی دهها هزار کارگر در مهمترین مراکز تولیدی٬ بخش وسیعی از زنان کارگر به عنوان اولین قربانیان تحریم راهی خانه ها شده اند. این موقعیت به کار غیر قانونی٬ "نفرین شده" تن فروشی در ابعاد چند میلیونی دامن زده است. امروز در همه شهرهای ایران شاهد رشد وسیع تن فروشی زنان و دختران جوان مخصوصا از طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه هستیم. زنان و دخترانی که برروی آنها در همه مشاغل٬ در هر نوع تامین معیشتی و هر نوع تحصیل و تامین زندگی، بسته شده است. امروز بیش از هرزمانی این حقیقت که رهایی کامل زن، و برابری کامل زن و مرد٬ بخشی جدا نشده از رهایی طبقه کارگر است، مسجل است. رهایی زنان در کلیه جوامع امروز، بخشی جدا ناپذیر از مبارزه طبقه کارگر برای پایان دادن به حاکمیت سرمایه است و این امر بیش از همیشه امر جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است.

همه جنبشهای بورژوایی و ضد کارگری٬ با علم به نارضایتی وسیع زنان و نفرت عمومی آنان از جمهوری اسلامی٬ و با علم به وجود جنبشی پرطپش در اعماق جامعه برای تامین حقوق اولیه و پایمال شده زنان٬ تلاش میکنند به نام دفاع از زنان٬ توجه میلیونها زن معترض را به خود جلب کنند و آنان را نیروی ذخیره جنبش خود تبدیل کنند. در این میان طرح مطالبات ماکزیمال زنان و سد بستن در مقابل عوامفریبی ها و مینیمالیست کردن خواست های زنان، ضرورت حیاتی است. زنان در ایران شایسته تمام حقوق بی چون و چرای انسانی خود اند.

امروز بیش از هر زمانی لازم است که جنبش زنان روی سکوی خود، و با مطالبات ماکزیمالیستی خود، از بیمه بیکاری مکفی برای همه مردم آماده به کار، جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش و ممنوعیت حجاب کودکان، ممنوعیت حجاب اجباری، ممنوعیت جداسازی برحسب جنیست و لغو آپارتاید جنسی، آزادی مذهب و بی مذهبی، و آزادی مردم در رابطه جنسی و برابری کامل زن و مردم بایستد.

رهایی زنان در ایران و با همه تجارب زنده تا کنونی٬ امر مستقیم و هرروزه طبقه کارگر است. هیچ تشکل کارگری و هیچ اتحاد پایدار و محکم در میان این طبقه، بدون مبارزه ای جدی برای رهایی زن شکل نخواهد گرفت. مبارزه با سنن و فرهنگ مرد سالار و ضد زن در جامعه و در میان طبقه کارگر٬ یکی از ارکان مهم اتحاد، رشد خودآگاهی این طبقه و ایجاد آمادگی برای انقلاب کارگری است. و امروز رهایی زن بیش از همیشه بر دوش جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است.


زنده با ٨ مارس
زنده باد جنبش برابری طلبانه زنان

حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست

دوم اسفند ١٣٩١- ۱۹ فوریه ۲۰۱۳